شیعه نیوز:
پرسش
آیا حدیث رد الشمس در کتابهای شیعه با سند معتبر ذکر شدہ است؟ آیا این اعجاز منافاتی با بدیهیات عقلی ندارد؟
پاسخ اجمالی
حدیث «ردّ الشمس» از جمله احادیث مشهوری است که در منابع اسلامی و در مورد اشخاص مختلف نقل شده است؛ همانطور که برخی مفسّران میگویند واقعه رد الشمس در مورد حضرت سلیمان( علیه السلام ) نیز اتفاق افتاده است.
بر طبق روایات، واقعه رد الشمس دو مرتبه برای حضرت علی( علیه السلام ) اتفاق افتاده است؛ یکی در زمان پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) و دیگری در برگشت امام علی( علیه السلام ) از جنگ نهروان.
اصل رد الشمس به جهت شهرتی که در میان روایات دارد، قابل استناد بوده و باید بدان اعتنا کرد و این شهرت، به طریقی اشکالات سندی آن را بر طرف میکند، و حتی برخی آن را از متواترات میدانند. و غالب شبهات مربوط به واقعه رد الشمس پاسخ داده شده است که در این باره باید به منابع مربوط به آن مراجعه نمود؛ از جمله اینکه این امر توسط خداوند باری تعالی انجام شده است. در دامنه قدرت الاهی نیز تمام ممکنات عقلی قابلیت وقوع دارند، همانگونه که عصای چوبین بیجان حضرت موسی( علیه السلام ) تبدیل به ماری شده و سحر ساحران مصری را بلعید، دریایی بزرگ بر روی بنی اسرائیل باز شد، کور مادر زاد شفا یافت و ... رد الشمس نیز در حیطهی قدرت الاهی بوده و میتواند واقع شده باشد.
پاسخ تفصیلی
بحث از رد الشمس در بخشهای زیر تنظیم یافته است.
الف. نگاهی کوتاه به احادیث رد الشمس
حدیث «ردّ الشمس» از جمله احادیث مشهوری است که در منابع اسلامی و در مورد اشخاص مختلف نقل شده است. بر اساس برخی از منابع تفسیری –با واقعه رد الشمس برای حضرت سلیمان( علیه السلام ) نیز اتفاق افتاده است، و استناد به این آیات شریفه میکنند: «إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشىِِّ الصَّافِنَاتُ الجْیَادُ فَقَالَ إِنىِّ أَحْبَبْتُ حُبَّ الخْیرْ عَن ذِکْرِ رَبىِّ حَتىَ تَوَارَتْ بِالحْجَابِ رُدُّوهَا عَلىََّ فَطَفِقَ مَسْحَا بِالسُّوقِ وَ الْأَعْنَاقِ».[1] گروهی از مفسّران ضمیر در «رُدُّوها» را به شمس ارجاع داده و در نتیجه آیه را نشانی از ردّ الشمس برای سلیمان( علیه السلام ) دانستهاند،[2] حتی بعضی از تفاسیر، روایاتی را پیرامون این تفسیر از آیه ذکر کردهاند،[3] اما برخی از مفسّران با این قول، مخالفت کردهاند و ضمیر را به «الصافنات»[4] و یا به «الجیاد»[5] برگرداندهاند.
علاوه بر این، از اهل سنت نیز روایاتی وجود دارد که رد الشمس را برای پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل کردهاند،[6] همانطور که گفته شده واقعه رد الشمس برای حضرت یوشع( علیه السلام ) نیز پیش آمده است.[7]
بر طبق روایات، دو مرتبه نیز واقعه رد الشمس برای حضرت علی( علیه السلام ) اتفاق افتاده است:
یکی از روایاتی که بیانگر این واقعه است، روایت عمار بن موسی میباشد. عمار میگوید: من و امام صادق( علیه السلام ) وارد مسجد فَضیح شدیم. امام( علیه السلام ) فرمود: ای عمار! این قسمت از زمین فرو رفته را میبینی؟ عمار گفت: بلی، امام فرمود: اسماء بنت عمیس[8] که با امیرالمؤمنین( علیه السلام ) ازدواج کرده بود در این مکان نشسته بود ... (ایشان نقل کرد:) من و امیرالمؤمنین در این مسجد نشسته بودیم. ایشان گفتند این قسمت از زمین فرو رفته را میبینی؟ بله، امام فرمود: من و رسول الله در این مکان نشسته بودیم. ایشان سر خود را در آغوش من قرار داد و به خواب رفت،[9] وقت نماز عصر رسید. دوست نداشتم سر ایشان را تکان دهم تا موجب اذیت شدن ایشان را فراهم کنم. اوضاع بر همین منوال بود تا اینکه وقت نماز عصر فوت شد.[10] سپس پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) بیدار شد و فرمود: یا علی آیا نماز خواندی؟ گفتم: نه[11] فرمود: چرا؟ گفتم: دوست نداشتم با برداشتن سر شما از آغوش خود، شما را اذیت کنم. ایشان بلند شد و به روی قبله ایستاد و دو دست خود را باز کرد و فرمود خدایا! خورشید را برگردان تا علی نماز خود را بخواند. پس خورشید به مکانی که در وقت نماز عصر بود، برگشت و من نماز عصر خود را خواندم و سپس غروب کرد.[12]
گفتنی است؛ برخی از منابع، روایت بالا را به گونهای دیگر نقل کردهاند؛ مانند اینکه گفتهاند این واقعه در منزل پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) رخ داده است.[13]
این داستان به گونه ای دیگر در منابع نیز آمده که در اینجا نیازی به ذکر آنها نیست.[16]
نتیجه این که: اصل رد الشمس به جهت شهرتی که در میان روایات دارد، قابل استناد بوده و باید بدان اعتنا کرد و این شهرت، به طریقی اشکالات سندی آن را بر طرف میکند، و حتی برخی آن را از متواترات میدانند.[17]
همچنین علاوه بر کتابهای حدیثی، واقعهی رد الشمس در اشعار سدههای نخستین نیز یافت میشود که خود نشانهای است از شهرت این واقعه در میان مردم.[18]
ب. چگونگی واقعه رد الشمس
همانگونه که گفته شد، اصل واقعه رد الشمس مورد پذیرش است و غالب شبهات مربوط به آن پاسخ داده شده است که در این باره باید به منابع مربوط به آن مراجعه نمود.[19] در این فرصت، برخی از این پاسخ ها بیان میشود.
