چکیده:
محدودهی جغرافیای طبرستان قدیم که امروزه از آن به مازندران یاد می شود، هموارهی تاریخ یکی از کانونهای اصلی و مورد توجه دوست داران ولایت علوی بوده است، به طوری که علویان که از جریانهای معارض و ستیزه گر با خلفای اموی و عباسی بوده و مورد آزار و اذیت آنها بودند، برای پناهجویی و بسط و گسترش اعتقادات شیعی به این دیار روی آورده و در سال ۲۵۰ هجری قمری سنگ بنای تشکیل اولین دولت مستقل شیعی را در این دیار گذاشته و بنابر دلائلی که در این تحقیق بدان خواهیم پرداخت، تا اندازهی زیادی در دعوت خود موفق بوده و با اقبال مردم طبرستان نیز مواجه شدند.
مورخان از جمله دلائل توفیق علویان در بسط و گسترش فرهنگ شیعی را در کثرت سادات علوی در این دیار، تبلیغ گسترده و چشمگیر علویان و انطباق رفتار و کردار داعیان علوی با آموزه های اسلامی و شیعی ذکر می کنند.
کلیدواژه ها: طبرستان، علویان، اسلام، تشیع.
مقدمه:
آنچه که مسلم است این است که دولت علویان دولتی بود که اساس و شالودهی آن را مذهب و تفکر شیعی پی ریزی و رهبری می کرد. بنابر مستندات تاریخی، آشنایی طبری ها با اسلام، به واسطهی تازیان مسلملانی صورت گرفت که بیش از یک سده با آنها جنگیدند و سر انجام در سال ۱۴۴ هـ.ق، باترفند های مختلف، بر بخش هائی از مناطق جلگه ای این دیار چیره شدند. این دسته از تازیان همگی گرایش غالب حکومت «اهل سنت» داشتند. بنابر این ورود اسلام به این منطقه به شکل غیر شیعی رخ داد. (۳)
به طوری که مرعشی در کتاب تاریخ طبرستان خود ذکر می کند که: «مردم آمل که اسلام قبول کردند مالک المذهب بودند تا به عهد داعی الکبیر.» (۴)
به عبارت دیگر شواهدی در دست است که پیش از حاکمیت علویان مردم طبرستان و آمل ابتدا مالکی مذهب بودند و پس از قیام داعیان علوی، و با جهد و جد آنان و تعهدی که نسبت به مذهب تشیع داشتند و در رواج آن کوشا بودند به شیعه گرایش یافتند.(۵)
بی گمان فراگیری مذهب تسنن در طبرستان در دوران حکمرانی تازیان و طاهریان ادامه یافت؛ اما همزمان ویژگی های جغرافیایی و طبیعت و مزاج آزادی خواه و حقیقت طلب مردم این دیار به زودی پناه جویان علوی را به سوی خود کشاند. ورود سادات به طبرستان، سرآغاز آشنائی طبری ها به عنوان یکی از مهمترین اقوامی که در تاریخ تشیع نقش بنیادینی داشته اندبا فرهنگ دینی و مذهبی شیعه، شده است.
در سال ۲۵۰ هـ. ق جرقه تشکیل دولت علوی در طبرستان زده شد. این جرقه، رویدادی بود که ریشه در تحولات پیشین داشت. عاملان طاهری در طبرستان، به مردم ستم میکردند و به تدریج خشم مردم را بر میانگیختند. شخصی با نام جابر بن هارون نصرانی، زمینهای بیمالک دیلم و گیلان را به نام امیر طاهری به تصرف در میآورد. این رخدادها زمینه یک شورش را فراهم کرد.
دو برادر با نام محمد و جعفر فرزندان رستم ـ که به نظر میرسد پدرشان از آیین زرتشتی بریده و مسلمان شده بود ـ نفوذ چشمگیری در این ناحیه داشتند. آنها یکی از علویان مقیم طبرستان ـ محمد بن ابراهیم ـ را به یاری خواستند. وی گفت که شخص قویتری را میشناسد که بهتر میتواند آنها را رهبری کند. او حسن بن زید علوی را که در شهر ری اقامت داشت، به آنان معرفی کرد. آنها همراه با نامهای از آن علوی، به سوی حسن بن زید رفتند و او را به طبرستان دعوت کردند. وی دعوت را پذیرفت و وقتی به طبرستان آمد، همه مردم آن ناحیه، از چالوس تا رویان و مازندران را آماده بیعت با خود دید و به گفته ابن اسفندیار: جمله مردم طبرستان، بیعت قبول کردند.
