شیعه نیوز:
پرسش
جادوگران فرعون مسلمان شدند یا کفر ورزیدند؟ و آیا شعبدهبازان فرعون، به موسی( علیه السلام ) ایمان آوردند (سوره 7 آیه 103-126، سوره 20 آیه 56-73، سوره 26 آیه 29-51) یا تنها اسرائیلیان به موسی( علیه السلام ) ایمان آوردند (سوره 10 آیه 82)؟
پاسخ اجمالی
طبق آیات قرآن، ساحرانی که به دعوت فرعون به مبارزه با موسی( علیه السلام ) برخاستند، پس از دیدن معجزات او، مؤمن به خدای موسی( علیه السلام ) گشته و تهدید و عذابهای فرعون را به جان خریده و در ایمان خود ثابت قدم ماندند.
اما آیهای وجود دارد که در ظاهر با ایمان داشتن ساحران منافی است: «فَمَا ءَامَنَ لِمُوسىَ إِلَّا ذُرِّیَّةٌ مِّن قَوْمِهِ».
تمام مفسران با اختلافی که در معنای آیه دارند، بر این مسئله اتفاق نظر دارند که این قسمت از آیه شامل ساحران نمیشود. بهترین و دقیقترین جواب داده شده این بیان است که این آیه تنها در مقام بیان اولین ایمان آورندگان به موسی( علیه السلام ) در ابتدای رسالت ایشان و قبل از ایمان ساحران میباشد و آیه تنها میگوید در ابتدا تعدادی معدود به موسی ایمان آوردند و بر این اساس، ذکر نکردن نام ساحران لطمهای به ایمان آنان وارد نمیکند.
پاسخ تفصیلی
بنابر آیات قرآن کریم، موسی( علیه السلام ) در دوران رسالت خویش نزد فرعون رفته و از او خواست بنی اسرائیل را همراه او بفرستد. قرآن، گفتوگوی این دو و معجزاتی که موسی( علیه السلام ) در آنجا نشان داد و حوادث بعد از آنرا اینگونه تشریح میکند: «سزاوار است که درباره خدا سخنى جز حق نگویم. بیتردید من دلیلى روشن [بر صدق رسالتم] از سوى پروردگارتان براى شما آوردهام، [از حکومت ظالمانهات دست بردار] و بنى اسرائیل را [براى کوچ کردن از این سرزمین] با من روانه کن. [فرعون] گفت: اگر [در ادعاى پیامبرى] از راستگویانى چنانچه معجزهاى آوردهاى آنرا ارائه کن. پس موسى عصایش را انداخت، پس به ناگاه اژدهایى آشکار شد. و دستش را از گریبانش بیرون کشید که ناگاه دست براى بینندگان سپید و درخشان گشت. اشراف و سران قوم فرعون گفتند: قطعاً این جادوگرى [زبردست و] داناست. میخواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند اینک [درباره او] چه رأى و نظرى میدهید؟ گفتند: [مجازات] او و برادرش را به تأخیر انداز و نیروهاى گردآورنده را به شهرها روانه کن. تا هر جادوگرى دانا را به نزد تو آورند. و جادوگران نزد فرعون آمدند [و] گفتند: آیا اگر پیروز شویم، حتماً براى ما پاداش و مزد قابل توجهى خواهد بود؟ گفت: آرى، و یقیناً از مقرّبان خواهید بود. جادوگران گفتند: اى موسى! یا تو [چوب دست خود را] بینداز، یا اینکه ما میاندازیم. [موسى] گفت: شما بیندازید. هنگامى که انداختند، چشمهاى مردم را جادو کردند و آنان را سخت ترساندند، و جادویى بزرگ و شگفتآور به میان آوردند. و به موسى وحى کردیم: عصایت را بینداز. ناگهان آنچه را جادوگران به دروغ بافته بودند، به سرعت بلعید! پس حق ثابت شد و آنچه را همواره جادوگران [به عنوان سِحر] انجام میدادند، باطل و پوچ گشت. پس [فرعونیان] در آنجا مغلوب شدند و با ذلت و خوارى بازگشتند».[1] این قضیه موجبات شکست و سرافکندگی فرعونیان را همراه داشت. اما مهمتر از شکست فرعونیان، ایمان آوردن ساحران بود. قرآن در چند مورد و تقریباً با عباراتی مشابه ایمان آوردن ساحران فرعون را بیان میکند:
«پس جادوگران [از هیبت و عظمت این معجزه که یافتند کارى خدایى است نه جادویى] به سجده افتادند. و گفتند: ما به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم، پروردگار موسى و هارون».[2] مشابه این آیات در سورههای دیگر نیز تکرار شده است.[3]