مجلسی اول در اینباره میگوید: «و اما خواب حضرت سیّد المرسلین صلّى اللّٰه علیه و آله پس احادیث بسیار وارد شده است که خواب و بیدارى آن حضرت مساوى بود و در خواب علم آن حضرت به آن چه واقع مىشد مثل بیدارى بود پس ممکن است که حضرت با آن که علم داشته باشند که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللّٰه علیهما نماز نکرده است برنخاسته باشند چون مىدانستند که دعا مىتوانند کرد یا خواهند کرد و حضرت نماز را در وقت خود خواهند کرد و در چنین صورتى تأخیر ضرر نداشته باشد بلکه مطلوب باشد تا فضیلت آن حضرت ظاهر شود و ممکن است که خواب نباشد و اسماء خیال کرده باشد که حضرت بخواب رفته است بلکه غشیه بوده باشد که آن حضرت را همیشه در مقام قرب الی اللّٰه دست مىداد و چون آن حضرت را در آن اختیارى نبود و متوجه عالم قدس بودند خبر ازین عالم نداشته باشند اما ظاهراً آن حضرت همیشه در مقام جمع الجمع بودند و توجه به آن جانب مانع از توجه به این جانب نبود اما ظاهراً چنین بوده باشد که با وجود عدم مانعیت متوجه این عالم نمىشدهاند چنانکه در خبر مستفیض وارد شده است که حضرت سیّد المرسلین صلّى اللّٰه علیه و آله فرمودند که مرا با جناب اقدس الهى وقتى هست که در آن حالت گنجایش ندارد نه ملک مقرب و نه نبى مرسل و این مقام اعلى مقام تفرید است و حق این است که مقامات حضرت سیّد المرسلین را به عقول ضعیفه ادراک نمىتوان کرد چنانکه هیچ شک نیست که عوام مراتب فضلا را ادراک نمىتوانند کرد و هم چنین فضلاى علوم ظاهریه ادراک علوم و کمالات فضلاى علوم باطنیه را ادراک نمىتوانند کرد... ».[21]
با توجه به این احتمال؛ برای نماز، دیدن خورشید کافی است و لزومی ندارد که در واقع، نیز خورشید به آنجا آمده باشد؛ پس نماز آنها نیز اشکالی ندارد.
[1]. ص، 31 - 33: بهخاطر بیاور هنگامى را که عصرگاهان اسبان چابک تندرو را بر او عرضه داشتند، گفت: من این اسبان را به خاطر پروردگارم دوست دارم (و مى خواهم از آنها در جهاد استفاده کنم، او هم چنان به آنها نگاه مى کرد) تا از دیدگانش پنهان شدند، بار دیگر آنها را نزد من بازگردانید! و دست به ساق ها و گردن هاى آنها کشید (و آنها را نوازش داد)».
[2]. سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله، ارشاد الاذهان الى تفسیر القرآن، ص 460، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، چاپ اول، 1419ق؛ طباطبایى سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 17، ص 203 و 204، انتشارات جامعهى مدرسین حوزه علمیه، قم، چاپ پنجم، 1417 ق.
[3]. بحرانى، سید هاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، ج 4، ص 653و 654، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416ق.
[4]. بیضاوى، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، تحقیق: المرعشلی، محمد عبد الرحمن، ج 5، ص 29، دار احیاء التراث العربى، بیروت، چاپ اول، 1418ق؛ فخر رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 26، ص 390 و 391، دار احیاء التراث العربى، بیروت، چاپ سوم، 1420ق؛ مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 19، ص 273، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[5]. عکبرى، عبدالله بن حسین، التبیان فى اعراب القرآن، ص 327، بیت الافکار الدولیه، عمان، ریاض، چاپ اول، بی تا؛ مدرسى، سید محمد تقى، من هدى القرآن، ج 11، ص 358، دار محبى الحسین، تهران، چاپ اول، 1419ق.
[6]. ملاحویش آل غازى، عبدالقادر، بیان المعانى، ج 1، ص 312، مطبعة الترقى، دمشق، چاپ اول، 1382ق؛ مفاتیح الغیب، ج 26، ص 390.
[7]. ر.ک: شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 203، جامعه مدرسین قم، 1413ق؛ بیان المعانی ج 1، ص 312.
[8]. تعبیر در اصل روایت این گونه است: «کَانَتِ امْرَأَةُ جَعْفَرٍ الَّتِی خَلَفَ عَلَیهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ» که مقصود همان اسماء بنت عمیس است که امام علی( علیه السلام ) پس از حضرت زهرا(س) با او ازدواج کرد.
[9]. در برخی از منابع آمده که بر پیامبر وحی نازل شد و بدن ایشان از نزول وحی خسته و سنگین شد، لذا سر خود را بر روی پای علی( علیه السلام ) قرار داد و ...»؛ طبرسى، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدی، ص 178، دار الکتب الإسلامیة، تهران، بی تا.
[10]. برخی از منابع معتقدند که خورشید غروب نکرد، بلکه نزدیک غروب بوده، و تنها به جهت وقت فضیلت خورشید اندکی برگشته است، نه اینکه شب شده و سپس با رد الشمس روز شده باشد. ر. ک: شریف مرتضى، على بن حسین موسوى، رسائل الشریف المرتضی، ج 4، ص 79، دار القرآن الکریم، قم، چاپ اول، 1405ق.
[11]. سید مرتضی(ره) در پاسخ به اشکالی دربارهی ترک نماز امام علی( علیه السلام ) می گوید: «اگر امام( علیه السلام ) به صورت ایماء و اشاره نماز را بجا آورده باشد، در صورتی است که آن حضرت نشسته باشد؛ چون عذر از ایستاده خواندن نماز داشتند. و این، فضیلتی برای امام علی( علیه السلام ) است؛ زیرا آن حضرت با این که عذر از ایستادن داشتند، نماز خود را به صورت نشسته خواندند»؛ رسائل الشریف المرتضی، ج 4، ص 79.
[12]. کلینى، الکافی، ج 4، ص 562 ، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365ش.
[13]. إعلام الورى بأعلام الهدی، ص 178.
[14]. برخی از محققین به مانند روایت اول آورده اند این احتمال را داده اند که در اینجا نیز آفتاب غروب نکرده بوده، بلکه از نماز اول وقت کمی گذشته بوده است، و با رد الشمس خورشید کمی برگشته نه اینکه هوای تاریک روز شده باشد. ر.ک: رسائل الشریف المرتضى، ج 4، ص 81.
[15]. من لا یحضره الفقیه ، ج 1، ص 203 و 204.
[16]. إعلام الورى بأعلام الهدی، ص 178 و 179.
[17]. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 1، ص 345،کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق؛ ابن عطیه، جمیل حمود، أبهى المراد فی شرح مؤتمر علماء بغداد، ج 1، ص 791 و 792، مؤسسة الأعلمی، بیروت، چاپ اول، 1423ق؛ مجلسى اول، محمد تقى، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: موسوى کرمانى، سید حسین، علىپناه اشتهاردى، طباطبائى، سید فضل الله، ج 2، ص 25 و 26، مؤسسه فرهنگى اسلامى کوشانبور، قم، چاپ دوم، 1406ق؛ وحید بهبهانى، آقا محمد على، مقامع الفضل، ج 1، ص 559 و 560، مؤسسه علامه مجدد وحید بهبهانى، قم، چاپ اول، 1421ق؛ کاشف الغطاء، على بن محمد رضا، کتاب الصلاة، ص 15، مؤسسه کاشف الغطاء، بی تا.
[18]. ر.ک: ابن شهرآشوب مازندرانى، مناقب آل أبی طالب( علیه السلام )، ج 2، ص 317 و 318، مؤسسه انتشارات علامه، قم، 1379ق.
[19]. ر.ک: أبهى المراد فی شرح مؤتمر علماء بغداد، ج 1، ص 793 – 803؛ گنجی شافعی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب فی مناقب على بن أبى طالب، ص 381 – 388، دار إحیاء تراث أهل البیت علیهم السلام، تهران، چاپ دوم، 1362ش؛ مظفر، محمد حسین، دلائل الصدق، ج 6، ص 207 – 223، مؤسسة آل البیت( علیه السلام )، قم، چاپ اول، 1422ق.
[20]. تعبیر رد الشمس یا همان برگشت خورشید معنایی حقیقی نداشته، بلکه تعبیری عرفی است و الا اصل این که خورشید ثابت بوده و زمین به دور آن میچرخد، مورد قبول همگان است.
[21]. مجلسى اول، محمد تقى، لوامع صاحبقرانى، ج 3، ص 61، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ دوم، 1414ق.
[22]. بر گرفته از سایت راه حوزه.
آیات مرتبط
سوره ص (32) : فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّىٰ تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ
سوره ص (33) : رُدُّوهَا عَلَيَّ ۖ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ
T