بهر روی پس از حوادثی علویان بر طبرستان چیره شده و بعد از آنکه پایه های قدرت سیاسی خود را مستحکم کردند، دست به نهضتی علمی وفرهنگی بر اساس آموزه های شیعی در گسترهی حوزه های تحت نفوذ خود زدند.
ذکر این نکته نیز ضروریست که حضور علویان راستین، در هر نقطه ای از ممالک و بلاد اسلامی صرف نظر از اینکه از نظر سیاسی موفق به تشکیل حکومت شده اند یا نه، همواره موجب رشد و تعالی فکری مردم آن منطقه بوده است. البته باید پذیرفت بنابر دلائل متعدد این روند همواره سیر آرمانی خود را طی نکرده و به جهاتی گاه دچار افول نیز شده است.
علل گسترش فرهنگ شیعی در دورهی علویان:
در بررسی علل گسترش فرهنگ دینی و مذهبی تشیع به واسطهی علویان در سرزمین طبرستان و بعد ها به تَبَعِ آن درسراسر ایران می توان موارد گوناگونی را ذکر کرد که در ادامه به برخی از مهمترین این موارد اشاره خواهیم کرد:
حضور چشمگیر سادات علوی به عنوان مروّجین فرهنگ شیعه:
یکی از اساس ترین دلائل اقبال عمومی علویان در گسترهی سرزمین طبرستان حضور چشمگیر سادات مهاجر به این منطقه بوده است. این مهاجرت، از همان قرن نخست هجری آغاز شد و در نیمه های قرن دوم هجری، سرعت گرفت. در اواخر قرن دوم و تا قرن سوم، گروه های زیادی از سادات، در شهرهای مختلف ایران از جمله قم، ری، اصفهان و گرگان در کنار سایر قبایل عربی مهاجر، زندگی می کردند.
چند دلیل برای مهاجرت آنها به ایران وجود داشت. نخست آن که، آنها هم مانند سایر اعراب به دنبال زندگی بهتری بودند و مهاجرت به ایران را برای رسیدن به چنین هدفی مناسب می دیدند.مهم آن بود که، آنان به دلیل محبوبیتی که به عنوان نواده پیامبر (صلی الله علیه و آله) داشتند، از سوی مسلمانان با استقبال بیش تری روبرو می شدند.
دلیل دوم آن نیز این بود که در دوره اموی و عباسی، آنها در عراق و حجاز امنیت نداشتند.از زمان منصور عباسی که سرکوبی علویان را با شدت دنبال می کرد، علویان به اجبار به هر سوی می گریختند. در این زمان ایران هم محل مناسبی برای آنها بود.
به هر روی فشار خلفای عباسی به سادات علوی موجب مهاجرت آنان به سوی ایران شد. در ایران نیز مناطق شمالی بهترین جا برای استقرار آنان بود. مردم نیز به سادات علوی گرایش داشته و همین گرایش زمینهساز حضور علویان در منطقه و قیام آنان علیه حاکمان عباسی شد. منطقه دیلم و مناطق شمالی ایران، از نظر جغرافیایی، سیاسی و امنیتی آمادگی ایجاد یک نهضت شیعی، نه الزاماً شیعه دوازده امامی را داشت. البته آشنایی بیشتر مردم کرانههای دریای مازندران با تشیع در قرن سوم ه. ق بود که به قیام و استقلال این سرزمین انجامید. در قرن سوم، به ویژه زمان متوکل، علویان مورد تعقیب بودند فرزندان اهلبیت به مناطق دور دست و امن، کرانههای دریای مازندران پناه میبردند.(۶)
محمدبن زید پس از آن که توانست با قیامهای متعدد، حکومت خود را در طبرستان مستقر سازد از علویان حمایت کرد.(۷)
محمدبن زید نخستین کسی بود که بنایی بر قبر علی ـ علیه السلام ـ و امام حسین ـ علیه السلام ـ بناکرد و در این راه بیست هزار دینار خرج کرد. وی هر سال سی هزار درهم به مشاهد علی ـ علیه السلام ـ و حسنین ـ علیه السلام ـ و سایر اقربای خویش میفرستاد.(۸)
در کتاب تاریخ طبرستان آمده است: «محمدبن زید اقدام به تشکیل حکومت نکرد بلکه وی زمانی که گروهی از بزرگان دیلم نزد وی رفتند از پذیرش حکومت خودداری ورزید و حسن بن زید معروف به «حالب الحجاره» را که در ری ساکن بود معرفی کرد و نمایندگان مردم نزد وی در ری رفتند و حسنبن زید دعوت آنان را پذیرفت و در ۲۵ ماه رمضان سال ۲۵۰ ه. ق به دعوت مردم رویان و کلای، عازم طبرستان شد. سادات آن دیار و بزرگان شهر، مقدمش را گرامی داشتند و به استقبال وی شتافتند و براساس کتاب خدا و سنت رسول الله و امر به معروف و نهی از منکر با وی بیعت کردند».(۹)
حکومت علویان که از سال ۲۵۰ ه. ق در مناطق مختلف شمال ایران آغاز شده بود تا سال ۳۱۶ ادامه یافت.
