سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

آیا این جریان حقیقت دارد که نضر بن حارث توسط امام علی( علیه السلام ) کشته شد؟

در برخی از منابع تاریخی از کشته شدن نضر بن حارث به دست حضرت علی( علیه السلام ) پس از اسارتش در جنگ بدر سخن به میان آمده است. گفته شده است این شخص که از سرسخت‌ترین معاندان و دشمنان قریشی پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) به شمار می‌آمد. پس از جنگ بدر در منطقه اثیل یا صفراء به دست حضرت علی کشته شده است.
کد خبر: ۲۰۸۱۴۱
۰۸:۳۸ - ۲۶ آذر ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
با سلام؛ می‌خواستم بدانم دلیل بریدن سر نضر بن حارث توسط امام علی( علیه السلام ) به دستور پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) چیست؟ آیا این جریان حقیقت دارد یا خیر؟
پاسخ اجمالی

در برخی از منابع تاریخی از کشته شدن نضر بن حارث به دست حضرت علی( علیه السلام ) پس از اسارتش در جنگ بدر سخن به میان آمده است. گفته شده است این شخص که از سرسخت‌ترین معاندان و دشمنان قریشی پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) به شمار می‌آمد. پس از جنگ بدر در منطقه اثیل یا صفراء به دست حضرت علی کشته شده است. اما از طرفی دیگر گزارش‌هایی نیز یافت می‌شوند که تنها فرد کشته شده بعد از اسارت در جنگ بدر را عقبة بن ابی معیط می­دانند. بدین جهت و به اضافه شواهد و قراین دیگر باید در گزارش­های کشته شدن نضر پس از اسارت تردید نمود. اما آنچه مسلم است آن است که این شخص که از مهم‌ترین عناصر شعله افروز جنگ بدر و تحریک کنندگان سایر قرشیان است، در این واقعه جان خود را چه در صحنه جنگ و چه بعد از اسارت از دست داده است و به مجازات اعمال مجرمانه­ای که نسبت به پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و مسلمانان داشت رسید؛ لذا از این پس در منابع تاریخی هیچ نامی از وی پس از واقعه بدر دیده نمی­شود.
پاسخ تفصیلی

گفتنی است که منابع تاریخی در مورد افرادی که پس از اسارت در جنگ بدر به دست مسلمانان، کشته شده‌اند آمار یک‌سانی ارائه ننموده‌اند. در بیشتر گزارش‌ها نام دو نفر که عقبة بن ابی‌معیط[1] و نضر بن حارث می‌باشند آمده است.[2] برخی منابع شخص دیگری را به نام مطعم بن عدی به آنان افزوده­اند،[3] و برخی دیگر نیز نقل نموده‌اند که تنها عقبة بن ابی معیط بعد از اسارت کشته شده است.[4]

بنابر این، باید گفت که بحث کنونی می‌تواند بر دو محور اساسی استوار باشد؛ نخست، پذیرش گزارش‌های کشته شدن نضر بن حارث پس از اسارت و دلیل کشته شدن او است، دوم؛ تردید در واقعه و نقد گزارش‌های یاد شده است.

الف. بررسی و تحلیل کشته شدن نضر بن حارث پس از اسارت

منابعی که کشته شدن نضر را پس از اسارتش در بدر گزارش نموده‌ند، عنوان می‌نمایند که نضر بن حارث در جنگ بدر به اسارت مقداد بن اسود درآمده است. پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) در مسیر بازگشت مسلمانان از جنگ بدر به مدینه، در منطقه اثیل[5] و یا در صفراء [6] دستور کشتن او را می‌دهد. اما مقداد با عنوان نمودن این‌که او اسیر من است مانع از کشتن او می‌شود. گویا مقداد با مطرح کردن این سخن قصد فدیه گرفتن جهت آزادی او را داشت، اما در نهایت پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) کشتن نضر را به حضرت علی( علیه السلام ) سپرده و آن‌حضرت دستور ایشان را به اجرا درآورد.[7]

حال با پذیرش این دسته از گزارش‌ها باید دید به چه دلیل نضر بن حارث می‌بایست پس از اسارت برخلاف سایر اسرا کشته شود. پاسخ به این پرسش منوط به بررسی شخصیت و عملکرد نضر بن حارث که در سرانجام او تأثیرگذار بود، می‌باشد.

کارنامه نضر بن حارث و علت کشته شدنش

نضر بن الحارث بن علقمة بن کلدة بن عبد مناف، از شیاطین قریش، مردى ظالم، فتنه‌انگیز و از شدیدترین افراد قریش در دشمنی و تکذیب پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) و از زنادقه قریش به شمار می‌رفت. او همواره قریش را بر عداوت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) تحریک و تحریض می‌نمود تا از آزار ایشان غافل نشوند. خود او نیز پیوسته پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) را رنجانیده و با آن‌حضرت دشمنی می‌کرد. نضر، صاحب نظر و اطلاع از حکایات فارسیان بوده و با مسیحیان و یهودیان نیز ارتباط داشت. در معارضه و مخالفت او با پیامبر آمده است که هر گاه پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم )، تبلیغ رسالت می‌نمود و کلام خدا را بر مردم می‌خواند، او نیز در مقابله با ایشان قصّه رستم و اسفندیار و داستان‌ها و حکایات پادشاهان عجم را ‏بازگو می‌کرد.[8]

نضر بن حارث تلاش‌های بی‌وقفه‌ای را به همراه تعدادی از قریشیان مانند عقبة بن ابی‌معیط در ممانعت از تبلیغ رسالت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) انجام می‌داد. از جمله این تلاش‌ها یاری جستن آنان از یهودیان مدینه بود. یهودیان پیشنهاد طرح سؤالاتی از پیامبر را به آنان دادند. انتظار پیامبر برای دریافت وحی در خصوص پاسخ به پرسش آنان شیوع حرف‌هاى توهین‌ آمیز مردم قریش و بی‌اعتمادی برخی به پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) گردید که موجبات رنجش ایشان را فراهم نمود.[9]

او با تحریک افرادی از قریش چون أبو أحیحة سعید بن العاص بن أمیة که از سران صاحب نفوذ قریش بوده و از تعرّض به پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) نهی می‌نمود، موجب تغییر موضع این شخص گردیده، او را در ردیف دشمنان پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) قرار داد. نتیجه عملکرد نضر بن حارث نیرومندتر شدن جبهه‌ی قریش علیه پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) بود.[10]

نضر نه تنها برخی از یاران پیامبر را در مکه شکنجه و آزار می‌داد،[11] بلکه از اقدام عملی علیه پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیز دریغ نمی‌کرد. گزارش شده است که نضر بن حارث در جریانی قصد جان پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) را کرده بود، اما با عنایت پروردگار، ترس و وحشت بر او مستولی گشته و نتوانست نیّت پلید خود را به اجرا درآورد.[12]

نضر بن حارث از جمله طراحان و هم‌پیمانان نقشه‌ی قتل پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) در دار الندوة شناخته شده است. این توطئه با آگاه شدن پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و خوابیدن حضرت علی( علیه السلام ) در بستر ایشان با ناکامی مواجه گردید.[13]

گفته شده است در جریان محاصره مسلمانان و بنی هاشم در شعب ابی طالب نویسنده‌ی پیمان نامه، نضر بن حارث بوده است که پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) به همین دلیل او را نفرین نموده و در نتیجه دست او از کار افتاد.[14]

در نهایت باید گفت؛ او از آتش افروزان جنگ بدر به شمار می‌آید. او به همراه عقبه و ابو جهل با نسبت ترس دادن به افرادی؛ چون حارث بن عامر، حکیم بن حزام، و أبا البختری، و على بن أمیة بن خلف‏ که از حضور در جنگ بدر اکراه داشتند، آنان را ناگزیر به شرکت در این جنگ نمودند.[15]

نضر بن حارث در جنگ بدر نه تنها از برپاکنندگان این فتنه و خشونت بود، بلکه اسناد تاریخى او را یکى از کسانى دانسته‌اند که عهده‌دار اطعام قشون مشرکان و یکی از پرچمداران قریش در این جنگ بود.[16]

در عداوت و کینه‌جویی او نسبت به پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) همین بس که ابن عباس می‌گوید: هشت آیه از آیات سوره‌ی قلم درباره‌ی او نازل شده است، به ویژه این آیه که می‌فرماید: «إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِ آیاتُنا قال أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ»؛[17] چون آیات ما بر او خوانده می‌شود، می‌گوید اسطوره‌هاى نخستین است. و همه‌ی آیاتى که در آنها این لفظ آمده است.[18]

