۰

بازخوانی حکمت بلایای طبیعی از نگاه قرآن

یک پژوهشگر قرآنی به استناد آیاتی از قرآن معتقد است خداوند به واسطه بلایای طبیعی فرصتی برای رشدو ارتقای مؤمنین ایجاد می‏‌کندتا آن‌ها از عمقی که در آن فرو رفته‌اند،نجات یابند.
کد خبر: ۲۱۷۴۸۸
۱۶:۱۴ - ۰۴ اسفند ۱۳۹۸

به گزارش «شیعه نیوز»، از چالش‌هایی که جامعه در برخورد با بلایای طبیعی با آن برخورد می‌کند، حکمت وقوع این حوادث است. عده‌ای از علما و اندیشمندان در تحلیل‌هایی که نسبت به چنین وقایعی ارائه می‌دهند، با استناد به برخی آیات و روایات، بلایای طبیعی را حاصل رواج گناهان کبیره در بین مردم می‌دانند. اما مسأله‌ای که در این بین این نظریه را به چالش می‌کشاند، عدم تبیین و تفسیر مناسب از آیات قرآن و روایات اهل‌بیت(ع)‌ است، به این معنا که برخی از آیاتی که اشاره مستقیمی به موضوع بلایای طبیعی دارد، نادیده انگاشته می‌شود و یا آیات متناظر با بحث بلایای طبیعی مورد مطالعه دقیق قرار نمی‌گیرد. این نوع تحلیل، جامعه به خصوص مردم زلزله‌زده را با چالش‌های اعتقادی مواجه می‌کند.

با علیرضا شریف، پژوهشگر قرآنی و دکترای تخصصی الهیات گرایش علوم قرآن و حدیث در این باره به گفت‌وگو نشستیم.

علیرضا شریف معتقد است که عدم تبیین مناسب حکمت وقوع بلایای طبیعی و طرح مباحث انحرافی به جای اینکه مرهمی بر دل‌ داغدار و مصیبت‌زده بازماندگان باشد، باعث افزایش آلام و دردهای آن‌ها شده و می‌شود؛ از این رو بعضا تصور آن‌ها نیز نسبت به رحیمیت و رحمانیت خدا به چالش کشیده می‌شود!

وی معتقد است:بر اساس آیات قرآن بلایای طبیعی مطابق با قاعده رحیمیت و رحمانیت خداست؛ زیرا خداوند با ابتلای مؤمنین به انواع بلایا قصد دارد آن‌ها را از خواب غفلت بیدار کند و به سوی خود فراخواند. از این رو میزان توجه مردم در بلایای طبیعی و غیر طبیعی به خداوند متعال یکی از رحمت‌های خاص خداوند بر مؤمنان است. اما همین امر برای کافران عذاب و نقمت است.

شریف می‌گوید: خداوند در سوره بقره بلایای طبیعی را آزمونی برای صبر مؤمنین تلقی می‌کند و می‌فرماید: «و قطعاً شما را به چیزى از [قبیلِ‏] ترس و گرسنگى، و کاهشى در اموال و جانها و محصولات مبتلا می‌کنیم و به صبرکنندگان بشارت بده؛وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ‏ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرین‏».

مشروح گفت‌وگو را در ادامه بخوانید

* یکی از موضوعاتی که خداوند در قرآن مطرح فرموده است، نسبت رویدادهای طبیعی و معنوی به اراده خداست. این موضوع چگونه با رحمانیت و رحمیت خداوند سازگار است؟

این رویکرد توحیدی را قرآن هم تأکید دارد. خداوند در بخشی از آیه 59 سوره انعام می‏‌فرماید: «ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فی‏ ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبینٍ» یعنی جز با اذن و اراده خداوند حتی برگی از درخت نمی‏‌افتد. هیچ دانه‌اى در تاریکی‌هاى زمین و هیچ تر و خشکى نیست مگر اینکه در علم خداوندی ثبت و تحت اراده او ایجاد شده و متحول می‌شود؛ یعنی فاعل همه اینها خداست.»