به هر روی، مهاجرت سادات به ایران از جهت سیاسی و اجتماعی تأثیر مهمی در ایران داشت.خواهیم دید که در قرون بعد، سادات در هر شهر، نقیبی ویژه خود داشتند و به عنوان شریف، رئیس یا صدر، در تحولات اجتماعی و سیاسی شهر، نقش مهمی بر عهده داشتند.
از جمله شهرهایی که شمار زیادی علوی در آن زندگی می کرد، شهر ری بود. از آثار بر جای مانده از مهاجرت سادات به آن، مرقد عبد العظیم حسنی علیه السلام است که در نیمه قرن سوم هجری در این شهر درگذشت. اصولا شمار علویان ساکن این شهر فراوان بوده است
شایان ذکر است که سادات علوی به دلیل انتساب به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و خاندان برگزیدهی او، در میان مردم طبرستان نیز از قرب و منزلت خاصی برخوردار بوده و به واسطهی حضور خود، زمینه های آشنائی و اثر پذیری طبری ها با فرهنگ شیعی را پدید آوردند.
به بیان دیگر حضور علویان در منطقهی طبرستان، به تدریج بر افکار و اذهان مردم، تاثیرات مثتی گذاشت به خصوص که مردم آنان را به پاکی، زهد و تقوا می شناختند. (۱۰)
مهمترین عامل این حضور را بایددر حرکت حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام ) زعیم و قائد علویان در اواخر قرن دوم و سوم هجری به سوی ایران دانست.
سیاست فریب کارانهی خلافت عباسی در جلب حمایت و رضایت مخالفان و معترضان مختلف خود باعث شد تا مأمون توجهی خود را به شخصیت بارز شیعی آن زمان، یعنی حضرت رضا (علیه السلام ) معطوف دارد. مأمون با زیرکی و سیاست خاصی تصمیم گرفت که با شعار بازگرداندن خلافت به فرزندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و با همان شعاری که اسلاف او بیان کرده بودند، خلافت عباسی را از آشوب های شیعیان در امان دارد. هدف مأمون تحمیل خلافت به امام و سپس جانشینی آن حضرت بود. کاری که فرجام آن شهادت پنهان آن حضرت به دست مامون و آغاز حکومت به ظاهر مشروع او بود که دیگر نمی توانست با مخالفت علویان و پیروان او روبرو گردد. اما نفس حکمت و حضور امام در شهرهای ایران و سپس خراسان در تحکیم پایگاه شیعیان که هواخواهان حکومت علوی بودند اثرات مهمی داشت.
اصلی ترین تاثیرحضور امام در ایران، حرکت و استقرار سادات و علویان در مناطق امن ایران خصوصا طبرستان بود که تحت پوشش زیارت و پیوستن به امام رضا (علیه السلام ) صورت می گرفت که به دنبال خود ترویج و تبلیغ فرهنگ و مذهب شیعه را نیز به همراه داشت.
خبر شهادت امام رضا (علیه السلام ) نیز موج جدیدی از احساسات شیعی را در بین علویان و پیروان آنها به وجود آورد و از طرف دیگر علویان که از طرف دستگاه خلافت احساس خطر جدی می کردند، به سرعت از اطراف مرکز خلافت پراکنده شدند و همانطور که گفته شد مهمترین منطقهی امن برای آنها مناطق شمالی ایران بود که شامل طبرستان و اطراف آن سرزمین می بود.(۱۱)
البته شایان ذکر است سایر نقاط ایران همچون ری، بعضی از شهرهای خراسان، نواحی اصفهان، و قم نیز در ای زمینه پذیرای سادات علوی بوده اند؛ اما رشته کوههای موجود در طبرستان و قومس، دیلمان، و طالقان، عامل مهمی برای توفّق نظامی علویان در درگیری احتمالی با سپاه خلیفه و عاملان او بوده و با توجه به شرایط طبیعی این دیار، جایگاه امنی به شمار می رفت.
از طرف دیگرنفوذ معنوی که به جهت انتساب به خاندان نبی در ایشان مشاهده می شد، در جذب ظاهری بعضی از حکام محلی طبرستان موثر واقع شد.(۱۲)
بنابر این گفتهی ظهیر الدین مرعشی در کتاب تاریخ طبرستان، رویان و مازندران، مبنی بر تمایل قلبی اسپهبدان مازندران و طبرستان به شیعه(۱۳) را باید با همین جهت، تحلیل و تفسیر نمود.
به عبارت دیگر استقرار و نفوذ علویان در این مناطق به نحوی بود که حتی اسپهبدان و کسانی که از دورهی حاکمان ساسانی باقی مانده بودند، به هر علت ممکن به سوی ایشان تمایل پیدا کردند.(۱۴)
بعدها تشکیل رسمی حکومت مستقل علویان در طبرستان که مرکز ثقل جنبشهای شیعی در ایران قرار گرفت به گسترش فرهنگ دینی و مذهبی تشیع کمک شایانی کرد. به نحوی که اثرات سازندهی آن تا به امروز نیز قابل مشاهده است.
انطباق اعمال و رفتار علویان با آموزه های شیعی و مکتب ناب اسلامی:
آموزه ها و تعالیم شیعی که به علت دوری از عرصه های قدرت و ثروت، همگونی بهتری با اسلام راستین و همخوانی بیشتری با آرمان والای طبری ها مبنی بر آزادی از فشار روز افزون حاکمان به ویژه تازیان بیگانه داشت، خود از مهمترین عوامل اقبال و گسترش این مذهب در طبرستان و دیگر مناطق ایران بوده است.
تفکر شیعی مبتنی بر رویارویی با زور و بیداد و ستم، آرمان اجتماعی راستینی بود که جنبش های شیعی از ابتدا در پی نیل به آن بودند. قیامهایی چون نهضت امام حسین (علیه السلام )، جنبش زید بن علی و دیگر علویان پیرو آنها، به خوبی گواه این زلال و همگونی و همخوانی با تعالیم ناب مذهب تشیع بوده است.
این معنا برابر اندیشه قدرتهای حاکم اموی و عباسی که دین، قدرت و ثروت را تنها وسیله ای برای بیدادگری و به بندگی گرفتن مردم، به ویژه غیر تازیان قرار داده بودند، گرایش روز افزون طبری ها به مذهب تشیع و دوری از حاکمان اموی و عباسی و باورهای آمیخته به نژاد پرستی و عربی آنان را در پی داشت.
یکی از ویژگی های علویان، آن بود که در برابر عباسیان ادعای خلافت داشتند، در حالی که سایر قبایل عربی چنین ادعایی نداشتند. این مسأله برای جریان هایی که با عباسیان مخالف بودند، بسیار اهمیت داشت. آنها در جستجوی رهبرانی بودند تا بتوانند مخالفت و مبارزه خود را با عباسیان مشروعیت بخشند. طبعا پذیرفتن علویان به عنوان رهبر، قدم مهمی برای جلب حمایت توده های مردم در این مبارزات می شد. این مسأله سبب حساسیت حکومت های وابسته به خلافت نسبت به علویان بوده و در بسیاری از موارد، به آزار و اذیت علویان منتهی می شد.
در واقع آشنایی با روحیات علویان و محشور بودن با ایشان، مردم طبرستان را به صورت قلبی به مذهب تشیع رهنمون ساخت. زهد و پرهیزگاری عملی، صداقت در کردار و رفتار، حق طلبی و حق جوئی و دیگر صفات محسنهی علویان محبوبیت خاصی را برای آنان در بین طبرستانیان رقم زد و آنان را با پذیرش آموزه های شیعی از سوی آن مردم مواجه ساخت.