بنابر آنچه گفته شد، نضر بن حارث کارنامه‌ای سرشار از دشمنی با پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و اسلام داشت. او به دلیل ایجاد مانع در مسیر تبلیغ رسالت، تحریک افرادی از قریش برای جنگ با پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و آتش‌افروزی و حتی تلاش برای کشتن پیامبر ...، عنصری خطرناک برای اسلام و مسلمان و مانعی جدی برای تبلیغ دین بود. در شرایطی که اسلام هنوز همچون نهالی ­نورس و در حال رشد و گسترش بود، و مسلمانان هنوز آسیب‌پذیر بودند، ضرورت داشت تا دشمنان معاند و توطئه‌گر که تهدیدی جدّی برای جان پیامبر و مسلمانان بودند و مانعی در مسیر تبلیغ دین به شمار می‌آمدند، از میان برداشته شوند. شاید بتوان گفت از عوامل سرسخت و جدّی در مقابله با پیامبر، اسلام و مسلمان نضر بن حارث و عقبة بن ابی‌معیط بودند که بنابر این گزارش‌ها هر دو نیز پس از اسارت از میان تمام اسیران اعدام گردیدند.

ب. تردید در کشته شدن نضر بن حارث پس از اسارت

حال پس از ارائه این گزارش‌ها باید گفت؛ اساساً حادثه‌ی کشته شدن این شخص بعد از اسارت به دست حضرت امام علی( علیه السلام ) به دلایل مختلفی مورد تردید است. از جمله این دلایل می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.

  1. همان‌گونه که قبلاً اشاره شد، برخی از تاریخ‌نگاران معتقدند که به جز عقبة بن ابی‌معیط کسی دیگر بعد از اسارت در جنگ بدر، کشته نشده است.[19] و حتی برخی نیز ادعا کرده‌اند که نضر نه تنها کشته نشد، بلکه اسلام آورده است.[20] که البته این ادعا به دلایلی مردود است؛ مانند تشابه اسمی نضر با برادر دیگرش که در فتح مکه اسلام آورده است.[21]
  2. مکان کشته شدن او تردیدها را بیشتر می‌کند. برخی مکان کشته شدن او را در صفرا[22] و برخی در اثیل (جایی بین بدر و صفرا)[23] گفته‌اند، و این دو منطقه، قبل از عِرق الظبیة است که عقبة بن ابی‌معیط در آن کشته شد.[24]

واقدى در «مغازى‏» مى‏نویسد: «چون پیامبر از بدر بیرون آمد و به محل أثیل رسید. اسیران را پیش آن‌حضرت آوردند ... مقداد گفت این اسیر من است. پیامبر فرمود: گردنش را بزن! و آن‌گاه گفت: خدایا! مقداد را به فضل خودت بی‌نیاز گردان! على بن ابیطالب نضر را در أثیل با شمشیر کشت».[25]

اگر این سند تاریخى را تجزیه کنیم. پى مى‏بریم که نضر اسیر مقداد بوده، و آن‌گاه در أثیل ‏کشته شده است. اثیل از نظر جغرافیایى قبل از عرق الظبیة قرار دارد که عقبة بن ابی‌معیط در آن کشته شده است. در صورتی که پیامبر آن محل را ترک کرد و به عرق الظبیه رسیده و بنای کشتن عقبه را داشت، عقبه نباید در اعتراض به قصد پیامبر چنین بگوید: «و از میان همه اسیران من باید کشته شوم»؟![26] چرا که نضر قبل از او در اثیل باید کشته شده باشد و همچنین باید به او پاسخ داده می­شد که قبل از تو نضر هم کشته شده است که چنین چیزی گزارش نشده است.

  1. گفته شده است بعد از کشته شدن او؛ دختر یا خواهرش اشعاری سروده است و در آن نامی از محل کشته شدن او برده شده است که پیامبر پس از شنیدن آنها متأثّر گشته و عنوان نموده است، اگر این اشعار را قبلاً شنیده بودم او را می‌بخشیدم.[27]

اولاً: زبیری به ساختگی بودن ابیات منسوب به دختر نضر بن حارث اشاره می­نماید.[28] ثانیاً: در ابیات مذکور مضامینى وجود دارد که نه با تاریخ زندگى نضر مطابقت دارد و نه با روح مسلمانى آن دوران؛ زیرا در این اشعار نضر به «قهرمانى بزرگوار و کریم» ستوده شده که لااقل در ارتباط با مخالفت‌هاى او با محمد( صلی الله علیه و آله و سلم ) برخلاف اسناد تاریخى است.

ثالثاً: نضر را از میان همه کسانى که کشته شدند به پیامبر نزدیک‌تر خوانده و براى آزادى شایسته‌تر که اصلاً با توجه به شناختى که ما از شرکت‏کنندگان بدر داریم مطابقت نمى‏کند، و عکس آن هم مشهود است.

رابعاً: او شدیداً از کسانى که او را کشتند، ابراز ناراحتی مى‏کند که چرا ارحام و پیوند را بریدید؟ و این در واقع به صراحت محکومیت حضرت محمد( صلی الله علیه و آله و سلم ) و على بن ابیطالب( علیه السلام ) است؛ لذا چطور ممکن است با این فرازها پیامبر را به گریه وادارد و اظهار تأثر کند؟![29]

  1. تمرد مقداد از دستور پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) مبنی بر کشتن او و یا تسلیمش برای کشتن با عنوان نمودن این‌که او اسیر من است قابل تأمل می­باشد.

در هر صورت جای هیچ تردیدی نیست که نضر بن حارث از مهم‌ترین افراد قریش در عداوت با پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و اسلام بوده و یکی از شعله­ور کنندگان جنگ بدر است که به صورت فعالانه در آن شرکت داشت. اما این‌که او در این جنگ در میدان نبرد و یا پس از اسارت به دست حضرت علی( علیه السلام ) کشته است، جای تأمل است. به هر حال آنچه مسلم به نظر می­آید مرگ او در این واقعه است؛ زیرا با تفحص و جست‌وجو در منابع تاریخی اثر و نامی از این شخص پس از این تاریخ یعنی جنگ بدر، در وقایع و اتفاقات آینده دیده نمی­شود.

[1]. ر.ک: نمایه‌ی «شخصیت عقبة بن ابی معیط و مجازات او»، سؤال 23890.

[2]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج ‏4، ص 192، مکتبة الثقافة الدینیة، قاهره، چاپ اول، بی‌تا؛ ابن حزم، علی بن احمد، جوامع السیرة النبویة، ص 87، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، بی‌تا؛ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج ‏2، ص 64، دار الکتب العربی، بیروت، چاپ دوم، 1409ق؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج ‏3، ص 305، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، 1398ق ؛ سهیلی، عبدالرحمن، الروض الأنف، ج ‏5، ص 153، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، تحقیق: السقا، مصطفى، الأبیارى، ابراهیم، شلبى، عبد الحفیظ، ج ‏1، ص 644، بیروت، دار المعرفة، بی‌تا.

[3]. ابن زنجویة، حمید بن مخلد، کتاب الأموال، ص 142، دار الکتب، بیروت، چاپ اول، 1427ق؛ نووی، ابو زکریا، تهذیب الأسماء و اللغات، ص 469، دار الرسالة العالمیة، دمشق، چاپ اول، 1430ق؛ هروی، ابوعبید، کتاب أموال، ص 171، دار الفکر، بیروت، 1408ق.

[4]. مقریزی، احمد بن علی، إمتاع الأسماع، ج ‏12، ص 163، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1420ق؛ البدایة و النهایة، ج ‏3، ص 305؛ اصفهانی، ابو نعیم، دلائل النبوة، ج ‏2، ص 471، دار النفائس، بیروت، چاپ سوم، 1412ق؛ بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، ج ‏3، ص 117، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1405ق.

[5]. إمتاع الأسماع، ج ‏1، ص 114؛ السیرة النبویة، ج ‏1، ص 710؛ واقدی، ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج ‏2، ص 13، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1410ق.

[6]. الروض الأنف، ج ‏5، ص 153؛ السیرة النبویة، ج 1، ص 644؛ ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج ‏3، ص 121، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1412ق.

[7]. کتاب الأموال، ج ‏1، ص 289؛ واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج ‏1، ص 107، اعلمی، بیروت، چاپ سوم، 1409ق؛ الطبقات ‏الکبرى، ج ‏6، ص6؛ بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، ج ‏9، ص 413، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، 1417ق؛ حسنی، هاشم معروف، سیرة المصطفى، ص 356، دار التعارف، بیروت، چاپ اول، 1416ق؛ إمتاع الأسماع، ج ‏1، ص 114.

