وَ إِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا [1]
و از اهل كتاب كسى نيست مگر آنكه پيش از مرگ خود حتما به او ايمان مى آورد و روز قيامت [عيسى نيز] بر آنان شاهد خواهد بود.
در تفسير قمى در ذيل آيه شريفه: وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ ... گفته است: پدرم از قاسمبنمحمد از سليمان بنداود منقرى از ابىحمزه از شهر بن حوشب روايت كرده كه گفت: حجاج به من گفت: اى شهر يك آيه از قرآن مرا گيج كرده، نمىفهمم معنايش چيست؟ پرسيدم: اى امير آن كدام آيه است؟ گفت: آيه :" وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ" است . با اينكه به خدا سوگند وقتی دستور مىدهم گردن يك (اسیر) يهودى و يا مسيحى را بزنند ، خودم تا آخرين رمقش مىايستم و به دقت نگاه مىكنم ببينم لبهایش را تكان مىدهد و به حقانيت عيساى مسيح شهادت مىدهد يا نه ، لیکن چيزى نمىبينم بلكه لبها هم چنان بسته است تا بدن سرد شود ؛ با اينحال چطور قرآن خبر مىدهد كه هر يهودى در دم مرگش به عيسى ايمان مىآورد؟
من به او گفتم: خدا امير را اصلاح كند. معناى آيه شريفه آن طور كه تو فهميدى نيست . پرسيد: پس به چه معنا است؟ گفتم: عيسى قبل از بپا شدن قيامت از آنجا كه هست نازل مىشود و هيچ اهل ملتى باقى نمىماند نه يهودى و نه غير يهودى مگر آنكه قبل از مرگ وى، به وى ايمان مىآورند و او دنبال مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به نماز مىايستد، حجاج چون اين بشنيد از در تعجب گفت: واى بر تو اين سخن از كه آموختى و از چه كسى نقل مىكنى؟ گفتم: محمدبن علىبن الحسين بن على بن ابىطالب علیه السلام آن را برايم نقل كرد، در پاسخم گفت: بخدا سوگند كه از سرچشمهاى زلال مطلب را گرفتهاى. [2]
و در تفسير در المنثور این حکایت اینگونه نقل شده است که : من به حجاج گفتم: آيه را آن طور كه بايد براى تو توجيه نكردهاند، يك فرد نصرانى وقتى روحش از تنش بيرون آيد، ملائكه با سيلى از پشت و از رويش مىزنند و مىگويند: اى خبيث تو تا در دنيا بودى مىپنداشتى كه مسيح يا خدا است و يا پسر خدا است و يا خداى سوم است، در حالى كه او بنده خدا و روح او و كلمه او بود، شخص مسيحى چون اين را مىشنود ايمان مىآورد، اما در زمانى كه ايمان آوردن سودى ندارد و يك فرد يهودى وقتى روحش از كالبدش بيرون مىآيد ملائكه او را نيز از پشت و رو با لگد و سيلى مىزنند و به او مىگويند: اى خبيث! تو بودى كه مىپنداشتى مسيح را كشتهاى؟ او بندهی خدا و روح او بود، مرد يهودى به مسيح ايمان مىآورد اما در لحظهاى كه ايمان سودى ندارد، اين جريان هم چنان در مورد فرد فرد يهود و نصارا جارى است تا زمان نازل شدن عيسى برسد، در آن زمان از اهل كتاب هر كه زنده باشد و هر كه مرده باشد به وى ايمان مىآورد، حجاج پرسيد اين مطلب را از كجا بدست آوردى؟ گفتم: از محمد بن على ، گفت: آرى، آن را از معدنش گرفتهاى ...
(شهر پس از آن اضافه مىكند به خدا سوگند من اين جريان را جز از ام سلمه نشنيده بودم و ليكن براى اينكه جگر حجاج را (كه با ائمه اهل بيت دشمنى داشت) بسوزانم به دروغ گفتم: من آن را از محمد بن على شنيدم.) [3] [4]
و باز در کتاب در المنثور است كه ابن مردويه از ابى هريره روايت كرده كه گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم در مورد این آیه فرمود: چيزى نمانده كه پسر مريم به عنوان حاكم عادل در بين شما نازل شود و دجال را به قتل برساند و خوك را (كه مسيحيان حلال مىدانند) بكشد - شايد منظور اين باشد كه خوك را تحريم كند- و صليب را كه باز شعار ( و نماد ) مسيحيان است بشكند (يعنى اين شعار را به دست فراموشى بسپارد) و در بين اهل ذمه جزيه [5] (كه متروك شده بود) را بر قرار كند و تمام این های در حالی است که وی پشت سر منجی اخر الزمان از نسل من نماز می گذارد ... و در آن روز مال بسيار مىشود و سجده فقط و فقط براى خداى رب العالمين خواهد شد. [6]
پی نوشت:
[1]. سوره ی نساء ، آیه ی 59
[2]. تفسير قمى، ج 1 ص 158
[3]. در المنثور، ج 2 ص 242
[4]. در روایت فوق مشخص نشده که منظور از محمد بن علی ، امام باقر علیه السلام است یا محمد حنفیه ... با توجه به قول قبلی ظاهرا احتمال نقل شدن روایت از امام محمد باقر علیه السلام بیشتر است ... والله اعلم .
[5]. "جزیه" یک نوع مالیات سرانه اسلامى است که به افراد تعلق مى گیرد، نه بر اموال و اراضى ، و به تعبیر دیگر مالیات سرانه سالانه است.
[6]. در المنثور، ج 2 ص 287
[6]. تفسير عياشى، ج 1 ص 283 ح 299
T