SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از فارس، پاکستان در سال 2012 میلادی همچون گذشته، شاهد روندها و رخدادهای مختلفی بوده است که اغلب به صورت تنش و بحران ظاهر شده است. در ادامه بررسی رویدادهای سال گذشته این کشور در این بخش مهمترین تحولات امنیتی پاکستان را مورد کنکاش قرار میدهیم.
تحولات امنیتی
1-ورود جدی تر پاکستان در مذاکرات صلح با طالبان
در سه دور (نوامبر 2010، فوریه 2011 و ژوئن 2011 میلادی) مذاکرات امریکا با برخی عناصر طالبان در آلمان و قطر، نهادهای امنیتی پاکستان غافلگیر شده و در برابر عمل انجام شده قرار گرفتند.
پس از آن سران ارتش و آی.اس.آی به شدت برای ایفای نقش به تکاپو افتادند اما به دلیل ضعف کنترلی آنها بر طالبان و وجود اراده جدی امریکا و طالبان مؤثر واقع نشد. تا این که دولت افغانستان گشایشی جدید در این مسیر بوجود آورد.
در جریان سفر شورای عالی صلح به پاکستان، در 24 آبان 1391، پاکستان پذیرفت حدود 10 تن از رهبران طالبان را از زندانهای این کشور آزاد کند، گذرگاه امن برای مذاکره کنندگان احتمالی تسهیل کند، دو کشور برای تقویت صلح تماسهای بیشتری داشته باشند و... البته در مدت کوتاهی برخی رهبران زندانی طالبان آزاد شدند و سایر اقدامات در حال تحقق است.
به نظر میرسد، پاکستان در پوشش مذاکرات صلح درصدد است امتیازات حداکثری برای طالبان کسب شود تا پس از 2014 میلادی برای ایفای نقش بیشتر طالبان، مشکل کمتری وجود داشته باشد. گفته میشود این ورود پاکستان، در نتیجه فشارهای امریکا بوده است و البته ارتش پاکستان نیز در مورد آینده افزایش قدرت افراطگرایی در منطقه نگران است. لذا ظاهراً حاضر به همکاری جدی تر شده است.
2-مداخلات امریکا در امور بلوچستان
در اوایل 2012 میلادی "رانا رودرا باچر" نماینده کنگره آمریکا لایحهای به مجلس ارائه کرده که در آن از پاکستان خواسته شده است، حق تعیین سرنوشت را برای بلوچها به رسمیت بشناسد.
در این لایحه با اشاره به این که مردم بلوچستان باید از حق حاکمیت و تعیین سرنوشت برخوردار شوند تأکید شده است: تبعیضهای سیاسی و قومی در بلوچستان اسفبار بوده و این روند همچنان رو به افزایش است.
در فوریه 2012 میلادی نیز در ادامه مداخلات نهادهای سیاسی و امنیتی امریکا در امور بلوچستان،کمیسیون امور خارجه کنگره آمریکا به ریاست رودرا باچر، در جلسهای که شماری از رهبران جدایی طلب بلوچ نیز در آن حضور داشتند، دولت پاکستان را شکست خورده دانسته و خواهان جدا شدن بلوچستان پاکستان از این کشور شد.
تلاش امریکا، هند و انگلیس برای تقویت گروههای جدایی طلب بلوچ از زمان کشته شدن "نواب اکبر بوگتی" رهبر بزرگ بلوچها در زمان حکومت "پرویز مشرف" آغاز شد و در حال حاضر آمریکا توانسته است 6 گروه جداییطلب را که با یکدیگر اختلاف داشتند متحد و آنان را برای تشکیل کشور مستقل بلوچستان ترغیب کند.
گروههای جدایی طلبی که با یکدیگر متحد شده عبارتند از: "ارتش آزادیبخش بلوچ" (BLA) به رهبری هربایر مری، "ارتش مردمی بلوچ" (BRA) به رهبری برهمداغ بوگتی، "دوستی آزادی بخش ملت بلوچ" (BNLF)، "ارتش متحده بلوچ" به رهبری "جاوید منگل"، "لشکر بلوچستان" و "نیروی جوانان بلوچ" (بلوچ یوت فورس) به رهبری "بهارل منگل".
