سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

آیا زیارت جامعه کبیره مستند می‌باشد؟

زیارت جامعه کبیره در منابع روایی با سند متصل از امام هادی( علیه السلام ) نقل شده است. با بررسی انجام شده از جهت سند و محتوا، همچنین توجه زیاد علمای شیعه به متن آن؛ باید گفت زیارت جامعه کبیره، از منظر حدیث‌شناسی، داراى سند و متن معتبر است.
کد خبر: ۲۱۳۴۹۳
۱۲:۴۰ - ۲۸ دی ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
آیا زیارت جامعه کبیره مستند می‌باشد؟ لطفاً اسناد آن‌را مطرح کنید.
پاسخ اجمالی
زیارت جامعه کبیره در منابع روایی با سند متصل از امام هادی( علیه السلام ) نقل شده است. با بررسی انجام شده از جهت سند و محتوا، همچنین توجه زیاد علمای شیعه به متن آن؛ باید گفت زیارت جامعه کبیره، از منظر حدیث‌شناسی، داراى سند و متن معتبر است.
پاسخ تفصیلی
زیارت جامعه کبیره در بسیاری از منابع روایی از جمله منابع متقدمی چون برخی کتب اربعه وجود دارد[1] که در این‌جا به بررسی این زیارت از زوایای مختلف می‌پردازیم.
الف. بررسی سندی
شیخ صدوق(م 381ق‏) سند این زیارت را به طور متصل چنین ذکر می‌کند:
حَدَّثَنا «علیّ بن أَحمد بن محمَّد بن عِمْران الدَّقَّاق» رَضِیَ اللهُ عَنْهُ و «محمَّد بن أَحمد السِّنانی» و «علیّ بن عبد اللَّه الوَرَّاق» و «الحسین بن إبراهیم بن أَحمد بن هِشام المُکَتِّب» قالوا حَدَّثَنا «محمَّد بن أَبی عبد اللَّه الکُوفی» و «أَبو الْحسین الْأَسدیّ» قالوا حدَّثَنا «محمَّد بن إسماعیل المَکّیّ البَرْمَکیّ» قال حَدَّثَنا «موسى بن عمران النَّخعیّ» قال: قُلْتُ لِعَلِیِّ بن محمَّد...».[2]
چهار نفر اولی که در سند این زیارت آمده؛ از مشایخ شیخ صدوق هستند: 1. علی بن أَحمد بن محمد بن عمران دقَّاق، 2. محمد بن احمد سنانی، 3. علی بن عبد الله وراق، 4. حسین بن ابراهیم بن احمد بن هشام مکتّب. در منابع رجالی هیچ‌ جرح و اشکالی به این اشخاص وارد نشده و بنابر دیدگاه برخی از علمای رجال حدیث و فقهای بزرگوار؛ ترحّم و ترضّى شیخ صدوق بر مشایخ خود، دلیل بر حُسن حال، و وثاقت آنان می‌باشد؛[3] که در این‌جا درباره یکی از روایان «رضی الله عنه» آورده و برای دیگر مشایخ در کتاب‌های دیگر خود ترحم و ترضی را گفته است.[4]
5. محمّد بن ابى عبدالله الکوفى و ابوالحسین الاسدى: عبارت شیخ صدوق هر چند ظهور در این دارد که این اشخاص دو نفر هستند؛ ولى نجاشى[5] و در پى ایشان جمع کثیرى از بزرگان[6] به اتّحاد قائلند؛ یعنى گفته‌اند محمّد بن ابى عبدالله الکوفى، همان ابوالحسین اسدى است و اسم کامل وى عبارت است از: ابوالحسین محمّد بن ابی عبد الله جعفر بن محمد بن عون الاسدى الکوفى.
اگر این نظر درست باشد، پس این راوى ثقه است و گرنه، وثاقت «ابوالحسین اسدى کوفى» کافى است.
