۰

استعمال توتون و تنباکو در حکم محاربه با امام زمان (عج) است

مدتها است که در فکر آن بودم، لکن در اين مدت، جهات مختلف اين فتوي را بررسي مي کردم تا اينکه ديروز به نتيجه نهايي رسيدم و امروز به سرداب غيبت رفته تا از مولايم امام زمان (عليه السلام) اجازه فتوا را بگيرم و آقا نيز اجازه فرمودند.
کد خبر: ۲۵۶۶
۰۰:۰۰ - ۰۶ بهمن ۱۳۸۶

در هنگامي که استعمارگران انگليس در کشور ايران، امتياز کشت و فروش توتون و تنباکو را به دست گرفته بودند و به اين بهانه مي رفت که در کشور ايران نفوذ کرده و افکار استعماري خود را بين مردم رواج دهند، در اينجا تنها مدافعان اسلام و تنها پشتيبانان و پاسبانان حريم اسلام، يعني فقهاي بزرگ شيعه، به فکر نجات مسلمانان از چنگال خون آشام و ذلت آور استعمار گران بريتانيايي افتادند.

در اين ميان، جناب آيت الله سيد محمد فشارکي به نزد استاد بزرگوارش حضرت آيت الله العظمي سيد محمد حسن شيرازي – اعلي الله مقامهما – آمد و از ايشان وقت خاصي براي ملاقات طلب نمود و ميرزا نيز وقتي را تعيين کرد.

جناب سيد محمد فشارکي در وقت تعيين شده به نزد استاد آمد و در جلسه اي که هيچ کس به جز آن دو بزرگوار نبودند، حضور پيدا کرد.

آيت الله فشارکي به ميرزا عرض کرد: درست است من شاگردي از شاگردان شما هستم، لکن مي خواهم براي مدتي بدون ملاحظه و رعايت استادي با شما سخن بگويم، تا بتوانم صحبتم را صريحا عرض نمايم.
استاد نيز با گشاده رويي خواسته اش را پذيرفت.

آيت الله فشارکي در خطاب به ميرزا گفت: سيد! چرا بر عليه استعمار انگليس قيام نمي کني؟! چرا فتوا بر تحريم تنباکو نمي دهي؟

آيا خون تو از خون سيد الشهداء (عليه السلام) رنگينتر است، پس قيام کن و فتوي بر تحريم تنباکو را بده.

استاد، نظري به سيد محمد فشارکي انداخت و سپس فرمود: مدتها است که در فکر آن بودم، لکن در اين مدت، جهات مختلف اين فتوي را بررسي مي کردم تا اينکه ديروز به نتيجه نهايي رسيدم و امروز به سرداب غيبت رفته تا از مولايم امام زمان (عليه السلام) اجازه فتوا را بگيرم و آقا نيز اجازه فرمودند و امروز قبل از آمدن شما فتوي را نوشتم.

سپس ميرزا فتوا را به سيد محمد فشارکي نشان داد و سيد نيز از استاد معذرت خواهي نموده و از محضر استاد خداحافظي کرد و بيرون رفت.

«اليوم استعمال توتون و تنباکو باي نحو کان در حکم محاربه با امام زمان – سلام الله عليه – است.» و به ايران ارسال شد و در مدت بسيار کوتاهي اين فتوا در سراسر ايران پخش گرديد.

تمامي مردم به اطاعت از مرجع تقليدشان تمامي توتون ها را دور ريخته و تمام قليانها و وسايل استعمال تنباکو را شکستند و از بين بردند و به اين وسيله بود که استعمار گران انگليسي را شکست دادند. بعد از شکست انگليس، بعضي از مردم و علما، نزد ميرزاي شيرازي رفته و به خاطر پيروزي نهضت، به او تبريک مي گفتند.

ميرزا با شنيدن تبريکات به گريه افتاد. هنگامي که علت گريه را مي پرسيدند، پاسخ مي داد: از اين پس، دشمنان به فکر مبارزه با روحانيت مي افتند، زيرا کانون خطر را شناختند.

هر چند اين داستان را در گاهنامه فدک، شماره 4 ديدم، لکن دنبال مدرک و منبع آن مي گشتم تا اينکه در ملاقات با برادر عزيز و بزرگوارم حضرت حجه الاسلام و المسلمين آقاي نظري منفرد که از خطبا، گويندگان و مدرسين محترم قم هستند، فرمودند: از جمله نوشته هاي خطي مرحوم آيت الله العظمي شيخ مرتضي حائري که من يادداشت کردم، اين داستان است و اين مطلب از نوشته هاي آن مرد بزرگ است.

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: