شیعه نیوز:
پاسخ اجمالی
فدک سرزمینی حاصل خیز است که در سال هفتم هجری پس از فتح قلعه های خیبر توسط مسلمانان و تسلیم ساکنان فدک بدون هجوم نظامی کسب گردید. به همین جهت (که بدون هجوم نظامی به دست آمده بود) متعلق به رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) است و پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیز بعد از نزول آیه "وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّه"، آن را به حضرت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها) هدیه نمود.
اما پس از رحلت پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم )، حضرت زهرا از فدک محروم گردید و در زمان خلافت امیر المؤمنین حضرت علی ( علیه السلام ) نیز به دلایلی به فرزندان وی برگردانده نشد. شخصى از امام کاظم ( علیه السلام ) پرسید: چرا على ( علیه السلام ) فدک را باز پس نگرفت، امام در جواب فرمود: ما اولیاى مردم هستیم و حقوق آنان را از ستمگران باز پس مىگیریم، ولى براى خودمان باز پس نمىگیریم.
و شاید سرّ این اقدام حضرت علی ( علیه السلام ) را در یک جمله جمله خلاصه کرد که: برگرداندن فدک به عقیده برخی، تلاش جهت منافع شخصی تلقی می شد و در آن شرایط حساس صلاح نبود که به این مسائل دامن زده شود علاوه دوره خلافت ایشان آن قدر کوتاه و همراه با جنگ ها و کارشکنی های گوناگون بود که به ایشان اجازه اصلاحات اساسی را در بسیاری موارد نمی داد.
پاسخ تفصیلی
فدک یکى از دهکدههاى آباد و حاصل خیز نزدیک خیبر است و تا مدینه 140 کیلومتر فاصله دارد. در سال هفتم هجرت، قلعههاى خیبر یکى پس از دیگرى فتح شد و قدرت مرکزى یهود درهم شکست. ساکنان فدک تسلیم گردیدند و در برابر پیامبر متعهد شدند نیمى از زمینها و باغهاى خود را به آن حضرت واگذار کنند و نیمى دیگر را براى خود نگه دارند. افزون بر این، آنها کشاورزى سهم پیامبر را هم به عهده گرفتند تا در برابرش مزدى دریافت کنند.
سرزمین هایى که بدون هجوم نظامى به دست مسلمانان مى افتد، به شخص رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) تعلق دارد و هر گونه بخواهد مىتواند در باره آنها تصمیم بگیرد. لذا وقتى آیه « وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیرا » [1] نازل شد، پیامبر اسلام دخترش فاطمه ( سلام الله علیها) را خواست و فدک را تقدیم او نمود. [2]
اما پس از رحلت پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم )، در زمان خلافت ابوبکر حضرت فاطمه ( سلام الله علیها) از فدک محروم گردید. [3]
مسلم بن حجّاج نیشابورى، در کتاب معروفش «صحیح مسلم»، داستان مطالبه فدک از سوى حضرت فاطمه ( سلام الله علیها) را به طور مشروح آورده و از عایشه نقل کرده است که، حضرت فاطمه ( سلام الله علیها) پس از امتناع خلیفه از بازگرداندن فدک، با او قهر کرد و تا هنگام وفاتش حتى یک کلمه با او سخن نگفت. [4]
نیز در نهجالبلاغه چنین آمده است: «از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، تنها فدک در دست ما بود که گروهى بر آن بخل ورزیدند و گروهى هم از آن چشم پوشیدند و خداوند بهترین داور است». [5]
اما در جواب این سؤال که چرا حضرت على ( علیه السلام ) پس از به حکومت رسیدن فدک را پس نگرفت باید گفت: خوب است مقدمتا بدانیم که ایشان به دلیل حفظ اصل اسلام، علی رغم تمام اعتراضاتی که به خلفای پیشین داشتند، به همکاری با آنان در رسیدگی به امور جامعه اسلامی می پرداختند [6] و به تعبیر زیبای خودشان: "برای ما حقی وجود دارد که اگر به ما دادند که چه بهتر و گرنه ترجیح می دهیم به عنوان نفر دوم، پشت شتر سوار شویم هر چند که مدتها به طول انجامد [7] ".
