شیعه نیوز:
پرسش
بر اساس این حدیث: «پس باب پرسش از اموری که به شما مربوط نیست را ببندید و خود را برای دانستن چیزهایی که از عهده شما برداشته شده به زحمت نیندازید و برای تعجیل فرج زیاد دعا کنید که آن فرج شما است»، آیا امام زمان( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) از جستوجو و تحقیق درباره غیبت و ظهور منع کردند؟
پاسخ اجمالی
در پارهای از روایات توصیه شده است از جستوجو و کنکاش بیش از حد در باره برخی امور مرتبط با مهدویت خودداری شود:
امام زمان( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) در نامهاى به سفیرش محمّد بن عثمان درباره علت غیبت چنین نوشت: «وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَیْبَةِ فَإِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُول: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ،[1] ... فَأَغْلِقُوا أَبْوَابَ السُّؤَالِ عَمَّا لَا یَعْنِیکُمْ وَ لَا تَتَکَلَّفُوا عَلَى مَا قَدْ کُفِیتُمْ وَ أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَج...»؛[2] اما در مورد چرایی غیبت به این سخن خدا توجه داشته باشید که فرموده: اى کسانى که ایمان آوردهاید، از چیزهایى سؤال نکنید که اگر آشکار شود، شما را دگرگون سازد! پس درهاى پرسش از آنچه برایتان فایده چندانی ندارد را ببندید و خود را بهخاطر آنچه از شما خواسته نشده، به زحمت نیندازید و براى تعجیل فرج، زیاد دعا کنید؛ زیرا گشایش شما در آن است.
نکتهای که امام مهدی( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) در پایان توصیههای خود به صورت یک قاعده کلّى عقلى بیان کردهاند آن است که ما سربسته به حکیم بودن خداوند اعتقاد داریم و براى تصدیق حکمت الهى، لازم نیست که از رمز و راز همه کارهاى خدا سردرآوریم.[3] این مطلب در کلّ مباحث اعتقادى و به خصوص در زمینه همین پرسش بسیار کارگشا و روشنگر است.
توضیح اینکه؛ ما به حکیمانه بودن کارهاى خداوند بهخاطر خدایى او و اینکه عقلاً منزّه از هر نقصى (از جمله انجام کارهاى بیهوده و عبث) است، پى بردهایم. خدایى خدا اقتضا میکند که هیچ عیب و نقصى نداشته باشد و از آنرو که انجام کارهاى عبث، عیب و نقص است، به حکم عقل، خداوند، منزّه از آن میباشد. ولى نکته مهمّى که باید به آن توجّه داشت این است که براى تصدیق عقلى این قضیّه، نیازى نیست که از علت واقعی تمام افعال الهى هم آگاهى یابیم. بلکه با علم به اینکه دلیل بسیاری از کارهاى خدا عقلاً برایمان مکشوف نیست، باز هم به حکیم بودن ذات قدّوس او حکم میکنیم. بله اگر در موردى خداوند - به زبان پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) یا امام( علیه السلام )- خود دلیل افعال خویش را بیان فرمود، و یا آنکه عقل مستقل نیز چنین دلیلی را درک کرد، از آن آگاه میشویم ولى تصدیق حکیم بودن خداوند منوط به دانستن آن دلایل واقعی نیست.
بعد از پذیرش این اصل کلی، دیگر پذیرفتن غیبت امام عصر( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) بر اندیشهمان گران نمیآید، آنوقت دیگر توقّع نخواهیم داشت که ابتدا علّت واقعی آنرا دریابیم تا بعد حکیمانه بودن آنرا تصدیق نماییم. به همین جهت خود را ملزم نمیکنیم که دست به توجیهاتى بزنیم تا امر غیبت را -به گمان خود- قابل قبول جلوه دهیم. در این صورت، در دانستن آنچه از عهدهمان برداشته شده، خود را به زحمت نمیاندازیم.
این سفارش خود امام عصر( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) است که در پاسخ به سؤالى درباره علّت غیبت نوشتهاند. طبق این توصیه، جستوجو و کنکاش از این امر چندان لازم نبوده و از مواردى است که دانستن آن به عنوان یک تکلیف بر گردن ما گذاشته نشده است. وظیفه ما ایمان کامل و عمیق به آن امورى است که خداوند اراده فرموده و تلاش بیش از اندازه و آزاردهنده براى کشف از رمز و راز آن، کار صحیحى نیست. بلکه سزاوار است که به جاى یافتن دلیل واقعی غیبت، به دنبال آشنایى با وظایف خاصّ خود در این زمان باشیم. البته دلایل و حکمتهایی در این زمینه ارائه شده است، اما هیچکدام آنها به تنهایی نمیتواند بیانگر علت تامه موجود در غیبت حضرتشان باشد.
نکته دیگر در این روایت، آن است که این حدیث تنها موردى است که امام معصوم( علیه السلام ) تعبیر «علّت» را به کار برده و تصریح کرده که پرسش درباره آن مجاز نیست. در احادیث دیگر تعبیر «علّت» را به کار نبردهاند. از اینجا میتوان فهمید که ائمّه( علیه السلام ) از اطلاق این کلمه به آنچه در مقام تعلیل امر غیبت فرمودهاند، ابا داشتهاند و این خود مؤیّدى است بر آنچه بیان شد.[4] «علت» در اینجا به این معنا است که؛ در صورت وجود علّت، غیبت امام ضرورى گردد و در صورت عدم آن، ظهور (عدم غیبت) ایشان ضرورت یابد، اما اعلام برخی حکمتها چنین پیامدی را نداشته و میتوان در مورد آن پرسشها و گفتوگوهایی داشت.
ناگفته نماند که در ادلّه نقلى علّتى براى غیبت امام عصر( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) ذکر نشده و آنچه مطرح میشود یا مبتنى بر ادّعاى عقلى بودن آن است و یا حکمت است و یا استنباطى است که از برخى احادیث میشود.
بنابراین باید گفت:
اوّلاً: همه آنچه به عنوان علّت غیبت در احادیث فرمودهاند، عامل مؤثّر در غیبت امام زمان( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) بوده است، ولى این تأثیر، ضرورت عقلى ندارد؛ یعنى چنین نیست که هریک از این علل یا مجموع آنها، عقلاً غیبت امام( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) را ضرورى کند. به تعبیر دیگر، میتوان گفت که عقلاً وجود هریک از این علّتها با عدم غیبت امام زمان هم سازگار است.
ثانیاً: چنین نیست که اگر هریک از این علّتها مرتفع شود یا همه با هم منتفى گردند، ضرورتاً غیبت خاتمه یابد و ظهور واقع شود.[5]
با توجّه به این دو نکته، میتوان گفت که مقصود از بیان علّت در احادیثى که غیبت امام زمان را توضیح دادهاند و یا در کتب کلامی بدان پرداختهاند، همگی روشن نمودن برخى از دلایل، آثار و فواید غیبت میباشد. به این معنا که غیبت حضرت، داراى آن آثار و نتایج میباشد؛ امّا هیچکدام به معناى اصطلاحى کلمه، «علّت» نیستند.[6]
[1]. مائده، 101.
[2]. طوسى، محمد بن الحسن، الغیبة (کتاب الغیبة للحجة)، ص 292، قم، دار المعارف الإسلامیة، چاپ اول، 1411ق؛ طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج 2، ص 471، مشهد، نشر مرتضى، چاپ اول، 1403ق.
[3]. بنى هاشمى، محمد، راز پنهانى و رمز پیدایى، ص 214 – 215، تهران، نیک معارف، چاپ اول، 1384ش.
[4]. همان، ص 216 – 217.
[5]. همان، ص 230 – 231.
[6]. نک: صافى گلپایگانی، لطف الله، سلسله مباحث امامت و مهدویت، ج 3، ص 121 - 129، قم، دفتر نشر آثار حضرت آیت الله العظمى صافی، چاپ پنجم، 1391ش.
T