دکتر سید جعفر شهیدی در بخشی از کتاب «زندگانی امام صادق جعفر بن محمد» درباره سفارشات امام صادق(ع) درباره چگونگی رفتار حاکم با مردم اشاره می کند و می نویسد: «امام صادق(ع) خطاب به عبدالله نجاش حاکم اهواز فرمودند: «مبادا قلب یکی از بندگان خدا را بترسانی زیرا پدرم از پدرش از علی بن ابیطالب علیهالسلام نقل کرده هر کسی با قهر و خشونت به روی مؤمنی نظر کند و او را بترساند در روز قیامت که سایهای به جز سایه خدا نیست خدا او را میترساند.»
همچنین امام صادق(ع) تأکید دارند که شش طایفه به سبب شش صفت هلاک میشوند: 1- صاحب منصبان به سبب ظلم و ستم. 2- اعراب به سبب خودستایی. 3- زراع به سبب تکبر. 4- تجار به سبب خیانت. 5- دهنشینان به سبب نادانی. 6- دانشمندان به سبب حسد.
در ادامه بخش های علمی و اخلاقی سیره امام صادق(ع) برگرفته از کتاب «زندگانی امام صادق جعفر بن محمد» اثر دکتر شهیدی را می خوانید:
نصایح امام صادق علیهالسلام به فرزند خود
1- ای فرزند اگر کسی در معیشت قناعت پیشه کند محتاج دیگران نمیشود و کسی که چشم به دست مردم دوزد فقیر میمیرد.
2- هر کس که به مقدرات خدا راضی نباشد به خدای عزوجل بدگمان است.
3- هر کس که خطا و لغزش خود را ناچیز شمارد لغزش دیگران را مهم خواهد دید.
4- هر کس که اسرار مردم را فاش کند اسرار خودش فاشتر خواهد شد.
5- هر کس که شمشیر ظلم به دیگران بکشد با همان شمشیر کشته خواهد شد.
6- هر کس که برای برادر دینی چاه بکند خود سرنگون خواهد شد.
7- هر کس که با ابلهان (آدمهای بیمغز) معاشرت کند بدنام خواهد شد.
8- هر کس که با دانشمندان معاشرت کند بزرگوار خواهد شد.
9- هر کس که به لجنزارها قدم بگذارد آلوده خواهد شد.
10- ای فرزند حقگو باش ولو این که بر ضررت باشد.
11- از سخنچینی اجتناب کن؛ زیرا که در دل مردم بذر کینه میکارد.
12- ای فرزند بخشندگی در دل مردمان بامروت است زیرا که مردمان بخشنده افراد ریشهداری هستند که هر ریشه دارای شاخهها و هر شاخهای را میوههای لطیف میباشد و هیچ گاه چنین میوهای به دست نمیآید مگر این که به وسیله شاخهها انجام یابد و شاخهها نیز بر روی ریشهها استوارند و ریشهها نیز دوام ندارند مگر این که در زمین برومندی واقع گردند.
13- ای فرزند مردمان پاکمنش را ملاقات کن و با افراد بدمنش ملاقات نکن زیرا که آنان به مانند سنگ خارا میباشند که از آنها آب شیرین و گوارا خارج نشود این جمله افراد مانند درخت خشک و بیبرگ یا مثل زمینی که قابل زراعت نباشد و سبزهای در آن نروید. علی بن موسی الرضا علیهالسلام فرمود: «پدرم تا زنده بود این وصیتها را فراموش نکرد.»
امام صادق (ع) فرمودند: اگر روزی تنگدست شدی ناله مکن زیرا که روزهای بسیاری را در آسایش زیستهای. نومیدی از رحمت خدا موجب کفر است امید آن که خداوند به وسیلهای جزئی تو را بینیاز گرداند. به خدای مهربان بدگمان مباش چون که خدای عزوجل سزاوار همهی زیباییها است.
خداوند پشتیبان مقروضین
حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام از پدرش او از جابر بن عبدالله بازگو کرده و میگوید در روز جمعه خطبه حضرت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم را شنیدم بعد از حمد و ثنای الهی با صدای بلند با حالت غضبناکی میفرمود من تا روز قیامت به پیامبری مبعوث شدم مانند این دو انگشت وسطی و انگشت سبابه که پشت انگشت ابهام است؛ یعنی منصب رسالت من تا روز قیامت پایدار میباشد.
سپس فرمود: «بهترین سخن قرآن مجید و بهترین راهنما محمد صلی الله علیه و آله و سلم است.» بدترین کارها چیزهای تازهای است که خارج از دین است هر بدعت (فرمانهایی که در احکام دین اسلام نیست داخل دین کرده و حکمهایی که از احکام دین است از دین خارج کردن یا به طور خلاصه نوآوری در دین) موجب کفر و گمراهی است. هر کس بعد از خود مالی بگذارد از آن ورثهها است و اما اگر کسی قرض و یا اولاد بیسرپرست بگذارد و از دنیا برود کفالت آن بر عهده من است.
رسولالله فرموده است که خدای عزوجل پشتیبان شخص بدهکار است مگر این که در راه گناهان یا در مکروهات الهی صرف کند.
رسولالله فرموده است ای مهاجر و انصار بر شما واجب است که قرآن را نگهداری کنید و آن را پیشوای خود قرار دهید زیرا که قرآن حجت خدا و بازگشت آن به سوی خدا است.
کلمات و جملات پندآموز
1- نماز در پیشگاه خدای عزوجل وسیله بزرگواری پرهیزگاران است.
2- حج خانه خدا و جهاد هر مسلمان ناتوان است.
3- روزه گرفتن وسیله پاک شدن جسم انسان است.
4- ادعای بدون کردار مانند تیراندازی با کمان بی وَتَر است.
5- به وسیله صدقه دادن از خدا روزی طلب کنید.
6- ثروت خویش را به وسیله زکات دادن محفوظ نگه دارید.
7- دوستداری مردم نصف عقل است.
8- کمی اهل و اولاد یک نوع توانگری است.
9- آزردن پدر و مادر موجب عاق والدین است.
10- هنگام مصیبت دست به زانو زدن پاداش را از بین بردن است.
11- ریاکاری در پیش اشخاص شریف و دیندار صحیح نیست.
12- خدا در مقابل مصیبت توانایی و به اندازه معیشت رزق میدهد.
13- کسی که در معیشت میانهرو باشد خدا رزق او را میرساند و اگر اسراف کند از روزی محروم خواهد شد.
14- هیچ ذخیرهای از پاکدامنی بهتر نیست.
15- هیچ چیزی بهتر از سکوت نیست.
16- هیچ دشمنی کشندهتر از دروغ نیست.
حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام فرمود در مطالب دینی با هم عناد و خصومت نورزید؛ زیرا که باعث نفاق و ناراحتی قلب میشود.
دعای امام صادق
«اللهم اعمرنی بطاعتک و لا تخزنی بمعصیتک اللهم ارزقنی مواسات من قترت علیه رزقک بما وسعت علی من فضلک؛ ای خدای مهربان به سبب فرمانبرداری از درگاهت عمر مرا طولانی گردان. به سبب گناهان مرا خوار نگردان. بارالها! در مقابل نعمتهایی که به من احسان کردهای بخشش به فقرا نصیبم فرما.»
هر گاه برادر دینی از تو بدگویی کند غمگین مباش؛ زیرا اگر راست گفته باشد تو را بیدار کرده (خودت را اصلاح کن) اگر دروغ گفته باشد از جانب خدا تو را حسنهای نوشته میشود که آن حسنه را خود انجام نداده باشی.
عدالت شخصی و نفسی
قال علیهالسلام من انصف من نفسه رضی حکما لغیره؛ هر کسی که عدالت شخصی و نفسی دارد از روی داوری دیگران خشنود است.»
حضرت صادق علیهالسلام فرمود: خدای عزوجل نان را محترم آفریده است شما نیز آن را محترم شمارید. پرسیدند: چگونه باید محترم شمرد فرمود با چاقو نبرید و زیر پا نیندازید، در سر سفرهای که نان حاضر است منتظر غذای دیگر نشوید.
گویند: از روزی که منصور عباسی به خلافت رسید لباسهای خشن به تن میکرد و غذاهای غلیظ میخورد. حضرت صادق علیهالسلام فرمود: وای به حال وی که این همه قدرت مالی دارد. سپاس خدایی را که دنیایی را بر وی حرام کرده است و به سبب این دنیا دین خودش را ترک کرده است.
حضرت فرمود: هر گاه دنیا بر کسی روی میآورد همهی خوبیهای دیگران را به وی نسبت میدهد و زمانی که دنیا پشت بگرداند نیکیهای وی از دستش گرفته میشود.
بهترین مردم
حضرت فرمود: بهترین مردم کسی است که در وی پنج خصلت باشد:
1- هر گاه کار نیک انجام داد خوشحال شود.
2- مادامی که گناهی را مرتکب شد پشیمان شود و توبه کند.
3- زمانی که نعمتی بر وی رسد شکر گذار باشد.
4- هنگامی که مصیبت رسد توبه کند.
5- وقتی که مظلوم شد عفو کند.
حضرت فرمود: حاجت دشمنم را زودتر برآورده میکنم که از من بینیاز شود.
هلاکت شش طایفه
حضرت فرمود: شش طایفه به سبب شش صفت هلاک میشوند:
1- صاحب منصبان به سبب ظلم و ستم.
2- اعراب به سبب خودستایی.
3- زراع به سبب تکبر.
4- تجار به سبب خیانت.
5- دهنشینان به سبب نادانی.
6- دانشمندان به سبب حسد.
حضرت فرمود: جلوگیری از بخشش به مستمندان بدگمانی به خدا است.
حضرت فرمود: صله رحم عمرها را طولانی و همسایه نوازی شهرها را آباد مینماید. در پنهانی صدقه دادن شخص را توانگر میکند.
حضرت فرمود: خدای عزوجل مردم را در دنیا به اسامی پدران و در قیامت به آثار کردارشان میخواند چنانکه میفرماید: (یا ایها الذین آمنوا یا ایها الذین کفروا)
حضرت فرمود: کسی که منشأ ایجاد شری باشد عاقبت ضرر آن دامنگیر خودش خواهد شد.
عمل نیک
حضرت فرمود: سه عمل نیک است که من سوگند یاد میکنم آن حق است:
1- مال با دادن زکات کم نخواهد شد.
2- هیچ مظلومی نیست که با داشتن قدرت انتقام صبر کند در مقابل آن خدای عزوجل حتما او را عزیز خواهد کرد.
3- هیچ کسی راه گدایی را پیشه نمیکند مگر این که خدا درهای فقر و ذلت را بر وی باز میکند.
عزت نفس
قال علیهالسلام ثلاثه لا یزید الله بها المرء المسلم الا عزا الصفح عمن ظلمه و لا عطأ لمن حرمه و الصله لمن قطعه؛ حضرت فرمود: سه صفت است که بروی صاحبان این سه صفت خدا درهای عزت و بزرگواری را میگشاید:
1- گذشت از کسی که بر وی ظلم کرده است.
2- بخشش در حق کسی که او را محروم کرده است.
3- صله رحمی که با وی قطع کرده است.
نشانه یقین
حضرت فرمود: نشانه یقین چند چیز است:
1- مردم را به سبب غضب خدا (نافرمانی آن) خشنود نکن.
2- مردم را با چیزی که در تو نیست مذمت نکن.
3- مردم را در مقابل نعمت خدا تعریف مکن.
رزق با حرص زیاد
رزق با حرص زیاد نشود و با بدخواهی دیگران کم نمیشود. اگر کسی از رزق خود فرار کند به طوری که از مرگ فرار میکند روزی او را خدا حتما خواهد رساند همچنان که اجل او فراخواهد رسید.
فتوت و جوانمردی
«قال علیهالسلام مروه الرجل فی نفسه نسب لعقبه و قبیلته؛ حضرت فرمود: جوانمردی شخص بر شرافت فامیل و بازماندگان شخص میافزاید.»
«قال علیهالسلام من صدق لسانه ذکی عمله و من حسنت نیته زید فی رزقه و من حسن بره فی اهلبیته زید فی عمره؛ کسی که زبان راستگو دارد پاک کردار است و کسی که حسننیت دارد روزیش زیاد خواهد شد و کسی که به خویشاوندانش احسان و نیکی کند عمرش طولانی خواهد شد.»
هر گاه شخص مؤمنی غضبناک شد از حقیقت خارج نشود و زمانی که خوشحال شود به باطل روی نیاورد و هر وقت قدرت پیدا کرد از حد خود تجاوز نکند.
صله رحم
حضرت فرمود: صله رحم حساب روز قیامت را آسان گرداند.
«قال الله تعالی و الذین یصلون ما امر الله به ان یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب و کسانی که به جاهایی که خدا امر کرده است (مانند صله ارحام و دوستی پدر و مادر و محبت اهل ایمان و علم) میپیوندند و از خدا میترسند و از سختی هنگام حساب میاندیشند.»
کلمات اخلاقی
«قال علیهالسلام اوحی الله الی الدنیا اخدمی من خدمتی و اتعبی من خدمک؛ خدای عزوجل خطاب به مال دنیا کرده و میگوید: ای دنیا فرمانبر کسی باش که مرا اطاعت کند و به مشقت بینداز کسی را که فرمانبردار تو است.»
«قال علیهالسلام الفقهاء امناء الرسل فاذا رأیتم الفقهاء قد رکبوا السلاطین فاتهموهم؛ دانشمندان دینی امین پیامبرانند. هر گاه ببینید که دانشمندانی طرفدار سلاطین جور هستند اینچنین دانشمندان را متهم بدانید و به دیگران نیز آنان را معرفی کنید.»
گفتار و نصایح حضرت امام صادق به عنوان بصری
عنوان بصری گفت: یا اباعبدالله وصیت و نصیحتم فرما.
حضرت فرمود: تو را بر نه دانش وصیت میکنم و این نه دانش بر کسی که راه حقیقت و سعادت را خواهان باشد کافی است و از درگاه خدا درخواست میکنم که توفیق فراگرفتن این دانش نهگانه را بر تو عطا فرماید، این دانش نهگانه بر سه قسم است:
قسم اول آن در ریاضت نفس است و قسمت دوم آن در حلم و قسم سوم آن در علم است. اینها را حفظ کن مبادا درباره آنها فراموشکار باشی.
و اما قسم اول: نخست آن که هر گاه میل به طعام نداری، هرگز غذا نخوری؛ زیرا که غذا خوردن بدون اشتها انسان را ابله و کودن میگرداند و نیز طعام مخور مگر هنگامی که گرسنه باشی. دوم همیشه طعام حلال بخور و نیز طعام را با نام خدا شروع کن و حدیث شریف حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را فراموش نکن که فرموده است:
«ما ملأ ادمی وعاء شرا من بطنه؛ آدمیزاد ظرفی را که ناپسندتر از شکم باشد پر نمیکند.»
و هر گاه گرسنگی به حد حقیقی رسید و انسان ناچار است غذا تناول کند. معده خویش را به سه بخش تقسیم کند، قسمتی را جای خوردنیها، قسمتی دیگر جای نوشیدنیها و قسمت آخر برای تنفس.
و اما قسم دوم:
1- بدان هر گاه کسی با تو در مقام بدگویی برآمد و گوید اگر کلمهای زشت بگویی ده کلمه زشت خواهی شنید تو در جواب او بگو اگر ده کلمه زشت به من گویی یک کلمه زشت از من نخواهی شنید.
2- هر گاه کسی تو را دشنامی داد در جواب او بگو اگر این نسبتی که به من دادی راست باشد خدا مرا بیامرزد و اگر این نسبت دروغی بود که به من دادی خدا تو را بیامرزد.
3- اگر کسی تو را به آزار و خیانتی بترساند در جواب او را حسن وفا وعده بده و در حق وی دعا کن.
و اما قسم سوم: اول آن که از دانشمندان آنچه را که نمیدانی بپرس و سؤالات خود را از روی غرضرانی یا لهو پرسش نکن و هیچگاه در سؤالات خود از میانهروی تجاوز نکن و در جمیع کارهای یادگرفتنی و یاد دادنی طرف محکم کاری را رعایت کن و در مقام تعلیم مسئله دینی خودسرانه جواب مده و از فتوای بدون مدرک بگریز همانند گریختن انسانی از شیر درنده و گردن خود را برای مردم پل قرار مده.
نصایح حضرت امام جعفر صادق به عمر بن سعید بن هلال
عمر بن سعید بن هلال میگوید به حضرت امام صادق علیهالسلام گفتم که در چند سال یک مرتبه به حضور تو نمیتوانم برسم مرا وصیتی فرما تا عمل کنم.
حضرت فرمود وصیت میکنم تو را به اینکه خداترس و راستگو باشی و پرهیزگاری و کوشش در امر دین را بر خویشتن واجب بشمار. آگاه باش! کوشش در امر دین بدون پرهیزگاری فایدهبخش نیست و هیچگاه در امر دنیا در مال دیگران که از تو غنیترند چشم طمع مدار.
قرآن در تقبیح این صفت زشت چنین بیان میدارد: (فلا تعجبک اموالهم و لا اولادهم؛ تو را کثرت ثروت و زیادی اولاد کفار به شگفت نیاورد.» و نیز در باب قرآن خطاب به حضرت رسول میفرماید: (و لا تمدن عینیک الی ما متعنا به ازواجا منهم زهره الحیوه الدنیا؛ هیچگاه به سوی لذتهای ظاهر فریبنده این دنیا که در دست کافران است چشم مدوز.» هر گاه این لذتهای زودگذر این دنیا تو را بفریبند زندگانی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را به یاد بیاور که غذای حضرت نان جو و خورشت وی خرما و مواد سوخت وی شاخ و برگ خرما بود. هر گاه رنج و مصیبتهای این دنیا تو را برنجاند مصیبتهای حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم را به یاد بیاور که هیچ کسی مانند حضرت در این دنیا رنج و مشقت ندیده است.
حضرت فرمود: وصیت میکنم تو را و نفس خود را به پرهیزگاری و اطاعت از پروردگار که پرهیزگاری و تواضع در سایه تقوی حاصل میشود و توصیه میکنم که در امر دین و اطاعت از آن باوقار و کوشا باشی.
مذهب جعفری، مذهب اهلبیت علیهمالسلام
مذهب شیعه و جعفری همان مذهب اهلبیت و عترت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم است. از روی تعصب مانند سایر مذاهب با قدرت جبر خلفای وقت ظهور پیدا نکرده است بلکه مرام شیعه همان مرام سلمان و اباذر و مقداد و عمار یاسر و کمیل بن زیاد و مالک بن نویره و سعد بن عباده و عبدالله بن عباس و قیس بن سعد بن عباده و مالک اشتر و محمد بن ابیبکر و هزاران اشخاص علمی و برجسته اصحاب کبار پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و صدها تن از تابعین اصحاب صحیح الاراده بوده است که در آن زمان ابوحنیفه و مالک و شافعی و احمد حنبل وجود نداشتهاند زیرا که این چهار رییس نوظهور در زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هنوز به دنیا نیامده بودند و دین مبین اسلام با وجود پیغمبر ظهور کرده و بعد از رحلت آن حضرت ابوحنیفه در سال 80 هجری در کابل متولد و در سال 150 فوت کرد. مالک بن انس در سال 93 هجری، شافعی در سال 150 هجری و احمد بن حنبل در سال 165 به دنیا آمد و شافعی و احمد بن حنبل به ترتیب در سال 198 و 241 درگذشتند.
ولی شیعه در زمان پیغمبر از آن حضرت پیروی میکردند و بعد از رحلت ایشان نیز از عترت و فضیلت و کرامت و علم و دانش حضرت و طبق سنت و رسم رسول خدا تبعیت میکردند و آن همه شدت عمل و صبر و شکیبایی را در مقابل زجر و شکنجههای مخالفین تحمل میکردند و این مطالب درباره شیعه در همه اعصار و قرون در دفتر روزگار به ثبت رسیده و به هیچ وجه قابل انکار و تردید نبوده بلکه تابعین حق و حقیقت (شیعه) معنی مرام و آیین جعفری را محضر اهلبیت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم یافتهاند و تمام آزارها و جور و جفا و تنبیههای بدنی آنها را در راه دین سست نمیکند بلکه استوارتر نمود و مردم آنها را مایه سعادت بشر میدانند. جمعیت شیعه طبق روایات متواتره از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اهلبیت پیغمبر را عدل (همردیف) قرآن و کشتی نجات میدانند.
اما اشتباه برادران اهل تسنن در تعیین اهلبیت پیغمبر پر واضح است و به نظر میرسد چنان مغرورند که از شدت تکبر نمیتوانند آن را قبول نمایند و معلوم نیست آیا در این اشتباه متعمد هستند یا تعمد ندارند؛ زیرا که احادیث بسیاری از جمله حدیث متواتر از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از دانشمندان اهل تسنن در خصوص فضیلت اهلبیت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده به حدی که هیچ منصفی قدرت انکار آن را ندارد مانند حدیث منزله و حدیث ثقلین و حدیث غدیرخم و حدیث طیر مشوی و قضیه مباهله و قضیه خانم بخش و قضیه لیله المبیت و سایر قضایای دیگر قطع نظر از تأویل آیات قرآنی که شمارهی آن آیات در این مختصر نمیگنجد.
حقیقت مذهب جعفری در برابر مخالفتهای دشمنان
علیرغم همه فشارهای دولت جابر عباسی مذهب جعفری حقیقت خود را از دست نداد و در تمام نقاط اسلام گسترش یافت و چهره خود را به علاقمندان نشان داد. در بغداد دولت وقت پیوسته مخالفان شیعه را تقویت میکرد و آنان را به مبارزه علیه شیعه تحریک مینمود؛ زیرا از مذهب شیعه وحشت و هراسی به دل داشت که مبادا از طرف آن خطری متوجه ایشان گردد.