این نوع نگاه به وفور در احادیث اشاره شده است. به عنوان نمونه شاید جاری شدن خون از پای بر اساس یک حادثه یک اشتباه فردی و ... محسوب شود، اما از نگاه خوبان بشریت یک حکمتی نهفته باشد. به عنوان نمونه در روایات مشهوری داریم «هنگامی که حضرت آدم(ع) به زمین فرود آمد حوا را ندید، دنبال او می گشت تا کربلا گذر کرد، بدون سبب دلتنگ شد و چون به محل شهادت حسین علیه‌السلام رسید پایش لغزید و بر زمین افتاد و خون از پایش جاری شد. سربه آسمان بلند کرد و عرض کرد: خداوندا آیا گناهی از من صادر شد که مرا به آن عذاب فرمودی؟ من همه زمین را گشتم و مثل این زمین به من بدی نرسید. خداوندا به او وحی کرد ای آدم گناه نکردی ولی فرزندت حسین علیه‌السلام در این مکان از روی ستم کشته می‌شود؛ خون تو به موافقت خون او جاری شد.»

این روایت گویای این است که حتی خداوند در رویدادهای طبیعی درس‌ها و حکمت‌هایی قرار داده است؛ ضمن اینکه اشاره به این دارد که مصائب همه جا الزاماً به دلیل گناهان فردی و اجتماعی نیست.

خداوند برای ابتلای مردم صحنه درد ایجاد می‌کند
درباره بلایا باید گفت هرروز بلاهایی اطراف انسان وجود دارد. در روایت تفسیری آمده است که از چپ و راست و بالا و پایین و پشت و جلو بلاها و حوادث انسان را احاطه کرده‌‏اند، اما خداوند به واسطه کارگزاران خود مانع از اصابت آنها به انسان می‌‏شود و جایی که صلاح بداند و اراده بفرماید لحظه‌‏ای محافظت این فرشتگان برداشته می‌‏شود و فرد با یک صحنه دردناک مبتلا می‌شود. این ابتلا برای او خیر است و باعث دوری از غفلت و توجه بیشتر به خداوند متعال می‌شود. یا ممکن است اهل شهر و دیاری اجل‌شان فرا رسیده باشد و خداوند با یک ماجرایی مثل زلزله و سیل و ... فوت برای آن‌ها قرار می‌دهد. در واقع خداوند به همگان قول نداده که با مرگ طبیعی از دنیا بروند بلکه بنا بر حکمتش، عده‌ای با حوادث خاص وارد برزخ می‌شوند. با این یک جمله بسیاری از شبهاتی که از قبل در باب عدالت خداوند مطرح بود، پاسخ داده می‌شود.

ابتلای مؤمنین آزمون صبر و استقامت
*اینکه در حوادث و بلایای طبیعی با وجود دردها و سختی‌ها توجه انسان معطوف به خداوند می‌شود، از جهت عقلی و تجربی قابل قبول است؛ آیاتی در این باره است؟
آیه‌ای مشهور داریم که روی اعلامیه‌های ترحیم می‌نویسیم، اما معمولاً به معرفت آن نمی‌پردازیم. خداوند در سوره بقره آیات 155 و 156 می‏‌فرماید: و قطعاً شما را به چیزى از [قبیلِ‏] ترس و گرسنگى، و کاهشى در اموال و جانها و محصولات مى‌‏آزماییم و به صبرکنندگان بشارت بده؛ وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ‏ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرین‏» بلافاصله در آیه بعد می‌فرماید وقتی به حوادثی مبتلا شدید، حواستان باشد که «الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏؛ کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد، مى‌گویند: «ما از آنِ خدا هستیم، و به سوى او باز مى‌گردیم».

یکی از نعمت‌های بزرگ خداوند
این تذکر به انسان مؤمن، جهت فکری و اعتقادی می‏‌دهد. این نکته را که مؤمن در فشار انواع ابتلائات، متوجه خدا و سیر إلی الله باشد را باید نعمت بزرگی دانست. شما در همین زلزله جزئیِ تهران اگر دقت کنید، شهادت می‌دهید مردم توجه‌شان به خداوند زیاد شد و به استغاثه و توسل قلبی یا عملی پرداختند. از سوی دیگر باید گفت اینکه ماجرایی باشد و در آن صحنه انسان به سوی خداوند سوق داده شود، نمی‌توان عنوان عذاب گذاشت؛ خداوند در قرآن به ما نوع نگاه دیگری آموخته است. البته برای کفار و مشرکین مایه عذاب و نقمت است که آیاتی در این باره وجود دارد. به عنوان نمونه وقتی خداوند در سوره دخان از برخی عذاب‌های آخرالزمانی صحبت می‌کند، می‌فرماید: «إِنَّا کاشِفُوا الْعَذابِ قَلیلاً إِنَّکُمْ عائِدُونَ؛ ما مدت کمی عذاب را ازشما برمی‌داریم، اما شما به کفر خود باز میگردید». همچنین بلایای طبیعی که برای اقوامی مثل قوم نوح و لوط و ... ارسال شد،‌ برای عذاب آن‌ها بود.

