شیعه نیوز:
پرسش
آقایان مذهب شیعه می گویند ملائکه از نور امامان آنها خلق شده اند. و از وظایف ملائکه گریه کردن نزد قبر حسین است و خداوند 4000 ملک را دستور فرموده تا روز قیامت بر حسین ( علیه السلام ) گریه کنند و ملائکه از خدا اجازه می خواهند تا به زیارت امام حسین ( علیه السلام ) بروند گروهی از ملائکه نازل می شوند و گروهی دیگر عروج می کنند (ر. ک. جامع الفوائد، ص 334).
پاسخ اجمالی
پاسخ تفصیلی
آنچه مسلم است برای شناخت حقایق جهان خلقت ابزار و روش های متفاوتی میان علما و گروهای مختلف مطرح است. برداشت ظاهری از آیات و روایات، یا به تعبیر دیگر نقل گرایی یکی از این روش ها به شمار می آید. در کنار این روش علما به تناسب گرایش فکری خویش از ابزارهای شناخت دیگری بهره برده اند که می توان از میان آنها به روش های عقلی، فلسفی و عرفانی اشاره نمود. بدون شک هر یک از علما در به کارگیری و تفسیر روایات تحت تأثیر این نوع دیدگاه ها هستند. به این معنا که نگاه کیهان شناسی فلاسفه، متکلمان، عرفا و حدیث گرایان همواره با هم تفاوت اساسی داشته است؛ دلیل این تفاوت همان گونه که گفته شد ابزار و روش شناختی به کار گرفته شده از سوی آنان بوده. لذا در تبیین و تفسیر مسئله آفرینش، سخنان گوناگونی یافت می شود. مثلاً مطرح نمودن عقول عشره و دخالت آنان در آفرینش جهان از طرف برخی فلاسفه، همچنین نگاه تأویلی برخی محدثان از این قبیل است. بنابر این در مواجهه با طرح مسئله چگونگی خلق شدن ملائکه باید به این موضوع به شکلی جدی توجه داشت.
علاوه بر آنچه بیان شد بارها گفته شده است که دلیلی بر صحت تمام روایات موجود در کتب روایی شیعه و یا اهل سنت وجود ندارد. بلکه احراز صحت و سقم روایات از سوی عالمان با به کار گیری علم رجال میسر می شود؛ به همین دلیل علمای هر دو گروه روایات را بر اساس این نوع بررسی، به گونه های مختلف تقسیم بندی کرده اند، تا جایی که اهل سنت روایاتی را در بعضی مجموعه های روایی خود جمع آوری کرده آنها را صحاح نامیده اند.
در میان منابع سنی و شیعی روایاتی یافت می شود که به وجود نور پیامبر قبل از آفرینش مخلوقات اشاره دارد. [1] در منابع اهل سنت روایتی از حضرت رسول نقل شده است که سخن از خلق شدن خلیفه اوّل از نور پیامبر و خلق شدن خلیفه دوم و عائشه از نور ابوبکر و... به میان آمده است. [2] همچنین در منابع شیعی به روایاتی بر می خورد که گاهی خلق شدن ملائکه از نور پیامبر، امامان و گاه از نورهای مختلف دانسته شده است. این گونه روایات را که به روایات طینت مشهورند نمی توان به طور کلی و با صراحت تمام نفی کرد، بلکه باید آنها را مورد بررسی و دقت قرار داد.
البته برای آشنایی با اعتقادات اصیل علمای شیعه در زمینه های مختلف شایسته است به کتاب های تدوین شده در این راستا مراجعه کرد. [3] استناد به روایت یا روایاتی از منابع شیعه و جزو معتقدات تمام شیعه برشمردن آن، خالی از اشکال نیست؛ زیرا در میان کتاب های شیعه نیز روایاتی وجود دارد که صحت آنها به دلایل مختلف مورد تأیید علما نیست. علاوه بر این برخی اخبار آحاد نیز وجود دارد که بنابر نظر بیشتر علما این اخبار نمی توانند اساس یک اعتقاد صحیح را بنا نهند. وجود یک یا چند روایت نقل شده به وسیله راویی خاص در مورد خلقت ملائکه از نور امامان و یا خلق شدن خلیفه اول از نور پیامبر که روایات دیگر آن را مورد تردید قرار می دهند، اعتقاد تمام علمای شیعه و یا سنی به این امر را اثبات نمی نماید. گرچه چنین دیدگاهی تا جایی که با اصول مسلم دین مغایرت نداشته باشد مانند بسیاری دیگر از برداشت ها و قرائت های گوناگون مذاهب اسلامی، پیرامون صفات خدا، معاد جسمانی، روحانی، و ... موجبات خدشه در دیانت افراد نمی گردد.
