«شیعه نیوز»: می گویند ملانصرالدین از همسایه اش دیگی را قرض گرفت. چند روز بعد دیگ را به همراه دیگی کوچک به او پس داد.
وقتی همسایه قصه دیگ اضافی را پرسید، ملا گفت: دیگ شما در خانه ما وضع حمل کرد.
چند روز بعد ملا دوباره برای قرض گرفتن دیگ به سراغ همسایه رفت و همسایه خوش خیال این بار دیگی بزرگتر به ملا داد، به این امید که دیگچه بزرگتری نصیبش شود.
تا مدتی از ملا نصر الدین خبری نشد. همسایه به در خانه ملا رفت و سراغ دیگ خود را گرفت.
ملا گفت: دیگ شما موقع زاییدن سر زا رفت و مرد. همسایه گفت: مگر دیگ هم می میرد؟ چرا مزخرف می گویی؟ ملا پاسخ داد: چرا روزی که گفتم دیگ تو زاییده نگفتی که دیگ نمی زاید. دیگی که می زاید حتما مردن هم دارد.
و این حکایت اغلب ما مردم است. هر جا که به نفع ما باشد، عجیب ترین دروغ ها و داستان ها را باور می کنیم؛ اما کوچک ترین ضرر را بر نخواهیم تابید.
انتهای پیام
منبع : کتاب محبت و رحمت (سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه واله جلد 2)؛ فرحزاد، حبیب الله