پاسخ اجمالی
«هبوط» به معنای پایین آمدن از بلندی (نزول) و ضد صعود (بالا رفتن)، است و گاهی به معنای حلول در مکان نیز استعمال می شود.
بحث از هبوط آدم و معنای این هبوط در وهله اوّل به این نکته بستگی دارد که بهشتی را که حضرت آدم در آن سکونت داشت چگونه معنا کنیم، آیا این یک بهشت دنیایی بوده است یا آخرتی؟ آنچه مسلم است این است که بهشت جاودان نبود، بر این اساس هبوط ، هبوط مقامی است؛ یعنی مراد از هبوط آدم از بهشت، بیرون راندن او از بهشت و محروم شدن از زندگی بهشتی (بهشت دنیایی) و اسکان او در زمین و برخورداری از زندگی همراه با رنج و سختی و مشقت است که در آیات متعددی از قرآن مجید به آن اشاره شده است.
پاسخ تفصیلی
«هبوط» در لغت به معنای سقوط از بلندی به محل پایین و پستتر و نقیض صعود است. [1]
در آیات متعددی از قرآن مجید، از اخراج آدم از بهشت و اسکان او در زمین به هبوط تعبیر شده است:
همچنین در قرآن مجید هبوط به معنای حلول و استقرار یافتن در محل (شهر) نیز استعمال شده است . در قصه حضرت موسی و بنی اسرائیل قرآن می فرماید: «... قال أتستبدلون الذی هو ادنی بالذی هو خیر اهبطوا مصراً فان لکم ماسألتم...»؛ یعنی موسی گفت: آیا غذایی پست تر را به جای غذای بهتر انتخاب می کنید؟ (اکنون که چنین است بکوشید از این بیابان) در شهری فرود آیید؛ زیرا هر چه خواستید در آن جا برای شما هست. [5]
بحث از هبوط آدم و معنای این هبوط در وهله ی اوّل به این نکته بستگی دارد که بهشتی را که حضرت آدم در آن سکونت داشت چگونه معنا کنیم، آیا این یک بهشت دنیایی بود ( زمینی یا برزخی)، یا آخرتی؟ آنچه مسلم است این است که بهشت خلد نبوده است، بر این اساس هبوط ، هبوط مقامی است. بهرحال این بحث هم در میان مفسران مطرح شده است و هم در بین فلاسفه و هر یک در این زمینه نظریات و احتمالاتی را بیان فرموده اند و ما در این جا فقط نظریات مفسران را می آوریم:
مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان می فرماید: هبوط و نزول و وقوع مثل هم هستند (به یک معنا هستند) که عبارت است از: حرکت از بلندی به سوی پایین... و گاهی هبوط به معنای (حلول در مکان) استعمال می شود مثل آیه ی شریفه که می فرماید: «اهبطوا مصراً»؛ یعنی وارد شهر شوید... . [6]
علامه طباطبائی در این زمینه می فرماید: هبوط به معنای خروج از بهشت و استقرار در زمین و ورود به زندگی پر مشقت دنیاست». ظاهر آیه، «قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین» و آیه ی بعد از آن «قال فیها تحیون و فیها تموتون و منها تخرجون»، این است که نحوه ی حیات بعد از هبوط با حیات قبل از هبوط (زندگی در بهشت) فرق دارد. این زندگی همراه با مشقت و سختی است، اما زندگی در بهشت یک زندگی آسمانی بوده که در آن گرسنگی و تشنگی و سختی نبوده است.
ایشان می گویند: بهشت آدم در آسمان بوده، هر چند که بهشت آخرت و جنت خلد، ( که هر کس داخلش شد دیگر بیرون نمیشود )، نبوده باشد.
بله در این جا این سؤال باقى می ماند: که معناى آسمان چیست؟ و بهشت آسمانى چه معنا دارد؟ [7]
آن استاد فرزانه در جایی دیگر به این امر می پردازند و می فرمایند: بهشت آدم از بهشتهاى دنیا بوده، مراد این است که از بهشتهاى برزخى بوده، که در مقابل بهشت جاودان است. [8]
ایشان در تبیین هبوط و خروج شیطان از جمع ملائکه بعد از سجده نکردن که در آیه ی «قال فاهبط منها فما یکون لک ان تتکبر فیها فاخرج انک من الصاغرین» [9] آمده است می فرماید:
جمله ی «فاخرج انک من الصاغرین» تاکید است براى جمله ی «فاهبط منها»، براى این که هبوط همان خروج است، و تفاوتش با خروج تنها در این است که هبوط خروج از مقامى و نزول به درجه پایینتر است، و همین معنا خود دلیل بر این است که مقصود از هبوط فرود آمدن از مکان بلند نیست، بلکه مراد فرود آمدن از مقام بلند است .
و این مؤید ادعاى ماست که گفتیم ضمیر در منها و فیها به منزلت بر مىگردد، نه به آسمان و یا بهشت.
و شاید کسانى هم که گفتهاند مرجع ضمیر، آسمان و یا بهشت است، مقصود شان همان منزلت باشد.
بنا بر این، معناى آیه چنین مىشود که خداى تعالى فرمود: به جرم این که هنگامى که ترا امر کردم سجده نکردى باید از مقامت فرود آیى، چون مقام تو مقام خضوع و فرمانبرى بود و تو نمىبایستى در چنین مقامى تکبر کنى، پس برون شو که تو از خوارشدگانى. [10]
در جایی دیگر ایشان به نکته ی مهمی اشاره می کنند و می فرمایند: «امر به هبوط یک امر تکوینی (تکلیف تکوینی) است که بعد از سکونت در بهشت و ارتکاب اشتباه اتفاق افتاده است. پس در همین مخالفت با نهی الاهی و نزدیک شدن به درخت هیچ دینی در کار نبوده است و تکلیف الاهی در کار نبوده است پس بنابراین، گناهی عبودیتی و معصیت مولوی تحقق پیدا نکرده است». [11]
در توضیح کلام المیزان باید گفت: نهی از نزدیک شدن به درخت مخصوص (الشجرة) یک نهی ارشادی بوده است همانند این که طبیب به مریض می گوید: اگر این غذا را بخوری به فلان بیماری مبتلا خواهی شد. در این جا هم خداوند فرموده است به این درخت نزدیک نشو و از میوه ی آن نخور؛ زیرا اگر از میوه ی این درخت بخوری، نتیجه اش خروج از بهشت است. از این کلام علامه طباطبائی بخوبی معنا و مراد از از هبوط و علت آن روشن می شود.
آیت جوادی آملی با پذیرش بهشت برزخی بعنوان مسکن آدم و حوا ، می فرماید: حضرت آدم از نشئه ی فرا طبیعت به محدوده ی طبیعت منتقل شد و چنین انتقالی همان تنزل وجودی و مکانتی است.- همانند تنزل قرآن از نزد خدای سبحان برای هدایت مردم- نه تنزل بدنی و مکانی و علاوه این هبوط چون همراه با توبه و اجتباء حضرت آدم بوده است از آن به هبوط ولایت و خلافت یاد می شود. [12]
هبوط ابلیس سقوط از منزلت بود، ولی هبوط آدم با حفظ کرامت، در زمین بود؛ یعنی استقرار در زمین مشترک بین آدم و ابلیس بود، اما ابلیس با فقد درجه ی پیشین وارد زمین شد و آدم با حفظ مرتبت قبلی در زمین مستقر شد. [13]
پس شیطان دو نحوه هبوط داشت: 1. هبوطی از جایگاه و منزلت فرشتگان که پس از استکبار از سجده ی برای آدم حاصل شد و لازمه ی آن هبوط از بهشت به عنوان منزلت و شان رفیع بود و آیه ی «قال فاهبط منها فما یکون لک ان تتکبر فیها فاخرج انک من الصاغرین». [14] به اشاره دارد.2. هبوطی از بهشت به عنوان یک مسکن موقت که برای اغوای آدم و حوا به آن راه پیدا کرده بود و این هبوط پس از اغوای آدم و حوا و به همراه آن دو بزگوار تحقق یافت. [15]
تفسیر نمونه با طرح این پرسش که بهشت آدم کدام بهشت بود؟ در پاسخ می نویسد: گرچه بعضى آن را بهشت موعود نیکان و پاکان مىدانند، ولى ظاهر این است که آن بهشت نبوده، بلکه یکى از باغ هاى پر نعمت و روحافزاى یکى از مناطق سر سبز زمین بوده است؛ زیرا اولا: بهشت موعود، نعمت جاودانى است که در آیات بسیارى از قرآن به این جاودانگى بودنش اشاره شده، و بیرون رفتن از آن ممکن نیست. ثانیا: ابلیس آلوده و بىایمان را در آن بهشت راهى نخواهد بود؛ زیرا آن جا نه جای وسوسههاى شیطانى و نه جای نافرمانى خداست.
ثالثا: در روایاتى که از طرق اهل بیت ( علیه السلام ) بما رسیده، این موضوع صریحا آمده است.
یکى از راویان حدیث مىگوید: از امام صادق ( علیه السلام ) راجع به بهشت آدم پرسیدم امام ( علیه السلام ) در جواب فرمود: باغى از باغ هاى دنیا بود که خورشید و ماه بر آن مىتابید، و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بیرون رانده نمىشد [16] .
و از این جا روشن مىشود که منظور از هبوط و نزول آدم به زمین نزول مقامى است، نه مکانى؛ یعنى از مقام ارجمند خود و از آن بهشت سر سبز پائین آمد.
این احتمال نیز داده شده که این بهشت در یکى از کرات آسمانى بود. هر چند بهشت جاویدان نبوده، در بعضى از روایات اسلامى نیز اشاره به بودن این بهشت در آسمان شده است، ولى ممکن است کلمه ی سماء ( آسمان ) در این گونه روایات اشاره به مقام بالا باشد، نه مکان بالا.
بهر حال شواهد فراوانى نشان مىدهد که این بهشت غیر از بهشت سراى دیگر است؛ چرا که آن پایان سیر انسان است و این آغاز سیر او بود. این مقدمه ی اعمال و برنامههاى اوست و آن نتیجه ی اعمال و برنامههایش. [17]
این تفسیر قیم در جای دیگر می فرماید: هبوط در لغت به معناى پائین آمدن اجبارى است، مانند سقوط سنگ از بلندى و هنگامى که در مورد انسان به کار رود به معناى پائین رانده شدن به عنوان مجازات است.
با توجه به این که آدم براى زندگى در روى زمین آفریده شده بود و بهشت نیز منطقه ی سرسبز و پر نعمتى از همین جهان بود، هبوط و نزول آدم در این جا به معناى نزول مقامى است نه مکانى؛ یعنى خداوند مقام او را به خاطر ترک اولى تنزل داد و از آن همه نعمت هاى بهشتى محروم ساخت و گرفتار رنج هاى این جهان کرد. [18] و [19]
[1] انجیل، العین، ج4، ص44، ص21؛ لسان العرب، ج7، ص421؛ مجمع البیان، ج4، ص279.
[2] بقره، 36، ترجمه مکارم شیرازی.
[3] بقره، 38، ترجمه مکارم شیرازی.
[4] اعراف، 24، ترجمه مکارم شیرازی.
[5] بقره، 61، ترجمه مکارم شیرازی.
[6] البته اخراج آدم و حوا از بهشت و هبوطشان (نزولشان) در زمین جنبه ی عقوبت نداشت؛ زیرا دلیل دارم که انبیای الاهی در هیچ حالی مرتکب عمل قبیح نمی شوند و کسی که عقوبت را بر پیامبران جایز بداند، در حق آنها جفا کرده و بزرگ ترین تهمت ناروا را به خداوند متعال وارد ساخته است... همانا خداوند آدم را از بهشت خارج کرد به خاطر این که با تناول از میوه ی شجره ی ممنوعه، مصلحت تغییر کرد و حکمت و تدبیر االهی اقتضا نمود که او را به زمین بیاورد و به تکالیف و سختی های دنیا مبتلا سازد. مجمع البیان، ج1، ص197 – 196.
[7] المیزان، ج1، ص135، ترجمه ی المیزان، ج1، ص208.
[8] ترجمه ی المیزان، ج1، ص213 .
[9] طه، 117.
[10] ترجمه ی المیزان، ج8، ص35 .
[11] همان، ص137.
[12] تفسیر تسنیم، ج3، ص383.
[13] تفسیر تسنیم، ج3، ص 374 و408 و466.
[14] طه، 117.
[15] تفسیر تسنیم، ج3، ص371-375.
[16] تفسیر نور الثقلین، ج1، ص62.
[17] تفسیر نمونه، ج1، ص187 .
[18] تفسیر نمونه، ج13، ص333 .
[19] ر.ک: نمایه ی: بهشت آدم، سؤال 273 (سایت: 112).
آیات مرتبط
سوره البقرة (36) : فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ ۖ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِينٍ
سوره البقرة (38) : قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا ۖ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ
سوره الأعراف (24) : قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِينٍ
سوره طه (123) : قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا ۖ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَىٰ
T