پرسش
من در مورد فلسفه اصلی نماز تحقیق کردم و همچنین سخنان قرآن را در این مورد مطالعه کردم. در مورد فلسفه اصلی قرآن شکی نیست، اما در مورد روش خواندن نماز هیچ منبع معتبری پیدا نکردم. همه سایتهایی که رفتم روش خواندن نماز را توضیح دادند ولی منبعی ندارد. اگر روش نماز خواندن توسط پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و امامان( علیه السلام ) مطرح شده است پس چرا هیچ منبع معتبر و آیهای در این مورد یافت نمیشود؟
پاسخ اجمالی
پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) بارها با اعلام عبارت «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی»؛[1] (نماز خودتان را آنگونه بخوانید که من میخوانم) اجزاء نماز را برای مردم تبیین کرده که گزارشهای آن در منابع تاریخی و حدیثی فریقین وجود دارد.[2]
همچنین در منابع روایی، شیوه نماز خواندن امامان( علیه السلام ) نقل شده است.[3] به عنوان نمونه، گزارشی وجود دارد که امام صادق( علیه السلام ) بهترین شیوه برای خواندن نماز را به یکی از یاران خویش آموزش میدهد:
ابراهیم بن هاشم از حماد بن عیسى گفت: روزى امام صادق( علیه السلام ) به من فرمود: «اى حماد! آیا میتوانى خوب نماز بخوانى؟
به امام عرض کردم: سرورم! کتاب حریز درباره نماز را در حافظهام دارم.
حضرت فرمود: «عیبى ندارد، اکنون برخیز و نماز بخوان».
حماد میگوید: در برابر حضرت بپاخاستم و رو به قبله نمازم را آغاز کردم. سپس به رکوع رفته و سجده کردم. امام فرمود: «اى حماد! نیکو نماز نمیخوانى! زیبا نیست که فردى از شما شصت یا هفتاد سال سن داشته باشد و یک نماز با آداب و حدود کامل نخواند!».
حماد میگوید: در خود احساس خوارى کردم و به امام گفتم: فدایت شوم، نماز را به من بیاموز. پس امام برخاست، رو به قبله ایستاد و هر دو دستش را بر روى ران خویش نهاد، در حالیکه انگشتانش را بسته بود و دو پاى خود را نزدیک هم قرار داد به گونهاى که بین دو پایش به اندازه سه انگشت باز فاصله بود و انگشتان پا را رو به قبله داشت و آنها را از قبله منحرف نساخت و با فروتنى تکبیر گفت. سپس حمد و قل هو الله احد را شمرده خواند. آنگاه به اندازه یک نفس در همان حال ایستادن درنگ کرد. سپس دو دست خود را تا رو بروى صورت بالا آورد و در همان حال ایستادن تکبیر گفت. آنگاه به رکوع رفت و با دستانى که انگشتانش باز بود، زانوى خود را گرفت و زانو را به عقب داد تا پشت حضرت کاملاً صاف شد، به گونهاى که به سبب صافى پشت و کشیدگى گردن، اگر قطرهاى آب یا روغن بر پشت حضرت ریخته میشد، از جایش تکان نمیخورد. دو چشمش را بست؛ سپس سه بار شمرده فرمود: «سبحان ربى العظیم و بحمده». آنگاه راست ایستاد و چون استقرار کامل پیدا کرد، فرمود: «سمع الله لمن حمده». سپس در حال ایستاده تکبیر گفت و دستها را تا روبروى صورت بالا آورد. آنگاه سجده کرد و دستها را در حالى که انگشتانش کنار هم و بدون فاصله بود، در جلوى زانو و برابر صورت نهاد و سه بار گفت: «سبحان ربى الاعلى و بحمده» و هیچ جاى بدن را بر جاى دیگر بدن در حالت سجده قرار نداد و بر هشت استخوان سجده کرد: دو کف دست، دو زانو، دو انگشت شست پا، پیشانى و بینى و فرمود: «لازم است سجده بر هفتتاى اینها قرار گیرد و این همان است که خداوند در قرآن فرموده است که: "و همانا سجدهگاهها براى خداست پس در کنار خداوند هیچکس را مخوان"[4] و این هفتجا، پیشانى و دو کف دست و دو زانو و دو شست پا میباشد و نهادن بینى بر زمین مستحب است». سپس امام سر از سجده برداشت و چون درست به حالت نشسته درآمد تکبیر گفت. آنگاه بر ران چپ نشست و روى پاى راست را بر کف پاى چپ قرار داد و فرمود: «استغفر الله ربّى و اتوب الیه». سپس در حال نشسته تکبیر گفت و سجده دوم را به جاى آورد و در سجده دوم مانند سجده اول رفتار کرد و در حال رکوع و سجود هیچ جاى بدن را بر جاى دیگر آن نگذاشت و در حال سجده دستها را چون دو بال باز میکرد و ساعد را بر زمین نمیگذاشت. این چنین امام دو رکعت نماز گزارد و انگشتان دو دست حضرت در حال تشهد بسته بود و چون از تشهد فارغ شد، سلام داد و فرمود: «اى حماد! اینگونه نماز بخوان!».[5]
[1]. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، متشابه القرآن و مختلفه، ج 2، ص 170، قم، دار بیدار للنشر، چاپ اول، 1410ق؛ علامه حلى، حسن بن یوسف، نهج الحق و کشف الصدق، ص 423، بیروت، دار الکتاب اللبنانی، چاپ اول، 1982م؛ أبوحاتم دارمی، محمد بن حبان، صحیح ابن حبان، ج 4، ص 542 – 543، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ دوم، 1414ق؛ أبوبکر بیهقی، أحمد بن حسین، السنن الکبرى، ج 2، ص 486، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ سوم، 1424ق.
[2]. ر.ک: «چگونه نماز خواندن پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم )»، 56765؛ السنن الکبرى، ج 2، ص 105. همچنین در اینباره میتوان به کتاب «سنن النبی» نوشته علامه طباطبائی(ره) بخش نماز خواندن پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) مراجعه کرد که در اینباره روایاتی از منابع حدیثی را جمعآوری کرده است.
[3]. ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق و مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 3، ص 334 – 335، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. جن، 18.
[5]. کافی، ج 3، ص 311 – 312.
T