شیعه نیوز:
امامان شیعه
امامان شیعه دوازده تن از خاندان پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) که بنابر آموزههای شیعی، جانشینان آن حضرت و پس از او سرپرست و امام جامعه اسلامیاند. نخستین امام، حضرت علی( علیه السلام ) است و دیگر امامان فرزندان و نوادگان او و حضرت زهرا( سلام الله علیها ) هستند.
بنابر آموزههای شیعی، امامان( علیه السلام ) از جانب خداوند به امامت منصوب شدهاند و علم لدنّی، مقام عصمت و حق شفاعت دارند و میتوان با توسل به آنان به خداوند تقرب یافت. امامان( علیه السلام ) افزونبر مرجعیت دینی، رهبری سیاسی جامعه را نیز بر عهده دارند. آیاتی از قرآن بدون نام بردن از ایشان به موضوع امامت پرداختهاند مانند آیه اولی الامر، آیه تطهیر، آیه ولایت، آیه اکمال، آیه تبلیغ، آیه صادقین.
در روایاتی از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) ویژگیها، اسامی و شمار امامان( علیه السلام ) آمده است، از مشهورترین این احادیث میتوان از حدیث ثقلین، حدیث منزلت، حدیث سفینه، حدیث یوم الدار، حدیث مدینه العلم، حدیث طَیر مَشْوِی، حدیث رایت، حدیث کساء، حدیث جابر و حدیث دوازده خلیفه نام برد. بنابر این روایات، امامان همگی از قریش و اهل بیت پیغمبرند و مهدی موعود آخرین امام است.
روایات متعددی نیز از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) در امامت علی( علیه السلام ) که امام اول است در منابع روایی یافت میشود و همچنین روایاتی از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و علی( علیه السلام ) وجود دارد که به نص بر امامت امام دوم تصریح کردهاند. از آن پس، هر امامی، امام پس از خویش را به نص معرفی کرده است. به مقتضای این نصوص، امامان و جانشینان پس از پیامبر ۱۲ نفرند:[۱]
جایگاه امامان نزد شیعه
آموزه امامتِ امامان دوازدهگانه از اعتقادهای بنیادی شیعه اثنا عشری است و در منابع روایی، احادیث متعددی از رسول اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) و ائمه( علیه السلام ) در تأیید آن موجود است. مفسران و متکلمان شیعه برآناند که در قرآن کریم نیز به صورت کنایه به امامت امامان اشاره شده است[۲] که میتوان به آیه اولی الامر، آیه تطهیر، آیه ولایت، آیه اکمال، آیه تبلیغ و آیه صادقین اشاره کرد.
طبق اعتقاد شیعه اثنا عشری، دوره امامت امامان دوازدهگانه با رحلت رسول اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) در ۱۱ق و به امامت رسیدن حضرت علی( علیه السلام ) آغاز شده، و بدون قطع شدن تاکنون ادامه یافته است. از ۲۶۰ق، پس از درگذشت امام حسن عسکری( علیه السلام ) و انتقال امامت به فرزند ایشان، امام مهدی( علیه السلام )، امامت از حالت ظهور به حالت غیبت تبدیل شده، و دوره بلند امامت آن حضرت به طور کامل در حال غیبت بوده است.
شیعیان امامان را معصوم و دارای علم لدنی میدانند[۳] و معتقدند با توسل به مقام ایشان میتوان به خداوند تقرب یافت. زیارت قبور ائمه جزو آیینهای شیعیان است و ایشان را دارای مقام شفاعت میدانند.[۴]
دلایل اثبات امامت
ادله اثبات امامت، همواره موضوع مهمی برای تالیف کتاب نزد امامیه بوده و دانشمندان شیعه آثار پرشماری به سبک های گوناگون در این باره نوشتهاند. کتاب سلیم بن قیس هلالی، مربوط به اواخر قرن نخست هجری از قدیمترین آثاری است که در آن، از امامان دوازدهگانه سخن گفته است.[۵] اثاری مانند مقتضب الاثر از ابن عیاش جوهری (م ۴۰۱ق) و کفایه الاثر از خزاز قمی (اواخر قرن ۴ق) وجود دارد که مؤلفان آنها تلاش کردند تا روایاتی درباره ی نص بر امامان دوازدهگانه را از منابع گوناگون شیعه و اهل سنت گرد آورند.
افزون بر کتب نصوص، باید به آثاری با عنوان عمومی «دلائل الامامه» در باب معجزات ائمه( علیه السلام )، مانند دلائل الامامه منسوب به طبری (چاپ نجف، ۱۳۸۳ق)، یا آثاری با عنوان عمومی «الوصیه» در تبیین انتقال وصیت در سلسله امامان دوازدهگانه، مانند اثبات الوصیه مسعودی (چ نجف، کتابخانه حیدریه) اشاره کرد.[۶]
اثبات نقلی امامت امامان دوازدهگانه( علیه السلام )، نزد متکلمان امامیه نیز مورد توجه بوده و اثار مهم کلامی را به وجود اورده است.[۷] از مشهورترین این روایات میتوان از حدیث ثقلین، حدیث منزلت، حدیث سفینه، حدیث یوم الدار، حدیث مدینه العلم، حدیث طیر مشوی، حدیث رایت، حدیث کساء، حدیث جابر و حدیث ۱۲ خلیفه نام برد.