سخن بعدی پیرامون گریه کردن ملائکه بر امام حسین ( علیه السلام ) و همچنین فرود آمدن آنها برای زیارت آن حضرت است. قبل از پرداختن به اصل مطلب باید چند نکته روشن گردد.
اما در اسلام به صراحت مسئله گریه کردن و نیز شادمانی نمودن آسمان و زمین و فرشتگان برای افراد خاص در روایات اهل تسنن و شیعه مطرح شده است.
ما برای بیشتر روشن شدن موضوع روایات مربوط به این بحث را از دو گروه یاد شده ذکر می کنیم.
روایات در منابع اهل سنت:
2.در حدیثی دیگر اشاره به گریه کردن مخلوقات برای حضرت آدم (علیه السلام )شده است. بدین ترتیب که هنگام رحلت ایشان تمام خلایق به مدت هفت روز بر وی گریستند. [8]
ابو یحیی می گوید: از قول او تعجب کردم. مجاهد گفت تعجب می کنی؟ چرا زمین بر کسی که با رکوع خود آن را آباد کرده نگرید. و چرا آسمان بر بنده ای که آهنگ تسبیح و تکبیرش در آن مانند طنین دسته ای از زنبوران بود گریه نکند. [11]
اما در مورد شادمانی ملائکه برای افرادی خاص نیز روایاتی نقل شده است. از جمله به شادمانی ملائکه برای ولادت خلیفه اول، [12] همچنین شادی ملائکه به جهت اسلام آوردن خلیفه دوم [13] و یا شادمانی آنان و به اهتزاز درآمدن عرش برای برای روح سعد بن معاذ را می توان اشاره نمود. [14]
فرود آمدن ملائکه نیز گوشه ای از بحث ما را تشکیل می دهد. برای پرهیز از طولانی شدن گفتارمان به طور اختصار به چند نمونه اشاره می نماییم.
حضور ملائکه برای یاری رساندن مسلمانان در جنگ بدر، [15] ، یا فرود آمدن آنان برای غسل دادن حنظله، همچنین حضور آنان برای تشییع و حمل جنازه سعد بن معاذ از این قبیل است. [16]
مهم تر از آنچه تا کنون گفته شد، روایتی در خصوص گریه آسمان بر امام حسین ( علیه السلام ) است که بسیاری از منابع اهل سنت با اندکی تفاوت غیر مخل به معنا آن را نقل کرد ه اند. البته این روایت و برخی روایات یاد شده دیگر در منابع شیعی به نقل از ائمه و پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیز آمده است. این روایت در منابع اهل سنت توسط افرادی؛ چون سدی، قرة بن خالد، مجاهد، و ... چنین نقل شده است: "نگامى که حسین بن على (علیه السلام)شهید شد آسمان بر او گریه کرد، و گریه او سرخى مخصوصى بود که در اطراف آسمان نمایان شد. [17]
اکنون اشاره ای مختصر به روایات شیعه در این زمینه:
از پیامبر اکرم روایت شده است که، ملائکه بر حلقه های ذکر عبور می کنند و بالای سر آنان حضور پیدا می کنند و به سبب گریه آنها گریه می کنند. [18] در این روایت هم به گریه و هم به حضور ملائکه اشاره شده است.
در روایتی از امام کاظم ( علیه السلام ) آمده است: اگر مؤمنی بمیرد ملائکه و تمام بقاع زمین که وی خدا را در آنها عبادت نموده است بر او می گریند. [19]
اگر در روایات یاد شده اندک تأملی نماییم دو نکته را در می یابیم:
بنابر آنچه تا کنون گفته شد، با وجود گریه زمین آسمان در و دیوار و ملائکه و ...، اصل گریه کردن ملائکه در مواردی مسلم به نظر می آید. نیز با وجود گریه ملائکه یا شادی آنان نسبت به افرادی که یادآور شدیم درمی یابیم که، موضوع گریه و عزاداری ملائکه برای امام حسین ( علیه السلام ) که جامع تمام ویژگی های فوق است، و با وجود روایات گریستن آسمان بر وی در منابع اهل سنت، امری غریب به نظر نمی آید.