6. محمّد بن اسماعیل برمکى: در کتاب‌های رجالی توثیق شده است.[7]
7. موسى بن عمران نخعى: درباره نام «موسى نَخَعى» بین نقل کتاب «من لا یحضره الفقیه» و «عیون الاخبار» اختلاف وجود دارد؛ از این‌رو؛ باید دید که آیا «موسى بن عمران نخعى»[8] و «موسى بن عبدالله نخعى»[9] یک شخص هستند یا دو فرد. در این‌جا دو احتمال وجود دارد:
یکم. در این‌جا تصحیف شده است؛ یعنى در نوشتن موسى بن عمران نخعى با موسى بن عبدالله نخعى اشتباه رخ داده و در واقع «موسى بن عبدالله نخعى» درست است.
گواه بر صدق این احتمال همان است که شیخ طوسى این روایت را از شیخ صدوق در کتاب «تهذیب الاحکام» از «موسى بن عبدالله نخعى» نقل کرده است.[10] بنابراین، اشتباه در نوشتار از ناسخان کتاب بوده است. روى این اصل، موسى بن عبدالله تعیّن پیدا می‌کند.
دوم. هر دو اسم درست است؛ چرا که هنگام ذکر راوى گاهى نام راوى به پدرش و گاهى به جدّش نسبت داده می‌شود.
البتّه از آن‌جایی که موسى بن عمران نخعى در کتاب‌هاى تفسیرى، فقهى و... بسیار روایت دارد، می‌توان گفت: او یکى از محدّثان و راویان شیعه است، که همین وجهی برای توثیق این راوى می‌باشد.
به علاوه؛ موسى بن عمران نخعی از رجال کتاب «کامل الزیارات» است، و شیخ بزرگوار ابن قولویه در مقدّمه کتاب خود می‌نویسد: «روایاتى که در این کتاب می‌آورم همه از اصحاب ثقات هستند».[11]
شیخ صدوق در کتاب الوصیّة پس از نقل روایاتى می‌نویسد: «در این معنا، در کتاب "کمال الدین و تمام النعمة" احادیث مسند صحیح آورده‌ام».[12] وى این روایات را به کتاب کمال الدین حواله می‌کند و به صحّت آنها تصریح می‌نماید، و یکى از راویان آن روایات، موسى بن عمران نخعى است.
4. شیخ طبرى در کتاب «بشارة المصطفى لشیعة المرتضى» می‌نویسد: «در این کتاب حدیثى را ذکر نکردم مگر این‌که مسند بوده؛ روایت‌هایى از مشایخ بزرگ و افراد صالحِ مورد وثوق و اطمینان».[13] یکى از راویان این کتاب موسى بن عمران نخعى است.
بنابراین، موسى بن عمران نخعى نیز از راویان مورد اطمینان و دارای توثیق عام است. در نتیجه، زیارت جامعه کبیره از جهت سندی اشکال ندارد.
ب. بررسی متن و محتوا
نکته مهمی که درباره «زیارت جامعه»، قابل توجّه است؛ میزان اعتبار و قوّت آن از جهت متن و محتوا می‌باشد. کارشناسان حدیث و کسانى که در شناخت سخنان اهل بیت( علیه السلام ) خُبره‌اند، می‌توانند با ملاحظه متنِ گزارش‌هاى مستند به اهل بیت و ارزیابى ضعف یا قوّت محتواى آنها، میزان اعتبار و استناد سخنى را به خاندان پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم )، مشخّص نمایند. بنابراین، وقتى سخنى از گوینده‌اى دریافت کنیم و از مذاق او آگاهى داشته باشیم و سطح اندیشه، علم، سبک کلام او را از جهت فصاحت، بلاغت، ادبیات بشناسیم، از طرفى معانى و مفاهیم والا و مطالبى که در سخن گوینده است، حقایقى باشند که دست بشر عادى به آن نمی‌رسد، در این‌گونه موارد شکى در صدور سخن نداشته و به دنبال سند نمی‌گردیم. به سخن دیگر؛ کلامى که از جهت سبک، لحن، اسلوب ادبى، فصاحت و بلاغت و از جهت محتوا در سطح بالا و داراى حقایق و واقعیّت‌هایى است که بشر عادى را توان رسیدن به آن نیست، نیازى به سند ندارد و به یقین از معصوم( علیه السلام ) صادر شده است.
متن و محتواى زیارت جامعه نیز به قدرى قوى و هماهنگ با قرآن و سایر سخنان اهل بیت( علیه السلام ) است که بسیاری از اندیشمندان دینی، آن‌را صحیح و در استناد آن به معصوم، تردیدی نکرده‌اند. البته برای به دست آوردن قوّت متن و محتوای آن و هماهنگی آن باید به شرح‌هایی که در این‌باره نوشته شده، مراجعه شود.
در این‌جا کلام برخی از علما را که به قوّت متن این زیارت‌نامه اشاره کرده‌اند، می‌آوریم:
* محمّدتقى مجلسى(ره): «فصاحت و بلاغت و جامعیت اوصافى که هر یک از آنها در اخبار بسیار وارد شده، دلیل صحّت این زیارت است».[14]
* علّامه محمّدباقر مجلسى(ره)، پس از شرح این زیارت‌نامه در کتاب «بحار الأنوار»، می‌نویسد: «من براى پرهیز از طولانى شدن سخن، شرح این زیارت را تنها اندکى بسط دادم، هر چند حقّ آن‌را به درستى بجا نیاوردم؛ چرا که این زیارت، صحیح‌ترین سند و فراگیرترین نتیجه و محصول و فصیح‌ترین واژه‌ها و رساترین معنا و برترین جایگاه را دارد».[15] و در نوشتارى دیگر، آورده است: «این زیارت، به خودى خود، گواه صادقى بر درستى خویش است».[16]
* سیّد عبد الله شُبَّر(ره): «فصاحت کلمات و عبارات آن، و رسایىِ مضمون و جملات آن، بانگ می‌زند که چنین زیارتى از سرچشمه صافِ برآمده از چشمه وحى و الهام، صادر شده است و آواز می‌دهد که از زبان صاحبانِ اسرار دین و دژهاى مردمان، بیرون آمده است. پس این (زیارت)، به حقیقت فراتر از کلام مخلوق، و فروتر از کلام خالق است».[17]
* محدّث قمى در مفاتیح الجنان در بیان این‌که چرا دستور داده‌اند قبل از زیارت جامعه صد مرتبه تکبیر گفته شود می‌نویسد: «شاید ـ چنان‌که مجلسى اول گفته ـ وجه تکبیر این باشد که اکثر طباع مایلند به غُلوّ، مبادا از عبارات امثال این زیارت به غُلوّ افتند، یا از بزرگى حق سبحانه و تعالى غافل شوند، یا غیر اینها».[18]
ج. استدلال یا استشهاد دانشمندان به زیارت جامعه
در کتاب‌هاى علماى شیعه به زیارت جامعه به تناسب استدلال و استشهاد شده است و معلوم می‌شود که اگر وثوق و اعتماد به ثبوت صدور این زیارت از امام( علیه السلام ) نبود، استدلال و استشهاد به آن ‌در کتاب‌هاى تفسیرى، حدیثى، فقهى و... معنا نداشت و بسیار بعید است که این بزرگان به آنچه اعتقاد به صدور و ثبوت سند آن نداشته باشند، استدلال و یا حتّى استشهاد کنند.
* فیض کاشانى در تفسیر صافى روایتى را این‌گونه از پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل می‌کند: «ما کلمه تقوا، راه هدایت و مثل اعلا هستیم».[19] وى پس از نقل این روایت به این عبارت از زیارت جامعه استشهاد می‌کند: «السّلام على أئمّة الهُدى... و وَرَثَة الأنبیاء و المَثَلَ الأعلى»؛ سلام بر پیشوایان هدایت ... وارثان پیامبران و مثل‌هاى والا.
* محدّث فقیه، شیخ حرّ عاملى در «وسائل الشیعة» در ذیل روایتى می‌نویسد:
«این فراز بیانگر رجعت و بازگشت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و امامان معصوم( علیه السلام ) است و در زیارت جامعه عبارتى آمده که از این بیان روشن‌تر است».[20]
* علاّمه مجلسى در «بحار الانوار» به زیارت جامعه استدلال می‌کند و نسخه‌اى را بر نسخه‌اى دیگر ترجیح می‌دهد و می‌گوید: «صحیح این است که واژه «معروفین» به‌جاى واژه «معترفین» باشد، آن‌سان که در زیارت جامعه خواهد آمد».[21]
* وحید بهبهانى زیارت جامعه را ارسال مسلّم نموده و در مورد أئمّه( علیه السلام ) می‌گوید: «با این توصیف، ائمّه( علیه السلام ) همان‌گونه‌اند که در زیارت جامعه آمده است که در راه خدا آن‌گونه که شایسته جهاد براى اوست، جهاد کردید تا دعوتش را آشکار ساختید».[22]
* میرزاى قمى در کتاب «غنائم الأیام» می‌نویسد: «و آنچه در زیارت جامعه آمده است همه آن بزرگواران(ائمه اطهار) را فرا می‌گیرد».[23]
* فقیه همدانى در «مصباح الفقیه» در بخش غسل‌هاى مستحبى می‌نویسد: «از موارد غسل در خصوص زیارت، همانند روایت مشهورى است که در زیارت جامعه وارد شده است؛ همان زیارتى که هر امامى را می‌توان با آن زیارت کرد و دستور غسل نیز دارد».[24]
د. شرح‌های زیارت جامعه کبیره
زیارت جامعه کبیره چنان مورد توجّه بسیاری از عالمان شیعی بوده که جمعى آن‌را شرح کرده‌اند، و به بیان لغات، مفاهیم و معانى والاى آن پرداخته‌اند. همه اینها قرینه‌اى قوى مى‌تواند باشد که این بزرگان معتقد به صدور این زیارت بودند. لذا با نگاهى گذرا به کتاب ارزشمند «الذریعة إلى تصانیف الشیعه» اثر شیخ آقا بزرگ تهرانى متوجّه خواهیم شد که تا چه اندازه شرح‌ بر این زیارت نگاشته شده است.[25]
نتیجه‌گیری
زیارت جامعه کبیره، از منظر علم رجال، داراى سندى معتبر از جهت راویان و متن و محتوا است. بر این اساس، متن فاخر و عمیق «زیارت جامعه» ـ که از نگاه کارشناسان بزرگ حدیث، با قرآن و سایر احادیث اهل بیت( علیه السلام ) هماهنگىِ کامل دارد ـ، خود، شاهدى بر صدور آن از امام هادى( علیه السلام ) است.

[1]. شیخ صدوق، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق: غفاری، علی اکبر، ج ‏2، ص 609، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
همان مؤلف، عیون اخبار الرضا( علیه السلام )، محقق: لاجوردی، مهدی، ج ‏2، ص 272، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق.
شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، محقق: موسوی خرسان، حسن، ج ‏6، ص 95، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. عیون اخبار الرضا( علیه السلام )، ج ‏2، ص 272.
[3]. ر.ک: موسوی عاملی، محمد بن علی، مدارک الاحکام فی شرح شرائع الإسلام، ج ‌6، ص 84، بیروت، مؤسسه آل البیت( علیه السلام )، چاپ اول، 1411ق؛ بحر العلوم‌ بروجردى، سید مهدى، الفوائد الرجالیة، ج ‌4، ص 72، تهران، مکتبة الصادق‌، چاپ اول‌، 1405ق؛ بحرانى، محمد سند‌، بحوث فی مبانی علم الرجال، مقرر: تبریزى، محمد صالح‌، ص 176، قم، مکتبة فدک‌، چاپ دوم‌، 1429ق.
[4]. ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج ‏3، ص 112 و ج ‏4، ص 429 و 476.
[5]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 373، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365ش.
[6]. حائری مازندرانى، محمد بن اسماعیل، منتهى المقال فی أحوال الرجال، ج ‌7، ص 343، قم، مؤسسه آل البیت( علیه السلام )، چاپ اول‌، 1416ق؛ نراقى، میرزا ابو القاسم بن محمد بن احمد‌، شعب المقال فی درجات الرجال، ص 211 – 212، قم، کنگره بزرگداشت نراقى، چاپ دوم، 1422ق.
[7]. فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 341؛ شعب المقال فی درجات الرجال، ص 213.
[8]. ر.ک: موسوی خویی، سید ابو القاسم، معجم ‏رجال ‏الحدیث، ج 19، ص 60، قم، مرکز نشر آثار شیعه،1410ق.
[9]. ر.ک: همان، ص 52.
[10]. تهذیب الاحکام، ج ‏6، ص 95.
[11]. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق: امینی، عبد الحسین، ص 4، نجف اشرف، دار المرتضویة، چاپ اول، 1356ش.
[12]. من لا یحضره الفقیه، ج ‏4، ص 180.
[13]. طبری آملی، عماد الدین محمد، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، مقدمه مؤلف، ج ‏2، ص 1، نجف اشرف، المکتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1383ق.
[14]. مجلسى، محمد تقى، لوامع صاحبقرانى، ج ‏8، ص 666، قم، مؤسسه اسماعلیان، چاپ دوم، 1414ق.
[15]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏99، ص 144، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[16]. مجلسى، محمد باقر، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، محقق: رجائى، مهدى،‏ ج ‏9، ص 247، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1406ق.
[17]. شبّر، سید عبد الله، الانوار اللامعة فی شرح زیارة الجامعة، ص 18، بیروت، مؤسسة الوفاء، چاپ اول، 1403ق.
[18]. مفاتیح الجنان: زیارت جامعه کبیره.
[19]. فیض کاشانى، ملامحسن‏، تفسیر الصافی، محقق: اعلمى، حسین،‏ ج ‏4، ص 130، تهران، مکتبه الصدر، چاپ دوم، 1415ق؛ این روایت در منابع شیعه نیز آمده است؛ مانند: شیخ صدوق، محمد بن على، الخصال، محقق: غفارى، على اکبر، ج ‏2، ص 432، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، 1362ش.
[20]. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج ‏14، ص 579، قم، مؤسسة آل البیت( علیه السلام )، چاپ اول، 1409ق.
[21]. بحار الأنوار، ج ‏97، ص 204.
[22]. وحید بهبهانی، آقامحمد باقر بن محمد اکمل، الرسائل الفقهیه، ص 179، قم، مؤسسة العلامة المجدد الوحید البهبهانی، چاپ اول، 1419ق.
[23]. میرزاى قمّى، ابو القاسم بن محمد حسن، غنائم الأیام فی مسائل الحلال و الحرام، ج ‌1، ص 265، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ اول، 1417ق.
[24]. همدانى، آقا رضا بن محمد هادى‌، مصباح الفقیه، ج ‌6، ص 46، قم، مؤسسة الجعفریة لإحیاء التراث و مؤسسة النشر الإسلامی‌، چاپ اول‌، 1416ق.
[25]. ر.ک: آقا بزرگ تهرانی‏، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج ‏2، ص 302؛ ج ‏4، ص 443؛ ج ‏13، ص 305 – 306؛ ج ‏14، ص 223 – 224 و ج ‏18، ص 270، قم، اسماعیلیان‏، 1408ق.

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: