به گزارش «شیعه نیوز»، عقیق:تراویح لغتی عربی است و به نمازهایی اطلاق میشود که اهل سنت در شبهای ماه رمضان به جماعت میخوانند. این نماز پس از نماز عشاء خوانده میشود. در بین اهل سنت رسم است که هر شب یک جزء قرآن را در این نمازها تلاوت کنند تا در پایان ماه رمضان، قرآن ختم شود. نماز تراویح بیست رکعت است اما پس از هر دو رکعت سلام داده میشود، که پس از هر چهار رکعت استراحت (ترویحه) انجام میشود و از اینرو آن را نماز تراویح مینامند. ترویحه، وقفه کوتاهی است که از آن برای خواندن دعا یا اذکار استفاده میشود. نماز تراویح در مساجد اهل سنت در کشورهای مختلف برگزار میشود. هرساله در ماه رمضان جمعیت بسیاری برای شرکت در نماز تراویح مسجدالحرام در مکه و مسجد نبوی در مدینه جمع میشوند.
نکاتی درباره این نماز:
نکته اول:
طبق تحقیقی که انجام شده تقریبا ۲۱ نفر از عالمان اهل سنت اقرار کردهاند که این نماز از بدعتها و اختراعات عمر است
در صحیح بخاری از عمر بن خطاب نقل شده:
عن عبد الرحمن بن عبد القاری أنه قال: خرجت مع عمر بن الخطاب رضی الله عنه لیلة فی رمضان إلی المسجد، فإذا الناس أوزاع متفرقون، یصلی الرجل لنفسه و یصلی الرجل فیصلی بصلاته الرهط، فقال عمر: إنی أری لو جمعت هؤلاء علی قارئ واحد لکان أمثل، ثم عزم فجمعهم علی أبی بن کعب، ثم خرجت معه لیلة أخری و الناس یصلون بصلاة قارئهم، قال عمر: نعم البدعة هذه
عبد الرحمن بن عبد القاری میگوید: در ماه رمضان به مسجد وارد شدم ، بعضیها فرادی نماز میخواندند بعضیها هم پشت سر یک نفر نماز میخواندند. عمر گفت: اگر همه را بر یک امام جماعت جمع کنم، نمونهاش بهتر و زیباتر است. سپس أبی بن کعب را امام جماعت آنها قرار داد. سپس شب دیگری با عمر به مسجد رفتم و دیدم که مردم به امام جماعت أبی بن کعب، نماز تراویح میخوانند. عمر گفت: این بدعت خوبی است. [۱ ]
آیا با این وجود بدعت بودن نماز تراویح آیا مشروعیتی برای این نماز باقی می ماند؟ مگر پیامبر اکرم درباره بدعت گذار نفرمود :
لا یقبل الله لصاحبِ بدعهٍ صوماً و لا صلوهً و لا صدقهً و لا حجّاً و لا عُمرهً و لا جهاداً و...یخرج من الاسلامِ
خدا هیچ عملی را از قبیل نماز روزه صدقه حج و...از بدعت گذار قبول نمیکند و او از اسلام خارج می شود [۲ ]
نکته دوم:
با مراجعه به تاریخ معلوم میشود که بعضی از صحابه با خواندن این نماز مخالف بودند و نخسيتن كسي كه به سنت عمر بن خطاب پشت پا زده و آن را زير پا گذاشته خود عمر و دوست ديگر او عثمان بن عفان است.
مالك بن انس در كتاب «المدونة الكبرى»، قضيه را اين گونه نقل كرده است:
عن الليث عن يحيى بن سعيد أنه سئل عن صلاة الأمير خلف القارئ فقال ما بلغنا أن عمر وعثمان كانا يقومان في رمضان مع الناس في المسجد.
از يحيي بن سعيد در باره نماز خواندن امير پشت سر امام سؤال شد. وي در پاسخ گفت: روايتي به ما نرسيده است كه عمر و عثمان در ماه رمضان با مردم در مسجد پشت سر امام ايستاده باشند.[۳ ]
به راستی اگر به جماعت خواندن نافله رمضان كار خوبي بوده، چرا خلفاء از انجام آن خود داري كردهاند؟
نکته سوم:
یکی دیگر از تناقضات این نماز واقعا معلوم نیست این نماز را به جماعت باید خواند یا فرادی؟
مالك، شافعي و ربيعه عقيده داشتند كه نماز در خانه بهتر از نماز با امام است و اين قول ابراهيم، حسن بصري، اسود و علقمه است. ابو عمرو گفته است كه علما اختلاف كردهاند كه آيا بهتر است نماز نافله رمضان را به تنهايي در خانه خواند يا به جماعت؟
مالك و شافعي گفتهاند: در خانه بهتر است. مالك گفته است: ربيعه و بسياري از علماي ما بعد از نماز جماعت واجب به خانه ميآمدند ... طحاوي نيز به اين قول تمايل كرده. [۴]
وقال مالك : كان ربيعة وغير واحد من علمائنا ينصرفون ولا يقومون مع الناس ، وأنا أفعل ذلك
مالك گفته است: ربيعه و بسياري از علماي ما وقتي نماز شام و عشاء را در مسجد اقامه ميكردند با مردم نميايستادند و به خانه بر ميگشتند اما من با مردم ميخواندم. [۵]
نکته چهارم:
اهل سنت به روایاتی در کتب شیعه برای مشروعیت این نماز استدلال میکنند
محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن محمد بن عیسى بن عبید عن یونس عن ابى العباس البقباق وعبید بن زرارة عن ابی عبدالله علیه السلام قال: كان رسول الله صلى الله علیه وآله یزید فی صلاته فی شهر رمضان إذا صلى العتمة صلى بعدها یقوم الناس خلفه فیدخل و یدعهم، ثم یخرج أیضا فیجیئون ویقومون خلفه فیدخل ویدعهم مرارا، قال وقال: لا تصل بعد العتمة فی غیر شهر رمضان. [۶]
پاسخ:
اين روايت به جماعت خواندن تراويح را نفي ميكند:
با دقت به دو نكته اساسي در اين روايت، پاسخ روشن خواهد شد.