حدیث ۱۲ خلیفه
علاوه بر احادیث شیعی، در میان اهل سنت نیز احادیثی مبنی بر وجود ۱۲ نقیب یا امام پس از رسول اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم )، رایج بوده است. در طول قرن نخست هجری،از برخی اصحاب رسول اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم )، احادیثی با مضمون بشارت به ۱۲ امام پس از آن حضرت، در محافل گوناگون نقل شده است. از میان آن احادیث حدیث جابر بن سمره که در صحیح بخاری و صحیح مسلم نیز نقل شدهاند بیشترین شهرت رادارد؛ در این حدیث بیان شده که امیران (امامان یا خلفا) پس از پیامبر ۱۲ تن هستند و همه ایشان از قریشاند.[۸]
در ردیف بعد، باید از حدیثی به نقل از ابن مسعود یاد کرد که برپایه آن، شمار نقیبان پس از پیامبر، ۱۲ تن به تعداد نقیبان بنی اسرائیل بوده است.[۹]
معرفی امامان شیعه
۱- امام علی( علیه السلام )
علی( علیه السلام ) فرزند ابوطالب، عموی پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و شیخ بنی هاشم، بود. ابوطالب، پیغمبر اکرم را سرپرستی نموده و در خانه خود جای داده و بزرگ کرده بود و پس از بعثت نیز تا زنده بود از آن حضرت حمایت کرد و شرّ کفار عرب و به ویژه قریش را از وی دفع نمود.[۱۰]
علی علیهالسلام (بنا به نقل مشهور) ۱۰ سال پیش از بعثت متولد شد و پس از ۶ سال در اثر قحطی که در مکه و حوالی آن اتفاق افتاد، بنا به درخواست پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) از خانه پدر به خانه پسر عمویش پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) منتقل گردید و تحت سرپرستی و پرورش مستقیم آن حضرت درآمد.[۱۱]
در آغاز رسالت پیامبر وقتی که از غار حرا رهسپار شهر و خانه خود شد، علی( علیه السلام ) به همراه خدیجه( سلام الله علیها ) همسر پیامبر به عنوان نخستین مسلمانان به او ایمان آوردند. در ابتدای رسالت علنی در جریان یوم الدار نیز ایشان اولین و تنها کسی در آن جمع بود که ایمان خود را آشکارا اظهار داشت، او هرگز غیر خدای یگانه را نپرستید.[۱۲]
علی( علیه السلام ) پیوسته ملازم پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) بود تا آن حضرت از مکه به مدینه هجرت نمود و در شب هجرت نیز که کفار خانه آن حضرت را محاصره کرده بودند و تصمیم داشتند پیامبر را در بستر خواب قطعه قطعه نمایند، علی( علیه السلام ) برای حفظ جان پیامبر در بستر ایشان آرمید و آن حضرت رهسپار مدینه گردید.[۱۳]شان نزول آیه اشتراء همین جانفشانی است.
وی در مدینه نیز ملازم پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) بود و با فاطمه( سلام الله علیها ) دخت گرامی رسول خدا ازدواج کرد. در موقعی که پیامبر میان اصحاب خود عقد اخوت میبست او را برادر خود قرار داد.[۱۴]
علی( علیه السلام ) در همه جنگها که پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) شرکت کرد حاضر شد جز جنگ تبوک که آن حضرت او را در مدینه به جای خود نشانده بود. وی در هیچ جنگی پای به عقب نگذاشت و از هیچ حریفی روی نگردانید و در هیچ امری مخالفت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) نکرد چنانکه آن حضرت فرمود: «هرگز علی از حق و حق از علی جدا نمیشوند».[۱۵]
پس از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم )
علی( علیه السلام ) روز رحلت پیغمبراکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) ۳۳ سال داشت و با اینکه در همه فضائل دینی سرآمد و در میان اصحاب ممتاز بود و در موارد متعدد از جمله روز غدیر، پیامبر او را به عنوان جانشین پس از خود معرفی کرده بود، به عنوان اینکه وی جوان است و مردم به واسطه خونهایی که در جنگها پیشاپیش پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) ریخته با وی دشمناند از خلافت کنارش زدند و به این ترتیب دست آن حضرت از امور مردم به کلی قطع شد. وی پس از یک سری اعتراض، ۲۵ سال (که زمان سه خلیفه پس از رحلت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) بود) سکوت کرد و به تربیت افراد پرادخت و پس از کشته شدن خلیفه سوم، مردم با آن حضرت بیعت نموده و به خلافت برگزیدند.[۱۶]
آن حضرت در خلافت خود که تقریبا ۴ سال و ۹ ماه طول کشید گرفتار سه جنگ داخلی شد. عدهای از صحابه که پیشاپیش آنها ام المؤمنین عایشه، طلحه و زبیر بودند، خون خلیفه سوم را دستاویز قرار داده سر به مخالفت برافراشتند و جنگ جمل را در نزدیکی بصره به راهانداختند. جنگ صفین در مرز عراق و شام با معاویه درگرفت که یک سال و نیم ادامه یافت. آخرین فتنه نیز جنگ نهروان با خوارج بود و به این ترتیب، بیشتر حکومت آن حضرت در ایام خلافت خود، صرف رفع اختلاف داخلی بود و پس از گذشت زمان کوتاه، صبح روز نوزدهم ماه رمضان سال ۴۰ق در مسجد کوفه هنگام نماز به دست بعضی از خوارج ضربتی خورده و در شب ۲۱ همان ماه شهید شد.[۱۷]
ویژگیها
علی( علیه السلام ) به شهادت تاریخ و اعتراف دوست و دشمن در کمالات انسانی کاستی نداشت و در فضائل اسلامی نمونه کاملی از تربیت پیغمبراکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) بود.[۱۸]