از این منظر است که امام صادق(ع) در روایتی می‌فرماید: «اگر مومن پاداشی را که برای مصیبت‌ها خداوند برایش در نظر گرفته بداند، هر آینه آرزو می‌کند که او را با قیچی تکه تکه کنند.» (اصول کافی، ج3، ص354)

این نکته را که مؤمن در فشار انواع ابتلائات، متوجه خدا و سیر إلی الله باشد را باید نعمت بزرگی دانست. شما در همین زلزله جزئیِ تهران اگر دقت کنید، شهادت می‌دهید مردم توجهشان به خداوند زیاد شد و به استغاثه و توسل قلبی یا عملی پرداختند. از سوی دیگر باید گفت اینکه ماجرایی باشد و در آن صحنه انسان به سوی خداوند سوق داده شود، نمی‌توان عنوان عذاب گذاشت

* بنابراین حکمت ابتلائات سرکشی ما انسان‌هاست و در واقع خداوند قصد دارد با صحنه‌هایی مثل زلزله، سیل و ... ما را متوجه خود کند تا از غفلت رهایی پیدا کنیم. درسته؟
انسان هنگام احساس بی‌نیازی به خداوند شروع به سرکشی می‏‌کند. اینجاست که خدای مهربانی که خیرخواه بنده خویش است، برایش صحنه ابتلاء را رقم می‌‏زند. انسان مؤمنی که در کوره این حوادث قرار گرفته و ناتوانی خود را دیده و متوجه ضعف شدید خود و نیاز به خداوند شده است، پس از ابتلا، احساس نیاز به خدا می‌کند و این احساس او منجر به اتصال و اتکا به خداوند خواهد شد.


احساس نیاز به خدا در حوادث طبیعی
انسان هنگام احساس بی‌نیازی به خداوند شروع به سرکشی می‏‌کند. اینجاست که خدای مهربانی که خیرخواه بنده خویش است، برایش صحنه ابتلاء را رقم می‌‏زند. انسان مؤمنی که در کوره این حوادث قرار گرفته و ناتوانی خود را دیده و متوجه ضعف شدید خود و نیاز به خداوند شده است، پس از ابتلا، احساس نیاز به خدا می‌کند و این احساس او منجر به اتصال و اتکا به خداوند خواهد شد. حال با این نوع نگاه باید پرسید آیا ابتلائاتی که انسان را به سمت خدا سوق می‏‌دهند، باید عذاب تلقی شوند یا نعمت؟

انقطاع از غیر خدا حکمت بلاهای طبیعی
در تفسیر البرهان ذیل آیه53 سوره نحل حدیثی از امام صادق(ع) نقل شده که خلاصه‌اش این است: «شخصی از امام صادق(ع) دلیل وجود خدا را پرسید و امام در پاسخ به او فرمود ای بنده خدا، آیا هرگز سوار بر کشتی شده‌ای ؟ گفت بله. فرمود: هرگز کشتی تو در آنجایی که هیچ کشتی دیگری برای نجات تو نبوده و قدرت بر شناگری نداشته‌ای، شکسته است؟ گفت بله. فرمود: در آن حالت آیا قلب تو به این امر تعلق گرفت که موجودی هست که می‌تواند تو را از آن مهلکه نجات دهد؟ گفت بله. امام صادق علیه‌السلام فرمود: او خداوندی است که قادر بر نجات است در آنجا که هیچ نجات دهنده و فریادرسی نیست.»

یک نوع دیگر این احساس را خداوند در آیه 65 سوره عنکبوت می‏‌فرماید: «فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ؛ یعنی و هنگامى که بر کشتى سوار مى‌شوند، خدا را خالصانه مى‌خوانند، چون از همه چیز قطع امید کرده و به قادر مطلق احساس نیاز می‌‏کنند. پس نزدیک‌ترین حالت به خدا زمانی است که از همه قطع امید کردیم و فقط و فقط به خدا نظر داریم.

نزدیک‌ترین حالت به خداوند
یک نوع دیگر این احساس را خداوند در آیه‌ای دیگر بیان می فرماید. در آیه 65 سوره عنکبوت می‌‏فرماید: «فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ؛ یعنی هنگامى که بر کشتى سوار مى‌شوند، خدا را خالصانه مى‌خوانند، چون از همه چیز قطع امید کرده و به قادر مطلق احساس نیاز می‏‌کنند» پس نزدیک‌ترین حالت به خدا زمانی است که از همه قطع امید کردیم و فقط و فقط به خدا نظر داریم.

دوستانی که تجربه عملیات‌ها را در جنگ تحمیلی داشته‌‏اند خاطرشان است شرایطی پیش می‌‏آمد که همه چیز به ظاهر به ضرر رزمندگان و به نفع دشمن بود. همه با تمام وجود شکست و نابودی را حس می‏‌کردند. در چنین شرایط خطرناکی عده‌‏ای مشغول توسل و مناجات می‏‌شدند. ناگهان همه چیز تغییر می‏‌کرد و در حالی که تا قبل از آن، همه چیز به نفع جبهه دشمن بود، به طور معجزه‌‏گونه‌‏ای شاهد امداد غیبی و پیروزی رزمندگان بودیم. اینها از ثمرات انقطاع از ما سوی الله و اتکا و اتصال خالصانه به خداوند است.

در لحظه زلزله انسان در کمال عجز و نا امید از هرکس و هر چیز، فقط خدا را صدا می‌‏زند و شاید بتوان گفت این خالصانه‌ترین فریادی است که انسان دارد. فریادی برخواسته از انقطاع از ماسوی الله، حتی اگر بگوییم از سر ناچاری است باز هم با ارزش است.

حکمت بلایای طبیعی ابتلا و رشد مؤمنین است
* آیا آیاتی داریم که خداوند وقایع طبیعی مثل سیل و زلزله را مایه ابتلا و نعمت معرفی کند؟

به دنبال اصطلاح زلزله و سیل و ... در آیات نباشید بلکه باید به مفهوم ابتلا توجه کنید. خداوند در آیات قرآن ماجراهایی را تعریف می‌کند که مؤمنین دچار ابتلائات و جالش‌های درونی سخت شده‌اند. یکی از این ابتلائات، زلزله است. دیگری می‌تواند سیل باشد. نوع دیگر می‌تواند فوت یکی از بستگان یا نزدیکان باشد. نوع دیگر ممکن است حوادث اجتماعی سهمگین باشد. خداوند در هر موضوعی درس‌هایی قرار می‌دهد. اینکه چرا در زمان وقوع ابتلا باید نعمت خدا را به یاد آورد، دو جنبه مهم دارد. قبل از اینکه به این دو جنبه اشاره کنیم، به آیاتی که نشان از ابتلای مؤمنین در حوادث سخت و دردناک را دارد، اشاره می‌کنیم:

1ـ اولین آیه مربوط به 155 بقره بود که اشاره کردیم. خداوند می‌فرماید:«و قطعاً شما را به چیزى از [قبیلِ‏] ترس و گرسنگى، و کاهشى در اموال و جانها و محصولات مى‌‏آزماییم». بنابراین در این ابتلائات باید صبر کرد و خداوند می‌خواهد افرادی را وارد آزمون صبر کند.

2ـ ادامه مطلب با استناد به آیات 9 تا 12 سوره احزاب است. خداوند پس از آنکه صحنه‌ای از سختی جنگ بدر و نزول سربازان غیبی یعنی ملائک برای نصرت مؤمنین را مطرح می‌کند، می‌فرماید «در این هنگام چشم‌ها خیره شد و جان‌ها به گلوگاه‌ها رسید و به خدا گمان‌هایى [نابجا] مى‏‌بردید.» شدت و سختی صحنه‌ای که خداوند در این آیه ترسیم می‌کند، بسیار عجیب است. یعنی صحنه‌ای بود که عده زیادی از مؤمنین از شدت ترس به خداوند گمان بد بردند. اما در آیه بعد حکمت این ابتلا را اینگونه بیان می‌کند: «هُنالِکَ ابْتُلِی الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیدًا؛ آنجا [بود که‏] مؤمنان در آزمایش قرار گرفتند و سخت تکان خوردند.» منظور خداوند از «زلزله» در این آیه یک حالت درونی سخت است که افراد در برخی صحنه‌های زندگی دچارش می‌شوند که یکی از مصادیق آن زلزله یا سیل است.

حال به دو جنبه مهم از علت اینکه چرا در زمان وقوع ابتلا باید نعمت خدا را به یاد آورد، اشاره می‌کنیم:
اولاً بایدبه این علت باشد که فرد مؤمن به خودش دائم تذکر بدهد که بدان و حواست باشد، این ابتلا از جانب خداست همان خدای مهربانی که روزی چند بار در نمازها او را به عنوان رحمان و رحیم توصیف می‏‌کنیم، همان خدایی که در روایات آمده از مادر مهربان‌تر است، گاهی اوقات اراده کرده که مؤمن را کمی تکان بدهد و مؤمنی که به دلایل مختلف دچار غفلت شده از خواب غفلت بیدار کند.

دوم اینکه خود این بلا و ابتلا هم نعمت است. در قالب یک مثال توضیح این موضوع را عرض کنم. فرض کنید در یک هتل عده‏‌ای مشغول استراحتند و خواب هستند. ناگهان صدای زنگ اخطار و اعلام حریق بلند می‌شود. کسانی که خواب بودند با ناراحتی و اکراه بیدار شده و شروع به بد و بیراه گفتن می‏‌کنند. آنها این سر و صدا ها رو مزاحم می‏‌دانند و برای خودشان عذاب و مانع استراحت و آرامش تلقی می‏‌کنند. در حالی که وقتی متوجه خطر شوند، از این زنگ هشدار دهنده که باعث بیدار شدنشان و نجات از یک خطر و حادثه بسیار بزرگ‌‏تر شده به عنوان نعمتی بزرگ سخن خواهند گفت.

خداوند به مردم فریاد هشدار سر می‌دهد
پس خود این بلا که الان در حقیقت هشداری است برای مؤمنین، نعمت است، زیرا باعث بیداری افراد می‏‌شود تا از خطری بسیار بزرگ‏‌تر جان سالم به در ببرند. این بلاها یا همان زنگ خطر، هشداری از بلایی یا عذابی عظیم‌تر است. خداوند مؤمنین را صدا می‏‌زند اما اگر این صدا شنیده نشود، خداوند صدایش را بلندتر می‏‌کند. آن قدر ادامه می‏‏‌دهد تا صدایش شنیده شود.

زلزله‌ نشانی از زلزله‌ها و حوادث سخت آخرالزمان و قیامت
از وجهی دیگر برخی حوادث طبیعی آیه و نشانه‌ای از امر بزرگ‌تر در آینده است و خداوند توجه ما را به آن آیات عظیم توجه می‌دهند. مثل زلزله‌هایی که در آخرالزمان و یا هول و هراس‌هایی که در قیامت رخ می‌دهد. مثلاً خشکسالی، بیماری، حریق، سیل از این دست بلایا هستند. در کتب متعددی هم تحت عنوان «ملاحم و فِتَن» به آن پرداخته شده است.

در آن صحنه‌ها همگان شاهد حضور صد در صدی خداوند در امورات عالم و آدم می‌شوند. خداوند در آیه اول سوره زلزله می‌فرماید: «إِذا زُلْزِلَتِ‏ الْأَرْضُ زِلْزالَها؛ آنگاه که زمین به لرزش [شدید] خود لرزانیده شود». در این آیه بر اساس روایات خبر از زلزله‌هایی سهمگین در مقطعی از زمان می‌دهد. در آیات بعد می‌فرماید: «آن روز، مردم [به حال‏] پراکنده برآیند تا [نتیجه‏] کارهایشان به آنان نشان داده شود.» بنابراین این زلزله‌ها باید آیه و نشانی برای مردم باشد تا دچار غفلت نشوند و مؤمنین برای آمادگی و رویایی با این صحنه‌ها باید عبد بودن را تمرین کنند؛ عبد بودن هم یعنی خود را همراستا با برنامه‌های خداوند کنیم؛ به عنوان نمونه انقلاب اسلامی یک برنامه الهی است که ما باید خود را با اهداف آن که مهم‌ترین آن مقدمه‌سازی امر ظهور بود، همراستا می‌کردیم؛ حال که اینچنین نکردیم و از این فضا دور شدیم، ابتلائاتی عارض جامعه اسلامی‌مان شد.
انقلاب اسلامی یک برنامه الهی است که مردم و مسئولان باید خود را با اهداف آن که مهم‌ترین آن مقدمه‌سازی امر ظهور بود، همراستا می‌کردند؛ حال که اینچنین نکردند و از این فضا دور شدند، ابتلائاتی عارض جامعه اسلامی‌مان شد.

منافقان و مریض‌دلان از حوادث طبیعی درس نمی‌گیرند
نکته جالب توجه اینجاست که پس از آنکه در آیه11 سوره احزاب می‌فرماید ما مؤمنین را مبتلا کردیم، در آیه12 می‌فرماید: « منافقان و کسانی که در دلهایشان بیماری است می‏‌گفتند: «خدا و فرستاده‌‏اش جز فریب به ما وعده‏‌ای ندادند؛ وَ إِذْ یقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاّ غُرُورًا» منافقان و مریض‌دلان عبرت نمی‌گیرند و وعده‌های خداوند و پیامبر را فریب می‌پندارند. از این آیه می‌توان نتیجه گرفت کسانی که در قبال زلزله به خداوند ایراد وارد می‌کنند، جزو مریض‌دلان هستند. کسانی که می‌گویند چرا خدا این افراد را دچار چنین مصیبتی کرد. مگر چه گناهی داشتند؟ حال باید درونمان را نگاه کنیم که چه مقدار نسبت به وقایع طبیعی خدا را لحاظ می‌کنیم و به جای درس گرفتن از آن، آسمان را به زمین می‌دوزیم و یا در وجه بدتر از آن استفاده سیاسی و حزبی می‌کنیم. کسانی که اینچنین در قبال آیات الهی برخورد می‌کنند، مریض‌دلانی هستند که به راحتی از آموزه‌های الهی درس نمی‌گیرند و دیگران را نیز دچار فتنه می‌کنند.

عدم توجه به هشدارهای خداوند باعث شدت شدائد می‌شود

* در صحنه زلزله کرمانشاه اتفاقی که خیلی جالب توجه بود، زمان وقوع زلزله بود. یعنی این زلزله اگر مقداری دیرتر رخ می‌داد، تعداد تلفات بسیار بیشتر می‌شد. این ماجرا برای خود مردم کرمانشاه هم جلب توجه کرد و خدا را شکر کردند. دیدگاه شما نسبت به این موضوع چیست؟

هم می‌توان اینگونه نگاه کرد و هم از این منظر که اگر این انرژی زلزله قرار بود به یکباره آزاد شود، فاجعه‌ای بزرگ اتفاق می‌‏افتاد اما به اجزای ضعیف‌تر تبدیل و در همه جا هم پخش شد. در نگاه توحیدی با توجه به مقدمه‏‌ای که گفته شد، باید این گونه توضیح داد که ولیّ و امام عالم صحنه‌پردازی می‏‌کند به حدی که تخریب خیلی شدید واقع نشود، اما مردم احساس نیاز کنند. هدف از این صحنه و برنامه همان طور که عرض شد، آن است که احساس نیاز و حرکت به سوی خدا در مؤمنین ایجاد شود.

این سنت الهی است که هر اندازه ما خودمان را بیشتر به خواب بزنیم و بیشتر غفلت بورزیم این اخطارها شدیدتر و جدی‌‏تر خواهد بود. نتیجه این که اینها یک هشدار است و از آن‏جا که برای مردم عادی سطح جامعه اتفاق افتاد، پس باید گفت مخاطب آن همه مردم هستند. بنابراین هشدار و بیدارباش است.

