پرسش
در جنگ خندق وقتی عمربن عبدود به امام علی( علیه السلام ) جسارت کرد امام بلند شد و یک دور زد و بعد آن ملعون را به درک واصل نمود .طبق شنیده های قبلی بنده وقتی از حضرت دلیل این کار را پرسیدند ایشان در جواب فرمودند که احتمال دادم یا اینکه ترسیدم نیتم 100% برای خدا نباشد، بلکه به خاطر خشم باشد. به گفته یکی از روحانیون این کلام با فرض معصومیت حضرت منافات دارد. و حضرت این کار را به خاطر این انجام داده اند که بعدا مردم نگویند علی به خاطر این جسارت عمر را کشته کدام از این دو درست است؟به نظر خودم گفته دوم درست تر باشد اما جواب قطعی را می خواهم.
پاسخ اجمالی
معنای عصمت آن نیست که معصوم احساسات و عواطف انسانی نداشته باشد. قطعاً امامان معصوم ما انسان بوده اند و از احساسات و عواطف انسانی برخوردار بوده اند. از بعضی قضایا ناراحت و خشمگین و از بعضی دیگر خوشحال می شدند اما مقام عصمت آنها مانع می شده است که آنان دست به عکس العمل های ظالمانه و گناه آلود بزنند. آنچه در روایات آمده است آن است که امام علی ( علیه السلام ) در اثر توهین و جسارت دشمن شکست خورده ای که قتلش مجاز بود، ناراحت و غضبناک شدند اما برای اینکه عملشان خالصانه تر بوده و هیچ گونه شائبه ای از خود خواهی و دفاع از خود در آن نباشد فوراً اقدام به قتل دشمن نکردند و بعد از گذشت زمانی که خشم خود را فرو نشاندند، آن فرد را به درک واصل کردند. این قضیه هیچ گونه منافاتی با مقام عصمت امام علی( علیه السلام ) ندارد، بلکه مقامی بالاتر از عصمت را می توان از آن دریافت. در ضمن، سخنی از حرف مردم در روایات وجود ندارد.
پاسخ تفصیلی
جریان آب دهان انداختن دشمن به صورت علی ( علیه السلام ) و خشم و غضب آن حضرت در برخی کتب روایی، تاریخی نقل شده است:
قیل: إنّ علیا ( علیه السلام ) صرع فی بعض حروبه رجلا، ثم قعد على صدره لیحتزّ رأسه، فبصق ذلک الرّجل فی وجهه، فقام علی ( علیه السلام ) و ترکه. فلما سئل عن سبب قیامه و ترکه قتل الرجل، بعد التمکن منه، قال: إنه لما بصق فی وجهی اغتظت منه فخفت إن قتلته أن یکون للغضب و الغیظ نصیب فی قتله. و ما کنت أن أقتله إلا خالصا لوجه الله تعالى. [1]
یعنی نقل شده که علی ( علیه السلام ) در یکی از جنگ ها مردی را بر زمین افکند و سپس بر سینه او نشست تا سرش را جداکند! آن مرد به صورت آن حضرت آب دهان انداخت .حضرت علی( علیه السلام ) برخاست و او را ترک کرد و بعد از گردشی در میدان، برگشت و سر او را جدا کرد. وقتی از حضرتشان سبب این کار را پرسیدند فرمود :"نگامی که آب دهان به صورتم انداخت، من بر او خشم گرفتم و ترسیدم که اگر او را در چنین حالتی بکشم، خشم و غضب من در کشتن او دخالت داشته باشد. و من نخواستم که او را بکشم مگر تنها برای رضایت پروردگار.
در روایت دیگری که در مناقب ابن شهرآشوب وجود داشته و مرحوم مجلسی نیز در بحار الانوار آن را از کتاب ایشان نقل کرده اند، مشابه این روایت با اندکی تفاوت وجود دارد از جمله اینکه در آن، نام مقتول نیز بیان شده که او همان عمرو بن عبدود معروف است که در جنگ خندق به دست امام علی ( علیه السلام ) به هلاکت رسید و نیز بیان شده که آن ملعون، علاوه بر انداختن آب دهان، به مادر حضرت نیز دشنام دادند. [2]
در باره این قضیه باید بگوئیم که امیر المؤمنین( علیه السلام ) فرموده اند: "ترسیدم که اگر او را در چنین حالتی بکشم خشم و غضب من در کشتن او دخالت داشته باشد. و من می خواستم او را فقط به خاطر خداوند متعال کشته باشم."
روشن است که این مطلب هیچ منافاتی با مقام عصمت ایشان ندارد؛ زیرا معنای عصمت این نیست که فرد معصوم، خالی از احساسات و عواطف انسانی باشد. قطعاً امامان معصوم ما انسان بوده اند و از چنین احساسات و عواطفی برخوردار بوده اند. از بعضی قضایا ناراحت و خشمگین و از بعضی دیگر خوشحال می شدند و به هر یک از این حوادث پاسخ متناسب را می دادند، زیرا انفعال در اثر احساسات و نشان دادن عکس العمل های مناسب با آن هیچ منافاتی با مقام عصمت ندارد. آنچه با مقام عصمت نمی سازد، ظلم و تعدی و افراط و تفریط در پاسخ دادن به احساسات و عواطف است که مقام عصمت مانع از آن می شود.
در این راستا و در این داستان، امام علی ( علیه السلام ) با این که شرعاً مجاز به کشتن دشمنی بودند که به میدان جنگ آمده و بر روی مسلمانان شمشیر کشیده و قصد کشتن امام و دیگر مسلمانان را داشته، اما هنگامی که به خاطر توهین و جسارت دشمن زبون، ناراحت و غضبناک شدند، گرچه غضب و ناراحتی ایشان، دلیلی بر آن نمی شد که در همان زمان، دشمن را نکشند، اما برای اینکه عملشان خالصانه تر بوده و هیچ گونه شائبه ای از خود خواهی و دفاع از خود در آن نباشد، بدون آنکه الزامی در تأخیر باشد، فوراً اقدام به قتل او نکردند و بعد از گذشت زمانی که خشم خویش را فرو نشاندند، آن فرد را به درک واصل کردند. این قضیه نه تنها هیچ گونه منافاتی با مقام عصمت امام علی( علیه السلام ) ندارد که هیچ، بلکه مقامی فراتر از عصمت را می رساند و آن اینکه ایشان تا حدی خلوص نیت داشتند که حتی از رفتاری که گناه آلود هم نبوده، خودداری فرمودند تا بعد از گذشت زمان اندکی با خلوص نیت بیشتری بدان بپردازند که این رویکرد باید الگوی همه قهرمانان و مجاهدان راه خدا باشد.
در ضمن، بر اساس روایات مرتبط با این داستان، اینگونه برداشت می شود که هیچ فرد دیگری جز علی( علیه السلام ) به موضوع دشنام و آب دهان انداختن پی نبرده بود تا ایشان بخواهند برای حرف مردم، کار خود را به تأخیر اندازند و اگر حضرتشان در همان لحظه اول، اقدام به کشتن این دشمن می کردند، هیچ کس متوجه انگیزه حضرت نمی شد تا بخواهد در مورد آن به گفتگو بپردازد.
[1] ابن الطقطقى، الفخرى،ص:49، الفخرى فى الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، تحقیق عبد القادر محمد مایو، بیروت، دار القلم العربى، ط الأولى، 1418 هـ ق/1997 م.
[2] محمد بن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 3، ص 319، مؤسسه انتشارات علامه، قم، 1379 هـ ق. و نیز: مجلسی، محمد تقی، بحار الأنوار، ج 41، ص 50، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 هـ ق.
T