علی( علیه السلام ) در علم و دانش، داناترین یار پیغمبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) و سایر اهل اسلام بود و نخستین کسی است در اسلام که در بیانات علمی خود، درِ استدلال و برهان را باز کرد و در معارف الهی بحث فلسفی نمود و در باطن قرآن سخن گفت و برای نگهداری لفظش، دستور زبان عربی را وضع کرد و در سخنرانی تواناترین عرب بود.[۱۹] (ببینید: نهج البلاغه)
علی( علیه السلام ) در شجاعت ضرب المثل بود و در تقوای دینی و عبادت حق یگانه، در مهربانی به زیردستان و دلسوزی به بینوایان و کرم به فقرا و مستمندان، قصص و حکایات بسیار دارد.[۲۰]
۲- امام حسن( علیه السلام )
امام حسن مجتبی( علیه السلام ) و برادرش امام حسین( علیه السلام ) دو فرزند امیرالمؤمنین علی( علیه السلام ) از حضرت فاطمه( سلام الله علیها ) بودند. پیامبر بارها میفرمود: «حسن و حسین فرزندان منند» و به پاس همین کلمه، علی( علیه السلام ) به سایر فرزندان خود میفرمود: «شما فرزندان من هستید و حسن و حسین فرزندان پیغمبر خدایند».[۲۱]
امام حسن( علیه السلام ) سال ۳ق در مدینه متولد شد، در ۷ سالگی جدش رسول خدا و به فاصله کوتاهی مادرش زهرا( سلام الله علیها ) را از دست داد.[۲۲] وی پس از شهادت پدر، به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت، به امامت رسید و نزدیک به ۶ ماه به عنوان خلیفه مسلمین به اداره امور جامعه پرداخت. در این مدت معاویه که دشمن سرسخت علی( علیه السلام ) و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت (در ابتدا به نام خونخواهی خلیفه سوم و سپس به ادعای صریح خلافت) جنگیده بود به عراق که مقر خلافت امام حسن( علیه السلام ) بود لشکر کشید و جنگ آغاز کرد. سرداران لشکر امام حسن( علیه السلام ) را نیز تدریجاً با پولهای گزاف و نویدهای فریبنده گمراه ساخت و لشکریان را بر آن حضرت تحریک کرد تا آنجا که امام مجبور به صلح شد و خلافت ظاهری را با شرایطی (به شرط اینکه پس از درگذشت معاویه دوباره خلافت به امام حسن( علیه السلام ) برگردد و خاندان و شیعیانش از تعرض مصون باشند) به معاویه واگذار نمود.[۲۳] معاویه در ابتدای خلافت خود شرایط صلح را لغو کرد. امام حسن( علیه السلام ) در تمام مدت امامت خود که ۱۰ سال طول کشید در نهایت فشار وتنگنازندگی کرد و هیچگونه امنیتی حتی در داخل خانه خود نداشت و بالا خره در سال ۵۰ق به تحریک معاویه به دست همسر خود مسموم وشهید شد.[۲۴]
۳- امام حسین( علیه السلام )
امام حسین (سیدالشهداء) فرزند دوم علی( علیه السلام ) از فاطمه( سلام الله علیها ) دختر پیغمبراکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) در سال ۴ق متولد شد و پس از شهادت برادرش امام حسن( علیه السلام ) به امر خدا و طبق وصیت وی، به امامت رسید.[۲۵]
امام حسین علیهالسلام ده سال امامت نمود که به جز ۶ ماه آخر مصادف با خلافت معاویه و در سختترین اوضاع و با نهایت اختناق زندگی میکرد. معاویه در صدد تحکیم اساس خلافت فرزند خود یزید که فردی بیبندوبار بود برآمد.[۲۶] در اواسط سال ۶۰ق، معاویه درگذشت و پسرش یزید به جای او نشست.[۲۷]
یزید بیدرنگ پس از درگذشت پدر به والی مدینه دستور داد که از امام حسین برای وی بیعت گیرد و گرنه سرش را به شام فرستد!! پس از آنکه والی مدینه درخواست یزید را به امام حسین( علیه السلام ) ابلاغ کرد آن حضرت برای تفکر در اطراف قضیه مهلت گرفت و شبانه با خاندان خود به سوی مکه حرکت کرد و چهار ماه به حرم خدا که در اسلام مأمن رسمی میباشد پناهده شد.[۲۸]
حرکت امام حسین از مدینه تا کربلا
سیل نامه از عراق و به ویژه از شهر کوفه به شهر مکه سرازیر میشد و از آن حضرت میخواستند که به عراق رفته و به پیشوایی و رهبری جمعیت پرداخته برای برانداختن بیداد و ستم قیام کند.[۲۹] در موسم حج آن حضرت اطلاع پیدا کرد که جمعی از اطرافیان یزید با پوشش حُجاج وارد مکه شده و مأموریت دارند امام را به قتل رسانند.[۳۰]
آن حضرت در میان گروه انبوه مردم سرپا ایستاده سخنرانی کوتاهی کرده و از حرکت خود به سوی عراق خبر داد و شهادت خود را گوشزد نموده و از مسلمانان استمداد میکند که در این هدف یاریاش نمایند و خون خود را در راه خدا بذل کنند و فردای آن روز با خاندان و گروهی از یاران خود رهسپار عراق شد.[۳۱]
جمعی از افراد برجسته به عنوان خیرخواهی سر راه را بر وی گرفته و خطر این حرکت و نهضت را تذکر دادند، ولی آن حضرت در پاسخ فرمود که من بیعت نمیکنم و حکومت ظلم و بیداد را امضا نمینمایم و میدانم که به هر جا روم و در هر جا باشم مرا خواهند کشت و اینکه مکه را ترک میگویم برای رعایت حرمت خانه خداست که با ریختن خون من هتک نشود.[۳۲]
کربلا
در حدود ۷۰ کیلومتری کوفه در بیابانی به نام کربلا، آن حضرت و کسانش به محاصره لشکریان یزید درآمدند و ۸ روز توقف داشتند که هر روز حلقه محاصره تنگتر و سپاه دشمن افزونتر میشد و بالاخره آن حضرت و خاندان و کسانش با شماره ناچیز، در میان حلقههای متشکل از ۳۰۰۰۰ مرد جنگی قرار گرفتند.[۳۳]
