سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

حکایت ضرب‌المثل هر چیز که خوار آید یک روز به کار آید چیست

در باشگاه ضرب‌المثل امروز حکایت کوتاهی را از ضرب‌المثل «هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید» می‌خوانید.
کد خبر: ۲۳۹۱۶۵
۱۵:۴۵ - ۲۹ شهريور ۱۳۹۹

به گزارش «شیعه نیوز»، فولکلور یا همان فرهنگ عامیانه، مجموعه‌ای از عادات، آداب، باورها، اندیشه‌ها و شیوه زندگی یک ملت در طول تاریخ است. فرهنگ عامیانه خزینه پرارزش مردمی است که نسل‌های پیاپی همه اندیشه‌های گرانبها و عواطف و نتایج فکر و ذوق و آزمایش خود را در آن ریخته‌اند.

ضرب‌المثل‌ها در هر ملتی اشاره‌ای دارند به فرهنگ و اعتقاد و آداب و رسوم آن مردم. هر اندازه که یک ملت از تمدن و تاریخ حیات بیشتری برخوردار باشد، به همان میزان هم ضرب‌المثل‌ها و کنایه‌ها در آن کشور بیشتر است.

در این میان ایرانیان از دیرباز مردمانی با فرهنگ غنی بوده‌اند. گوشه‌ای از این تمدن و فرهنگ به مقوله ادبیات در کشورمان برمی‌گردد.

با این وصف امروز به نقل حکایت کوتاهی از ضرب‌المثل «هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید» می‌پردازیم.

این ضرب‌المثل را زمانی به کار می‌برند که بخواهند به صرفه‌جویی در به کار بردن چیزی اشاره کنند و بگویند که هر چیزی حتی اندک و بی‌اهمیت هم ممکن است که روزی به درد بخورد و به کار آید.

اما در مورد داستان این ضرب‌المثل می‌گویند که ....

روزی پیرمردی به همراه پسرش از دهی به ده دیگر در حرکت بود، مختصر آب و نانی برداشتند و راه افتادند. چندی نگذشته بود که در میانه راه نعلی را بر زمین دیدند. پیرمرد به پسر گفت که آن را بردارد که به کار خواهد آمد. اما پسر گفت که پدرجان تکه آهن شکسته و فرسوده‌ به چه کار می‌آید، به زحمت برداشتن نمی‌ارزد.

پدر دید که پسرش هنوز زندگی را خوب نفهمیده و نمی‌شناسد، خود خم شد و نعل را از زمین برداشت.

ساعاتی گذشت.

هوا گرم بود و جیره آب آن‌ها هم تمام شده بود، کم‌کم پسرک که تشنه بود توان راه رفتن را از دست داد و در آن حال گفت: پدر اینجاها آب پیدا نمی‌شود؟ پیرمرد گفت چرا جلوتر چاه آبی هست. صبوری کن.

اما زمانی که دانست پسر بسیار تشنه است، دانه گیلاسی را روی زمین انداخت. پسر هم خم شد و آن را برداشت و خورد و این اتفاق بارها افتاد، تا به چاه آب رسیدند.

پدر آن زمان به حرف آمد و گفت: تو الان برای رفع این تشنگی بارها خم شدی و دانه‌های گیلاس را از زمین برداشتی، اما زمانی که به تو گفتم آن نعل را بردار، به کار می‌آید، به آن بی‌اعتنا بودی؛ چون آن را بی‌ارزش می‌پنداشتی.

اما من آن را برداشتم، به نعل‌بندی فروختم و با فروش آن این گیلاس‌ها را خریدم. پس همیشه به یاد داشته باش، هرچیز که خوار آید، یک روز به کار آید.

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: