به گزارش «شیعه نیوز»، بیست و ششم رجب، سالروز وفات حضرت ابوطالب (ع)، عموی نبی مکرم اسلام (ص) و پدر امام علی (ع) است که به این مناسبت مطلبی از کتاب «پرسمان علوی» اثری از مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی مذاهب اسلامی تقدیم نگاه شما خواهد شد.
- نام اصلی و آیین و دین پدر حضرت علی (علیه السلام) چه بوده است؟
نام پدر حضرت علی(علیه السلام) عبدمناف و یا عمران بوده است. برخی هم نام و کنیه او را ابوطالب دانسته اند.
از روایات و منابع اسلامی استفاده می شود که حضرت ابوطالب و برادرش عبدالله و پدرشان عبدالمطلب (علیهم السلام) در دوران عمرشان هیچ گاه بت نپرستیدند؛ چرا که جملگی خداپرست و بر دین حنیف حضرت ابراهیم (علیه السلام) بودند.
زمانی که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) به پیامبری مبعوث شد، ابوطالب (علیهم السلام) به دین اسلام ایمان آورد، ولی برای این که بتواند از پیامبر حمایت کند، اسلام خود را اظهار نمی کرد؛ چراکه در آن جامعه، تعصب خویشاوندی حاکم بود، و ابوطالب عنوان خویشاوندی را پوشش ظاهری جهت حمایت از آن حضرت قرار داده بود.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «ابوطالب همچون اصحاب کهف بود که ایمان خود را پنهان می داشتند و تظاهر به شرک می کردند و خداوند به آنها دو پاداش داد».
شواهد و دلایل فراوانی از شیعه و اهل سنّت نقل شده که نشانگر ایمان و اعتقاد ابوطالب(علیه السلام) را به آیین اسلام و نبوت حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) است. ما در این مقام تنها به ذکر چند نمونه از این شواهد اکتفا می کنیم:
الف) اشعار و سخنان او
اشعار و سخنان فراوانی از ابوطالب(علیه السلام) به دست ما رسیده که در تعدادی از آنها به صراحت از نبوت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) و حقانیت او یاد کرده است و این خود گواه روشنی بر ایمان و اعتقاد او به اسلام است، چند نمونه از اشعار او:
لِیَعْلَمْ خِیارُ النّاسِ أَنَّ مُحمَّداً *** نَبِیٌّ کَمُوسی وَ الْمَسیحِ بْنِ مَرْیَمَ
اَتانا بِهُدَیً مِثْلَ ما أَتَیابه *** فَکُلٌّ بِأَمْرِ اللهِ یَهدی وَ یَعْصِمُ
مردمان شریف و بزرگوار باید بدانند که محمد(صلی الله علیه وآله) بسان موسی و عیسی بن مریم(علیها السلام) پیامبر است و همانند هدایت آسمانی آن دو را برای ما به ارمغان آورده است. پس همه پیامبران الهی به فرمان خدا مردم را هدایت می کنند و از گناه باز می دارند.
أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنّا وَجَدْنا مُحَمَّداً *** نَبیّاً کَمُوسی خُطَّ فی أَوَّلِ الْکُتُبِ
وَ أَنَّ عَلَیْهِ فِی الْعِبادِ مَحَبَّةٌ *** وَ لا خَیْرَ مِمَّنْ خَصَّهُ اللهُ بِالْحُبِّ
آیا نمی دانید که ما محمد(صلی الله علیه وآله) را پیامبری مانند موسی(علیه السلام) یافتیم که در کتاب های آسمانی بیان گردیده است!؟ مردم او را دوست می دارند و کسی بهتر از شخصی که خدای بزرگ، دوستی او را در دل ها قرار داده است، نیست.
لَقَدْ أَکْرَمَ اللهُ النَّبِیَّ مُحَمَّداً *** فأَکرَمُ خَلْقِ اللهِ فِی النّاسِ أَحْمَدُ
وَ شَقَّ لَهُ مِنِ اسْمِهِ لِیُجِلَّهُ *** فَذُو الْعَرْشِ مَحمُودٌ وَ هذا مُحَمَّدٌ
خدای بزرگ، پیامبر خود محمد را گرامی داشت. بر این اساس گرامی ترین آفریده خدا احمد است. خداوند نام پیامبر را از نام خود برگرفت تا از مقام وی تجلیل نماید. پس پروردگار صاحب عرش محمود (ستوده) و پیامبر او احمد (بسیار ستایشگر) است.
یا شاهِدَ اللهِ عَلَیَّ فَاشْهَدْ *** أَنی عَلی دینَ النَّبِیَّ أَحْمَدَ
مَنْ ضَلَّ فِی الدِّینِ فَإِنّیِ مُهتَد *** یاربِّ فَاجعَل فِی الَجنانِ مَورِدِی
ای گواه خدا بر من! به ایمان من به آیین رسول خدا محمد(صلی الله علیه وآله) گواهی ده! هر کس گمراه باشد، من اهل هدایت هستم، پس خداوندا محل ورود و جایگاه مرا در بهشت قرار ده!
ب) حمایت های بی دریغ ابوطالب از پیامبر(صلی الله علیه وآله)
همه تاریخ نگاران مشهور اسلامی، فداکاری های بی نظیر وحمایت های سرنوشت ساز ابوطالب را از ساحت مقدس رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را یادآور شده اند که این خود دلیلی روشن بر ایمان محکم اوست.
ابوطالب برای حمایت از اسلام و حراست از پیامبر(صلی الله علیه وآله) سه سال آوارگی و زندگی در شعب ابوطالب به همراه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را بر ریاست قریش ترجیح داد و تا پایان محاصره اقتصادی مسلمانان در کنار ایشان باقی ماند و همه مشکلات را در آن شرایط طاقت فرسا تحمل کرد.
ج) محبت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نسبت به ابوطالب
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در مناسبت های گوناگون از عموی خود، ابوطالب، تجلیل می کرد و دوستی خویش را نسبت به او ابراز می داشت. حلبی در سیره خود از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) چنین روایت می کند: «ما نالَت قریشُ مِنّی شیئاً أُکْرِهُهُ (ای أَشَدُّ الْکَراهَةِ) حَتّی ماتَ أَبُوطالِب؛ تا ابوطالب زنده بود، کفار قریش نتوانستند به من آزار سختی رسانند. »
محبت پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) به ابوطالب گواه روشنی است بر ایمان محکم اوست؛ زیرا رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بنا بر نصّ آیات قرآن، تنها مؤمنان را دوست می دارد و نسبت به کافران و مشرکان سخت گیر می باشد: (مُحمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَ الَّذیِنَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ...)؛ محمد، پیامبر خدا، و کسانی که با وی هستند با کافران سخت گیر و با همدیگر مهربانند.
د) گواهی صحابه رسول خدا(صلی الله علیه وآله)
گروهی از صحابه پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر ایمان راستین ابوطالب گواهی داده اند. ابوذر غفاری درباره ابوطالب چنین می گوید: «وَ اللهِ الَّذی لا إِلهَ اِلاّ هُوَ ما ماتَ أَبُوطالِب رَضِیَ اللهُ عَنْهُ حَتّی أَسْلَمَ؛ سوگند به خداوندی که جز او خدایی نیست، ابوطالب از دنیا نرفت مگر این که اسلام را اختیار نمود. »
از ابن عباس و ابوبکر بن ابی قحافه نیز با سندهای فراوانی چنین روایت شده است: «ابوطالب از دنیا نرفت مگر این که که گفت: «لاإِلهَ اِلاّاللهُ مُحَمَّداً رَسُولُ الله».
منکران ایمانِ ابوطالب انگیزه تمام تلاش های او را انگیزه خویشاوندی آن جناب می دانند؛ در صورتی که پیوند خویشاوندی هرگز نمی تواند محرک انسان برای این گونه فداکاری های طاقت فرسا و استقبال از خطرهای گوناگون باشد، این گونه فداکاری ها همیشه پشتوانه ایمانی و اعتقادی والایی لازم دارد. اگر انگیزه ابوطالب تنها پیوند خویشاوندی بود، چرا عموهای دیگر پیامبر، مانند عباس و ابولهب چنین کاری نمی کردند. آنان که کوشیده اند کفر ابوطالب را اثبات کنند، در واقع، گرایش های تعصب آمیز و انگیزه های سیاسی داشته اند.
اصحاب بزرگ پیامبر که بعدها رقیبان سیاسی علی(علیه السلام) گشتند، عموماً سابقه بت پرستی داشتند و تنها علی(علیه السلام) بود که سابقه بت پرستی نداشت و از کوچکی در مکتب پیامبر با یکتاپرستی پرورش یافته بود. کسانی که می خواستند از مقام علی(علیه السلام) بکاهند و شأن والای او را پایین بیاورند تا با دیگران یکسان شود، ناگزیر تلاش کردند کفر پدر او را اثبات کنند.
در واقع ابوطالب(علیه السلام) جرمی جز این ندارد که پدر علی(علیه السلام) است، و اگر فرزندی همچون علی(علیه السلام) نداشت، چنین تهمتی به او نمی زنند. در این گونه حق کشی ها، تلاش های امویان و عباسیان را نیز نباید نادیده گرفت؛ زیرا اجداد هیچ کدام از آنها در رتبه علی (علیه السلام) نبودند و سابقه او را در اسلام نداشتند؛ از این رو کوشیدند کفر پدر او را اثبات کنند تا از این طریق مقام او را پایین بیاورند.