بنابر این، آیات قرآن صراحت در ایمان آوردن ساحران فرعون دارد. ایمان آنها به حدّی محکم و استوار بود که وقتی با تهدید جدّی و وحشتناک فرعون مواجه میشوند، او را مخاطب قرار داده و میگویند: «ما هرگز تو را بر دلایل روشنى که به سوى ما آمده و بر آنکه ما را آفرید، ترجیح نمیدهیم؛ پس هر حکمى را که میتوانى صادر کن، تو فقط در این زندگى دنیا مىتوانى حکم کنى. بىتردید ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا خطاهایمان و آن جادویى که ما را به آن واداشتى بر ما بیامرزد و خدا بهتر و پایدارتر است».[4]
اما آیه دیگری وجود دارد که در ظاهر با ایمان داشتن ساحران منافی است. ابتدا این آیه را به همراه تفسیرش ذکر میکنیم و سپس به بیان عدم تنافی این آیات میپردازیم. این آیه چنین است: «فَمَا ءَامَنَ لِمُوسىَ إِلَّا ذُرِّیَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلىَ خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَ مَلَایْهِمْ أَن یَفْتِنَهُمْ وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فىِ الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ»؛[5] پس [در ابتداى کار] کسى به موسى ایمان نیاورد، مگر فرزندانى [انگشت شمار] از قومش آن هم با ترسى [شدید] از فرعون و اشراف آن قوم که مبادا فرعونیان آنان را شکنجه و عذاب دهند و مسلّماً فرعون در سرزمین مصر برتریخواه، و [در گناه، معصیت و ستم] از اسرافکاران بود.
در مورد معنای ذریه، گفتارهای بسیاری وجود دارد. از جمله اینکه «ذرّیة» به فرزند و نسل معنا شده است.[6] همچنین تعدادی «ذرّیة» را به معنای گروهی از قبیله تفسیر کردهاند.[7] برخی از مفسران نیز در تقریر معنای «ذریة» آوردهاند: «این گروه کوچک و اندک که به مقتضاى ظاهر کلمه ذریة، بیشتر از جوانان و نوجوانان تشکیل مىشدند ... ».[8] اما در اینکه ضمیر در «مِّن قَوْمِهِ» به چه کسی برگشت میکند، و منظور از «ذرّیة» چه گروهی است؛ میان مفسران دیدگاههایی مطرح شده است:
1. برخی از مفسّران معنای «ذُرِّیَّةٌ مِّن قَوْمِهِ»، را تعدادی از خاندان فرعون دانستهاند که به موسی( علیه السلام ) ایمان آورده بودند؛ افرادی مانند مؤمن آل فرعون، همسر فرعون و ... بنابر این معنا، ضمیر در «قَوْمِهِ» به فرعون برگشت داده میشود، البته لفظ فرعون در متن ذکر نشده است، اما در آیات قبل بدان تصریح شده؛ لذا میتوان ضمیر را به آن ارجاع داد.[9]
2. تعدادی از مفسّران ضمیر در «قومه» را به موسی( علیه السلام ) برگشت داده و در نتیجه تعدادی از بنی اسرائیل را در تفسیر «ذُرِّیَّةٌ مِّن قَوْمِهِ» ذکر کردهاند: منظور از جمله «ذُرِّیَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ» بعضى از افراد ضعیف و طبقه ناتوان بنى اسرائیل است، و اما بزرگان و اشراف و توانگران بنى اسرائیل ایمان نیاوردند. اعتبار عقلى هم مؤید این ظهور است.[10]
3. برخی از مفسران منظور از اینان را جمعی از افراد دانستهاند که هم به موسی( علیه السلام ) منسوب هستند و هم به فرعون: «مراد از ذریه که به موسى ایمان آوردند آنهایى هستند که مادرانشان از بنى اسرائیل و پدرانشان از طایفه فرعونیان میباشد و ایشان پیروى کردند از خویشان مادرى».[11] برخی از مفسران این نظریه را به عنوان یک احتمال مطرح کردهاند: «إِلَّا ذُرِّیَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ مگر طایفهاى از قوم فرعون که آنها جماعتى بودند که مادر ایشان از قوم بنى اسرائیل بودند و پدران ایشان از قبیله قبط و یا آنها جمعى بودند از قبطیان مثل آسیه زن فرعون و حزقیل و خازن فرعون و زوجه آن خازن و مشاطه که فرعون را به جواهر و لآلى زینت میداد».[12]
البته در مرجع ضمیر «مَلَایْهِمْ» نیز اختلافاتی وجود دارد که بر اساس تفاسیر فوق شکل گرفته است و در اینجا نیازی به بیان آن نیست.
حال با این توضیحات این پرسش به وجود میآید که چرا ساحران که به بیان قرآن، مؤمن به خداوند شده بودند، در زمره این افراد قرار نگرفتند و خداوند نامی از آنها نمیبرد، در حالیکه این آیه بعد از بیان ایمان آنها آورده شده است.
بهترین و دقیقترین جواب داده شده این بیان است که؛ آیه مذکور تنها در مقام بیان اولین ایمان آورندگان به موسی( علیه السلام ) میباشد که در ابتدای رسالت موسی( علیه السلام ) بوده است؛ بنابر این محتوای آیه منافاتی با ذکر نشدن اسم ساحران ندارد. این معنا را برخی از مفسران به صراحت بیان کردهاند: «بعد از معجزه اژدها شدن عصا، تمام ساحران و تعداد بسیاری از مردم به موسی( علیه السلام ) ایمان آوردند، اما قبل از این معجزه تنها تعداد معدودی از جوانان بنی اسرائیل به موسی( علیه السلام ) ایمان آوردند ... آنها هم از فرعون و هم از بزرگان قوم خود میترسیدند که آنها را مجبور به برگشت از دین موسی( علیه السلام ) کنند».[13] این بیان از ظاهر تعدادی از تفاسیر نیز به دست میآید که این قسمت «فَما آمَنَ لِمُوسى إِلَّا ذُرِّیَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ» را به ابتدای رسالت موسی، برگشت دادهاند.[14] همچنین حرف «فاء» که در ابتدای آیه آمده، فاء نتیجه نیست تا به وسیله آن تأخر زمانی این آیه بر معجزه موسی( علیه السلام ) و سحر ساحران را به دست آورد، بلکه فاء عاطفه است[15] و نمیتوان از آن چنین استنباطی را داشت.
اما اگر این آیه را در مورد اولین ایمان آورندگان ندانیم، که نظر بیشتر مفسران نیز همین میباشد؛ باز هم اشکالی از بابت ذکر نکردن ساحران به وجود نمیآید؛ زیرا این احتمال وجود دارد که کلمه «مِنْ قَوْمِهِ» را متعلق به «ما آمَنَ» بدانیم که در این صورت معنا چنین میشود: از قوم موسی کسی به او ایمان نیاورد مگر گروهی اندک». بنابر این معنا، نیز اشکالی در آیه وجود ندارد؛ زیرا این آیه تنها در مورد مؤمنان از قوم موسی میباشد که ساحران از جمله آنان نیستند.
[1]. اعراف، 105 – 119.
[2]. شعراء، 46 – 48: «فَأُلْقِىَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ قَالُواْ ءَامَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ رَبِّ مُوسىَ وَ هَارُونَ».
[3]. برای نمونه ر.ک: اعراف، 120 – 122؛ طه، 70.
[4]. طه، 72 - 73: «قَالُواْ لَن نُّؤْثِرَکَ عَلىَ مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَیِّنَتِ وَ الَّذِى فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضىِ هَذِهِ الحْیَوةَ الدُّنْیَا * إِنَّا ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغْفِرَ لَنَا خَطَایَانَا وَ مَا أَکْرَهْتَنَا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللَّهُ خَیرْ وَ أَبْقَى».
[5]. یونس، 83.
[6]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 3، ص 6، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش.
[7]. فضل الله، سید محمد حسین، تفسیر من وحی القرآن، ج 11، ص 354، دار الملاک، بیروت، چاپ دوم، 1419ق.
[8]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 8، ص 365، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[9]. شبر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص 224، دار البلاغة، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی، محمد جواد، ج 5، ص 192، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.
[10]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 112، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق؛ تفسیر نمونه، ج 8، ص 366.
[11]. بروجردی، سید محمد ابراهیم، تفسیر جامع، ج 3، ص 225، انتشارات صدر، تهران، چاپ ششم، 1366ش.
[12]. شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق: حسینی ارموی (محدث)، میر جلال الدین، ج 2، ص 387، نشر داد، تهران، چاپ اول، 1373ش.
[13]. مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 4، ص 185، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1424ق.
[14]. برای نمونه ر.ک: فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق: اعلمی، حسین، ج 2، ص 413، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق؛ قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقیق: درگاهی، حسین، ج 6، ص 85، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، 1368ش.
[15]. صافی، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج 11، ص 179، دار الرشید، مؤسسة الإیمان، دمشق، بیروت، چاپ چهارم، 1418ق.
T