یک زمان است که ما با اختیار خودمان مسیرمان را انتخاب می‌کنیم و بر آن اساس حرکت می‌کنیم، اما اگر حرکت و رفتار ما بر اساس برنامه و سنت‌های خدا نباشد، صحنه ابتلا باید برپا شود تا مردم دوباره در مسیر اصلی قرار گیرند.
زلزله‌هایی که خداوند به عنوان آیه و نشانه برایمان قرار می‌دهد، تضادی با مسأله جبر و اختیار ندارد. یک زمان است که ما با اختیار خودمان مسیرمان را انتخاب می‌کنیم و بر آن اساس حرکت می‌کنیم، اما اگر حرکت و رفتار ما بر اساس برنامه و سنت‌های خدا نباشد، صحنه ابتلایی باید برپا شود تا مردم دوباره در مسیر اصلی قرار گیرند.


خداوند در آیاتی از قرآن ما را دعوت به تفکر و تدبر در آیات می‌کند و مصادیق آیات و یا نشانه‌های الهی را نیز مطرح می‌کند و عدم رفتار مناسب در قبال آن‌ها را همراه با مجازات‌هایی قرار داده است. رفتارهایی مثل تکبر در قبال آیات، استهزا یا تمسخر آیات، اعراض و بی‌توجهی به آیات مورد مذمت خداوند قرار گرفته است. اما این آیات صرفاً نوشته‌های ظاهری قرآن نیست که قاریان آن را قرائت می‌کنند بلکه خداوند زندگانی انبیا و رسولان و حتی خلقت انسان، گیاهان، آمد و رفت شب و روز و ... را جزو آیات معرفی می‌کند. از این روز وقتی دچار بلاهایی طبیعی می‌شویم، تکلیف شرعی ما خواندن نماز آیات است. امر به نماز توبه نشدیم بلکه نماز آیات می‌خوانیم. بنابراین بلایای طبیعی از آیات و نشانه‌های الهی است که باید به آن‌ها اعتنا کنیم و حکمت‌های آن را فهم کنیم؛ به عنوان نمونه یکی از حکمت‌های بلایای طبیعی ابتلا و رشد مؤمنین است که عرض کردیم.

بیشتر بخوانید
اولین مقصد راهپیمایی «اربعین» نابودی اسرائیل است / بررسی مراحل سرکوبی اسرائیل در قرآن

تا به اینجا اینطور جمع‌بندی کنیم خداوند با برپایی بلایای طبیعی قصد ابتلای مؤمنین را دارد و ابتلا یک فضای خاص برای رشد مؤمنین است. در چنین شرایطی مردم به سوی خداوند و آیات الهی توجه می‌کنند که این رفتار بسیار ارزشمند و قابل تأمل است. اگر هم در روایات در قبال برخی گناهان ابتلائاتی بیان شده است، حکمتش در رشد و ارتقای مؤمنین از اعماق دنیا به سوی خداوند متعال است. دوباره تأکید می‌کنم خداوند به واسطه بلایای طبیعی و حوادث دردناک اجتماعی فرصتی برای رشد و ارتقای مؤمنین ایجاد می‏‌کند تا ایشان از عمقی که در آن فرو رفته‌اند، نجات یابند و به سمت خدا ارتفاع داده شوند.
خداوند به واسطه بلایای طبیعی و حوادث دردناک اجتماعی فرصتی برای رشد و ارتقای مؤمنین ایجاد می‏‌کند تا آن‌ها از عمقی که در آن فرو رفته‌اند، نجات یابند و به سمت خدا ارتفاع داده شوند و در مراحل بعد درس و نتیجه این صحنه باید تقید عملی و بهره‏‌مندی حداکثری از ولایت و امامت باشد و این را یادآور شویم که زمین اگر بدون حجت خداوند باشد، همه را در خود می‌بلعد


در مراحل بعد درس و نتیجه این صحنه باید تقید عملی و بهره‏‌مندی حداکثری از ولایت و امامت باشد و این را یادآور شویم که زمین اگر بدون حجت خداوند باشد، همه را در خود می‌بلعد؛ لَو لا الحُجَّةُ لَساخَت الأرضُ بِأهلِها» و بدانیم امام و ولیّ عالم نیازهایی در کشور ایجاد می‏‌کند که این نیازها فقط با بهره بردن از امامت و ولایت حل می‌‏شود.

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: