شیعه نیوز:
پرسش
در کتب رجالی درباره بعضی از روات آمده؛ مثلاً چند نمونه: از رجال شیخ طوسی؛ قیس بن أبی حازم أسند عنه. أحمد بن عبد الله بن محمد بن عمر بن علی بن أبیطالب( علیه السلام ) الهاشمی المدنی أسند عنه. أحمد بن عائذ بن حبیب العبسی الکوفی أبو علی أسند عنه. و الی ماشاء الله؛ معنای کلمه «أسند عنه» توثیق راوی است یا تضعیف؟ بالأخره حکم راوی که این کلمه دربارهاش آمده چیست؟
پاسخ اجمالی
در کتابهای رجالی در توصیف برخی راویان از عبارت «أسند عنه» استفاده شده است. در بین عالمان رجال و متخصصان این رشته؛ درباره نحوه قرائت این عبارت اختلاف شده است. برخی آنرا به صیغه فعل ماضی معلوم و برخی فعل ماضی مجهول و برخی دیگر به عنوان فعل متکلم قرائت کردهاند که برخی از این قرائتها میتواند معنای توثیق و مدح راوی را داشته باشد.
پاسخ تفصیلی
در کتابهای رجالی و در ترجمه برخی راویان از عبارت «أسند عنه» استفاده شده است. از میان کتابهای متقدمین، این عبارت تنها در کتاب رجال شیخ طوسی به چشم میخورد و در کتب معاصران ایشان مانند نجاشی؛ این عبارت مشاهده نمیشود. البته اشخاصی مانند ابن داود[1] یا علامه حلی؛[2] این عبارت را به پیروی از شیخ طوسی و یا به استناد از ایشان در کتابهای خود آوردهاند. شیخ طوسی این عبارت را درباره حدود 341 نفر از راویان بهکار برده است که در بین آنان از اصحاب امام باقر( علیه السلام )، امام صادق( علیه السلام )، امام کاظم( علیه السلام )، امام رضا( علیه السلام ) و امام هادی( علیه السلام ) دیده میشود.[3]
در اینکه معنای این عبارت چیست، باید بررسیهایی انجام شود:
الف. در عبارت «أسند عنه» فعل باید به صیغه معلوم خوانده شود یا مجهول؟ به عبارت دیگر؛ أَسند عنه (به فتح همزه) مراد است یا اُسنِد عنه (به ضم همزه)؟ و یا «أسنُدُ» به صیغه متکلم؟
در فرض اول؛ فاعل و در فرض دوم؛ نائب فاعل چه کسی است؟
ب. ضمیر موجود در«عنه» به چه فردی بر میگردد؟
ج. در هر دو صورت (معلوم یا مجهول خواندن أسند) معنای آن چیست؟
د. در هر معنایی که استعمال شود آیا از الفاظ مدح و تأیید راوی به شمار میآید یا نه؟
نظریات مختلف[4] درباره این عبارت شیخ طوسی
1. وقتی شیخ طوسی درباره یک راوی میگوید: اسند عنه؛ یعنی آن راوی اسناد داده (با واسطه روایت کرده) به امام معصومی که معاصرش بوده و شیخ طوسی او را از جمله اصحاب آن امام ذکر کرده است. اما چرا نگفته «روی عنه» که به معنای روایت کردن است؟ چون اگر چه در زمان امام معصوم بوده ولی مستقیماً از ایشان نقل نکرده بلکه با استناد به دیگر راویان؛ از امام معصوم نقل کرده است. این نظریه مورد قبول مرحوم میر داماد است.[5]
2. مراد از «اسند عنه» این است که؛ راوی خودش روایت را از امام( علیه السلام ) شنیده است؛ لذا گفته شده «اسند عنه»؛ یعنی استناد میدهد حرفش را به آنچه از معصوم( علیه السلام ) شنیده است.[6]
3. عبارت «اُسند عنه» به صیغه مجهول خوانده شود؛ یعنی مشایخ، از این راوی مورد نظر و با اسناد از او؛ روایت نقل کردهاند.[7]
4. منظور از عبارت «اسند عنه» صیغه متکلم وحده است؛ یعنی شیخ طوسی میگوید: «من از این راوی اسناد میکنم»؛ یعنی این فرد در اسناد روایات موجود در کتابهایم وجود دارد.
5. عبارت «اسند عنه» به معنای آن چیزی است که در بین اهل سنت معروف است؛ اهل سنت این عبارت را در جایی بهکار میبرند که راوی مستنداً از رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل کند. بنابراین، میتوان چنین معنا کرد که راوی مورد نظر؛ روایتی را از امام معصوم( علیه السلام ) و به سند ایشان از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل میکند. به عبارت دیگر؛ عبارت «اسند عنه»؛ یعنی مثلاً محمد بن سالم از امام صادق( علیه السلام ) و به استناد ایشان از جدّ بزرگوارشان؛ پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) روایت نقل کرده است.[8]
ارزش عبارت «اسند عنه» در مدح و تأیید راوی
با توجه به احتمالات ذکر شده؛ میتوان برداشتهای متفاوتی از این عبارت داشت. به عنوان مثال؛ مرحوم مجلسی اول که «اُسند عنه» و به صیغه مجهول خواند (احتمال سوم)، چون مشایخ به راوی مذکور اعتنا کرده و به او استناد کردهاند، این عبارت را جزء الفاظ مدح و توثیق و تأیید راوی برمیشمارد.[9] اما اگر نظریه و احتمال پنجم را قبول کنیم؛ چون مرسوم بین راویان اهل سنت بوده که از امامان معصوم( علیه السلام ) بخواهند برایشان از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل حدیث کنند،[10]چنین کسانی که شیخ طوسی درباره آنان گفته: «اسند عنه» غالباً - اگر نگوییم همه آنان - جزء اهل سنت بهشمار میآیند و این عبارت مدح و توثیقی برایشان به حساب نمیآید.
[1]. حلی، ابن داود، رجال ابن داود، ص 172 (ترجمه سفیان بن سعید)، تهران، دانشگاه تهران، 1383ق.
[2]. علامه حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الأقوال، ص 138 (ترجمه محمدبن سالم)، قم، دار الذخائر، 1411ق.
[3]. مجله تراثنا، شماره سوم ، المصطلح الرجالی: «أسند عنه»، ص 105، به قلم: حسینی، سید محمد رضا، قم، 1406ق.
[4]. نظرات متعددی در این باب گفته شده است که جهت اختصار به برخی از آنها اشاره میشود؛ همانطور که نقد این نظریات نیز چون از حوصله این نوشتار خارج است آورده نشده است.
[5]. مجله تراثنا، شماره سوم، ص 106.
[6]. نراقی، احمد، عوائد الأیام فی بیان قواعد الأحکام و مهمات مسائل الحلال و الحرام، ص 809، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1417ق.
[7]. مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج 14، ص 64، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانبور، 1406ق.
[8]. مجله تراثنا، شماره سوم، ص 117 - 118.
[9]. ر.ک: روضه المتقین، ج 14، ص 64.
[10]. چرا که بنابر اعتقاد شیعه و اصحاب امامیه، کلام و فرمایش معصومین حجت است؛ و لزومی برای استناد فرمایشان آنان به حدیث رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیست.
T