«شیعه نیوز»: اندکی پس از حمله حماس به اسرائیل وزارت امور خارجه قطر بیانیهای منتشر کرد و اسرائیل را مسوول حمله حماس دانست. این بیانیه میتوانست برای آمریکا تکان دهنده باشد. عربستان سعودی که رابطهای با اسرائیل ایجاد کرده و دست کم پیش از حمله حماس رویکردی بازتر نسبت به اسرائیل داشت نیز انگشت اتهام را به سوی اسرائیل نشانه گرفت، اما بیانیه منتشر شده آن کشور ظریفتر و کمتر خصمانه بود.
به گزارش «شیعه نیوز»، دنیای اقتصاد نوشت: هر دو موضعگیری، اما در تضاد شدید با واکنش امارات متحده عربی نزدیکترین شریک اسرائیل در جهان عرب بودند که حمله حماس را «حملهای شدید» و باعث «تشدید تنش» خواند و افزوده بود از گزارشها مبنی بر به گروگان گرفته شدن غیرنظامیان اسرائیلی از درون خانههایشان توسط اعضای حماس «متعجب» شده است. به گزارش فرارو به نقل از فارین پالسی، در ادامه این مطلب آمده است: از دید برخی در جهان خارج، قطر خود آتش افروز منطقهای است. برخی، اما باور دارند قطر آتشنشان منطقه است. نتیجه این تناقض موجود واقعی آن است که دیدگاههای متضاد واشنگتن در مورد قطر کمتر به نبوغ استراتژیک از سوی رهبران قطر مرتبط است و بیشتر با محدودیتهای سیاست آمریکا در قبال خاورمیانه ارتباط دارد.
از یک منظر واضح است که قطر برای کمک به واشنگتن بیش از وزن خود تلاش میکند. قطریها نه تنها در خارج از کشورشان برای آمریکاییها مفید هستند بلکه در داخل آمریکا نیز اقدامات مثبتی را انجام میدهند. من پیش از آغاز جنگ بین اسرائیل و حماس از سفارت قطر دعوتنامهای دریافت کردم که در آن نوشته شده بود برای پنجمین جشن سالانه آن سفارتخانه برای حمایت از انجمن اوتیسم آمریکا دعوت شدهام. هنگامی که توفان کاترینا در سال ۲۰۰۵ میلادی نیواورلئان را ویران کرد قطریها ۱۰۰ میلیون دلار برای کمک به مردم نیازمند آنجا متعهد شدند. با این وجود، بهرغم آنکه قطریها در برخی زمینهها مثبت و سازنده بودهاند همزمان شریک دردسرساز نیز بودهاند. در همان سالی که ساخت پایگاه هوایی العدید آغاز شد قطریها شبکه خبری الجزیره را راهاندازی کردند.
با گذشت زمان مشخص شد رویکرد مفسران و روزنامه نگاران آن شبکه خبری عربی تبلیغ به نفع اسلام گرایان و طرح مسائل اسرائیل ستیزانه و آمریکا ستیزانه است. وقتی صحبت از فلسطینیان به میان میآید قطریها به اصول خود در حمایت از عدالت و حقوق فلسطین پایبند هستند و این امر میتواند برای میانجیگری صلح مفید باشد، اما همان گونه که دیدیم در مورد محکوم نکردن حمله حماس، قطر موضعی متفاوت اتخاذ کرد. این شاید به بهترین وجه در سخنرانی امیر قطر در مجمع عمومی سازمان ملل در ۲۰۲۳ در ۱۹ سپتامبر بیان شده باشد.
میدانیم که امیر قطر از گروههای شبهنظامی و مسلح سوری در جریان جنگ داخلی سوریه نیز حمایت کرده بود و احتمالا قصد دارد همان تاکتیک را در مورد اقدامات حماس تکرار کند. ترکیب رویکرد قطریها نسبت به فلسطینیها، گروههایی که در سوریه از آنان حمایت مالی کرده بود و نحوه استقبال آنان از انباشت قدرت سیاسی اسلامگرایان پس از قیامهای عربی همراه با تفسیر رویدادها توسط الجزیره و حمایت از جریان اخوان المسلمین، مدتهاست که شبههها را در منطقه و در میان ناظران در این منطقه نسبت به نقش قطر افزایش داده است.
قطر از اخوان المسلمین در سال ۲۰۱۳ میلادی استقبال کرد و رهبران ارشد حماس که شاخه فلسطینی اخوان المسلمین را در اواخر دهه ۱۹۸۰ میلادی ایجاد کرد برای بیش از یک دهه حضور خود را در دوحه حفظ کردهاند. سپس رابطه راهبردی قطر با حزب عدالت و توسعه در ترکیه موضوع بحث است؛ حزبی که بخشی از گروههای وابسته به اخوان در منطقه نیست، اما در یکدهه گذشته با آنان به اهداف مشترکی دست یافته است. با ذکر تمام این موارد ادعاهایی مطرح میشوند مبنی بر آنکه قطریها از طریق کمکهایی که در ظاهر برای حمایت از مردم فقیر غزه است در اصل به حماس کمک مالی میکنند. این دیدگاه وجود دارد که حضور اسلامگرایان در دوحه برای ایالات متحده مفید است. قطریها محل و واسطههایی را برای واشنگتن فراهم میکنند تا با افرادی که نمیخواهند و نمیتوانند با آنان ارتباط برقرار کنند ارتباط برقرار کنند.
این استدلال تا حدودی منطقی و قابل پذیرش است. با این وجود، این استدلال یک تناقض را برطرف نمیسازد: اگر قطریها رهبران حماس و اخوانالمسلمین را صرفا در بطریهایشان در دوحه نگه میداشتند و به آنان اجازه میدادند در آنجا چای بنوشند و از پیادهرویهای طولانی لذت ببرند یک موضوع بود، اما اگر به آنان اجازه میدهند آشکارا فعالیت کنند و به نظر میرسد بدون محدودیت برای پیگیری برنامههای خود خواه برای تضعیف دولت مصر یا اقدام علیه اسرائیل کار کنند یک موضوع دیگر است. گفته میشود که رهبران حماس حملات به اسرائیل و پیامدهای آن را از مکانهای امنشان در قطر تماشا کردهاند.
اگر قطریها از شخصیتهای حماس در پایتخت خود استقبال کردهاند میتوانستند آنان را تحت نظر گرفته و محدود سازند یا دست کم هشدارهایی درباره حمله ۷ اکتبر ارائه کرده و از بروز پیامدهای بعدی آن جلوگیری کنند. با این وجود، تا آنجا که میدانیم رهبران قطر توجهی به این حمله نداشتند یا اصلا اطلاعی از آن نداشتند. مساله آن است که چرا دولتهای متوالی آمریکا اجازه میدهند قطر با همه بازیگران در حال بازی باشد و با این موضوع کنار آمدهاند. بخشی از آن به ماهیت سیاست خارجی مربوط میشود که مجموعهای از انتخابهای بد است. مقامهای ایالات متحده تمایل دارند رفتار بد قطر را در یک بعد نادیده بگیرند، زیرا میدانند یا امیدوار هستند که قطر به عنوان شریکشان در ابعاد دیگر مفید خواهد بود.
با چنین دیدگاهی از دید آمریکاییها ارزش ندارد که تمیم را به طور علنی در مورد سخنرانیاش در سازمان ملل متحد سرزنش کنیم، زیرا او میتواند در زمینههای دیگر از جمله تلاش برای آزاد کردن گروگانهای زن و کودک اسرائیلی توسط حماس مفید باشد. سپس مشکل خاص قطر وجود دارد: از آنجا که ایالات متحده در العدید سرمایهگذاری زیادی انجام داده سیاستگذاران آمریکایی تمایلی به پرداختن به کمترین جنبههای رویکرد دوحه نسبت به مشکلات منطقهای ندارند. بهرغم مورد ذکر شده دشوار است که تقصیر را به طور کامل به گردن قطریها بیندازیم. سیاست خارجی آنان برایشان منبع قدرت، نفوذ و اعتبار بوده است. مشکل این است که واشنگتن به قطر اجازه میدهد چنین سیاستی را اتخاذ کند.