در حقیقت ایشان، قدرت را تنها به عنوان ابزار، نه به عنوان هدف تلقی می نمودند و به همین دلیل، هم در زمان خلفای سابق و هم در زمان خلافت ظاهری خودشان ترجیح می دادند که موارد زیادی را با سکوت سپری نموده و قضاوت در مورد آن را به عهده آیندگان بسپارند. اما این که چرا ایشان در موارد بسیاری به نظر خودشان در زمان حکومت خودشان عمل ننمودند، جالب است بدانید که ایشان در همین زمان با انجام نماز تراویح مخالفت نمودند ولی به دلیل اعتراض برخی افراد وادار شدند که آنها را به حال خود واگذارند [8] و مطمئنا می دانید که ایشان به حََکَم قرار دادن ابو موسی اشعری راضی نبودند ولی به اجبار با آن موافقت نمودند و اصولا ایشان زمانی به حکومت رسیدند که بیست و پنج سال قبل از آن به طور مداوم، جامعه اسلامی در سیطره تبلیغاتی بود که عمل خلفای پیشین را توجیه نموده و مخالفت در برخی زمینه ها ایجاد مشکل می نمود، همانند برگرداندن فدک که به عقیدة برخی، تلاش جهت منافع شخصی تلقی می شد در حالی که این نکته را هم می دانیم فدک از آن جهت براى فاطمه گرامى بود که یادگار رسول خدا و پشتوانه مالى براى اهل بیت مخصوصا حضرت علی ( علیه السلام ) و شیعیان بود و اتفاقا حکومت وقت برای خالی کردن دست حضرت علی ( علیه السلام ) از اقدامات عملی، اقدام به گرفتن فدک از فاطمه ( سلام الله علیها) کرد. حال با تو جه به آن شرایط و اینکه فعلا خلافت به حضرت علی ( علیه السلام ) رسیده است و هم اکنون آن حضرت( علیه السلام ) از پشتوانه مالی برخوردار است، صلاح نبود که به این مسائل دامن زده شود، و مسائل مهم تر تحت شعاع این مسئله قرار گیرند علاوه دوره خلافت ایشان آن قدر کوتاه و همراه با جنگ ها و کارشکنی های گوناگون بود که به ایشان اجازه اصلاحات اساسی را در بسیاری موارد نمی داد. [9]
روایاتی که از سوى امامان معصوم ( علیه السلام ) وارد شده است به نحوی به این مسائل اشاره دارند:
ابو بصیر مىگوید: از امام صادق ( علیه السلام ) پرسیدم: چرا حضرت على ( علیه السلام ) پس از به حکومت رسیدن فدک را پس نگرفت؟ آن حضرت فرمود: چون ظالم و مظلوم هر دو مرده بودند و خداوند ظالم را کیفر و مظلوم را پاداش داده بود و على بن ابى طالب ( علیه السلام ) خوش نداشت چیزى را که غاصب آن کیفر و مغصوبه آن پاداش دیده، برگرداند. [10]
ابن ابراهیم کرخى مىگوید: از امام صادق ( علیه السلام ) پرسیدم: على ( علیه السلام ) وقتى که حاکم مردم شد، چرا فدک را برنگردانید؟ امام در جواب فرمود: پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) وقتى که مکه را فتح کرد، به او گفتند: آیا به خانهات بر نمىگردى؟ فرمود: خانه ما را که عقیل فروخته است. گفتند: چرا پس نمىگیرى؟ فرمود: ما خاندانى هستیم که اگر چیزى را از ما به ستم بگیرند، آن را باز نمىگردانیم، حضرت على ( علیه السلام ) هم به پیروى از پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) باز پس نگرفت. [11]
شخصى از امام کاظم ( علیه السلام ) پرسید: چرا على ( علیه السلام ) فدک را باز پس نگرفت، امام در جواب فرمود: ما خاندانى هستیم که ولیّمان خدا است، حق ما را تنها او مىگیرد و ما اولیاى مردم هستیم و حقوق آنان را از ستمگران باز پس مىگیریم، ولى براى خودمان باز پس نمىگیریم. [12]
اما خوب است که بدانیم که سرگذشت فدک پس از شهادت امام علی ( علیه السلام ) به کجا انجامید؟
آنچه در تایخ آمده حاکی از این است که: پس از آنکه معاویه به قدرت رسید، فدک را میان مروان، عمروبن عثمان و پسرش یزید تقسیم کرد. در دوران خلافت مروان، همه فدک در اختیار وى قرار گرفت و او آن را به پسرش عبدالعزیز داد. عبدالعزیز نیز فدک را به پسرش عمر داد. عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان حضرت فاطمه ( سلام الله علیها) برگردانید. پس از درگذشت عمربن عبدالعزیز، فدک در اختیار خلفاى بعدى قرار گرفت و تا روزى که حکومت امویان ادامه داشت، در اختیار آنان ماند.