اولا: رسول خدا بعد از حضور مردم نماز نافله را قطع ميكردند:
توضيح: رسول خدا صلي الله عليه وآله بعد از نماز عشاء شروع ميكردند نوافل را ميخواندند؛ اما مردم ميآمدند پشت سر حضرت نماز ميخواندند. بعد از اين كه حضرت متوجه ميشدند نماز را رها كرده و به خانه ميرفتند. بعد از مدتي رسول خدا فكر ميكرد كه مردم پراكنده شدهاند دوباره براي نماز ميآمدند و شروع به نماز ميكردند دوباره ميديدند كه مردم پشت سرش آمدهاند دوباره آنها را رها ميكردند:
فَيَدْخُلُ وَ يَدَعُهُمْ ثُمَّ يَخْرُجُ أَيْضاً فَيَجِيئُونَ وَ يَقُومُونَ خَلْفَهُ فَيَدَعُهُمْ وَ يَدْخُلُ مِرَاراً.
اين عبارت نشان ميدهد كه رسول خدا به جماعت خواندن نافله را مشروع نميدانسته است و الا دليل نداشته است كه وقتي متوجه حضور مردم و اقتداي آنها به نماز ميشده، نماز را رها كند.
ثانيا: کیفیت نماز نافله، مخصوص ماه رمضان در کتب شیعه موجود است :
همانگونه كه در روايت آمده، رسول خدا نافله رمضان را به جا ميآورده است، اما بعد از اين كه چند مرتبه متوجه حضور مردم شد و نماز را قطع كردند بعد از نماز صبح، رسما به مردم اعلام فرمودند كه بعد از نماز عتمه (نماز عشاء) در غير ماه رمضان نافله را نخوانيد:
وَ قَالَ لَا تُصَلِّ بَعْدَ الْعَتَمَةِ فِي غَيْرِ شَهْرِ رَمَضَان.
يعني رسول خدا بعد از قطع كردن نماز نافله و ترك كردن آنها، و تفهيم عدم مشروعيت نماز نافله را به جماعت خواندن، اين مطلب را بيان فرموده است كه اين نافله مخصوص ماه رمضان است.
در نتيجه، اين روايت نيز به نفع مذهب شيعه است كه نماز نافله رمضان را به جماعت مشروع نميدانند و به هيچ وجه مطلب مورد استدلال اهل سنت را اثبات نميكند.
نکته پنجم:
در روایات شیعه از نماز تروایح نهی شده است
وَ اللَّهِ لَقَدْ أَمَرْتُ النَّاسَ أَنْ لَا يَجْتَمِعُوا فِي شَهْرِ رَمَضَانَ إِلَّا فِي فَرِيضَةٍ وَ أَعْلَمْتُهُمْ أَنَّ اجْتِمَاعَهُمْ فِي النَّوَافِلِ بِدْعَةٌ فَتَنَادَى بَعْضُ أَهْلِ عَسْكَرِي مِمَّنْ يُقَاتِلُ مَعِي يَا أَهْلَ الْإِسْلَامِ غُيِّرَتْ سُنَّةُ عُمَرَ يَنْهَانَا عَنِ الصَّلَاةِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ تَطَوُّعاً وَ لَقَدْ خِفْتُ أَنْ يَثُورُوا فِي نَاحِيَةِ جَانِبِ عَسْكَرِي
امام علی (ع): قسم به خدا که مردم را دستور دادم که در ماه رمضان غير از نماز واجب را به جماعت نخوانند و ايشان را آگاه نمودم که خواندن نماز مستحبي به جماعت بدعت است؛ پس عدهاي از لشکريان که همراه من جنگيده بودند ندا دادند: اي اهل اسلام سنت عمر تغيير کرد!!! ما را از نماز مستحبي در ماه رمضان باز مي دارند !!!
و ترسيدم که بر من از سمت لشکرم شوريده همانگونه که از اين امت تفرقه و اطاعت از امامان گمراهي و دعوت کنندگان به سوي آتش ديدم . [ ۷]
پی نوشت ها:
[۱ ] صحیح البخاری، ج۲، ص۲۵۲، الطبقات الكبرى،ابن سعد، ج۳ ص۲۸۱، ابن الجوزي الحنبلي، كشف المشكل من حديث الصحيحين ، ج۱، ص۱۱۶، السیوطی، تاریخ الخلفاء، ج۱، ص۵۱۷،المقدسی الحنبلی،المغنی فی فقه الإمام أحمد بن حنبل الشیبانی، ج۱، ص۴۵۵، سبل السلام شرح بلوغ المرام،ابن حجر عسقلانی، ج۲،ص ۲۶ و......
[۲ ] سنن ابن ماجه ج۱ص۷۷
[۳ ] المدونة الكبرى، مالك بن أنس ، ج ۱، ص ۲۲۴، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ابن شیبه ج۲، ص ۱۶۶ و..........
[۴ ] بدر الدين ابومحمد ، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج ۷، ص ۱۷۸
[۵ ] إبن بطال البكري القرطبي، شرح صحيح البخاري، ج۳، ص ۱۱۹
[۶ ] الكافي،کلینی، ج۴، ص ۱۵۴
[ ۷] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۳۴، ص: ۱۷۴
انتهای پیام/654