زمان سلطنت مأمون عباسی فرا رسید و شیعیان بر سیاست مأمون غلبه نمودند. اکثر رجال دولت از وزراء و امرا و سران و نویسندگان زمان مأمون پیرو مذهب شیعه بودند و مأمون با حیلهها و دسیسههای شیطانی حضرت رضا علیهالسلام را با احترام و عزت فراوان از مدینه به طوس آورد و در حق ایشان اظهار محبت و مهربانی کرد تا بدانگونه که خلافت را تفویض به علی بن موسی علیهالسلام نمود. اما حضرت از قبول آن امتناع ورزید زیرا عاقبت خوبی را در این پیشنهاد نمیدید.
تغییر سطح زندگی مردم با بعثت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم
آنچه مسلم است با بعثت پیغمبر اسلام سطح زندگی مردم عرب به کلی دگرگون گشت و با ظهور نهضت و انقلاب علمی اسلام خط مشی نوینی در تهذیب اخلاق و تربیت فردی و اجتماعی آنان به وجود آمد. بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در زمان خلفا این انقلاب نه تنها این شیطان صفتان را تغییر نداد بلکه آنان تظاهر و ریا را در اعمال خود آوردند و بدان گونه که در باطن با فطرت پست خود بودند اما در ظاهر از خط مشی اسلام پیروی میکردند و تا اندازهای این مسیر محفوظ ماند. فلذا ایران و روم و سایر ملل ترک و دیلم و هند و بربر تربیت اسلامی را پذیرفتند و با آیین مقدس آن آشنا شدند و با علاقه تمام بدان گرایش یافتند. ولی در نتیجه پدید آمدن انحرافات فکری و اخلاقی خلفا بعد از پیغمبر و خلفای بنیامیه و بنیمروان قدم فراتر نهاده و با کردار ضد اسلامی خویش مفاسد اخلاقی را در اجتماع اسلامی رواج دادند اما در مقابل این زمامداران محکوم پیروان حقیقی اسلامی تربیتهای عالیه قرآن را حفظ کرده بودند.
این افراد برجسته اسلامی در عصر خلفای بعد از رسول صلی الله علیه و آله و سلم و در عصر خلفای بنیامیه ناظر کج رویهای زمامداران خود سر بودند. گاهی به عنوان نصیحت با خلفا روبرو شده و گاهی خلفا را با پرخاشهای تند مورد عتاب و خطاب قرار میدادند و خطاها و خلاف کاری آنان را با استفاده از سیره مقدس اسلام فاش میکردند. شاهد زنده این مقدمه صفحات تاریخ و آثار معتبر گذشتگان است. با گذشت زمان اسرار اختلاف در خلافت اسلامی و کردار سران بنیامیه پرده از رخ برداشت در این مورد انکار معاویه ابن یزید و کردار عمر بن عبدالعزیز را نباید فراموش کرد. افکار و احساسات مختلف قوت گرفت. تربیتها و تهذیبهای اخلاقی اسلامی تبدیل به عقاید ملی گردید و هر کس طبق میل و سلیقه خود لباس تازهای به دین مبین اسلام پوشاند و عقاید متفاوتی در آن به وجود آورد و تابعین مرام اهلبیت در هر زمان و قرنی تماشاگر این خیمه شب بازی شیطان و افراد تحت سلطه بودند.
به هر میزان که نفوذ و قدرت شیطانی افزون میگشت این اصحاب راستین حق با ارادهای پولادین در دوستی با این خاندان (خاندان پیغمبر) پیوند ناگسستنی میبستند.
امام صادق علیهالسلام شبیهترین فرد به رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم
امام صادق علیهالسلام بین برادران خود شبیهترین امام به رسول خدا بوده است. قامت میانه و چهرهای جذاب و آکنده از نور الهی با خال سیاهی که به زیبایی وی میافزود و دارای مویی مشکی و بینیای کشیده بود و معطر به عطرهای بهشت که نشانه بارز کمال انسانیت وی بود. در سخن گفتن چنان فصاحت و بلاغت داشت که دل هر شنوندهای را به خود مجذوب میکرد. گویی واسطهای میان آدمی و معبودش که از اوج ملکوت اعلی نزول کرده بود تا پیوند میان معبود و عبد را بیش از پیش استحکام بخشد.
دو بهار گرانمایه از زندگی پر برکتش میگذشت که جد بزرگوارش حضرت امام زینالعابدین علیهالسلام فرزند رهبر انقلاب و کربلا و رسول خون شهدا این جهان را وداع گفتند و در سال وفات پدر بزرگوارش (حضرت امام محمدباقر علیهالسلام) حضرت سی و چهار سال بیشتر نداشت. پس از رحلت پدر بزرگوارش زمام امور امامت را عهدهدار شدند.
وی دارای هیبت الهیه و کانون عاطفه تمام انسانیت بود و همیشه لباس فاخر بر تن میکردند.
شکوفایی مکتب امام جعفر صادق علیهالسلام و آزادی افکار
پرتو حقیقی اسلام و جزئیات احکام ملکوتی و آسمانی حضرت در غنچه نشکفته قرآن از زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم تا عصر حضرت باقر علیهالسلام مستور مانده بود. در زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مسلمین فقط یک رشته از احکام کلی را فراگرفته بودند. با پیدایش انقلابات داخلی و خارجی عصر جدید اسلام مجال توسعه و تعلیم همه جانبه احکام بر حضرت غیرممکن بود و بعد از رحلت حضرت جانشین و منتخب خدا یعنی حضرت علی بن ابیطالب علیهالسلام با یک سری تحولات خفقانآور و حقکشیهای صاحبان زر و زور مواجه گردید. اقیانوس بیحد و حصر علم قرآن در سینه علی علیهالسلام با جوش و خروش باقی ماند با تاریکی محیط و عدم قابلیت مردم این چشمه خروشان خشکید و این موضوع را به وضوح در خطبههای غرا که از آن روز تا به حال باقی مانده و خواهد ماند، نمایانگر طرز فکر غلط مردم جاهل عرب میباشد به گوش جهان امروز رسانیده است. خزائن و گنجینههای علوم و دانش را علی علیهالسلام در بین خطبهها و کلمات و قضاوتهای خود سینه به سینه به مقام خلافت الهی سپرد. بالاخره علی علیهالسلام در نتیجه نافرمانی مسلمانان سست ایمان و فرومایه آن زمان در محراب عبادت به درجه شهادت فایض گردید.
بعد از علی بن ابیطالب علیهالسلام حضرت امام حسن علیهالسلام نیز مانند پدر بزرگوارش در تحت فشار و نیرنگهای شیطانی دشمن سرسخت مانند معاویه مسموما از دنیا رحلت کرد و مظلومیت علی و فرزندش حسن را طوفان خونین کربلا شکوفا نمود. در اثر قیام حسین علیهالسلام حقکشیهای زمامداران خودسری که بیجهت خلافت را به زور نیرنگ از دست خلفای راستین ربوده بودند، فاش گردید و در نتیجه انقلاب و نهضت دامنهدار کربلا دوره سلطنت شوم چندین سالهی بنیامیه منقرض شد و طوفانیترین دوران تاریخ اسلام با تأسیس دولت بنیعباس شروع گردید که در ظلم و کشتار و کوبیدن اسلام راستین از بنیامیه پیشی گرفتند.
در این زمان بود که بزرگواری و مقام شامخ علمی آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم ثابت گردید و همین انگیزه سبب شد که فرصتی در زمان حضرت باقر علیهالسلام برای نهضت علمی به وجود بیاید و در عصر حضرت صادق علیهالسلام همین نهضت با گسترش عظیم نمایان گردید و مکتب جعفری دوره کامل خود را برقآسا به جهانیان رسانید آن هم در بحرانی که اغتشاشها و انقلابهای سیاسی و دینی به هم گره خورده و گروههای مختلف با افکار آلوده حقیقت اسلام را در خطر انداخته بودند. زیرا که اسلام با رنگ بنیامیه میخواست به رنگ عباسی درآید. در این وقت امام صادق علیهالسلام با نقشههای ماهرانه افکار مسلمانان هوشیار را با مسیر راستین خود از خطرها رهایی بخشید اگر فکر و عمل و قیام علمی امام صادق علیهالسلام نبود، اسلام راستین دستخوش نیرنگهای خلفای جبار میشد و از اسلام و قرآن اثری باقی نمیماند.
دانشگاه امام صادق علیهالسلام پایگاه حقیقی اسلام
دانشگاه امام جعفر صادق علیهالسلام که پایگاه حقیقی اسلام بود که سبب شد حضرت در جهان به نام رییس مذهب شیعه (یعنی مذهب آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم) شناخته شود در آن عصر پرآشوب مبارزه امام جعفر صادق علیهالسلام با تأسیس مکتب و تشکیل حوزه تدریس و تعلیم شاگردان در ردیف قیام عاشورای حسینی به شمار میآمد؛ زیرا که حضرت در رشتههای گوناگون افکار عمومی را بیدار کرد و در نتیجه بینش و رهبری او بود که مغزهای متفکر در اثر علم و دانش وی به سوی خاندان امامت رغبت وافری پیدا نمودند و این نهضت در زمانی صورت گرفت که دولت عباسی برای استحکام بخشیدن به کاخهای ظلم و فساد خود کوشش میکردند و برای امام صادق علیهالسلام فرصتی پیش آمد که حضرت بتواند حقایق علوم اسلامی را به دانش پژوهندگان و رهروان راه حق و تقوای آن عصر تزریق نماید و همین علومی که تاکنون باقی است و بعد از این هم باقی خواهد ماند، پرتوهایی از دانش و علم جعفری است که از منبع زلال جعفری سرچشمه میگیرد و امروزه جوابگوی بسیاری از مسائل حل نشده جهان بشریت است.
اکنون در بسیاری از کشورهای اسلامی و غیراسلامی از علوم و دانشهای شاگردان این مکتب زنده بهره میجویند و میلیونها مغز متفکر و شیفتگان راه حق از این چشمه خروشان سیراب و تغذیه میکنند زیرا که منبع علم جعفری الهام از علم ربوبیت و اسرار الهی است و عقیده شیعیان بر این است که هر پیغمبر و جانشین او که از طرف پروردگار خلیفه بر روی زمین باشند با دستگاه غیر مرئی و پروردگار خود ارتباط خاصی دارند و علم امام و پیشوای مردم از جانب خداوند میباشد و علم عادی نیست.
امام صادق علیهالسلام علاوه بر علوم قرآنی، تفسیر، احکام فضایل و سجایای اخلاقی معاشرتی را آمیخته با سایر علوم به شاگردان خود تعلیم میداد.
علم کلام و علم اثبات صانع و استدلالات توحید و علم طب و بهزیستی و علم طبیعی و بخشهای مختلف آن (در فنون مختلف) در مکتب امام صادق علیهالسلام تدریس میشده است.
علاوه بر این علوم به بعضی از شاگردان خود فنون مختلف را نیز میآموخت که قوه عقلی بشر آن عصر و قرن حاضر از درک آن عاجز بوده و هست.
شیعیان بر این عقیده هستند که هر امامی دارای تمام علوم است و در مورد امام جعفر صادق علیهالسلام نیز صدق میکند، چنان که میگویند او با لغات مختلف جهان آشنا بوده است.
برتری مکتب امام جعفر صادق علیهالسلام به مکاتب دیگر و دانشگاههای امروزی و یا گذشته به این دلیل است که مکتب امام صادق علیهالسلام در آزادی عقیده و اندیشه دارای روش خاصی بوده است و هنوز هم هیچ کدام از دانشگاههای جهان این روش را نتوانستهاند به دست بیاورند.
ثمره مکتب امام صادق علیهالسلام
از مکتب امام صادق علیهالسلام چهارهزار شاگرد برجسته متخصص در فنون مختلف و چهارصد جلد کتاب ممتاز به جهان بشریت تحویل داده شده است. محمد بن مسلم یکی از شاگردان بارز همین مکتب میباشد که شانزده هزار حدیث از حضرت صادق علیهالسلام و سیهزار حدیث از حضرت باقر علیهالسلام نقل کرده است. ابان بن تغلب سیهزار حدیث از امام نقل نموده است. جابر جعفی یکی از شاگردان حضرت و از شاگردان پدر بزرگوار او است که هفتاد هزار حدیث از حضرت باقر علیهالسلام ضبط کرده بود که همگی برگرفته از اسرار دانش وی بود که تاکنون جابر آنها را به کسی بازگو نکرده بود.
گفتار نوابغ جهان در رابطه با عظمت علمی امام صادق
1- زید بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب علیهالسلام: وی میگوید در هر زمانی از ما اهلبیت وجود دارد که خداوند عالم حجت را به وجود او بر مردم تمام کرده است و حجت زمان ما برادر زادهام جعفر بن محمد است که پیروان او گمراه نخواهند شد و مخالفان او روی رستگاری را نخواهند دید.
2- منصور دوانیقی میگوید: جعفر بن محمد از جمله کسانی است که خدا دربارهی او گفته است (ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفیتاه من عبادتا؛ سپس ما کتاب را به دست کسانی رساندیم که از بندگان برگزیده ما بودند.» و در هر اهلبیتی محدثی وجود دارد و محدث ما جعفر بن محمد است.
3- مالک بن انس گفته مدتی به نزد جعفر بن محمد رفت و آمد داشتم یا مشغول نماز بود یا روزهدار بود و یا قرآن تلاوت میکرد و از حیث علم و عیادت و ورع، چشم و گوش کسی مانند او را ندیده و نشنیده است و در این عصر هیچ کس از جعفر بن محمد شخصیتی برتر را به خاطر ندارد.
4- عمر بن المقدام میگوید هر زمان به صورت جعفر بن محمد نظرم میافتاد یقین میکردم که وی از نسل پیامبران است.
5- ابوحنیفه گفته دانشمند تر از جعفر بن محمد کسی را ندیدهام، به دستور منصور عباسی چهل مسئله از مسایل دینی از جعفر بن محمد پرسیدم همه را با اختلاف نظر فرق مسلمین بیان کرد و عالمترین مردم کسی است که به اختلاف نظر فرق مسلمین داناتر باشد.
6- ابن ابو العوجا اشاره به حضرت جعفر بن محمد میکرد و میگفت این بشر نیست هرگاه در دنیا یکی از روحیات مجسم و دیده میشد همین جعفر بن محمد است.
7- ابوالفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانی میگوید: جعفر بن محمد بن الصادق دارای علم و ادب فراوان است در حکمت و زهد و ورع کامل و از شهوت عاری بود. در مدینه اقامت گزید و شیعیان منتسب به او از وی استقاصه نمودند. دارای علوم سری بود. مدتی که در عراق سکونت کرد به سوی نهر کوچک نمیرفت و شخصی که به آخرین رتبه حقیقت نایل شده از سقوط نمیهراسد.
8- قرمانی در تاریخ خود گفته است که امام صادق علیهالسلام بین برادران خود جانشین پدرش بود و آن همه علومی که از وی نقل شده از هیچ کس نقل نشده است. در علم حدیث شخص اول بوده و یحیی بن سعید و ابنجرع و مالک بن انس و ابنعینیه و ابوابواب سجستانی و دیگران نیز از او حدیث نقل کردهاند.
9- ابنحیان میگوید جعفر بن محمد از حیث علم فقه افضل از بزرگان اهلبیت بود.
10- حافظ ابونعیم گفته جعفر بن محمد ثقه است و مثل او دربارهاش نباید گفتگو کرد.
11- کمالالدین محمد بن طلحه شافعی میگوید جعفر بن محمد از بزرگان علما اهلبیت است. دارای علوم بیحد و عبادات فراوان و صاحب اوراد و زهد آشکار بوده. بیشتر وقت قرآن میخواند و در معانی آن تتبع میکرد و از دریای معانی قرآن جواهرات زیادی استخراج میکرد و از عجایب قرآن نتیجهگیری مینمود. اوقات خود را طوری تقسیم کرده بود که افکارش و کردارش و طهارت افعال گواهی میداد که او از ذریه پیغمبر و فرزند رسالت است.
12- ابونعیم میگوید «جعفر بن محمد الامام الناطق ذوالرنام السابق ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق که اکثر اوقات وی بر عبادت و خضوع مشغول و عزلت و خشوع را مواظب و از طلب ریاست و اجتماع برکنار بود.
13- عبدالرحمان جوزی میگوید جعفر بن محمد بن علی بن الحسین مشغول عبادت و از حب ریاست کنارهگیری میکرد.
14- الحسن بن الوشا میگوید نهصد محدث استاد در مسجد کوفه دیدم که همگی میگفتند: «حدثنی جعفر بن محمد»
15- ابو المظفر یوسف بن شمسالدین میگوید جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب علیهالسلام کنیه او ابواسماعیل و ملقب به صادق و طاهر و فاضل و مشهورترین القاب وی صادق است.
16- عبدالرحمن بن محمد الحنفی بسطامی میگوید علما و دانشمندانی را دیدم که در خانه جعفر بن محمد حضور داشتند و اصغیا از چراغ نورانی دانش او روشنایی اخذ میکردند و همیشه از حقیقت اسرار و مشکلات علوم جواب میداد در حالی که حضرت هفت ساله بود.
17- جاحظ میگوید جعفر بن محمد کسی است که علم فقه او دنیا را پر کرده است و ابوحنیفه و سفیان ثوری از شاگردان او بوده و همین قدر در مقام کمال وی کافی است.
18- ابنحجر عسقلانی گفته است که جعفر بن محمد بن علی بن ابیطالب فقیه و صدوق است.
19- وزیر ابوالفتح اربلی گفته است که حضرت امام جعفر ابن محمد در مناقب بالاتر و اوصاف او در شرافت کاملتر است و به روش عالی اجداد خود زندگی میکرده است.
مذهب جعفری (شیعه)، مذهب اهلبیت علیهمالسلام
طبق عقیده مذهب جعفری مقام خلافت و جانشینی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از آن علی بن ابیطالب و یازده فرزند مطهرش میباشد و این منصب الهی با نص تعیین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به فرمان خدای عزوجل ثابت شده است. شیعهها همین مذهب الهی را که مذهب اهلبیت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم است از آن زمان نگهداری کردهاند.
اصحاب خاص پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز برای احقاق حق خود از لحظات اول در مقابل زمامداران خودسر حاکمان عادل فداکاریهای مالی و جانی کردهاند و در زمان خلیفه اول و دوم و سوم زشتکاریهای آنان را فاش میکردند و شیعهها بودند که از سلاطین بنیامیه شکنجهها دیدند و به ظلمها و ستمها و جفاهایی که این خائنین دین بر مسلمانان کردند صبر نمودند. با این رویدادها دولت بنیامیه در نتیجه اعمال شدید و قبیح خود رو به ضعف گرایید. جعفر بن محمد صلی الله علیه و آله و سلم در این برهه از زمان موقعیت را برای قیام علمی مساعد دیدند مردمی که برای به دست آوردن حقیقت تشنه بودند و به دنبال پناهگاه واقعی میگشتند از اطراف و اکناف عالم دور چشمه زلال علم پیغمبر را که در آن زمان مخصوص حضرت بود فراگرفتند.
ضعف دولت عباسی و سیر صعودی اسلام
در آن عصر دولت بنیعباس رو به ضعف گرایید و امکان معارضه و رویارویی با نهضت علمی جعفر بن محمد را نداشتند بلکه برای تثبیت پایههای حکومت خود به بزرگان شیعه حاجتمند بودند. در چنین زمانی بود که امام صادق علیهالسلام شهرت عظیم جهانی یافت ولی منصور از این عظمت علمی امام جعفر صادق علیهالسلام نگران بود و وحشتی عظیم در دل داشت. منصور یکی از شاگردان سست عنصر مکتب حضرت را به نام مالک بن انس که مدتی در حوزه حضرت درس آموخته بود با مکر و حیلههای شیطانی خریداری کرد و او نیز تن به این ذلت و پستی داد و مالک در مدینه به حمایت منصور به مقام و شخصیتی رسید. به دستور منصور مالک بن انس کتابی در احکام اسلام نوشت و در تمام سرزمینهای اسلامی نسخهای از آن کتاب را منتشر کرد و دستور داد که مسلمانان حق سرپیچی از احکام آن را ندارند و نباید به قوانین کتاب دیگری عمل کنند. منصور با مالک بن انس قرار گذاشته بود که در این کتاب نباید حدیثی از علی بن ابیطالب نقل کند و غرض منصور از انتشار چنین کتابی فقط معارضه با مذهب اهلبیت علیهمالسلام بود.
مالک بن انس پیشنهاد منصور را پذیرفت و گفت ای امیرالمؤمنین برای انجام مقصود تو من مدینه و اطراف آن را سرپرستی میکنم و شاگردم اوزاعی نیز سرپرستی شام را عهدهدار میشود اما نواحی کوفه و عراق خودشان اهل عراق هستند.
منصور اوزاعی را در شام تقویت نمود. به اندازهای در پشتیبانی اوزاعی کوشید که طولی نکشید خانه اوزاعی همانند دربار سلاطین بزرگ و بانفوذ پر ازدحام گردید و تمام کوشش و هم خود را صرف برتری نمایاندن مذهب خود بر آیین اهلبیت علیهمالسلام گردانید.
اما مذهب جعفری این سرچشمه زلال حقیقت و راستی با نیروی علمی حضرت جعفر بن محمد روز به روز پیشرفت شگرفی مینمود و در مقابل کاخهای ظلم و ستم بنیعباس سخت ایستادگی و پافشاری میکرد. تا بدانجا که هارونالرشید سهم ذیالقری را به شافعی داد و گفت او قریشی است.
با بیان این مقدمه روشن میشود که مذهب جعفری یعنی آیین حقیقی محمدی صلی الله علیه و آله و سلم بر پایه عدالت پیریزی شده و مطابق قرآن است و دیگر مذاهب پیروی از افکار کج اندیشان و زمامداران خودسری است که بعد از رحلت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم هر چند ظاهر اسلام را حفظ کرده و خود را مطیع و مؤمن به آن نشان میدادند اما در باطن با استفاده از زور و استبداد خود آن را از مسیر راستین و حقیقی جدا نموده بودند. جدا مایهی تعجب و حیرت است که بعضی نویسندگان میگویند من با آن که شیعه دوازده امامی هستم ولی تا مدتی متحیر بودم چرا مذهب شیعه را مذهب جعفری میگویند سزاوار بود که مذهب شیعه را مذهب علوی یا حسینی میگفتند اما این تحیر من وقتی برطرف شد که رسالهای از انتشارات مرکز مطالعه اسلامی در استراسبورک راجع به امام ششم حضرت جعفر صادق علیهالسلام به دستم رسید بعد از خواندن آن رساله بر من معلوم شد که توانایی علمی آن حضرت به قدری برجسته بود که نام او را بر روی مذهب شیعه نهادند.
در همین عصر اشخاصی وجود دارند که با داشتن مقامات علمی هنوز حقیقت تشیع در نظر آنان روشن نشده و نیز افرادی هستند که با دارا بودن اطلاعات عمیق پا روی حقیقت گذاشته و به عقیده اهل تحقیق هیچ گونه معذور نیستند. اینگونه افراد از روی عناد و تعصب بیجا از مذهب الهی و محمدی صلی الله علیه و آله و سلم و قرآنی (مذهب جعفری) روی گردان هستند و از آن وحشت دارند. امید است که این مقدمه مذکور در نظر خوانندگان گرامی تصویری را به وجود آورده باشد که بعد از رحلت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم دین اسلام و احکام قرآن با قدرت جبر و زور به طرف قوس نزولی سیر میکرد ولی قدرت و توانایی علمی حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام قرآن و اسلام را از سیر نزولی به جانب سیر صعودی برگرداند و مذهب جعفری در حقیقت همان کاخ باشکوهی که پایههای آن را مساوات و برابری تشکیل میدهد و همان اسلام واقعی که (ان الذین عندالله الاسلام؛ همانا عزیزترین و بهترین دین در نزد خدا اسلام میباشد.» است.
ایرانیان نجیب و آگاه که در تمام علوم و تربیت اخلاقی ممتاز بودهاند با سرمشق قرار دادن دانشمندان بزرگی مانند شیخ مفید و علامه طوسی و علامه حلی و سایر بزرگان و اندیشمندان ایرانی و غیر ایرانی حقیقت اسلام را دریافتند و نماینده آنان سلمان فارسی که از زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم نمایانگر اجتماع همین آیین مقدس بود و بعد از رحلت حضرت از ابتدای ماجرای سقیفه بنیساعده ناظر کجرویهای خلفای انتخابی بود و گاهی آنان را نیز تنقید میکرد و تا مدت عمر خود مراقب دین و آیین حقیقی اسلام و پیروی تعلیمات کسانی بود که به امر آسمانی پیغمبر اسلام آنان را همدوش قرآن معرفی کرده و فرموده بود که این دو چیز گرانبهای الهی هرگز و هیچ گاه از هم جدا نخواهند شد. در نظر پادشاهان هوشیار ایران نیز این حقیقت مانند خورشیدی درخشان چنان تلألو نمود که پیروی از اهلبیت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را مذهب رسمی ایران معرفی کردند و نیز پیروان مذهب حقیقی روز به روز در کشورهای جهان گسترش پیدا نمود. در جهان امروز تنها کشوری که مدال افتخار رسمیت پیروزی از مرام پاک اهلبیت پیغمبر را دارا میباشد کشور ایران است که در نتیجه علاقه و پیروی از خاندان پاک پیغمبر برکات مادی و معنوی بر این کشور سرازیر میباشد و در هر عنصری سلاطینی که این مقررات را رعایت کردهاند مورد عنایت خاصه الهی قرار گرفتهاند و در سایه قرآن و ائمه اطهار علیهمالسلام نیروی شمشیرشان بر فرق دشمنان استقلالیت در اهتزاز بوده است و سرافرازیهای سرشار پیوسته نصیب این کشور و خدمتگزاران حقیقی این ملت نجیب گردیده است.
ممانعت امام صادق علیهالسلام از زوال مذهب شیعه
از قدیم الایام در هر عصر و زمانی رهبران الهی برای نشر حقایق و انجام وظیفه اجتماعی و به منظور دلسوزی توده پیوسته با معاصرین مخالف خود مناظرات و مذاکرات میکردند.
مبارزهی علمی امام صادق علیهالسلام با حیلههای شوم
حضرت صادق علیهالسلام اندیشههای مسموم این طایفه را برملا کرد و روز به روز بر تجلیات مکتب خود افزود.
هنگامی که دشمنان نقابدار موفقیت حضرت را مشاهده میکردند بر حسادتشان افزودهتر میگشت و در مکتب تدریس حضرت از شاگردان مختلف در فنون متفاوت گردهم آمده و بحث علم کلام و فلسفه در مدرسه حضرت تدریس میشد و شهرت و آوازه علمی وی در تمام اقصی و نقاط جهان منتشر شده بود و یاران وی با نیروی علمی فوقالعاده فعالیتها داشتند و نصیب فراوانی از این معدن علم به شهر کوفه رسیده است و در حدود هزار نفر دانشمند مجهز در کوفه در رشتههای مختلف علوم اسلامی تدریس میکنند و همه این مدرسین میگویند: «حدثنی جعفر ابن محمد» و در همه جا از عظمت دریای پهناور علم جعفر بن محمد علیهالسلام گفتگو مینمایند بر حسادتشان اضافه میگردید.
در آن زمان شهر کوفه مرکز مهم تجاری و مهد صنعت به شمار میرفت و از ایرانیان غیرمسلمان چهار هزار نفر در کوفه مشغول کسب و تجارت بودند و در بین مردم سرزمینهای دیگر و مهاجرین نیز افراد بسیاری که دارای عقاید فاسد بودند وجود داشت و همه آنان منتظر فرصتی بودند که این زهر مهلک شیطانی خود را برای نابودی مسلمین به کار گیرند. به همین منظور عدهای از آنان در مجلس تدریس علمای اسلام حاضر میشدند و برخی از آنها نیز بعد از گذشت زمانی مستقلا مجلس درس تشکیل داده و عقیدههای خلاف خود را به امام صادق علیهالسلام نسبت میدادند و بدین طریق نقشه خود را عملی میساختند.
در این زمان بود که سوسن نصرانی مسلمان شد پس از رفت و آمد زیاد به مجامع مسلمین اولین شخصی بود که رشته بحث قضا و قدر را در مکتب اسلام عنوان کرد. معبد جهنی و غیلان نیز این بحث را از او گرفتند. جای شگفتی است که پس از انتشار این بحث سوسن به نصرانیت خود بازگشت.
ابن کلاب حشوی که از مسلمین محسوب میشد با گذشت زمان مردم فهمیدند که او نیز نصرانی بوده است. فیثون نصرانی میگوید: «اگر ابنکلاب زنده میماند تمام مسلمین را نصرانی میکرد.»
مناظرات امام صادق علیهالسلام با مذاهب جهان آن زمان
در عصر امام جعفر صادق علیهالسلام موقعیتی به وجود آمد که سلاطین عباسی برای استحکام بخشیدن قدرت خود از دانشمندان سست عنصر مادی پرست بهره میجستند و به نام روحانی از طرف خود در برابر احکام نورانی اسلام عقاید و آرایی جدید به وجود میآوردند و در نتیجه قوانین حقیقی اسلام علنا زیر و رو شد. مخصوصا عقیده مادیگری به واسطه انتقال فلسفه یونان به عرب و ضعف روحی بعضی از مسلمین سست عنصر خوشباور با شنیدن اصطلاحات و الفاظ فریبنده فلسفی از خود بیخود شده و حقیقت اسلام را از دست میدادند.
در چنین اوضاع و شرایطی بود که امام جعفر صادق علیهالسلام در جبهههای مختلف مانند سد محکم و شکستناپذیری با استدلالهای قوی علمی شگفتانگیز در مقابل عقیدههای باطل و گفتار مخالفین دین و مذهب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم ایستادگی میکردند و خطرناکتر از همه عقیده مادیگری بود که ظاهرا ریشههای استواری به خود گرفته بود و پیروان این عقیده به اسم زندیق معروف بودند و آنها را نیز زنادقه می نامیدهاند. دانشمندان زیادی از این مذهب نام بردهاند که مشهورترین آنان عبارتند از: ابن ابیالعوجا و طالوت و ابناعمی و ابنمقفع که به نشر این عقیده باطل همت گماشتند و پیروان این عقیده جملگی درشتگو و بیادب و گستاخ و دارای زبان تلخ و دور از تربیت اجتماعی بودند ولی خود را روشنفکر میپنداشتند.
حضرت صادق علیهالسلام با قدرت علمی و اعتبار اجتماعی خود چنان با آنان با ادب رفتار میکردند و در تنظیم منطق چنان مهارتی داشتند که حریف در برابر حضرت جز سر تسلیم چاره دیگری نداشت. چنان که سالی در موسم حج حضرت امام صادق علیهالسلام در مجلسی بین اصحاب خود تفسیر قرآن تدریس میکردند و عدهای از همین افراد با هم کیشان خود به ابن ابیالعوجا گفتند آیا میتوانی این شخص را (حضرت صادق) به مغالطه اندازی و او را در بین پیروانش سرافکنده کنی ببین این مرد (حضرت صادق) چگونه مردم را میفریبد و خود را دانشمندترین مردم میپندارد.
گفتار امام صادق علیهالسلام در خصوص اقتصاد اسلامی
شخصی درباره طریق کسب و معاملات و راه و مخارجات زندگی از حضرت صادق علیهالسلام سؤال کرد. حضرت فرمود: طریق معاملات و مخارجات مردم بر چهار قسم است و از این چهار قسم بعضی حلال و بعضی دیگر حرام است. قسم اول آن حکومت و ریاست بعضی از مردم است بر عدهی دیگر. قسم دوم تجارت. قسم سوم صناعات. قسم چهارم اجارات (کارگری و کارفرمایی) است. تمامی این چهار قسم از جهتی حلال و از جهت دیگر حرام است. اما حکومت و ریاست حلال ولایت و ریاست والیان عادل است که از جانب خدای تعالی ولایت این قبیل اشخاص حلال و اطاعت آنها واجب است. اما ولایت و ریاست حرام آن ولایت و ریاست والیان جور است که با ظلم و تعدی بر مردم حکومت میکنند و این چنین افراد در عذاب الهی گرفتارند زیرا که به سبب حکومت آنها تعلیمات حق و صلاح تعطیل و تعلیمات باطل و فساد زنده میشود. کتابهای دینی باطل و مساجد خراب و احکام شرع تغییر پیدا میکند. به همین جهت است که این عمل حرام و کمک کردن و داد و ستد کردن با آنان حرام است مگر اینکه از روی ناچاری باشد مانند انسان گرسنهای که ناچار است مرده و خون را بخورد.
قسم دوم تجارت است که آن بر دو قسم است. تجارت حلال عبارت است از خرید و فروش اجناسی که امور زندگی مردم بدون آن اجناس امکانپذیر نیست و تجارت حرام عبارت است از خرید و فروش اجناسی که به وسیله آنها زندگی صحیح بندگان خدا تباه و فاسد میشود که داد و ستد و خوردن و آشامیدن همه آنها و نگاه داشتن و بخشش آنها حرام است. سپس امام علیهالسلام اقسام صنایع حلال و حرام و اقسام اجیر شدن حلال و حرام و طریق صرف کردن مال در جایی که حلال و در جایی که حرام است همه آنها را مشروحا بیان فرمودند که در محل خود در کتابهای فقهی دانشمندان شیعه از حضرت نقل کردهاند.
چگونگی رفتار والی و حاکم با رعیت
عبدالله نجاش شخص مشهور تاریخی است که از طرف منصور عباسی به حکومت اهواز منصوب گردید. وی از محضر حضرت صادق علیهالسلام راجع به حکومت خود – آنچه موجب رضایت خدا و پیغمبر است – سؤالاتی کرد و حضرت صادق علیهالسلام جواب نجاشی را در رسالهای مشروحا بیان فرمودهاند.
میفرماید من جواب خلاصه آنچه را که سؤال کردی مینویسم هر گاه به آن عمل کنی و از آن تجاوز نکنی امید است که نجات پیدا کنی انشاءالله.
حضرت فرمود: پدرم از پدرانش از رسول خدا به من خبر دادهاند اگر برادر دینی در کاری با کسی مشورت کند و آن کس راه صحیح را نشان ندهد خدا عقل او را زایل میکند. بدان که در این باره راهی به تو نشان میدهم اگر انجام دهی از امر مهمی که میترسی نجات پیدا خواهی کرد و عبارت است از:
1- بدان رستگاری تو در حفظ خون مردم و آزار نرساندن به دوستان خدا و مهربانی با مردم است و حسن معاشرت و نرمی در حال قدرت و شدت و رفق با دوستان و با کسانی که به تو احتیاج دارند و رفع نقصان رعیت و به عدالت و موافقت با آنان رفتار کردن است.
2- مردمان سخنچین و بدگو را از خود دور کن تا این گونه افراد در پیش تو چرب زبانی نکنند.
3- شبی را به روز به پایان نرسان که از نظر ترحم خدا دور باشی به اشخاص متملق خوشرویی نشان نده که در مقابل آن مورد غضب خدا قرار میگیری.
4- از رساندن طعام برای شکمهای گرسنه کوتاهی مکن و پاداش این کار را در پیشگاه خدا کوچک مشمار. پدرم نقل میکرد که از پیغمبر خدا شنیده بود که به خدای عزوجل و به روز قیامت ایمان ندارد کسی که سیر بخوابد ولی شکم همسایه او گرسنه باشد. اصحاب عرض کردند یا رسولالله ما در خطر هلاکت هستیم حضرت فرمود از زیادی طعام و خرمای خود آتش غضب خدا را خاموش کنید.
5- بترس از خدا مبادا قلب یکی از بندگان خدا را بترسانی زیرا پدرم از پدرش از علی بن ابیطالب علیهالسلام نقل کرده هر کسی با قهر و خشونت به روی مؤمنی نظر کند و او را بترساند در روز قیامت که سایهای به جز سایه خدا نیست خدا او را میترساند.
حضرت به نجاشی اندرزهای دلپذیر و آنچه را که لازمه حُسن رفتار یک مسلمان حقیقی است از قول رسول خدا نقل میکرد و در خاتمه هر یک میفرمود تو را وصیت میکنم که از خدا بترسی و اطاعت خدا را بجا آوری و به رشته محکم خداپرستی بچسبی تا به راه مستقیم هدایت یابی و هرگز رضایت مردم را به رضایت خدا مقدم مدار.
6- فرمود ای نجاشی بر هر کسی نسبت به درگاه خدا مهمتر از تقوی وظیفهی دیگری متصور نیست و این وصیت ما اهلبیت بر شیعیان است.
7- تا میتوانی در دنیا به کردار خود مواظب باش. مبادا کاری انجام بدهی که در فردای قیامت در مقابل آن بازخواست شوی.
دلیل امامت حضرت امام صادق علیهالسلام
دلیل عقلی
در هر زمانی نیاز به وجود رهبر عادل و معصوم است و جعفر بن محمد در عصر خود همه اوصاف امامت را دارا بود. و حضرت در علم و زهد و عمل افضلترین برادران و عمو زادگان خود بود و مردمانی که در آن زمان به امامت دیگران قائل شدهاند در اشتباه یا در خطا و گمراهی عمدی قرار گرفته بودند. از جمله امری که به امامت حضرت دلالت دارد صدور معجزات و کراماتی است که از حضرت زیاده از حد و حصر نقل کردهاند. در این کتاب نیز فصل جداگانهای در این باب ذکر خواهد شد.
دلیل نص بر امامت جعفر بن محمد
«عن ابیالصباح الکنانی قال نظر ابوجعفر الی ابنه ابیعبدالله علیهالسلام قال اتری هذا من الذین قال الله تعالی و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین؛ راوی میگوید حضرت امام باقر علیهالسلام نگاهی به روی فرزندش ابیعبدالله کرد و فرمود این فرزند من از جمله کسانی است که خدای تعالی درباره آنان فرمود بر کسانی که در روی زمین بین مخالفین ضعیف شدند خواستیم منت و نعمت بر آنان نصیب گردانیم تا آنکه آنان را پیشوای مردم کرده و وارث پیشوایان گذشته گردانیم.»
«جابر بن یزید جعفی قال سئل ابوجعفر باقر علیهالسلام عن العالم بعده فضرب یده علی ابیعبدالله علیهالسلام قال هذا و الله بعدی قائم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم»
از حضرت باقر در خصوص امامت بعد از خود سؤال شد حضرت دست بر فرزند خود ابیعبدالله گذاشت و فرمود به خدا سوگند امام بعد از من همین است.
«عن طاهر صاحب ابوجعفر قال کنت عنده فاقبل جعفر علیهالسلام فقال ابوجعفر هذا خیر البریه.»
و نیز در حدیث دیگر راوی میگوید در خدمت امام باقر بودم جعفر بن محمد وارد شد حضرت باقر فرمود بهترین مردم همین است عمر بن ابان گوید از حضرت صادق پرسیدم از صحیفه سربسته که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به ائمه داد. حضرت در جواب فرمود بعد از رحلت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم امیرالمؤمنین علیهالسلام علم و اسلحه و چیزهای دیگری را از حضرت رسول وارث شد بعد از آن حضرت امام حسن و پس از وی حضرت حسین و علی بن الحسین علیهالسلام به دست گرفت بعد از او به فرزندش. سؤال شد و بعد از او به حضرت شما رسیده است حضرت فرمود: بلی.
حضرت جعفر بن محمد باز میفرماید: زمانی که وفات پدرم نزدیک شد فرمود چندین نفر از بزرگان مشهور مدینه را حاضر کن تا من وصیت کنم گوید من چهار نفر از آن افراد با شخصیت مدینه را حاضر کردم کنار بستر پدرم نشستند پدرم فرمود بنویس این وصیت مانند وصیت حضرت یعقوب پیغمبر به فرزندان خویش:
(یا بنی ان الله اصطفی لکم الدین فلا تموتن الا و انتم مسلمون؛ آفریدگار جهان شما را با همین دین اسلام امتیاز خاصی داده است و تا زنده هستید شما در اسلام ثابت قدم باشید.»
و به فرزندش جعفر بن محمد وصیت کرد وقتی که مردم مرا در بردی (ملافه مخصوص) که با آن نماز جمعه میخواندم کفن کرده و عمامه بر سرم بگذار و قبرم را چهار گوشه به ارتفاع چهار انگشت از زمین بلندتر کن و در قبر بند کفن مرا باز کن. سپس به گواهان فرمود مرخص هستید برگردید خدا همه شماها را رحمت کند حضرت گوید به پدرم عرض کردم پدرجان این همه امری بود که انجام دادید و شاهد گرفتید فرمود دوست نداشتم که مردم بگویند که وصیت نکرده و اراده کردم که بعد از من بر امامت تو برهان باشد. نظیر این حدیث در خبر لوح از جانب خدا نص بر امامت آن حضرت رسیده است.
کرامات امام جعفر صادق علیهالسلام
از جمله اموری که دلالت دارد بر اینکه جعفر بن محمد خلیفه الله است قضیهای است که ربیع حاجب منصور دوانقی نقل کرده است. میگوید روزی منصور عباسی مرا احضار کرد که جعفر ابن محمد را حاضر کنم وقتی که چشم منصور به حضرت افتاد گفت خدا بکشد مرا اگر تو را نکشم در سلطنت من اخلالگری میکنی؟ و مردم را بر من میشورانی؟ حضرت فرمود به خدا سوگند چنین قصد و چنین کاری نبوده است اگر چیزی در این خصوص به شما رسانده باشند به دروغ گفتهاند و اگر بر فرض چنین امری ثابت شده باشد حضرت یوسف را برادرانش ظلم کردند ولی در مقابل یوسف آنان را عفو کرد حضرت ایوب در مقابل مصائب و مشکلات صبر نمود حضرت سلیمان را سلطنت عطا شد شکرگذاری کرد. اینان پیغمبرانند و نسبت شما نیز به آنها میرسد.
ربیع میگوید وقتی که حضرت به طرف مجلس منصور میآمد در راه لبهای حضرت حرکت میکرد و مشغول دعا خواندن بود وقتی که وارد مجلس شد غضب منصور آرامتر شد. منصور گفت که حضرت به طرف بالای مجلس تشریف ببرند و ایشان نیز چنین کردند منصور گفت آن نسبتهایی که به تو دادم فلان و فلان به من خبر دادهاند و خودشان نیز حاضرند. حضرت فرمود آنان را با من روبرو کنید تا حقیقت نسبت آشکار گردد منصور دستور داد آن مرد به آن نسبتهایی به حضرت داده اقرار کند آن مرد گفت: بلی.
حضرت صادق علیهالسلام فرمود قسم یاد کن مرد شروع به قسم خوردن نمود و حضرت فرمود آنچنان قسم یاد کن که من میگویم این گونه بگو از حول و قوهی خدا بیزارم و به حول و قوهی خود پناهندهام که این چنان کار (یعنی به وسیله تو در سلطنت خلیفه اخلالگری) بوده است. آن حضرت با حال مخصوصی فرمود این فرد دور از رحمت خدا را بگیرید و از پایش بیرون بکشید.
کمی نگذشت دیدند که آن مرد از جانب پایش گرفتار شد و چون خلیفه چنین حال را دید حضرت را نزد خود نشاند و حضرت را احترام کرد. حضرت از آن مجلس فارغ شد. پشت سر حضرت روانه شدند و به حضورش گفتند (خلیفه) شدیدترین غضب را در حق شما داشت. ولی وقتی که داخل مجلس شدید مشغول دعا خواندن بودید و غضب منصور سبکتر گردید حضرت فرمود دعای جدم حضرت حسین علیهالسلام را میخواندم. عرض کردم فدایت شوم آن دعا کدام است؟ حضرت فرمود: «یا عدتی عند شدتی و یا غوثی عند کربتی احرسنی بعینک لاتنام و اکنفنی برکتک الذی لا یرام؛ ای خدایی که در تمام شداید مایهی امیدواری و در تمام غصهها پناهگاه منی با آن نظر بدون غفلت خود و با آن قدرت پایندهات نگهدارم باش.»
ربیع میگوید من این دعا را حفظ کردم و به برکت آن دعا همیشه از گرفتاریها نجات یافتم. وی میگوید به حضرت عرض کردم چرا نگذاشتی آن مرد سخنچین به اختیار خود قسم یاد کند؟ حضرت فرمود: دوست نداشتم که خدا را با لفظ توحید و تمجید قسم بخورد شاید خدای تعالی از او بگذرد یا عقوبت وی را به تأخیر اندازد و با آن لفظی که شنیدی قسم دادم تا خدای عزوجل شدیدا گرفتارش کند. حضرت جعفر بن محمد میفرمود: کلام من کلام پدرم و جدم است و کلام جدم کلام پدرش و علی بن ابیطالب علیهالسلام است و کلام علی علیهالسلام کلام رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم و کلام رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم کلام خدا است. حضرت جعفر بن محمد میفرمود: علم ما خانواده غابر و مزبور و نکت فی القلوب و نقر فی الاسماع است و جفراحمر و ابیض که تمام مردم به علم آن محتاجند در نزد ما است.
از حضرت تفسیر این کلمات را پرسیدند. حضرت فرمود: اما غابر علم آینده و مزبور علم گذشته است «اما نکت فی القلوب الهامات الهی و نقر فی الاسماع» شنیدن سخن فرشتگان است ما کلام ملائکه را میشنویم ولی شخص آنها را نمیبینیم اما جفراحمر آن ظرفی است که اسلحه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در آن است و بیرون نیاید تا قائم ما ظهور کند و اما جفر ابیض آن ظرفی است که تورات موسی و انجیل عیسی و زبور داوود و کتابهای الهیه در آن است و مصحف فاطمه علیهاالسلام در آن و آیه آینده و اسامی پادشاهان تا روز قیامت در آن است و اما جامعه آن نوشتهای است که از زبان مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم خارج شده و با دست علی بن ابیطالب علیهالسلام نوشته شده است به خدا سوگند هر آن چیزی که تا روز قیامت مردم به آن احتیاج دارند در آن نوشته شده است.
نشان و علامت امامت
ابیبصیر میگوید روزی در خدمت حضرت نشسته بودم فرمود آیا ابامحمد امامت را شناخته؟ دست روی زانوی حضرت گذاشتم و گفتم: بلی «والله الذی لا اله الا هو» تو همان امام من هستی. حضرت فرمود: راست گفتی و در این عقیدهات ثابت باش. گفتم یابن رسولالله نشان امام را بیان فرمایید. فرمود: ای ابا محمد غیر از شناختن امام نشان دیگری لازم نیست. گفتم میخواهم شناسائیم تکمیل باشد. فرمود: یا ابامحمد در اطراف کوفه برای تو فرزندی به نام عیسی به دنیا آمده است و بعد از او محمد و پس از آن دو دختری برای شما خواهد بود. بدان این دو پسر است در صحیفه جامعه مخصوص ما شیعیان نوشته شده است با اسامی پدران و مادران و اجداد و نسبتهای آنان تا روز قیامت. حضرت آن صحیفه را نشان داد دیدم. چیز زردی درجهدار بود.
ابیبصیر میگوید روزی وارد منزل حضرت صادق علیهالسلام شدم فرمود یا ابامحمد ابوحمزه به چه کاری مشغول بود؟ گفتم یابن رسولالله او را مرد شایسته دیدم. حضرت فرمود وقتی که برگشتی سلام مرا به او برسان و بگو که در فلان ماه و فلان روز از دنیا خواهد رفت. ابوبصیر میگوید عرض کردم که ابوحمزه از جمله شیعیان حقیقی شما است فرمود بلی آنچه در پیش ما است از خبر دادن از مرگ از خبر است از برای او عرض کردم آیا شیعیان شما با شما هستند؟ حضرت فرمود: بلی هر گاه کسی از خدا بترسد و مواظب کردار خود باشد و از گناه بپرهیزد در رتبه ما خواهد بود. ابوبصیر میگوید به وطن بازگشتم در همان سال چیزی نگذشت که ابوحمزه از دنیا رفت.
زید شحام میگوید حضرت صادق علیهالسلام فرمود: ای زید چند سال داری؟ گفتم: اینقدر. فرمود: ای زید بشارت باد تو را که از دوستان ما هستی آیا راضی نیستی که با ما باشی؟ عرض کردم بلی ای مولای من چقدر خوب است که با شما باشم فرمود: ای زید به خدا قسم من بر شما از خودتان مهربانترم و به پروردگار سوگند گویا در بهشت در یک مقام تو و حارث بن مغیره نضری را میبینم.
عبدالحمید بن ابیعلا که از دوستداران محمد بن عبدالله ابن الحسین (شهید فخ) بود و منصور عباسی او را دستگیر کرد و روانه زندان نمود. ابوبصیر میگوید در موسم حج روز عرفه حضرت صادق علیهالسلام را ملاقات کردم فرمود: ای محمد دوست شما عبدالحمید به چه کاری مشغول است؟ گفتم: مدتی است که منصور دوانقی وی را گرفته و زندانی کرد. حضرت دستهایش را بلند کرد بعد از مدتی دعا فرمود یا محمد به خدا سوگند رفیقت آزاد شد. محمد میگوید پس از مراجعت از عبدالحمید پرسیدم کی خلاص شدی؟ بعد از ظهر روز عرفه.
رزام ابن مسلم میگوید منصور به حاجب خود دستور داد وقتی که جعفر بن محمد وارد مجلس شد فورا وی را میکشی. حضرت وارد مجلس شد و نشست. منصور دنبال حاجب فرستاد حاجب آمد. به طرف حضرت نظر کرد ولی آن حضرت را ندید. سپس منصور حاجب را گفت برگردد. حضرت امام صادق علیهالسلام نیز حرکت کرد و رفتند. بعد از آن منصور دست به هم میزد و حاجب را توبیخ میکرد که چرا جعفر بن محمد را نکشتی؟
جابر و سعید بن عمر جلاب هر دو از حضرت باقر علیهالسلام نقل کردهاند که اسم اعظم خدای عزوجل هفتاد و سه حرف است و در نزد آصف بن رخیا وزیر حضرت سلیمان یک حرف موجود بود که با آن یک حرف تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن نزد سلیمان حاضر میکرد و در نزد ما ائمه هفتاد و دو حرف موجود است و یک حرف آن علم مخصوص خدای عزوجل است.
رقاعه بن موسی میگوید در محضر حضرت صادق علیهالسلام بودم که ابوالحسن موسی علیهالسلام وارد شدند. وی میگوید من آقا را بغل چسباندم و سر مبارکش را بوسیدم. حضرت صادق علیهالسلام فرمودند: همین پسرم در دست بنیعباس گرفتار شده بعد آزاد میشود. پس او را دستگیر نموده و به قتل خواهند رسانید.
عائذا حمسی میگوید به محضر حضرت صادق علیهالسلام داخل شدم و قصد داشتم که از حضرت در خصوص نماز سؤالاتی کنم. اول به این طریق سلام کردم: «السلام علیک یابن رسولالله» جواب سلام مرا داد سپس فرمود به خدا قسم ما فرزندان حضرت رسول هستیم و ما ذوی القربی نیستیم. سه مرتبه این کلام را تکرار کردند سپس بدون اینکه سؤال کنم فرمود هرگاه به نمازهای واجب صحیح قیام کنی به غیر از این از تو چیزی سؤال نخواهد شد.
ابوحمزه ثمالی میگوید با حضرت صادق علیهالسلام در راه مکه همراه بودم. ناگهان سگ سیاهی نمایان شد. حضرت فرمود: خدا رو سیاهت کند چه خبر است؟ ناگهان آن سگ به شبیه پرنده درآمد و ناپدید شد. حضرت فرمود: این قاصد جنیها است هشام مروانی مرده و این حیوان مأمور است که در شهرها خبر مرگ وی را منتشر کند.
ابوبصیر میگوید همسایهای داشتم از کارمندان دولت عباسی که دارای ثروت زیاد و کنیزان خواننده بود. در منزل خود دوستان و همکاران خود را جمع کرده شرب خمر و عربدهکشی مینمود و اسباب اذیت و ناراحتی من بودند. چندین بار به او متذکر شدم قبول نکرد آخر در جواب گفت من به این اعمال زشت گرفتارم. هر گاه به خدمت آقایت (جعفر ابن محمد) رسیدی از حال من بگو شاید توجه و دعا کند تا خدا مرا نجات دهد.
روزی به خدمت حضرت رسیدم و گفتار این شخص را بیان کردم. حضرت فرمود: وقتی که به کوفه رسیدی این شخص پیش تو خواهد آمد به او بگو جعفر بن محمد گفت کارهای زشت خود را ترک کن من در پیش خدا ضامن بهشت تو هستم. ابوبصیر میگوید من به کوفه رسیدم آن مرد نیز در بین سایر مردم به دیدن من آمد. وقتی که مجلس خلوت شد جریان شفای او و جواب حضرت را به وی نقل کردم. مرد تا بیان حضرت صادق علیهالسلام را از زبان من شنید شروع به گریه کرد و گفت آیا سوگند یاد میکنی که جعفر بن محمد چنین فرموده است؟ سوگند یاد کردم که حضرت چنین گفته است.
مرد گفت: همین قدر برای من کافی است. پس از گذشت چند روز شخصی را فرستاد و از من خواست که به نزد وی روم. رفتم دیدم پشت در خانه خود لخت و عریان ایستاده است.
گفت ای ابوبصیر از ثروت من چیزی نمانده است و همینطور که میبینی همه را از دست دادم. ابوبصیر میگوید پیش دوستان رفتم و مقداری لباس جمع کرده برای او آوردم. بعد از چند روز شخصی را نزد من فرستاد. رفتم دیدم مریض است. دو سه روزی مشغول معالجهی وی بودم تا هنگام مرگ وی فرا رسید و من در بالای سر وی نشسته بودم و او مشغول جان دادن بود پس از زمانی غش کرد و دوباره به هوش آمد و گفت ای ابیبصیر امام صادق علیهالسلام به وعدهی خود وفا کرد. این را گفت و جان به جان آفرین سپرد. در آن سال به مکه رفتم در مدینه به خدمت حضرت صادق علیهالسلام رسیدم. یک پایم داخل دهلیز خانه بود که دیدم حضرت فرمودند ای ابابصیر ما به وعدهای که درباره دوستت داده بودیم وفا کردیم.
عبد الاعلی و عبید بن بشیر میگوید: حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام فرمود آنچه در آسمانها و زمینها است و آنچه در بهشت و در جهنم است و آنچه در گذشته و آینده است تا روز قیامت میدانم. سپس فرمود: علم همه آنها از قرآن مجید است. حضرت دست خود را باز کرد و اینچنین فرمود: خدای تعالی میفرماید: «فیه تبیان کل شییء» همه چیز در قرآن بیان شده است.
اسماعیل بن جابر میگوید حضرت جعفر بن محمد فرمود خدای تعالی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به پیغمبر مبعوث فرمود و قرآن را بر او نازل کرد و کتابهای آسمانی با وجود قرآن به پایان رسیدند و حلال و حرام آن تا روز قیامت ثابت است. خبرهای گذشته و آینده در قرآن است و حضرت با دست مبارک به خود اشاره کرد و گفت همه اینها را ما میدانیم.
اسحاق بن عمار صیرفی میگوید روزی در مسجد کوفه از حیث تقیه به دوستان خود سلام نکردم زیرا شیعیان در مضیقه بودند پس از چند روز به خدمت امام جعفر صادق علیهالسلام رسیدم حضرت فرمود: با اسحاق چرا درباره دوستان خود جفا کردی و به آنان سلام ننمودی. عرض کردم به جهت مراعات تقیه بود. حضرت فرمود: ترک سلام تقیه نیست بلکه در اسرار مخصوص باید تقیه کنی. هر گاه مؤمن بر مؤمنی سلام بگوید ملائکه در جواب آن سلام علیکم و رحمته الله و برکاته خواهند گفت.
ابیبکر حضر میگوید در خدمت حضرت صادق درباره موضوع شورش زید بن علی گفتگو شد حضرت فرمود به خدا قسم عمویم کشته میشود و اگر شما در خانههایتان قرار بگیرید به شما اذیتی نمیرسد.
داود بن اعین میگوید در آیه: (و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون) فکر میکردم که جن و انس برای عبادت خلق شدهاند ولی معصیت میکنند. روزی وارد منزل حضرت صادق علیهالسلام شدم حضرت با صدای بلند فرمودند: (و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون). سپس آن حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: (لا تدری لعل الله یحدث بعد ذلک امرا؛ تو نمیدانی که خدا امر تازه را صلاح داند.»
با بیان حضرت فهمیدم که آیه اولی نسخ شده است.
یونس بن طبیان میگوید با عدهای در حضور حضرت جعفر ابن محمد صادق علیهالسلام حاضر بودم سؤال از آیه شریفهی خدا به حضرت ابراهیم خلیلالله علیهالسلام کردم فرمود: «خذا ربعه من الطیر.» آیا مرغها از جنس مختلف بود یا از یک جنس بود؟ حضرت فرمود: آیا میخواهید به شما نیز مانند آنها نمایان کنم گفتم: بلی.
فرمود: ای طاووس ای کلاغ ای باز ای کبوتر. چهار پرنده مختلف پریدند و در حضور حضرت حاضر شدند و سپس حضرت فرمود: آن چهار مرغ را ذبح کرده و قطعه قطعه نمودند. پرها را کنده و به هم مخلوط نمودند. سپس سر طاووس را برداشت و صدا کرد دیدیم گوشت و استخوان و پرها را از هم جدا شده و به سر چسبیده طاووس زنده
جلو حضرت ایستاد. سپس دیدم هر کدام از پرندگان را به ترتیب صدا کرد و همه پرندگان زنده در نزد حضرت حاضر شدند.
هشام بن حکم نقل میکند روزی مردی از اهل حیل به خدمت حضرت صادق علیهالسلام آمد و ده هزار درهم آورد و گفت یابن رسولالله با این پول خانه برای من خریداری کن تا در اینجا ساکن باشم سپس مرد به مکه رفت وقتی که از حج مراجعت کرد حضرت او را در منزل خود جای داد. فرمود از برای تو خانه در بهشت اعلی خریداری نمودم حد اول آن رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم و حد دوم آن خانه من و حد سوم آن خانه حضرت امام حسن علیهالسلام و حد چهارم آن به خانه حضرت حسین علیهالسلام و قباله آن را نوشتم. وقتی مرد این را شنید گفت راضی شدم. حضرت آن پولها را بین اولاد امام حسن علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام تقسیم کرد وقتی مرد به وطن مراجعت کرد مرض سختی وی را عارض شد و وصیت کرد که آن قباله حضرت را با وی دفن کنند و این وصیت را انجام دادند. فردای آن روز که به سر قبر او رفتند قباله را روی قبر دیدند که در پشت قباله نوشته شده بود: «وفی لی ولی الله جعفر بن محمد؛ جعفر بن محمد ولی الله به عهد خود وفا کرد.»
حماد بن عیسی از حضرت صادق علیهالسلام درخواست نمود که حضرت در حق وی دعا کند که خدا حج زیاد و املاک نیکو و همسر لایق و زیبایی از خاندان بزرگ و فرزندان نیکوکار نصیب وی گرداند. حضرت فرمود: بار الها بر حماد پنجاه حج مقبول و املاک نیکو و از خاندان شریف همسر زیبای صالحه و از آن همسر اولاد نیکوکار نصیب فرما. یکی از اشخاصی که در آن مجلس بودند میگوید بعد از مدتی در بصره گذرم به منزل حماد بن عیسی افتاد حماد گفت آیا دعای حضرت صادق علیهالسلام درباره من را به یاد داری. گفتم بلی گفت این خانه من و در این شهر خانهای به خوبی این خانه نیست و املاکم بهترین املاک است و همسرم از بهترین خانوادهها و اولادم را هم میشناسی و چهل و هشت مرتبه حج کردهام میگویند حماد دو حج دیگر نیز انجام داد و در حج پنجاه و یکم چون برای احرام بستن به جحفه رسیدند حماد داخل کنار رودخانهای شد که غسل کند سیل او را درربود. غلامان از پی او رفتند او را از آب گرفتند ولی غرق شده بود و به همین جهت حماد را غریق الجحفه خواندند.
روزی منصور عباسی محمد بن اشعث را گفت شخص صاحب عقلی را نزد من بیاور که هر چه به وی سفارش کنم به خوبی انجام دهد. محمد بن اشعث دایی خود که شخصی به نام ابنمهاجر بود نزد منصور حاضر کردم. منصور به وی گفت یابن مهاجر این اموال را بگیر و به مدینه برو پیش جعفر بن محمد و عبدالله المحض ابن الحسن بن الحسن المجتبی و جمع دیگر از سادات مدینه به ایشان بگو من مرد خراسانی و از شیعیان شما هستم و این اموال را به جهت شما آوردهام. وقتی که مال را گرفتند بگو چون من واسطه هستم باید به آنها رسید بدهید که به صاحبانش برسانم مقصودش به دست آوردن بهانه بود. ابنمهاجر مال را گرفت روانه مدینه شد. مالها را تقسیم کرد و برگشت منصور عباسی پرسید چه کردی؟ گفت مالها را گرفتند و قبض رسید دادند به غیر از جعفر بن محمد علیهالسلام که در میان مسجد به خدمتش رسیدم. نماز میخواند صبر کردم تا از نماز فارغ شد برخاست تشریف برد من به دنبال وی روانه شدم توجهی به من کرد و گفت ای مرد از خدا بترس و اهلبیت پیغمبر را فریب نده. چون آنها تازه از ظلم بنیمروان خلاص شدهاند. عرض کردم مگر چه شده؟ حضرت سرش را نزد من آورد تمام وقایع بین من و تو را خبر داد گویا حضرت نیز با ما بوده است. منصور گفت یابن مهاجر هیچ وقتی نبوده که در بین اهلبیت پیغمبر محدثی نباشد و امروز محدث بین آنها جعفر بن محمد است.
تا اینجا گوشهای از نور حکمت و صفای باطن و مقام شامخ علمی و کرامات حضرت همانند قطرهای از دریا نوشته شد. در اینجا لازم است اشاره شود به نسبتهایی که دشمنان دوست نما از روی غرض به آن حضرت داده و بعضی از شیعیان ضعیف العقیده از روی سادگی آن نسبتها را پذیرفتهاند. از جمله آن نسبتهای دروغی فالنامه امام جعفر صادق علیهالسلام و یا افسونها و طلسمهایی که برای فریفتن مردمان نادان در بعضی از کتابهای برخی افراد مغرض جمعآوری کرده و به حضرت نسبت دادهاند و تمام آنها بیاساس و غلط است و شخصی که مراتب ولایت و شناخت حقیقی مقام امام را دارا باشد این قبیل دروغها را اصلا نمیپذیرد.
از ابیبصیر نقل شده است که حضرت فرمود آنچه میگویم در حق معلی بن حنیس پنهان دار. من عرض کردم بفرما. حضرت فرمود: آگاه باش معلی بن حنیس به درجه خود نمیرسد مگر آنکه از داوود ابن علی بر او وارد آید. عرض کردم در چه زمانی این امر اتفاق خواهد افتاد؟ فرمود در سال آینده. پس چون سال دیگر شد داوود ابن علی والی مدینه شد و معلی را احضار کرد و از او پرسید صورت اسامی اصحاب امام جعفر صادق علیهالسلام را باید به من بدهی معلی بن جنیس گفت من از اصحاب او احدی را نمیشناسم و من گاهی برای حاجتی به خدمت حضرت میروم. داوود گفت آیا از من نام و نشان اصحاب را مخفی میداری؟ آگاه باش اگر اسامی آنان را نگویی تو را خواهم کشت. معلی گفت آیا مرا به قتل تهدید میکنی؟ بدان اگر از اصحاب حضرت زیر پای من باشند من پای خود را بر نمیدارم. پس آن لعین امر کرد که آن مرد بیگناه را کشته و به دار کشیدند چنانچه حضرت صادق خبر داده بود.
در کتاب ضرایح از بشیر نبال نقل شده است که میگفت وقتی در خدمت امام صادق علیهالسلام بودم مردی وارد شد و نشست. حضرت فرمود: این لباسهای تو چه پاکیزه است وی عرض کرد این لباس از لباسهای دیار ما است. مرد عرض کرد هدیه به خدمت تو آوردهام و غلام وی داخل شد و بستهای را آورد و در داخل آن چند پارچه لباس بود. وی آن لباسها را به خدمت حضرت تقدیم کرد. ساعتی در خدمت حضرت نشست و صحبتی کرد و رفت. زمانی که آن مرد بیرون رفت حضرت فرمود که اگر هنگام آن برسد صاحب آن علمهای سیاه از خراسان که صدای اسلحه جنگ او بلند خواهد شد. همین مرد است. بعد از آن حضرت به غلام خود فرمود که برود و از این شخص سؤال نماید که اسمش چیست. چون غلام سؤال کرد وی گفت اسم من عبدالرحمن است. حضرت سه بار فرمود که به خدا قسم عبدالرحمن او است و وی آن شخصی است که با شمشیر شورش میکند. راوی میگوید چون ابومسلم خروج کرد دیدم او همان مردی بود که حضرت در حق او فرمود. راوی میگوید معلوم میشود که عبدالرحمن اسم یا لقب ابومسلم بوده است.
انتهای پیام