[8]. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل، ج ‏2، ص 73، دار صادر، بیروت، 1385ق؛ أنساب ‏الأشراف، ج ‏1، ص 139؛ البدایة و النهایة، ج ‏3، ص 88؛ إمتاع ‏الأسماع، ج ‏1، ص 41؛ هاشمی بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص 161، دار الغد العربی، قاهره، چاپ اول، 1421ق؛ السیرة النبویة، ج ‏1، ص 300.

[9]. السیرة النبویة، ج ‏1، ص 300؛ البدایة و النهایة، ج ‏3، ص 52؛ تاریخ ‏الإسلام، ج ‏1،ص 213؛ دلائل‏ النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج ‏2، ص 270.

[10]. أنساب ‏الأشراف، ج ‏1، ص 141؛ إمتاع‏ الأسماع، ج ‏14، ص 328؛ المنتظم، ج ‏3، ص‌ 155.

[11]. المغازی، ج 1، ص 106.

[12]. خرگوشی، ابو سعید، شرف ‏النبى، ص 174- 175، انتشارات بابک، تهران، چاپ اول، 1361ش.

[13]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ ‏الطبری، ج ‏2، ص‌ 370، دارالتراث، بیروت، چاپ دوم، 1387ق؛ الکامل، ج ‏2، ص 102؛ الطبقات ‏الکبرى، ج ‏1، ص 176؛ إمتاع ‏الأسماع، ج ‏9، ص 196؛ البدایة و النهایة، ج ‏3، ص 176؛ ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ‏ابن ‏خلدون، ج ‏2، ص 421، دارالفکر، بیروت، چاپ دوم، 1408ق؛ دلائل ‏النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه ، ج ‏2، ص 467 - 468؛ المنتظم، ج ‏3، ص 49.

[14]. الروض الأنف، ج ‏3، ص 282؛ إمتاع الأسماع، ج ‏1، ص 43؛ دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدى و الرشاد، ج ‏2، ص 377، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1414ق.

[15]. أنساب ‏الأشراف، ج ‏1، ص 292؛ إمتاع ‏الأسماع، ج ‏1، ص 88.

[16]. أنساب ‏الأشراف، ج ‏1، ص 293؛ إمتاع ‏الأسماع، ج ‏1، ص 100؛ المغازى، ج ‏1، ص 58؛ نجفی، سید محمد باقر، مدینه شناسی، ج ‏2، ص 117، شرکت قلم، تهران چاپ اول، 1364ش.

[17]. قلم، 15.

[18]. السیرة النبویة، ج ‏1، ص300.

[19]. إمتاع الأسماع، ج ‏12، ص 163؛ البدایة و النهایة، ج ‏3، ص 305؛ دلائل النبوة، ج ‏2، ص 471.

[20]. ابن طلاع قرطبی، محمد بن فرج، أقضیة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم‏، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ اول، 1426ق.

[21]. دحلان، احمد، سیرة النبویة، ج ‏1، ص 398، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، 1421ق.

[22]. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج ‏3، ص 412، دار صادر، بیروت، چاپ دوم، 1995م.

[23]. بغدادی، صفی الدین، مراصد الاطلاع على اسماء الامکنة و البقاع، ج ‏1، ص 28، دار الجیل، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ اسکندری، ابو الفتح، الأمکنة و المیاه، ج ‏1، ص 121، مرکز الملک فیصل للبحوث و الدراسات الاسلامیه، ریاض، چاپ اول، 1425ق.

[24]. شراب، محمد حسن، المعالم الأثیرة فى السنة و السیرة، ص 46 و 171، دار القلم، دمشق، چاپ اول، 1411ق.

[25]. المغازی، ج 1، ص 107.

[26]. همان، ص 114.

[27]. جاحظ، عمرو بن بحر، البیان و التبیین، ج ‏3، ص 273، دار و مکتبه هلال، بیروت، چاپ اول، 2002م؛ ابن بکار، زبیر، جمهرة نسب قریش و اخبارها، ج‏2، ص 519، دار الیمامه، ریاض، چاپ دوم، 1419ق؛ کلاعی، سلیمان بن موسی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و الثلاثة الخلفاء، ج ‏1، ص 345، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1420ق.

[28]. عسقلانی، ابن حجر، الإصابة، ج‏8، ص: 285، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1415ق؛ إمتاع الأسماع، ج ‏11، ص 222 .

[29]. البیان و التبیین، ج‏3، ص 273؛ مدینه شناسی، ج‏2، ص 121.

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: