پرسش
درباره علاقه شیطان به امیر المؤمنین ( علیه السلام ) روایتی وارد شده به این بیان: روزی آن حضرت به شیطان گفت: ای ابو الحارث! آیا برای قیامت خود چیزی ذخیره کرده ای؟ شیطان گفت: یا علی! دوستی و محبت تو را. و روایات دیگری از این دست. آیا این علاقه و محبت شیطان به امیر مؤمنان ( علیه السلام ) صحّت دارد؟
پاسخ اجمالی
بنا بر تحقیق و جست و جوی صورت گرفته، در منابع حدیثی، حتّی کتاب های عرفانی از عرفای بزرگ، در بحث های مربوط به حبّ و عشق، روایتی درباره علاقه شیطان به امام علی ( علیه السلام ) با تعابیر ذکر شده در پرسش یافت نشد. البته روایاتی از این دست وجود دارد، ولی در آن روایات به گمراهی شیطان تصریح شده و نیز بر اساس روایتی از امام باقر ( علیه السلام )، ایمان و دوستی ابلیس نسبت به امام علی ( علیه السلام )، ظاهری بوده، در حالی که در دل کافر است.
پاسخ تفصیلی
بنابر این، همان طور که شیطان پیش از آفرینش انسان، درجه ای از دوستی نسبت به خدا را داشته، همچنین می توان گفت که پس از رانده شدن نیز در درجه ای پایین تر از دوستی نسبت به خدا و دوستان او برخوردار است، و این مقدار دوستی او منافات با عملکرد و نفاق او ندارد؛ زیرا تکبّر و حسادت او باعث نافرمانی او از خدای متعال شد؛ به طور مثال، بسیاری از مواقع می بینیم که خودخواهی و تکبر کسی را وادار می کند که با انسان عدالت محوری به جنگ و ستیز برخیزد، اما با این وجود، او در اندرون خویش صفات پسندیده دشمنش را مورد تحسین قرار داده و نوعی از دوستی او در دلش قرار می گیرد، اما این دوستی چون نتیجه عملی به دنبال ندارد، نمی توان آن را واقعی پنداشت.
با فرض پذیرش روایات دوستی شیطان نسبت به امام علی ( علیه السلام )، می توان آن را در همین راستا مورد ارزیابی قرار داد.
جالب است بدانید معاویه که یکی از بزرگ ترین دشمنان امیر المؤمنین ( علیه السلام ) به شمار می آمد، بعد از شهادت آن حضرت از یکی از شیعیان به نام ضرار بن ضمره خواست تا حالات عبادی امام را برایش توصیف کند و بعد از شنیدن برخی فضائل ایشان، اشک بر چشمان معاویه جاری شد. [4] تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
[1] . مانند این حدیث: امام على ( علیه السلام ) می فرماید که من نزد کعبه نشسته بودم، ناگاه دیدم پیرى کمر خمیده که از سالخوردگى ابروانش روى چشمانش افتاده و عصائى بر دست و کلاه سرخى بر سر و روپوش موئین بر تن دارد آمد و نزدیک پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) رفت که پشت به خانه کعبه داشت و گفت: یا رسول اللَّه! براى من آمرزش بخواه، پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) فرمود: پیرمرد، تلاشت سودى ندارد و آن حضرت دانست که او گمراه است و چون آن پیر پشت کرد و رفت، پیامبر به من فرمود: اى ابا الحسن! او را می شناسى؟ گفتم نه، فرمود: این لعین ابلیس است. على ( علیه السلام ) می فرماید: به دنبالش دویدم تا به او رسیدم و به خاکش افکندم و بر سینهاش نشستم و دست به نایش فشردم تا او را خفه کنم، گفت: اى ابا الحسن! مکن که من تا روز وقت معلوم مهلت دارم، به خدا اى على! من به حقیقت تو را دوست دارم. (شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا ( علیه السلام )، ج 2، ص 72، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 27، ص 148 و 149 و ج 60، ص 244 و 245، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق).
[2] . مازندرانی، ابن شهرآشوب، المناقب، ج 2، ص 251 و 252، مؤسسه انتشارات علامه، قم، 1379 ق.
[3] . ر.ک: سوره های بقره، 34 – 36؛ اعراف، 11 – 16؛ کهف، 50؛ اسراء، 62 – 65؛ حجر، 30 – 43.
[4] . شیخ صدوق، الأمالی، ص 625-624، اسلامیه، تهران، 1362 ش.
T