مورخینی که تاریخ طبرستان را در عصر فرمانروائی علویان بررسی کرده اند، بیش از هر چیز در باب فضائل اخلاقی و کرم و سخاوت و دستگیری آن خاندان از بینوایان و تشویقی که از اهل دانش و معرفت کرده اند سخن گفته اند.
صدور فرمان های مذهبی از سوی حاکمان علوی:
سازماندهی و ادارهی سرزمین طبرستان و دولت نوبنیاد شیعی آن بدون وجود قوانین خاص و مشخص عملاً نا ممکن بود. از این رو شاهد آن هستیم که حاکمان علوی از همان ابتدای تشکیل حکومت خود در طبرستان دست به اصلاحات و همچنین صدور فرامینی زدند که برای استحکام پایه های قدرت تفکر و دولت شیعی در طبرستان ناگزیر می نمود. از جملهی این فرامین و دستورات می توان به فرمانهای صادره از سوی داعی کبیر اشاره کرد.(۱۵)
حسن بین زید علوی معروف به داعی کبیر که از شر مخالفان داخلی و خارجی خود در طبرستان آسوده شد به صدور فرمانهای مذهبی برای عُمّال خود در شهرها و بخش های تابعه همت گماشت.
تمام شواهد حاکی از آن است که وی از قیام و نهضت خود هدفی جز احیاء و توسعه و گسترش فرهنگ شیعی نداشت.
تا قبل از ورود داعی کبیر به منطقه طبرستان، اجتماعات اولیهی نهضت، بیشتر به منظور چاره اندیشی در مقابل حملات احتمالی عمال طاهریان به رویان تشکیل می گردید و نهایت آرزوی آنان ایجاد حکومتی مستقل در رویان بود. (۱۶)
ولی رهبری نهضت توسط داعی کبیر، از روز نخست این حرکت به آن جهتی اسلامی- شیعی داد و با مردم بر اساس مبانی اعتقادی شیعه بیعت کرد و همان طور که گفته شد دستورات و قوانین خاصی را در این راستا صادر نمود.
حسن بن زید (داعی کبیر) در همان آغاز حرکت خود به مردم اعلام کرد که برای برپا داشتن کتاب خدا و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امر به معروف و نهی از منکر با شما بیعت می کنم.(۱۷)
وی حرکت تبلیغ خود را بر همین اساس که از خط مشی خاص شیعیِ بر گرفته از شعار معروف امام حسین (علیه السلام ) در نهضت راستینش بود، قرار داده بود. برای کارگزاران خود دستور العملی بدین شرح صادر کرد و همهی پیروان خویش را به عمل بدان تشویق و ترغیب نمود.
برای نمونه مضمون برخی از این دستورات را متذکر می شویم:
«۱ ـ مردم را به متابعت به کتاب خدا و سنت پیامبر وادار کنید به گونه ای که در اصول و فروع دین از رفتار و گفتار علی (علیه السلام) پیروی کنند.
۲ ـ از عقیده جبریه و مشبهه دوری گزینند.
۳ ـ در اذان و اقامه «حی علی خیر العمل» بگویند.
۴ ـ در اقامه هر عبارت را دو مرتبه بگویند.
۵ ـ در نماز «بسم الله الرحمن الرحیم» را با صدای بلند بخوانند. (۱۸)
۶ ـ برای نماز بامداد قنوت را واجب دانند.
۷ ـ در نماز میت پنج تکبیر بخوانند.
۸ ـ همچنین ممنوعیت مسح کشیدن بر کفش ها.» (۱۹)
آشکار است که مقصود داعی کبیر از صدور چنین فرمان هایی، اجرای اصول تشیع و نشر و تبلیغ فرهنگ نوپای شیعی بود.
حسن بن زید با این منشور به تبیین حکومت دینی خود پرداخت و این دستورات را همراه مبلغانی خاص به شهرها و قریه ها روانه کرد. (۲۰)
گاهی نیز برخی از دستورات و فرمان ها به صورت غیر مستقیم تعمیم می یافت. طبق نقل ابن اسفندیار روزی حسن بن زید سواره از یکی از محله های شهر آمل می گذشت در این حین بر روی دیواری به نوشته ای برخورد کرد که: «قرآن کلام الله غیر مخلوق و من قال مخلوق فهو کافر» (۲۱) که این جمله مذکور عقیده اهل تسنن و بیشتر خلفای عباسی بود. ایرانیان و بخصوص معتزلیان ایران مخالف این عقیده بودند و قائل به حادث بودن قرآن و مخلوق بودن آن بودند.
داعی کبیر چند لحظه ای ایستاد و با تأمل به آن نوشته نگریست و سپس به راه خود ادامه داد اما پس از مدت کمی بازگشت ولی اثری ازآن نوشته روی دیوار نبود. وی با لبخندی گفت به خدا سوگند که از کشتن رهایی یافتند یعنی اگر آن نوشته هنوز روی دیوار بود تمام ایشان را می کشتم.(۲۲) این واقعه نشان از نزدیکی و هم فکر بودن عقائد شیعیان علوی و معتزلیان داشته و تقابل این دو با خلفای عباسی و اهل تسنن آن زمان را به اثبات می رساند.
از طرف دیگر حاکمان علوی نسبت به سرپیچی از دستورات و فرامین دینی و مذهبی که صادر می کردند و همچنین با کارگزاران و مردمی که در مقابل برخی از دستورات و تصمیمات آنان مقاومت می کردند عکس العمل تند و گاه بی رحمانه ای نشان می دادند.
از جمله قضیه مربوط به حسین بن احمد و عبید الله بن علی را می توان ذکر کرد. آنان از طرف داعی کبیر، حکومت قزوین، زنجان و ابهر را بر عهده داشتند و در جنگ موسی بن بغا، عامل خلیفه عباسی، صحنه را ترک کرده و گریخته بودند. معروف است که به امر داعی و جهت عبرت سائرین در همان سال یعنی ۲۸۵ هجری در برکه آبی غرق شدند.(۲۳)
اعزام مبلغین به نواحی مختلف طبرستان و دیگر نواحی به عنوان مروّجین فرهنگ و مذهب تشیع:
با تشکیل دولت علویان طبرستان، داعیان علوی که به نقش سازنده وکارآمد ملبغان مذهب و فرهنگ نوپای دولت شیعی علوی بسیار واقف بوده اند، توجهی خاصی را معطوف آن داشته اند.
داعی کبیر با اعزام مبلغانی به مناطق مختلف و تشکیل اجتماعات، هم هدف مذهبی نهضت را در دیگر نقاط گسترش می داد و هم حمایت و مشارکت فعال مردم در امر نهضت را موجب می شد. و برای گسترش نهضت به خارج از مرزهای طبرستان و رویان پشتوانه ای محکم فراهم می کرد. (۲۴)
بعد از او این امر توسط جانشینان او به صورت جدی پیگیری شد به نحوی که اصطخری در مورد توجهی ناصر کبیر به اصل تبلیغ و اعزام مبلغان به نواحی مختلف طبرستان و گیلان نوشته است: «او مبلغانی را به نقاط مختلف طبرستان و گیلان اعزام می کرد تا به تبلیغ اسلام بپردازند. ناصر کبیر یکی از عوامل مهم تثبیت دین اسلام در غرب طبرستان و گیلان بود. این در حالی بود که تقریباً تا قبل از نیمه قرن سوم هجری تعداد مسلمانان طبرستان به ویژه نواحی دیلم (نواحی کوهستانی بین گیلان و مازندران) بسیار اندک بوده است.(۲۵)
البته واضح است که در استحکام و دوام حکومتی که در محاصرهی دشمنان داخل و خارج بوده و خصوصاً از سوی خلفاءعباسی دائماً در معرض خطر باشد، قاطعیت در شیوهی برخورد با مخالفین و تخطی کنندگان از دستورات و فرامین، امری طبیعی قلمداد می شود.
دولت علویان نیز ازاین قاعده مستثنی نبود. داعی کبیر و برخی دیگر از حاکمان دولت علوی با این که عموماً اشخاصی عدالت خواه بوده اند ولی به جهت مقتضای زمانه و تجربه ای که در طول تاریخ از خیانت ها و اهمالی که موجب ریخته شدن خون اهل بیت و یاران آنان شده بود، به دست آورده بودند، نهایت سعی را در حفظ و مراعات احتیاط در رابطه با فرمان های صادرهی دینی و مذهبی و حکومتی خود داشته و در این خصوص بعضاً افراطی نیز عمل می کردند.
حضور مبلغان به عنوان افرادی مورد احترام ومقبول که نه با قدرت زور و اجبار، بلکه به وسیله ارشاد و دعوت و به واسطهی خصایل پسندیده ای که داشتند موجب توجهی مردم این مناطق به اسلام آن هم از نوع شیعی آن شود و راه را برای پذیرش و صدور این فرهنگ نوپا در سرزمین طبرستان و مناطق اطراف هموارتر کند.
نتیجه گیری:
از مجموع داده های این تحقیق می توان اینگونه نتیجه گرفت که با ورود علویان به مازندران و تشکیل یک دولت نسبتاً مقتدر در حوزهی شمال ایران، زمینه برای بسط و گسترش و اعتلای فرهنگ و مذهب شیعه فراهم شده بود.
این بستر سازی دلائل عمده ای داشته است. از جمله کثرت حضور سادات در منطقهی امن طبرستان که اجازهی ترویج عقائید شیعی را به دور از خلافت اموی و عباسی میسر می ساخت. همچنین عملکرد زیرکانهی علویان در شیوهی حکومت داری و صدور فرامین مبتنی بر عقائد شیعی در اجرای عملی آموزه های شیعی تاثیر بسزایی داشت به طوری که سر باز زدن از این فرامین گاه عقوبت های سنگینی را برای خاطیان در می داشته است.
علاوه بر موارد یاد شده انطباق اعمال و رفتار داعیان علوی با آنچه که دیگران را امر به آن می کردند باعث پذیرش عمومی این آموزه ها می شد. و آخرین نکته اینکه علویان به اهمیت تبلیغ در رسیدن به اهداف خود پی برده و با اعزام مبلیغی به حوزهی تحت سلطهی خود، توانستند خیل عظیمی از مردم را با نظر و عقاید خود همراه سازند. مجموع این عوامل دست به دست هم داده تا شاهد رشد و شکوفایی آنچه که عقاید و گرایش شیعی می نامیم در این دوره باشیم.
پی نوشت ها :
۱٫ کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی و مدرس دانشگاه پیام نور آمل
۲٫ کارشناسی ارشد تاریخ اسلام
۳٫ اسماعیلی ،سیری در تاریخ تشیع، ۱۳۸۷، ص۵۹٫
۴٫ مرعشی،تاریخ طبرستان، رویان و مازندران، ۱۳۶۱،ص ۱۲۴٫
۵٫ صمدی،در قلمرو مازندران، ۱۳۷۰، ص ۱۱۸٫
۶٫ بهاءالدین محمد بن حسن، تاریخ طبرستان، تصحیح عباس اقبال، ج ۲، بی تا، ص ۲۲۴٫
۷٫ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، دار صادر، بیروت، ج ۴، بی تا،ص ۴۷۴٫
۸٫ رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، انتشارات انصاریان، قم، ج۱، ص ۲۹۶٫
۹٫ -تاریخ طبرستان، ص ۴۴۲٫
۱۰٫ ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ۱۳۶۶، ص۲۸۸٫
۱۱٫ آملی، تاریخ رویان ومازندران، ۱۳۸۳ش.ص ۵۸٫
۱۲٫ قهرمانی نژادشائق،علویان طبرستان… ۱۳۷۸ش،ص ۴۲٫
۱۳٫ ظهیر الدین مرعشی می نویسد: « چون سادات خبر غدر(حیله) مأمون نسبت به حضرت رضا(ع) را شنیدند ، به کوهستان دیلمان و طبرستان پناه بردند.بعضب بدانجا شهید گشتند و مزار و مرقد ایشان مشهور و معروف است وچون اسپهبدان مازندران در اوائل که اسلام قبول کردند، شیعه بودند و با اولاد رسول (ع) حُسن اعتقاد داشتند، سادات را د این ملک مقام آسانتر بود.» ( حکیمیان، ۱۳۶۸، ۶۹)
۱۴٫ حکیمیان،علویان طبرستان، ۱۳۶۸، ص ۶۹٫
۱۵٫ حقیقت ، جنبش زیدیه در ایران، ۱۳۵۹، ص ۶۹٫
۱۶٫ درگاهی ، بینائی، ۱۳۸۲، ص ۱۱۴٫
۱۷٫ ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ۱۳۶۶، ص ۲۲۹٫
۱۸٫ حکیمیان ،علویان طبرستان، ۱۳۶۸، ص۷۹٫
۱۹٫ رفیع، جنبش زیدیه در ایران ، ۱۳۵۹، ص ۶۹٫ عین مطالب فرمان مذکور که بزبان عربی است در تاریخ طبرستان تالیف ابن اسفندیار درج شده است. صفحه ی ۲۴۰٫
۲۰٫ بحر العلوم،تاریخ تشیع و مزارات شهرستان ساری، ۱۳۸۵،ص ۷۷٫
۲۱٫ در رابطه با فرقه های مختلف و اعتقادات گوناگون راجع به خلق قرآن ، ر.ک ؛ فهمی جدعان، المحنه، بحث فی جدلیه الدینی و سیاسی فی الاسلام ، الطبعه العربیه الاولی ، دار الشروق للنشر و التواریخ، ۱۹۷۹، ص۴۰-۱۹٫
۲۲٫ مهرآبادی، میترا،تاریخ سلسله های محلی ایران،۱۳۸۷، دنیای کتاب ، چاپ اول. ص ۴۱۵٫
۲۳٫ البخاری ، سر السلسله العلویه ، ۱۳۷۶، ص ۲۷-۲۶٫
۲۴٫ درگاهی ، بینائی، ۱۳۸۲، ص ۱۱۴٫
۲۵٫ اصطخری، المسالک و الممالک، ۱۳۶۸، ص ۶۹٫
کتاب نامه :
۱- آملی، محمد بن حسن اولیاء الله (۱۳۸۳) تاریخ رویان، تصحیح: منوچهر ستوده،، تهران، اقبال، چاپ اول.
۲- ابن اثیر (۱۹۹۴) الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر و موسسه التاریخ العربی.
۳- ابن اسفندیار، بهاءالدین محمد بن حسن (بی تا) تاریخ طبرستان، تصحیح عباس اقبال، ج ۲٫ چاپ اول.
۴- —-(۱۳۶۶) تاریخ طبرستان، تصحیح عباس اقبال، تهران، پدیده،،چاپ دوم.
۵- اسماعیلی، یوسف (۱۳۸۷) سیری در تاریخ تشیع، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول.
۶- اصطخری، ابراهیم (۱۳۶۸) المسالک و الممالک، به اهتمام ایرج افشار، همدانف انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم.
۷- بحر العلوم، محمد مهدی فقیه (۱۳۸۵) تاریخ تشیع و مزارات شهرستان ساری، قم، انتشارات وثوق، چاپ اول.
۸- بخاری، ابونصر (۱۳۷۶ ش) سر السلسله العلویه،انتشارات شریف الرضی، قم.
۹- جعفریان، رسول (۱۳۷۸) تاریخ ایران اسلامی-از طلوع طاهریان تا غروب خوارزمشاهیان-، قم، موسسهی فرهنگی دانش و اندیشهی معاصر، چاپ اول.
۱۰- حقیقت، عبد الرفیع (۱۳۵۹) جنبش زیدیه در ایران، تهران، انتشارات آزاد اندیشان، چاپ اول.
۱۱- حکیمیان، ابولفتح (۱۳۶۸) علویان طبرستان، تحقیق در آثار و عقائد فرقهی زیدیه ایران، تهران، انتشارات الهام.
۱۲- درگاهی، زین العابدین، بینائی قوام الدین (۱۳۸۲) در گسترهی مازندران- مجموعه مقالات، تهران، نشر رسانش.
۱۳- رفیع، جلال (۱۳۵۹) فرهنگ مهاجم، فرهنگ مولد، تهران، انتشارات اطلاعات،
۱۴- صمدی، حسین (۱۳۷۰) در قلمرو مازندران، بابل، چاپ نقش جهان.
۱۵- فهمی جدعان، المحنه (۱۹۷۹) بحث فی جدلیه الدینی و سیاسی فی الاسلام، الطبعه العربیه الاولی، دار الشروق للنشر و التواریخ.
۱۶- قهرمانی نژاد شائق، بها الدین (۱۳۷۸) علویان طقرستان پرچمداران امر به معروف، قم، انتشارات نور السجاد، چاپ اول.
۱۷- ۵۴- مرعشی، سید ظهر الدین (۱۳۶۱) تارسخ طبرستان و رویان و مازندران، به کوشش محمد حسین تسبیحی، تهران، نشر شرق.
۱۸- مهرآبادی، میترا (۱۳۸۷) تاریخ سلسله های محلی ایران، تهران، دنیای کتاب، چاپ اول.
غفار محمدی (۱)
روح الله قنبری(۲)
T