آيت اللّه مسعودي خميني، تولیت حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها)، در سال 1389 در گفتگو با ویژهنامه اولين سالگرد ارتحال آيت الله بهجت(قدس سره) در نشریه افق حوزه، از ماجرای کرامت آیتالله بهجت در بازسازی گنبد حرم حضرت، پرده برداشت.
متن این خاطره به این شرح است:
من حدود پانزده سال است كه از طرف آقاي خامنهاي، توليت حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام اللّه عليها را دارم. پنج شش سال قبل، يك روزي نگاهم افتاد به گنبد، گفتم بروم بالاي پشت بام گنبد، ببينم چه خبر است! رفتم بالا، متوجه شدم كه اين پوسته روي گنبد كه طلايي است، از پوسته زيري، يك مقدار فاصله گرفته و ممكن است خراب بشود، خيلي نگران شدم، آمدم معاون اداري مالي را خواستم و گفتم كه اين گنبد را شما به يك نفر بگو برآورد كند و ببيند كه اگر تمام اين را برداريم و از نو طلا كنيم و درست كنيم، چقدر خرجش است؟ چقدر زمان مي برد؟ و چقدر طلا مي خواهد؟ ايشان با يكي از استادهاي فن مهندسي رفتند بررسي و ارزيابي كردند؛ گزارش دادند كه240 كيلو طلا و 25 تن مس مي خواهد، حدود 400، 500 ميليون تومان هم دستمزد دارد و چهار سال هم كار نياز دارد تا اين را برداريم و از نو به تمام معنا با فن امروزي طلا كنيم. من به ايشان گفتم: ما كه پولش را نداريم، چهار ميليارد تومان پول مي خواهد، چهارصد، پانصد ميليون تومان هم دستمزد مي خواهد، چهار سال هم كه وقت مي خواهد، كه من، نه عمرش را دارم نه پول را؟ پس رهايش مي كنيم! ولش كنيد!! هرچي خدا خواست.
بيست و چهار ساعت يا شايد يكي دو روز گذشت، رفتم خدمت آيت اللّه العظمي بهجت، به محض اين كه وارد شدم، آقاي بهجت به من فرمودند: "چرا اين گنبد را درست نمي كنيد؟! اين گنبد دارد خراب مي شود!" من با خودم گفتم مگر ايشان رفته بالاي گنبد و ديده كه دارد خراب مي شود؟! نرفته است كه، كسي هم كه ديروز تابحال به ايشان خبر نداده كه گنبد دارد خراب مي شود. در همين حين ايشان فرمودند: "بله! اين گنبد را شما درست كنيد. اين گنبد دارد خراب مي شود و خدا پولش را هم مي رساند." بعد فرمودند: "خدا عمرش را هم مي دهد!" بدون اين كه ما يك كلمه صحبت بكنيم، گفتم چشم آقا انشاءاللّه، اما در فكر خودم اين بود، من كه پول ندارم، چهار ميليارد پول مي خواهد، 240 كيلو طلا مي خواهد، نمي دانم چقدر پول مزد مي خواهد و اينها، گفتم چشم آقا! چشم! ايشان يك وقت صدا كردند: "علي آقا! پنج ميليون تومان بدهيد به ايشان براي طلاكاري گنبد،" من در دل خودم گفتم: ما چهار ميليارد تومان پول مي خواهيم، آقا پنج ميليون تومان مي دهد! چه تناسبي دارد؟! آقا فرمودند: "علي آقا! پنج ميليون تومان ديگر هم به ايشان بدهيد، ده ميليون تومان براي خرج گنبد" خوب ما آمديم و ايشان هم ده ميليون تومان به حساب آستانه ريختند براي نوسازي گنبد.
من به حرم آمدم و با خود فكر مي كردم كه آخر ما كه پولي نداريم و با ده ميليون تومان نمي توانيم كار كنيم. دو سه روزي گذشت؛ علي آقاي بهجت زنگ زد و گفت: آقا مي فرمايند بياييد اينجا. من رفتم پيش ايشان، فرمودند: "چرا شروع نمي كنيد گنبد را؟! خراب است درستش كنيد ديگر!" عرض كردم: "آقا! آخر با ده ميليون تومان؟!" ايشان فرمودند: "خدا پولش را مي رساند، كار درست مي شود." گفتم: "چشم آقا!" من متوجه شدم كه قطعاً يك راهي هست و اين انجام خواهد شد.
ما در حدود دو سه سال قبل از آن، قطعه زميني در تهران شراكتي خريده بوديم كه بسازيم و بفروشيم تا اگر منافعي داشت بياوريم در حرم صرف كنيم. اين ساختمان نيمه تمام مانده بود و ما پول نداشتيم كه خرجش كنيم، كسي هم آن را نمي خريد. من نشسته بودم كه يك آقايي از تهران زنگ زد گفت: "آقا من شنيدم كه شما يك ساختمان نيمه تمام داريد. من آماده ام براي خريدش كه بگيرم تمامش كنم." ما هم كه از خدا مي خواستيم اين كار بشود، گفتم خيلي خوب. آمد، صحبت كرديم و ايشان بالاخره اين جا را خريدند و هشتصد ميليون تومان سهم شراكت ما شد كه به آستانه بدهد، و بنا شد كه امور محضري و قانوني اش انجام شود و پول را به حساب آستانه بريزند.
به آقاي رئيس جمهور وقت كه آقاي خاتمي بود، زنگ زدم و گفتم: كه ما مي خواهيم طلاي گنبد را عوض كنيم؛ شما دستور بدهيد به بانك مركزي، 240 كيلو طلا به ما بدهند و از ما سود نگيرند و با همان قيمتي كه خريدند به ما بدهند. ايشان گفتند شما بايد برويد پيش آقاي نوربخش رئيس كل بانك مركزي، من رفتم پيش ايشان گفتم: ما 240 كيلو طلاي بيست و چهار عيار براي ساخت گنبد مي خواهيم، آقاي خاتمي هم گفتند بياييم پيش شما. ايشان گفت: من با آقاي خاتمي صحبت كنم اگر ايشان دستور بدهد، من انجام مي دهم. بعد از دو سه روز زنگ زدند كه براي شما 240 كيلو طلا كنار گذاشتيم و هشتصد ميليون تومان پولش مي شود! دقت كنيد، جريان ها را، من واقعاً يك مقداري تكان خوردم كه جريان چي هست؟! و از كجا اين ها درست مي شود؟ به آن آقا زنگ زدم كه پول ما چي شد؟ گفت پول شما آماده است. گفتم بريز به حساب بانك مركزي! اصلاً ما پول نگرفتيم و آن ها هشتصد ميليون تومان را ريختند به حساب بانك مركزي بابت 240 كيلو طلا.
خوب اين طلا، حالا پول كارگري را از كجا بياوريم؟! يك آقايي به من زنگ زد گفت كه هرچه مزد اين جا باشد من مي دهم، گفتيم حدود 500 ميليون تومان مي شود. گفت هرچي مي خواهد باشد، و 500 ميليون تومان ريخت به حساب آستانه. فكر كرديم كه خوب ديگر حالا كار درست است، 100 ميليون تومان از اين را برداشتيم برديم تجهيزات خريديم. گفتند: يك استاد طلاكاري در مشهد هست كه گنبد حضرت امام علي بن موسي الرضا عليه السلام را طلاكاري كرده و در اين جهت استاد است. ما به ايشان زنگ زديم كه ما مي خواهيم اين كار را كنيم، شما بيا اين جا استادكاري كن، گفت من در پيشگاه حضرت علي بن موسي الرضا كار مي كنم و نمي توانم اين جا را رها كنم، من اين جا رسمي هستم. دو سه روز گذشت كه خود ايشان به نام آقاي پاكدل كه الان هم اين جا هست، زنگ زد گفت: من بازنشسته شدم! من نمي دانم آقاي بهجت مثل اين كه همه اين ها را مي ديده؛ (اين ها را كه من مي گويم، در ظرف بيست روز الي يك ماه درست شده) خوب ايشان آمد و چهار سال وقت پيش بيني شده براي انجام اين كار، شد دو سال و دو سه ماه، و اين گنبد را كه مي بينيد از نو، مس جديد و طلاي جديد با آبكاري جديد، 240 كيلو طلا روي اين گنبد طلاكاري شده، دو سال و نيم هم بيشتر طول نكشيد.
انتهای پیام/ ص . خ