وقتى حکومت به بنى عباس رسید، سفّاح آن را به عبدالله بن حسن برگرداند. پس از سفاح، منصور دوانقى فدک را از فرزندان زهرا ( سلام الله علیها) پس گرفت. اما فرزند منصور (مهدى) فدک را مجدداً به فرزندان زهرا ( سلام الله علیها) بازگرداند.
پس از مهدى، موسى و هارون دوباره فدک را از فرزندان حضرت فاطمه ( سلام الله علیها) پس گرفتند و وقتى خلافت به مأمون عباسى رسید، به طور رسمى فدک را به فرزندان حضرت زهرا ( سلام الله علیها) بازگرداند. پس از مأمون نیز وضعیت فدک چنین بود، گاه بر مىگرداندند و گاه پس مىگرفتند.
در عصر آنها، فدک مسألهاى سیاسى به شمار مىآمد نه انتفاعى و اقتصادى. خلفاى عباسى و اموى به درآمد فدک نیاز نداشتند. براى همین وقتى عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان فاطمه ( سلام الله علیها) باز گرداند، بنىامیه او را سرزنش کردند و گفتند: تو با این کار ابوبکر و عمربن خطاب را تخطئه کردى. [13]
سرانجام در دوران متوکل عباسى فدک از فاطمیان پس گرفته شد درختانش به دستور شخصى به نام «عبدالله بن عمر بازیار» قطع گردید و روسیاهى آن براى بدخواهان باقى ماند. ناگفته نماند قطع درختان در حالى انجام گرفت که یازده درخت خرمایى که به دست مبارک پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در آن کاشته شده بود، هنوز باقى بود. شخصى که آن درختان را قطع کرد، «بشران بن ابى امیة ثقفى» نام داشت که پس از بازگشت به بصره آن گونه که در تاریخ آمده است فلج شد. [14]
برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به:
نمایه: سکوت و عدم مخالفت علی ( علیه السلام ) در زمان زمامداری، سؤال: 1585 (سایت: 2851).
نمایه: فدک و ارث نبردن زنان از زمین، سؤال 3020 (سایت: 3666) .
[1] . اسراء، 26.
[2] . ر. ک: طبرسى، مجمع البیان، ج 3، ص 411.
[3] . شرح نهجالبلاغه، ج 16، ص 274 .
[4] . صحیح مسلم، ج 3، ص 1380.
[5] . نهج البلاغه (فیضالاسلام)، نامه 45.
[6] - در این زمینه می توانید به نمایه پرسش شماره 1351 (سایت: 1450) آرشیو همین سایت مراجعه نمایید.
[7] - نهج البلاغه، انتشارات دار الهجره قم، ص 472.
[8] - ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1404ه ق، ج 12، ص 283 .
[9] . اقتباس از سؤال 1585 (سایت: 2851).
[10] . فَقَالَ لَهُ لِأَنَّ الظَّالِمَ وَ الْمَظْلُومَةَ قَدْ کَانَا قَدِمَا عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَثَابَ اللَّهُ الْمَظْلُومَةَ وَ عَاقَبَ الظَّالِمَ، فَکَرِهَ أَنْ یَسْتَرْجِعَ شَیْئاً قَدْ عَاقَبَ اللَّهُ عَلَیْهِ غَاصِبَهُ وَ أَثَابَ عَلَیْهِ الْمَغْصُوبَةَ . بحارالانوار، ج 29، ص 395، ح 1.
[11] . همان، ح 2.
[12] . همان، ح 3.
[13] . سبحانى جعفر، فروغ ابدیت، ج 2، ص 669.
[14] . احمدى میانجى، مکاتیب الرسول.
T