امام حسین (علیه السلام) سبط پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و از اصحاب کسا و جزو اهل بیت پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) است که آیه تطهیر در شان آنان نازل شده است. [20] . و به تعبیر رسول اکرم حسن و حسین سرور جوانان بهشت اند. [21] . این ویژگی ها را قطعا در هیچ کدام از صحابه نمی توان یافت، مگر در اهل بیت ( علیه السلام ) مضاف بر این که امام حسین را نیز یقیناً می توان جزو اصحاب به شمار آورد.
جهاد امام بر علیه انحرافات حکومت یزید و امتناع از بیعت با او، و سرانجام به شهادت رسیدن وی در راستای اقامه فریضه امر به معروف و نهی از منکر در غربت، از دیگر ویژگی های این شخصیت تاریخ ساز است. عبادت او حتی در آخرین لحظات زندگی نشانه ایمان و تقوای والای او است.
حال با این وجود چه جای شگفتی است، اگر ملائکه به امر خدا به زیارت امام حسین شهید بیایند، همان گونه که برای تشییع سعد بن معاذ آمدند. و یا بر وی بگریند، همان طور که برای سایر مؤمنان و اموات غریب از وطن و مجاهدان شهید می گریند.
علاوه بر این وجود روایاتی از اهل بیت ( علیه السلام ) در این خصوص و توصیف گریه ملائکه بر او و زیارت مزارش در کتب روایی ما موجود است که اعتقاد ما را به این امر دو چندان می نماید، و به دلیل پرهیز از به درازا کشیده شدن سخن از آن چشم پوشی می کنیم و به مجالی دیگر واگذار می نماییم.
[1] حقی، اسماعیل، روح البیان، ج 2، ص 370، دار الفکر،بیروت، بی تا؛ نیشابورى، حسن بن محمد، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 1، ص 407 ، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1416 هـ ق.
[2] ثعلبی، احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 7 ، ص111، دارإحیاء التراث العربیه، بیروت، چاپ اول، 1422 هـ ق.
[3] برای آگاهی بیشتر، نک: نگرشی عرفانی، فلسفی و کلامی به: شخصیت و قیام امام حسین( علیه السلام )، نوشته قاسم ترخان، خلقت انوار پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و ائمه قبل از اجسام آنان، ص 25- 49.
[4] نک: همان، امام حسین ( علیه السلام ) شخصیت اسطوره ای ، ص 143- 155.
[5] دخان، 29.
[6] الزمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 274، دار الکتب العربی، بیروت، چاپ سوم، 1407 هـ ق.
[7] الصفوری، نزهة المجالس، ج 1، ص 207، المطبعة الأزهریة، مصر، سنة 1346هـ ق.
[8] سیوطى، جلال الدین، الدر المنثور، فی تفسیر الماثور، ج1، ص 162، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفی،قم ، 1404 هـ ق.
[9] الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 9، ص 188، دار إحیاء التراث العرب، بیروت، چاپ اول، 1422 هـ ق.
[10] همان، ج 3، ص 206 .
[11] قرطبی، محمد بن ابراهیم شمس الدین، الجامع لأحکام القرآن، ج 16، ص 140، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ اول، 1364 هـ ش.
[12] ابن عساکر علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج 79، ص 353، دار الفکر، بیروت، 1415 هـ ق.
[13] زهری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 205، دار صادر، بیروت، چاپ اول، 1968 م.
[14] الجامع لأحکام القرآن، ج 7، ص 304.
[15] آل عمران، 125.
[16] الطبقات الکبری، ج 3، ص 428، دار صادر، بیروت، چاپ اول، 1968 م.
[17] ابن کثیر دمشقی، اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، ج 7، ص 234، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1419 ق؛ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 4، ص 264 ؛ الجامع لأحکام القرآن، ج 11، ص 220؛ الکشف و البیان، ج 8، ص 353؛ روح البیان، ج 8، ص 413.
[18] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 7، ص 231، مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، قم چاپ اول، 1409 ه.
[19] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 38، دار الکتب الإسلامیة، تهران چاپ، چاپ چهارم، 1365 ه ش.
[20] تفسیر القرآن العظیم، ج 6، ص367.
[21] الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 4، ص 263 .
T