گروههای استقلالطلب بلوچ تاکنون با یکدیگر اختلاف داشتند و حتی افراد یکدیگر را به گروگان گرفته و میکشتند این وضعیت سبب شده بود دشمنان پاکستان نتوانند برای تأمین اهداف خود به خوبی از این گروهها استفاده کنند. سرانجام با تلاش سرویسهای اطلاعاتی هند و آمریکا زمینه ملاقات و به تفاهم رسیدن برخی از رهبران جداییطلب بلوچ فراهم شده است.
در طول 2012 میلادی، گروههای جدایی طلب بلوچ توانستند 8 شهر ایالت بلوچستان پاکستان از جمله "سبی"، "آواران"، "خضدار"، "تربت"، "شیرانی"، "پسنی"، "پنجگور" و "دیره بکتی" را در کنترل نسبی خود درآورند.
امریکا و هند همواره از بحران بلوچستان به عنوان یک اهرم فشار علیه دولت پاکستان بهره برده است. اما تحرکاتی چون برگزاری نشست نمایندگان کنگره با رهبران جداییطلب بلوچ، ارائه طرح استقلال بلوچستان به کنگره آمریکا و اقدام برای متحد کردن گروههای جداییطلب بلوچ، نشان از طرحهای بلندمدت غرب و تلاش واشنگتن برای جدا کردن بلوچستان از خاک پاکستان و تجزیه این کشور دارد.
3-تشدید ناآرامیهای کراچی
خشونتهای کراچی که در سال 2011 میلادی به اوج خود رسیده بود، در سال 2012 میلادی نیز با همان شدت ادامه یافت. در این سال، شهر «کراچی» با 1300 کشته یکی از مرگبارترین سالهای خود را طی کرد.
این کشتهها مشتمل بر 150 تن از کارمندان دستگاه قضایی، بیش از 38 پلیس، بیش از 138 تن از شیعیان، 9 پزشک، هفت وکیل و بیش از 121 تاجر که در برابر اخاذی مقاومت کردند، میباشد.
در این مدت، «ترورهای هدفمند سیاسی» اصلیترین محور درگیریها در کراچی بوده است. در این سال «حزب متحده قومی» با 165 کشته در صدر احزاب سیاسی از این لحاظ قرار گرفت و پس از این حزب به ترتیب «حزب مردم پاکستان» با 70 کشته، «حزب عوامی ملی» با 61 کشته و «حزب مهاجر قومی- حقیقی» با 18 کشته قرار دارند.
این وضعیت با توجه به نزدیک شدن زمان رقابتهای سیاسی برای انتخابات پارلمانی، در آوریل 2013 میلادی شرایط امنیتی را به سمت شکنندگی و بیثباتی بیشتر سوق میدهد.
به طور کلی، خشونتهای کراچی در چهار دسته «قومگرایانه»، «فرقهگرایانه»، «سیاسی» و «تبهکاری حرفهای» قرار میگیرد که هر کدام از این خشونتها سایر موارد را نیز تقویت و تشدید میکند.
«منطقه لیاری» که تحت تسلط «تحریک طالبان کراچی» و تبهکاران حرفهای قرار دارد، تقریباً کانون خشونتها شناخته میشود.
حساسیت خشونتهای کراچی از این جهت است که این شهر تقریباً به ویترین اقوام و نژادهای پاکستانی اعم از پشتون، مهاجر، سندی، بلوچ و... تبدیل شده است که تنشهای آن قادر است به سایر ایالات نیز سرایت کند.
مرزبندی و شکافهای قومی و فرقهای بسیار عمیق و پررنگ است. انطباق احزاب و گروههای سیاسی بر شکافهای قومی، ماهیت سیاست در کراچی را خشن کرده است. چون تاحدود زیادی آینده پاکستان به آینده کراچی گره خورده است، تداوم و تشدید خشونتها با امنیت ملی پاکستان مرتبط خواهد بود.
4-ادامه کشتار دستهجمعی شیعیان
یکی از بزرگترین درگیریهای فرقهای در تاریخ معاصر پاکستان، در آوریل 2012 میلادی (فروردین 1391) در گلگیت (منطقه چیلاس) روی داد که در آن طی چند روز درگیری و حملات تروریستی مختلف بیش از 60 نفر شیعه شهید شدند.
این درگیریها در اعتراض به بازداشت «قاری عطاءا... ثاقب» امام جمعه گروههای افراطگرای اهل سنت در گلگیت بوده است. بازداشت وی بعد از آن صورت گرفت که در حمله افراطگرایان سنی به یک اتوبوس در چیلاس، در حدود پانزده مسافر شیعه سلاخی شدند.
در نامه مجلس وحدت مسلمین به رئیس جمهور پاکستان نیز تأکید شده است حدود 400 نفر شیعه از ابتدا تا سپتامبر 2012 میلادی توسط فرقهگرایان شهید شدند.
در جریان حمله به اتوبوسهای شیعیان زائر پاکستانی و ترورهای هدفمند شیعیان، گروههایی چون «لشکر جهنگوی»، «جیشالاسلام» و «جندا... پاکستان» مسئولیت آن را برعهده میگرفتند که به نظر میرسد، فرقهگرایی ضدشیعی با شدت بیشتری در جریان است و نوعی اراده سیاسی و امنیتی فرامنطقهای در پشت آن قرار دارد.
5-ادامه حملات پهپادهای آمریکایی به مناطق مرزی پاکستان
در سال 2012 نیز همچون روالی که از سال 2005 گذاشته شده است، حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی به مناطق غالبا قبایلی پاکستان تداوم یافت.
هر چند تعداد حملات و همچنین میزان تلفات در سال 2012 میلادی نسبت به سال گذشته کمتر بود، لیکن همزمانی این حملات با حمله زمینی ناتو به یک پست مرزی پاکستان که منجر به کشته شدن 24 سرباز ارتش این کشور شد و همچنین تلفات غیرنظامیان از یکسو و وجود برخی چهرههای شاخص شبهنظامیان درمیان کشته شدگان، باعث فزونی خشم مردمی و به تبع آن دولتی علیه این حملات در سال 2012 گردید.
(طبق برخی پایگاههای اینترنتی غربی) در سال 20102 در مجموع 46 حمله هوایی صورت گرفت که 344 تن از شبهنظامیان کشته و 37 تن دیگر مجروح شدند.
برخی محافل پاکستانی بر این باورند که این حملات کشتار غیرنظامیان را در پی داشته و حتی برخی منابع ذکر کردهاند که به ازای هر شبهنظامی، 50 غیرنظامی آسیب دیده است لیکن مقامات آمریکایی این حملات را در مبارزه با تروریسم مؤثر دانسته و بر تداوم آن تأکید میکنند.
لئون پانتا وزیر دفاع آمریکا در این مورد تصریح میکند: "آمریکا تحت هر شرایطی برای دفاع از آمریکا به حملات هوایی خود ادامه میدهد. ما هرکاری را برای جلوگیری از رویدادی مانند 11 سپتامبر انجام میدهیم تا مطمئن شویم که کشور ما را حفظ میکند و مطمئین شویم که آنگونه حملات هرگز دیگر اتفاق نیفتند."
با توجه به اینکه اینگونه حملات اهداف چندگانه را دنبال میکند (علاوه بر حذف فیزیکی برخی ستیزهجویانی که فعالیتهای چشمگیری در افغانستان علیه نظامیان خارجی دارند، فشار بر حکومت پاکستان و تولید کنترل شده ناامنی و همچنین حضور اطلاعاتی در منطقه از دیگر اهداف این طرح است) لذا به نظر میرسد با توجه با تغییر راهبرد حضور آمریکا در افغانستان از نظامیگری به اطلاعاتی در بعد از سال 2014، این حملات و این نحوه حضور کماکان تداوم خواهد یافت.
در تازهترین این حملات که در سومین روز از سال جدید میلادی رخ داد، «ملا نذیر» یک فرمانده مهم و مشهور طالبان به همراه چندی از اعضای این گروه کشته شد.
انتهای خبر / ز.ح