در این چند روز امام به تحکیم موضع خود پرداخته یاران خود را تصفیه نمود، شبانه عموم همراهان خود را احضار فرمود در ضمن سخنرانی کوتاهی اظهار داشت که: ما جز مرگ و شهادت در پیش نداریم و اینان با کسی جز من کار ندارند، من بیعت خود را از شما برداشتم هر که بخواهد میتواند از تاریکی شب استفاده نموده جان خود را از این ورطه هولناک برهاند.[۳۴]
آخر روز ۹ ماه محرم، آخرین تکلیف (یا بیعت یا جنگ) از جانب دشمن به امام رسید و آن حضرت شب را برای عبادت مهلت گرفت و مصمم به جنگ فردا شد.[۳۵] (ببینید: روز تاسوعا)
روز دهم محرم سال ۶۱ق، امام با جمعیت کم خود (روی هم رفته کمتر از ۹۰ نفر که ۴۰ نفر از ایشان از همراهان سابق امام و سی و چند نفر در شب و روز جنگ از لشکر دشمن به امام پیوسته بودند و مابقی خویشاوندان هاشمی امام، از فرزندان و برادران و برادرزداگان و خواهرزادگان و عموزادگان بودند) در برابر لشکر بیکران دشمن صفآرایی نمودند و جنگ درگرفت.[۳۶] (ببینید: روز عاشورا)
آن روز از بامداد تا واپسین جنگیدند و امام( علیه السلام ) و سایر جوانان هاشمی و یاران وی تا آخرین نفر شهید شدند (در میان کشتهشدگان دو فرزند خردسال امام حسن و یک کودک خردسال و یک فرزند شیرخوار امام حسین را نیز باید شمرد).[۳۷]
اسارت اهل بیت امام
لشکر دشمن پس از خاتمه جنگ، خیمههای امام را غارت کردند، سرهای شهدا را بریده، و اهل حرم را با سرهای شهدا به سوی کوفه و سپس دمشق پیش یزید بردند.[۳۸]
واقعه کربلا و اسیری زنان و دختران اهل بیت و شهر به شهر گردانیدن ایشان و سخنرانیهایی که دختر امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) و امام چهارم- که جزء اسیران بودند- در کوفه و شام نمودند بنی امیه را رسوا کرد و تبلیغات چندین ساله معاویه را از کار انداخت و کار به جایی کشید که یزید از عمل مأموران خود در ملأ عام بیزاری جست و واقعه کربلا عامل مؤثری بود که با تأثیر درازمدت خود، حکومت بنی امیه را برانداخت و ریشه شیعه را استوارتر ساخت و از آثار کوتاه مدت آن، انقلابها و شورشهایی بود که به همراه جنگهای خونین تا ۱۲ سال ادامه داشت و از کسانی که در قتل امام شرکت جسته بودند، حتی یک نفر از دست انتقام نجستند.[۳۹]
۴- امام سجاد( علیه السلام )
امام علی بن حسین ( علیه السلام )، ملقب به «سجاد» و «زین العابدین»، فرزند امام سوم بود که از دختر یزدگرد، شاه ایران، متولد شد. ۳ برادر دیگرش در واقعه کربلا به شهادت رسیدند ولی ایشان چون سخت بیمار بود از جهاد بازماند و با اسیران حرم به شام اعزام گردید.[۴۰]
پس از گذرانیدن دوران اسیری، به امر یزید و برای جلوگیری از خشم عمومی، محترماً به مدینه بازگردانده شد، آن حضرت را بار دوم نیز به امر عبدالملک خلیفه اموی، با بند و زنجیر از مدینه به شام جلب کردهاند و بعد به مدینه برگشته است.[۴۱]
امام چهارم پس از مراجعه به مدینه، گوشه خانه را گرفته و در به روی بیگانه بسته مشغول عبادت پروردگار بود و با کسی جز خواص شیعه مانند ابوحمزه ثمالی و ابوخالد کابلی و امثال ایشان تماس نمیگرفت. البته خواص، معارفی را که از آن حضرت اخذ میکردند در میان شیعه نشر میدادند و از این راه، تشیع توسعه فراوانی یافت که اثر آن در زمان امامت امام پنجم به ظهور پیوست.[۴۲]
صحیفه سجادیه شامل ۵۷ دعا از جمله آثار ایشان است.[۴۳] امام چهارم پس از ۳۵ سال امامت، در سال ۹۵ق به تحریک هشام خلیفه اموی و به دست ولید بن عبدالملک مسموم شده و به شهادت رسید.[۴۴]
۵- امام باقر( علیه السلام )
امام محمد بن علی، معروف به «باقر العلوم» (به معنای «شکافنده علوم» است). این لقبی است که پیغمبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) به آن حضرت داده بود. او در سال ۵۷ق متولد شد و در واقعه کربلا ۴ ساله و حاضر بود. وی پس از پدر بزرگوارش به امر خدا و معرفی گذشتگان خود، به امامت رسید و در سال ۱۱۴ و یا ۱۱۷ق (به حسب بعضی از روایات شیعه توسط ابراهیم بن ولید بن عبدالملک برادرزاده هشام خلیفه اموی مسموم شده) به شهادت رسید.[۴۵]
در عهد امام پنجم از طرفی در اثر مظالم بنی امیه، هر روز انقلاب و جنگی رخ میداد و این گرفتاریها دستگاه خلافت را مشغول و تا اندازهای از تعرض به اهل بیت دور میکرد.[۴۶] از طرف دیگر، وقوع فاجعه کربلا و مظلومیت اهل بیت، مسلمانان را مجذوب و علاقهمند ایشان میساخت و امکاناتی در نشر حقایق اسلامی و معارف اهل بیت برای آن حضرت به وجود آمد که برای هیچیک از پیشوایان گذشته اهل بیت میسر نشده بود و گواه این مطلب اخبار و احادیث بیشماری است که از ایشان نقل شده است.[۴۷]
۶- امام صادق( علیه السلام )
امام جعفر بن محمد (صادق) فرزند امام پنجم در سال ۸۳ق متولد و در سال ۱۴۸ق (۶۵ سالگی) به تحریک منصور خلیفه عباسی مسموم و شهید شد.[۴۸] بدون احتساب امام مهدی (عج) که در غیبت است، ایشان مُسنترین امام بوده است.
در عهد امامت ایشان در اثر انقلابهای کشورهای اسلامی و خصوصاً قیامی که مُسَوِّده (سیاه جامگان) برای برانداختن خلافت بنی امیه کرده بودند و جنگهای خونینی که منجر به سقوط خلافت و انقراض بنی امیه گردید و زمینه خوبی که امام پنجم در ۲۰ سال زمان امامت خود با نشر حقایق اسلامی و معارف اهل بیت مهیا کرده بود، برای امام ششم امکانات بیشتر و محیط مناسبتری برای نشر تعالیم دینی پیدا شد.[۴۹]
آن حضرت در مدت ۳۴ سال امامت خود به نشر تعالیم دینی پرداخت و شخصیتهای علمی بسیاری در فنون مختلفه عقلی و نقلی مانند زراره و محمد بن مسلم و مؤمن طاق و هشام بن حکم و ابان بن تغلب و هشام بن سالم و حریز و هشام کلبی نسابه و جابر بن حیان و غیر ایشان را پرورش داد، حتی عدهای از رجال علمی اهل سنت نیز مانند سفیان ثوری و ابوحنیفه (رئیس مذهب حنفیه) و قاضی سکونی و قاضی ابوالبختری و غیر ایشان افتخار شاگردیش را پیدا کردند (معروف است که از مجلس درس و حوزه تعلیم امام ششم ۴۰۰۰ نفر محدث و دانشمند بیرون آمده است).[۵۰] احادیثی که از صادقَین (یعنی امام پنجم و ششم) رسیده است، از مجموع احادیثی که از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و ۱۰ امام دیگر ضبط شده بیشتر است.[۵۱]
منصور عباسی دستور جلب امام ششم را از مدینه صادر کرد (امام ششم پیش از آن نیز یک بار به امر سفاح خلیفه عباسی به عراق و پیش از آن نیز در حضور امام پنجم به امر هشام خلیفه اموی به دمشق جلب شده بود). منصور مدتی امام را زیر نظر گرفته و بارها عزم کشتن آن حضرت را نمود ولی در نهایت اجازه مراجعه امام به مدینه را داد و حضرت به ناچار بقیه عمر را با تقیه و گوشهنشینی گذراند تا به دسیسه منصور مسموم و شهید شد.[۵۲]
۷- امام کاظم( علیه السلام )
امام هفتم موسی بن جعفر (کاظم) فرزند امام ششم در سال ۱۲۸ق متولد و سال ۱۸۳ق در زندان مسموم و شهید شد.[۵۳]
امام هفتم از خلفای عباسی با منصور و هادی و مهدی و هارون معاصر و در عهدی بسیار تاریک و دشوار با تقیه سخت میزیست. زمانی که هارون در سفر حج به مدینه رفت دستور داد امام را در حالیکه در مسجد پیغمبر مشغول نماز بود گرفته و به زنجیر بسته زندانی کردند و از مدینه به بصره و از بصره به بغداد بردند و سالها از زندانی به زندانی منتقل مینمودند تا سرانجام در بغداد در زندان سندی بن شاهک با سم شهید شد و در محلی به نام «مقابر قریش» که اکنون در شهر کاظمین است مدفون گردید.[۵۴]
۸- امام رضا( علیه السلام )
امام هشتم علی بن موسی (رضا) فرزند امام هفتم که (مطابق بیشتر کتب تاریخی) سال ۱۴۸ق متولد و در سال ۲۰۳ق شهید شد.[۵۵]
ایشان پس از پدر بزرگوار خود به امر خدا و معرفی گذشتگان خود به امامت رسید و مدتی از زمان امامت خود با هارون خلیفه عباسی و پس از آن با پسرش امین و پس از آن با پسر دیگرش مأمون معاصر بود.[۵۶]
مشهد، حرم امام رضا( علیه السلام )
مأمون پس از پدر، اختلافاتی با برادر خود امین پیدا کرد که منجر به جنگهای خونین و بالاخره کشته شدن امین گردید. تا آن روز سیاست خلافت بنی عباس نسبت به سادات علوی، سیاستی خشونت آمیز بود و هر چند گاهی یکی از علویین قیام کرده جنگ خونین و آشوبی برپا میشد و این خود برای دستگاه خلافت گرفتاری سختی بود. پیشوایان شیعه گرچه با نهضت و قیامکنندگان همکاری نمیکردند ولی شیعیان که آن روز جمعیت قابل توجهی بودند، پیوسته ائمه اهل بیت را پیشوایان دینی خود میدانستند و دستگاه خلافت را دستگاهی ناپاک و دور از ساحت قدس پیشوایان خود میدیدند. دوام و پیشرفت این وضع برای دستگاه خلافت خطرناک بود و آن را به شدت تهدید میکرد.[۵۷]
مأمون به فکر افتاد که به این گرفتاریها که سیاست کهنه و ۷۰ ساله پیشینیان وی نتوانست چاره کند با سیاست تازهای خاتمه بخشد، بنابراین تصمیم گرفت امام هشتم را ولیعهد خود قرار دهد، چراکه سادات علوی پس از آنکه دست خودشان به خلافت بند شد دیگر به ضرر دستگاه قیام نمیکردند و شیعه نیز پس از آنکه آلودگی امام خود را به خلافتی که پیوسته آن را و کارگردانان آن را پلید و ناپاک میشمردند، مشاهده کردند، دیگر آن اعتقاد معنوی و ارادت باطنی را که در حق امامان اهل بیت داشتند، از دست میدهند و تشکل مذهبیشان سقوط کرده دیگر خطری از این راه متوجه دستگاه خلافت نخواهد گردید.[۵۸] پس از حصول مقصود، از بین بردن امام برای مأمون کاری نداشت.
او برای تحقق دادن به این تصمیم، امام را در سال ۲۰۰ق از مدینه به مرو احضار کرد، در ابتدا، خلافت و پس از آن ولایتعهدی خود را به امام پیشنهاد نمود و آن حضرت اعتذار جسته نپذیرفت ولی با فشار مأمون، امام به این شرط که در کارهای حکومتی و عزل و نصبها مداخله نکند، ولایتعهدی را پذیرفت.[۵۹] چیزی نگذشت که مأمون با مشاهده پیشرفت سریع شیعه به اشتباه خود پی برد و آن حضرت را مسموم و شهید ساخت. امام هشتم در شهر طوس ایران که اکنون شهر مشهد نامیده میشود مدفون گردید.[۶۰]
۹- امام جواد( علیه السلام )
امام محمد بن علی (ملقب به: ابن الرضا، تقی، جواد) فرزند امام هشتم سال ۱۹۵ق در مدینه متولد شد و طبق روایات شیعه، سال ۲۲۰ هجری به تحریک معتصم خلیفه عباسی به دست همسر خود که دختر مأمون عباسی بود مسموم شده و به شهادت رسید. ایشان در جوار جد خود امام هفتم در کاظمیه مدفون گردید.[۶۱]
وی پس از پدر بزرگوار خود به امر خدا و معرفی گذشتگان خود به امامت رسید. امام نهم به هنگام درگذشت پدر خود در مدینه بود، مأمون وی را به بغداد- که آن روز پایتخت خلافت بود- احضار کرده و در ظاهر به او ابراز محبت بسیار نمود، تا آنجا که دختر خود را به ازدواج وی درآورد. مأمون امام را در بغداد نگهداشت و در حقیقت میخواست به این وسیله امام را از خارج و داخل منزل تحت مراقبت کامل درآورد. پس از مدتی ایشان به مدینه بازگشت و تا آخر عهد مأمون در مدینه بود. پس از درگذشت مأمون، معتصم زمام خلافت را به دست گرفت و دوباره امام را به بغداد احضار کرده و تحت نظر گرفت. سرانجام آن حضرت با تحریک معتصم و به دست همسر خود مسموم شده و شهید شد.[۶۲]
۱۰-امام هادی( علیه السلام )
امام علی بن محمد (ملقب به: نقی و هادی) فرزند امام نهم در سال ۲۱۲ در مدینه متولد و در سال ۲۵۴ (طبق روایات شیعه) معتز، خلیفه عباسی با سَم او را شهید کرد.[۶۳]
امام دهم در ایام حیات خود با ۷ نفر از خلفای عباسی، مأمون، معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز معاصر بوده است.[۶۴]
متوکل در سال ۲۴۳ در اثر بدگوییهایی که از امام کرده بودند آن حضرت را از مدینه به سامرا- که آن روز پایتخت خلافت بود- جلب کرد و پس از ورود آن حضرت به سامرا در ظاهر اقداماتی بر علیه حضرت انجام نداد ولی در پشت صحنه تا میتوانست در فراهم آوردن وسائل اذیت و هتک آن حضرت کوتاهی نمیکرد و بارها به منظور قتل یا هتک، امام را احضار کرده و به امر وی خانهاش را تفتیش نمودند.[۶۵]
متوکل در دشمنی با خاندان رسالت در میان خلفای عباسی نظیر نداشت و بویژه با علی( علیه السلام ) دشمن سرسخت بود و آشکارا ناسزا میگفت و مرد مقلدی را موظف داشت که در بزمهای عیش، تقلید آن حضرت را درآورد. در سال ۲۳۷ هجری دستور داد قبه ضریح امام حسین را در کربلا و همچنین خانههای بسیاری که در اطرافش ساخته بودند، خراب کرده و با خاک یکسان نمودند.[۶۶] در زمان او وضع زندگی سادات علوی- که در حجاز بودند- به مرحله رقتباری رسیده بود چنانکه زنهای ایشان لباس کافی نداشتند و عدهای از ایشان یک چادر کهنه داشتند که در اوقات نماز آن را به نوبت پوشیده نماز میخواندند. نظیر این فشارها را به سادات علوی که در مصر بودند نیز وارد میساخت. امام دهم به شکنجه و آزار متوکل صبر میفرمود تا وی درگذشت و پس از وی منتصر و مستعین و معتز روی کار آمدند و به دسیسه معتز، آن حضرت مسموم و شهید شد.[۶۷]
۱۱-امام حسن عسکری( علیه السلام )
حسن بن علی (ملقب به عسکری) فرزند امام دهم در سال ۲۳۲ق متولد و در سال ۲۶۰ق (بنا به بعضی از روایات شیعه) به دسیسه معتمد خلیفه عباسی مسموم و به شهادت رسید.[۶۸]
امام یازدهم پس از درگذشت پدر بزرگوار خود به امر خدا و براساس تعیین پیشوایان گذشته به امامت رسید و هفت سالی که امامت کرد به واسطه سختگیری بیرون از اندازه خلافت، با تقیه بسیار شدید رفتار میکرد، در به روی مردم حتی عامه شیعه بسته جز خواص شیعه کسی را بار نمیداد با اینحال اکثر اوقات زندانی بود. سبب این همه فشار این بود که اولًا: در آن زمان جمعیت شیعه زیاد شده و قدرتشان به حد قابل توجهی رسیده بود و اینکه شیعه به امامت قائلند برای همگان روشن و آفتابی شده بود و امامان نیز شناخته میشدند و از این روی خلافت بیش از پیش ائمه را تحت مراقبت درآورده و از هر راه بود با نقشههایی مرموز در محو و نابود کردن ایشان میکوشید. ثانیاً: میدانستند که خواص شیعه برای امام یازدهم فرزندی معتقدند و او را همان مهدی موعود میدانند که به موجب اخبار متواتر شیعه و سُنی، پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) از وجود او خبر داده بود.[۶۹]
بدین سبب امام یازدهم بیشتر از سایر ائمه تحت مراقبت بود و خلیفه وقت تصمیم قطعی گرفته بود که به هر طریق شده به امامت شیعه خاتمه بخشد. همینکه بیماری امام یازدهم را به خلیفه وقت گزارش دادند، طبیب نزد آن حضرت فرستاد و چند تن از معتمدان خود و چند نفر از قضات را به منزلش گماشت که پیوسته ملازم وی و مراقب اوضاع داخلی منزل باشند و پس از شهادت امام نیز خانه را تفتیش و توسط قابلهها کنیزان آن حضرت را معاینه کرد و تا دو سال مأمورین خلیفه به دنبال پیدا کردن فرزند آن حضرت مشغول فعالیت بودند تا به کلی نومید شدند.[۷۰]
امام یازدهم را پس از درگذشت در خانه خودش در شهر سامرا، نزد پدر بزرگوارش به خاک سپردند.[۷۱]
۱۲- امام مهدی(عج)
مهدی موعود (که غالباً به لقب امام عصر و صاحب الزمان ذکر میشود) فرزند امام یازدهم، نام و کنیهاش مانند نام و کنیه رسول خدا است. وی در سال ۲۵۶ق در سامرا متولد شد و تا سال ۲۶۰ق که پدرش شهید شد تحت کفالت و تربیت ایشان میزیست و از مردم پنهان و پوشیده بود و جز عدهای از خواص شیعه کسی به ملاقات او نرسید. پس از شهادت امام یازدهم که امامت در آن حضرت مستقر شد به امر خدا از عموم مردم غیبت اختیار کرد.
غیبت امام زمان(عج) به دو بخش تقسیم میشود:
غیبت صغری: که از سال ۲۶۰ق شروع و در سال ۳۲۹ خاتمه مییابد(تقریباً ۷۰ سال). در این مدت امام از طریق نوّاب خاص خود با مردم در ارتباط بود.[۷۲]
غیبت کبری: که از سال ۳۲۹ شروع و تاکنون ادامه دارد. پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) در حدیثی پذیرفته شده نزد شیعه و سنی میفرماید:
اگر از عمر دنیا نمانده باشد مگر یک روز، خدا آن روز را آنقدر طولانی میکند تا مهدی از فرزندان من ظهور نموده و دنیا را پر از عدل و داد کند چنانکه از ظلم و جور پر شده باشد.[۷۳]
کتب اهل سنت درباره امامان
افزون بر آنچه گذشت، از شخصیت ائمه( علیه السلام ) در محافل اهل سنت نیز همواره با حرمتی شگرف یاد میشد و همین حرمت، گاه انگیزهای بود تا کتابی در فضائل آنان فراهم آورده شود.
کتابهای نگاشته شده در فضائل اهل بیت( علیه السلام ) نزد اهل سنت، کم شمار نیست. یکی از حرکتهای الهامبخش برای نویسندگان در این زمینه، قصیدهای از ابوالفضل یحیی بن سلامه حصکفی (د ۵۵۱ یا ۵۵۳ق) است که در آن یکایک امامان دوازدهگانه ستایش شدهاند.[۷۴]
از کتابهای تألیف شده در فضایل امامان دوازدهگانه در حوزه اهل سنت، از این نمونهها میتوان یاد کرد:
مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، از کمال الدین ابن طلحه شافعی (د ۵۶۲ق)، چ نجف، دارالکتب التجاریه ؛[۷۵]
تذکره خواص الامه فی خصائص الائمه، اثر عالم حنفی یوسف بن قزاوغلی سبط ابن جوزی (د ۶۵۴ق)، چاپ مکرر از جمله در نجف، ۱۳۶۹ق ؛[۷۶]
الفصول المهمه فی معرفه الائمه، از ابن صباغ مالکی (م ۸۵۵ق) که بارها، از جمله در نجف، دارالکتب التجاریه به چاپ رسیده، و نسخ پرشمار و متنوع آن در مخازن خطی جهان اسلام، نشان دهنده گستره رواج آن در طی قرون متمادی است .[۷۷] ابن صباغ در این اثر خود فراوان از منابع شیعی، مانند الارشاد شیخ مفید نقل قول کرده است (ص ۱۹۲، ۲۱۳، جم)؛
الشذرات الذهبیه یا الائمه الاثنا عشر، از شمس الدین ابن طولون، عالم حنفی دمشقی (م ۹۵۳ق)، چ بیروت، ۱۹۵۸م، به کوشش صلاح الدین منجد؛[۷۸]
الاتحاف بحب الاشراف، از عبدالله بن عامر شبراوی، عالم شافعی مصری (م ۱۱۷۲ق)، چ قاهره، ۱۳۱۳ق ؛[۷۹]
نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، از سیدمؤمن شبلنجی (م بعد از ۱۲۹۰ق)، چاپ مکرر از جمله در قاهره، ۱۳۴۶ق ؛[۸۰]
ینابیع الموده، اثر سلیمان بن ابراهیم قندوزی، عالم حنفی (م ۱۲۹۴ق)، چ استانبول، ۱۳۰۲ق.[۸۱]
پی نوشتها
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص ۱۹۷-۱۹۹.
مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج ۹، امامت در قرآن، ص۱۸۲ به بعد
ترجمه المیزان، ج۱۳، ص: ۴۷۴
التبیان، للشیخ الطوسی، ج۱، ص۲۱۴
ص ۲۲۷؛ نیز نک: نجاشی، ۴۴۰
برای نمونههای دیگر، نک: همو، ۲۱۹، ۲۹۸، جم
مثلاً نک: سیدمرتضی، ۵۰۲ -۵۰۳؛ علامه حلی، ۳۱۴
نک: بخاری، ج۸،ص۱۲۷؛ مسلم، ج۳،ص۱۴۵۲-۱۴۵۳؛ ابوداوود، ج۴،ص۱۰۶؛ ترمذی، ج۴،ص۵۰۱
نک: احمد بن حنبل، ج۱،ص۳۹۸، ۴۰۶، جم ؛ حاکم، ج۴،ص۵۰۱؛ قس: نعمانی، ۷۴- ۷۵؛ خزاز، ۲۳ به بعد؛ ابن عیاش، ۳
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۱۹۹.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۱۹۹.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، صص۱۹۹-۲۰۰.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۰.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، صص۲۰۰-۲۰۱.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۱.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۱.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، صص۲۰۱-۲۰۲.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۲.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، صص۲۰۲-۲۰۳.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۴-۲۰۵.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۵.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۵.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، صص۲۰۵-۲۰۶.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، صص۲۰۶-۲۰۷.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۷.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، صص۲۰۸-۲۰۷.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۸.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۹.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، صص۲۰۹-۲۱۰.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۱۰.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۱۰.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۱۱.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۱۱-۲۱۲.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۱۲.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۱۲-۲۱۳.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۱۳.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ص۲۱۳.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۱۳-۲۱۴.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۱۴.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، صص ۲۱۵-۲۱۶.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۱۶.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۱۶.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۱۶.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، صص۲۱۶-۲۱۷.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۱۷.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۱۷.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، صص۲۱۷-۲۱۸.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۱۸.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، صص۲۱۸-۲۱۹.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۱۹.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۱۹.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۰.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۱.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۱.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۲.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ص۲۲۲.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۲-۲۲۳.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۳.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، صص۲۲۳-۲۲۴.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۴.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، صص ۲۲۴-۲۲۵.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۵.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، صص۲۲۵-۲۲۶.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۶.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۶.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، صص۲۲۶-۲۲۷.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۷.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، صص ۲۲۷-۲۲۸.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۸.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۹.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۲۹.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۳۰.
سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۳ش، ص۲۳۱.
نک: سبط ابن جوزی، ۳۶۵- ۳۶۷؛ ابن طولون، ۴۰-۴۳
سید عبدالعزیز طباطبائی، أهل البیت علیهم السلام فی المکتبه العربیه، ص ۴۸۱.
سید عبدالعزیز طباطبائی، أهل البیت علیهم السلام فی المکتبه العربیه، ص ۸۵.
سید عبدالعزیز طباطبائی، أهل البیت علیهم السلام فی المکتبه العربیه، ص ۳۴۸.
سید عبدالعزیز طباطبائی، أهل البیت علیهم السلام فی المکتبه العربیه، ص ۲۳۵.
سید عبدالعزیز طباطبائی، أهل البیت علیهم السلام فی المکتبه العربیه، ص ۱۷.
سید عبدالعزیز طباطبائی، أهل البیت علیهم السلام فی المکتبه العربیه، ص ۶۵۲.
سید عبدالعزیز طباطبائی، أهل البیت علیهم السلام فی المکتبه العربیه، ص ۶۶۶.