SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
جمود فکری و شیفتگی بدون پایه و اساس، همواره در طول تاریخ، یکی از ویژگیهای بسیاری از بنیآدم بوده است. روایت کردند فردی در زمان حضرت موسی (علیه السلام) ادعای پیامبری میکند و طی سالها تبلیغ پیروان بسیاری را به دست میآورد. در اواخر عمر از کرده خود پشیمان میشود و ترس از عاقبت کار موجب میشود خدمت حضرت موسی (علیه السلام) برسد و ضمن عرض پشیمانی درخواست کند تا آن حضرت برای بخشش او دعا کند.
حضرت موسی (علیه السلام) نیز برای بخشش وی دست به دعا بلند میکند اما ندای وحی میرسد که ای موسی به او بگو هرگز بخشیده نخواهد شد مگر تمام کسانی را که به گمراهی کشانده است به راه راست بازگرداند و تمام کسانی را که در این مدت در کفر و گمراهی مردهاند مجدد زنده کرده و به راه حقیقت بازگرداند.
مرد بیچاره که میبیند به مردهها دسترسی ندارد، تصمیم میگیرد حداقل زندهها را از دروغ خود آگاه گرداند. فلذا به میان آنها رفته و اعلام میکند که تمام آنچه در طول این سالها به عنوان دین به آنها عرضه کرده است دروغی بیش نبوده و خود نیز هیچ ارتباطی با دستگاه وحی ندارد و به دروغ ادعای پیامبری کرده است.
اما واکنش پیروان این پیامبر دروغین بسیار قابل تأمل است. برخی از پیروان که ایمان راسخی به سخنان پیشین وی داشتند سخن اخیر وی را دروغ خوانده و پیامبر خود را مرتد از راه حقیقت اعلام میکنند.
با گذشت هزاران سال و پیشرفت فکری و علمی بسیار در تمامی ابعاد، بشر هنوز این خصیصه خود را فراموش نکرده و عدهای هنوز بسیار عمیق گرفتار جمود فکری میباشند؛ به طور مثال شهید مطهری در کتاب اسلام و مقتضیات زمان، برخی از این برداشتها را از اسلام نقد میکند و یا حضرت امام (ره) در ماجرای قانون کار یا استفتاء حرمت شطرنج به مقابله با این افکار میپردازد.
اما آنچه باعث شگفتی است این است که در برخی موارد تلاقی میان نوگرایی و جمود فکری ملاحظه میشود. در واقع کسانی که ادعای نوگرایی دارند و البته این نوگرایی را در میان متون و عملکرد غرب جستوجو میکنند و نیز دیگران را به تحجر متهم میکنند بدون اینکه بدانند خود گرفتار جمود فکری عمیقی هستند.
این مطلب بسیار در مجامع علمی و دانشگاهها مشاهده شده است. تعصب بر روی افکار یک اندیشمند خاص که خود غربیها از آن عبور کردهاند و گاهی اوقات خود آن اندیشمند حرفهای پیشین خود را نقض کرده است و عدم حرکت رو به جلو در سیر افکار، معضلی است که دانشگاههای ما از آن رنج میبرد.
اما نکته مهمتر در ارتباط با ماهیت تمدن غرب و واقعیت رو به اضمحلال آن است، واقعیتی که شواهد بسیاری برای آن موجود و خیل عظیمی از نظریهپردازان غربی خود بر آن اذعان میکنند ولی تعلق ذهنی و جمود فکری برخی باعث شده است این شواهد را ندیده و همچنان برایش سینه چاک کنند.
این عکسالعملها بسیار از سوی این عده در سالهای اخیر رخ داده و در موارد زیادی به شکل کتاب، مقاله و یادداشت منعکس شده است، از جمله در ارتباط با بحران اقتصادی، بیداری اسلامی منطقه و جنبش والاستریت، این اشخاص به تحلیل پرداختهاند و سعی کردهاند اوضاع را عادی جلوه دهند یا این وقایع را تاکتیکی از سوی خود غرب معرفی کنند و سخنی از ماهیت رو به اضمحلال غرب به میان نیاورند چرا که جمود فکری و تعصب شدید اجازه نمیدهد این مطالب را درک کنند.
یکی از مسائلی که دسته فوق الذکر در روزهای اخیر پیرامون آن بسیار قلم فرسایی کرده اند موضوع انقلاب مصر و انتخاب محمد مرسی به عنوان ریاست جمهوری این کشور است. البته در نقطه مقابل نیز برخی به شکلی افراطی از این اتفاق بسیار هیجان زده شده بودند که ناشی از درک نادرست از تحولات مصر بود.
واقعیت موجود در مصر این است که بافت اجتماعی و ساختار سیاسی آن از تفکرات مختلفی شکل گرفته است و مرسی تا کنون کوشیده است به تجمیع تمامی افکار در ساختار قدرت بپردازد. از سوی دیگر تشتت افکار در جمعیت اخوان المسلمین نیز به چشم می خورد. ضمن این که به دست آوردن جایگاهی درخور مصر در اتحادیه عرب برای مرسی بسیار مهم است. جمیع این شرایط باعث شده است که رئیس جمهور مصر بسیار محتاطانه عمل کند. اما ظاهرا عده ای در داخل ایران نمی خواهند بپذیرند منطقه در جریان تحولی قرار دارد که به مرور غرب را طرد و جمهوری اسلامی ایران را به عنوان سردمدار این حرکت، معرفی خواهد کرد.
سیاه نمایی و نادیده گرفتن این تحولات ناشی از تعلقات فکری به تمدن غرب این گروه را گرفتار کرده و موجب شده تحول بزرگی که در مصر شکل گرفته است را نبینند و حتی در برقراری دوباره روابط ایران با مصر شک کنند. ولی واقعیت این است که مصر و کل منطقه در مسیر تحولی بزرگ قرار دارد که به مرور زمان عقب نشینی غرب و مظاهرش را به دنبال خواهد داشت. این موضوع واقعیتی است که حتی اگر مرسی نخواهد به آن تن در دهد جریان انقلاب مصر، وی را مجبور خواهد کرد.
منبع : شبستان