شیعه نیوز:
پرسش
از جهت حدیثشناسی چه عواملی مانع فهم حدیث میشود؟
پاسخ اجمالی
برخى از موانع مهم فهم حدیث عبارتاند از: آشنا نبودن با آموزههای قرآنی، آشنا نبودن با زبان حدیث، نداشتن تحلیلی از مجموعه احادیث به عنوان یک پیکره به هم پیوسته، تفسیر حدیث با پیش فرض صحت آرا و عقاید شخصی و گروهی، متأثّر بودن از فرهنگهاى غیر دینى، تعصّب بیجا، جمود ذهنى و ...
پاسخ تفصیلی
تحمّل حدیث یا بازگو کردن آن، کاری تقریباً آسان و روان است، اما فهم، سنجش و موازنه آن، عملى سخت و دشوار است. درایت و فهم حدیث، قواعدى دارد که بدون رعایت آن، حدیثشناسى محقّق نمیگردد و اندیشمندان و محدّثان بزرگ، در رویکرد حدیثى خویش، بدین قواعد پایبند بودهاند. اگرچه تمامى این قواعد و اصول تدوین نشده است، لیکن از لابهلاى فقه الحدیثِ اندیشمندان دینى و برخورد آنان با روایت، میتوان آنها را به دست آورد. [1]
موانع بسیاری وجود دارند که فهم حدیث و امکان معرفت صحیح آنرا دشوار میکنند؛ از اینرو شناخت موانع و پیراستن آنها، کم اهمیتتر از شناخت شرایط و به کارگیرى زمینههای فهم حدیث نیست.
موانع فهم حدیث
اینک، به اجمال، برخى از موانع فهم حدیث بیان میشود:
1. بیتوجهی به آموزههای قرآن کریم
قرآن و حدیث، دو گوهر گرانبها و دو گنجینه بیپایان و دو دریاى بیکراناند. رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم )، امت اسلام را به چنگ زدن به آن دو و همراهى با آنها دعوت کرد: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی».[2]
اگرچه این دو گنج، جدایى برنمیتابند و در کنار هم، عامل هدایتاند، اما مصدریّت و محوریت از آنِ قرآن است. پیامبر و امامان، میزان سنجش گفتار خویش را قرآن قلمداد کرده و انتساب آنچه را با قرآن نسازد، از خود سلب کردهاند.[3]
با این همه، تاریخ قرآن و حدیث و گذشته آن دو، دردآور است. در برههاى از تاریخ، نظریه «حَسْبُنا کتاب الله» غلبه یافت و عترت و سنّت، کنار نهاده شدند؛ کتابت حدیث، ممنوع شد[4] و از خلافت عترت جلوگیرى به عمل آمد و این، ضایعهاى جبران ناپذیر براى جامعه اسلامى بود.
از سوى دیگر، برخى تنها حدیث را برگرفته و به مهجوریت قرآن، دامن زدند و تا آنجا پیش رفتند که ظهور قرآن را بدون حدیث، حجت ندانسته[5] و به نوعی توصیه به کنارهگیرى از قرآن و روى آوردن به حدیث کردند.
شکلگیرى نحلهاى با عنوان «اخباریگرى» حکایت از این مانع دارد. [6]
2. آشنا نبودن با زبان حدیث
فهم حدیث، مانند فهم دیگر متون، نیازمند فهم مفردات و ترکیبات آن است. هم باید معناى واژهها را دانست و هم باید مفهوم ترکیب و چینش ویژه آنها را در کنار هم فهمید. این نیازمند دانستن واژهها و آگاهى از جملهسازى و قواعد دستورى زبان عربی میباشد.[7]
بدون شناخت قراردادهاى پذیرفته شده و به کار رفته در زبان عربی، و بدون آشنایى با اصول و قواعد کلى آن، نمیتوان سخنان پیامبر خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) و ائمه اطهار( علیه السلام ) را فهمید و ارتباطی واقعی با آنها برقرار کرد؛ از اینرو پس از به دست آوردن متن حدیث، باید به سراغ فهم ظاهر و مفهوم اولیه حدیث رفت؛ معنایى عرفى که قابل فهم براى مخاطبان است و بدون در نظر گرفتن قرینههاى خاص و بدون تحمیل پیشفرضها و داوریهاى قبلى، براى عموم کسانى که با زبان عربی آشنا هستند، حاصل میشود. فهم این معنا در زبان عربى، به چند عامل وابسته است که نخستین آنها، آشنایى با مفردات و لغات است و ابزار اصلى این فهم، علم صرف و فقه اللغه در ادبیات و غریب الحدیث در علم حدیث است.
3. نداشتن تحلیلی کلی از مجموعه احادیث
یکی از اصولی که باید در استفاده از احادیث رعایت شود، داشتن نگاه و تحلیلی مجموعی از احادیث است. در روایات اسلامى، روایات عام و خاص، ناسخ و منسوخ و مطلق و مقیّد وجود دارد که باید براساس قواعدى که در علم درایة الحدیث و اصول فقه آمده، روایات جمعبندى شود و از نتایج جمعبندى شده، گزارههاى جامعهشناختى استخراج کرد. به عبارت دیگر؛ در فهم احادیث اجتماعى، باید «خانواده حدیث» را ملاحظه نمود و مجموعه احادیث را در یک موضوع اجتماعى درنظر گرفت و دستهبندى کرد؛ مقیّدات و مخصّصات آنها را با عمومات و اطلاقات در کنار هم گذاشت و سپس به یک گزاره جامعهشناختى بر مبناى حدیث دست یافت.[8]
اگر این قاعده رعایت نشود، در فهم حدیث همیشه دچار تعارض و تزاحم خواهیم بود و نمیتوان به یک جمعبندی درستی دست پیدا کرد.
و عوامل دیگری که مانع فهم درست حدیث میشوند عبارتاند از آشنا نبودن با دانش رجال،[9] نداشتن اطلاعات کافی در مورد موقعیت زمانی و مکانی صدور حدیث و ... .[10]
4. جمود ذهنى
آفتى بزرگ که تاریخ اسلام همیشه از آن آسیب دیده، «بسته ذهنى» و «جُمود» است. آنچه به نام ظاهریه، اخباریه، سلفیه و... و امروزه اندیشه وهّابیگرى بروز یافته، همه برخاسته از این آفت است. با ذهن بسته به سراغ فهم حدیث رفتن، به این میانجامد که مثلاً سجده بر مهر و توسل به امامان معصوم( علیه السلام ) شرک تلقى شود.[11]
جمود ذهنى؛ از یکسو، دینى خشن و غیر قابل انعطاف عرضه میدارد و از سوی دیگر، دین را غیر قابل پیاده شدن جلوه میدهد.
شهید مطهرى معتقد است؛ اگرچه خوارج در برههاى از تاریخ اسلام طلوع و غروب داشتند، اما روح خارجیگرى - که همان جمود و بسته ذهنى است-، بر جاى مانده است و همیشه اندیشه ناب دینى را آزار میدهد.[12]
5. هواپرستی و پافشاری بر رأی و نظر خود
کسی که بر رأیى براى همیشه پا میفشارد و گمان میکند ایستادگى بر یک سخن کمال است، دچار تعصب شده است. اصرار و پافشارى بر آنچه حق است، پسندیده است؛ ولى باید دانست که چنین نیست که هر فهم کنندهاى همه حقیقت را به یکباره به دست آورد و یا اینکه مصون از هر خطا و لغزشى در فهم و برداشت باشد.
اگر کسى از حدیثى مطلبى فهمید، ولى با تأمل بیشتر و شواهد و قرائن، خلاف آن برایش محرز شد، اصرار ورزیدن وى بر فهم نخست، تعصبى نادرست است.
نمونه دیگر این تعصب آن است که فهم کننده حاضر نشود برداشتهاى دیگران از حدیث را ببیند، که مبادا گرفتار تغییر رأى گردد.
امیرمؤمنان علی( علیه السلام ) فرمود: «همانا پیدایش فتنه، از "هوسهاى پیروى شده" سرچشمه میگیرد».[13]
همچنین حضرتشان مبارزه با جریان خطرناک بدفهمى دینى را اینگونه توصیف میکند: «آن زمان که بیشتر مردم مسیر هدایت را به هوای نفسشان برگرداندهاند، او هواى نفس خود را به هدایت برمیگرداند و هنگامی که آنان قرآن را پیرو رأى خود کردهاند، او رأى خود را پیرو قرآن میکند».[14]
چه بسیار اندیشههاى ناصواب و آراى تاریک و مجهول که در پس نقاب حدیث، خود را عرضه داشتند! و چه بسیار نِحلههاى فکرى که افکار غیر منطقی خود را با حدیث عرضه داشتند! و چه بسیار جریانهاى سیاسى که با تمسک به حدیث، خود را موجّه میکنند!. و امروزه نیز ممکن است برخى نظریههاى غیر مسلّم علمى - که فراتر از حدس و تخمین نیست - در پوشش حدیث و با حمایت روایت، وارد بازار دانش شود.
به اینها میتوان اضافه کرد، غرضورزیها و کینههایى را که در لباس حدیث و روایت، بروز میکند. تعبیر زیباى امام علی( علیه السلام ) درباره شعار خوارج «کَلِمَةُ حَقّ یُرادُ بِهَا الباطِلُ»،[15] بر این چنین غرضورزیهایى در استفاده از نصوص دینى، اشارت دارد.
6. متأثّر بودن از فرهنگهاى غیر دینى
یکى از آفتهاى بزرگ در فهم نصوص دینى، تأثیرپذیری از فرهنگهاى غیر دینى است. هر جامعهاى با آداب و رسومى خو گرفته که همیشه ضد دینى نیستند؛ ولى نمیتوان آنها را «دین» قلمداد کرد. بسیارى از سختگیریها یا گاه احتیاطها معلول همین تأثیر فرهنگى است. برای نمونه؛ برخی معتقدند که پوشیدن صورت از عادات ایرانیان در دورهاى از تاریخ بوده و فتوا به وجوب چنین پوششی میتواند بیتأثیر از این عادت نباشد.[16]
بدون اثبات یا رد مصداق فوق، اما مسلّم است که فضاهاى فرهنگى و سیاسی باقیمانده از گذشته و نیز موارد و جریانهایی که در طول زمان در جوامع اسلامى رُخ مینماید، میتواند بر برداشتها از یک حدیث تأثیرگذار باشد.
البته گرچه انسان نمیتواند خود را از ذهنیتها به طور کامل رها سازد و فرهنگ هر جامعهاى، جزئى از ذهنیت افراد آن است، ولی براى اهل فضل و دانش، این امکان هست که نصوص دینى را خالى از ذهنیتها و فرهنگهاى حاکم، مطالعه کنند. مطالعه دقیق فرهنگهاى ملّى و نیز شناخت اوضاع و احوال فرهنگى، سبب میشود که چنین تحمیلى صورت نگیرد؛ چنانکه آشنایى با تاریخ فرهنگ مسلمین در دورههاى گذشته و نیز شناخت فرهنگ جاهلیت پیش از اسلام، در مطالعه خالص نصوص دینى، بسى سودمند است.
[1]. ر.ک: مهریزى، مهدى، حدیث پژوهى، ج 1، ص 160، قم، دار الحدیث، چاپ دوم، 1390ش.
[2]. طبری آملی، محمد بن جریر بن رستم، المسترشد فی إمامة علی بن أبیطالب( علیه السلام )، ص 559، قم، کوشانپور، چاپ اول، 1415ق؛ قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج 7، ص 123، بیروت، دار الفکر.
[3]. ر.ک: «تفسیر قرآن به وسیله روایات»، سؤال 58075.
[4]. ر.ک: «منع کتابت حدیث و فرمان عمر بن عبدالعزیز»، سؤال 42417.
[5]. شیخ انصارى، مرتضى بن محمدامین، فرائد الاصول، ج 1، ص 56 – 57، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ پنجم، 1416 ق؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 298، قم، إسماعیلیان، چاپ سوم، 1394ق.
[6]. ر.ک: مدرّسى طباطبائى، سید حسین، ترجمه: فکرت، محمّد آصف، ص 46، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى، 1368ش.
[7]. ر.ک: مسعودى، عبدالهادى، درسنامه فهم حدیث، ص 76 – 77، قم، زائر، چاپ اول، 1389ش؛ جمشیدی، اسدالله، قواعد فهم حدیث، مجله معرفت، شماره 83.
[8]. ضمیرى، محمد رضا، مناسبات جامعه شناسى و حدیث، ص: 27، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1384ش.
[9]. ر.ک: «وثوق صدوری و وثوق سندی»، سؤال 29469؛ «اعتماد به احادیث»، سؤال 3125.
[10]. ر.ک: «اهمیت تاریخ صدور احادیث»، سؤال 51591.
[11]. حدیث پژوهى، ج 1، ص 172.
[12]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 16، ص 331، تهران، صدرا.
[13]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 54، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[14]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، خطبه 138، ص 195، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[15]. همان، خطبه 40، ص 82.
[16]. مجموعه آثار، ج 19، ص 525.
T