شیعه نیوز:
پرسش
اینکه امامان دارای سرّ الله هستند، معنای سرّ امامان( علیه السلام ) چیست؟
پاسخ اجمالی
این معنا در برخی از روایات آمده است؛ از جمله:
امام باقر( علیه السلام ) میفرماید: «سرّى را خداوند، پنهانی به جبرئیل گفت و جبرئیل نیز پنهانى به محمّد( صلی الله علیه و آله و سلم )، و محمد( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیز پوشیده به على( علیه السلام )، و على( علیه السلام ) نیز به هر کس که خدا خواسته است و هر یک همچنان به دیگرى سپردند، آنگاه شما بر سر هر کوى و برزن از آن سخن میگویید».[1]
2. امام صادق( علیه السلام ) میفرماید: «در نزد ما سرّى از خدا است و علمى از علم خدا که تاب آنرا ندارد فرشته مقرّب و نه نبى مرسل و نه مؤمنى که خدا قلبش را براى ایمان آزموده است. به خدا سوگند! که خدا آنرا به احدى جز ما تکلیف نفرموده و عبادت با آنرا از هیچکس جز ما نخواسته است.
همچنین نزد ما سِرّیست از سرّ خدا و علمى است از علم خدا که ما را به تبلیغش مأمور فرموده و ما آنرا از جانب خداى عزّ و جلّ تبلیغ کردیم و برایش محلى و اهلى و پذیرندهای نیافتیم تا آنکه خدا براى پذیرش آن مردمانی را بیافریند.
از همان طینت و نورى که محمد و آل و ذرّیّه او را آفرید، و آنها را از فضل و رحمت خود چنان بسازد که محمد و ذریّه او را ساخته، پس چون ما آنچه را از جانب خدا به تبلیغش مأمور بودیم، تبلیغ کردیم آنها پذیرفتند و تحمل کردند و یاد ما به آنها رسید پس دلهاى ایشان به شناسایى و به حدیث ما متوجه گشت، اگر آنها از آن طینت و نور خلق نمیشدند، این چنین نبودند، نه به خدا آنرا تحمل نمیکردند».
سپس فرمود: «همانا خدا مردمى را براى دوزخ و آتش آفرید (یعنى دانست که سرکشى و نافرمانى کنند و به دوزخ و آتش میروند) و به ما دستور داد که به آنها تبلیغ کنیم و ما هم تبلیغ کردیم ولى آنها چهره درهم کشیدند و دلشان نفرت پیدا کرد و آنرا به ما برگردانیدند و تحمل نکردند و تکذیب نمودند و گفتند: جادوگر است، دروغگوست، خدا هم بر دلشان مهر نهاد و آنرا از یادشان برد، سپس خدا زبانشان را به قسمتى از بیان حق گویا ساخت که به زبان میگویند و به دل باور ندارند (مانند سخنانى که گاهى بعضى از کفّار و فسّاق به نفع خداپرستان و علیه خود گویند) تا همان سخن، برای دوستان و فرمانبران خدا دفاعى باشد و اگر چنین نبود، کسى در روى زمین خدا را عبادت نمیکرد، و ما مأمور شدیم که از آنها دست برداریم و حقایق را پوشیده و پنهان داریم، شما هم [اى گروه شیعه!] از آنکه خدا به دست برداشتن از او امر فرموده، پنهان دارید و از آنکه به کتمان و پوشیدگى از او دستور داده پوشیده دارید».
راوى گوید: سپس امام دست به دعا برداشت و گریه کرد و فرمود: «بار خدایا! ایشان (شیعیان) مردمى اندک و ناچیزند، پس زندگى ما را زندگى آنها و مرگ ما را مرگ آنها قرار ده (آنها را با ما در ایمان و عمل صالح و پاداش اخروى شریک گردان) و دشمن خود را بر ایشان مسلّط مکن که ما را به آنها مصیبت زده کنى؛ زیرا اگر ما را به آنها مصیبت زده کنى، هرگز در روى زمین پرستش نشوى».[2]
توضیح روایات:
بعضی از اسرار و علوم خداوند، پیش ائمه اطهار( علیه السلام ) است و اسراری که برای آن بزرگواران ظاهر میشود، بر دو قسم است؛ قسمی که مختص به ائمه است و قسمی که اختصاص به آنها ندارد، بلکه آنها مأمور به تبلیغ به خلق هستند.[3]
«سرّ»، نوعى دانشِ الهى است که نمیتوان آنرا براى همگان، بازگو کرد. چنانکه در روایات فراوانى، امامان( علیه السلام )، رازدار خداوند معرّفى شدهاند؛ امام علی( علیه السلام ) در اینباره میفرماید: «من، امین بر راز خدایم».[4] پس چیستى راز، همواره پوشیده است؛ زیرا اگر آشکار شود، دیگر راز نخواهد بود؛ امّا آثارِ سرّ الهى را در متون روایى میتوان یافت. یکى از ویژگیها و آثار اسرار الهى، کارگشا بودن آنهاست. آنان که به بعضی از اسرار و رازهای الهی آگاهاند، به علوم مختلف، دست مییابند و به سوى کمالِ انسانیت، گام بر میدارند. سرّ، مانند کلیدى است که علوم بسیارى را میگشاید. امام علی( علیه السلام ) فرموده است:
«پیامبر خدا، هزار حدیث به گوش من گفت که براى هر حدیثى، هزار در و براى هر درى، هزار کلید است».[5]
«همانا در درون سینه من، دانش فراوانى است که پیامبر خدا آنرا به من آموخته است. اگر براى آن، نگاهبانانى بیابم که به درستى، آنرا پاس دارند و آنرا همانگونه که از من شنیدهاند، روایت کنند. بخشى از آنرا در نزد آنان به امانت خواهم سپرد که با [استفاده از] آن، دانش بسیارى بیاموزند. به راستى که آن دانش، کلید هر درى است و هر درى، [راه] هزار در را میگشاید».[6]
یکی دیگر از آثار شناخت اسرار خداوند این است که، خشنودى در برابر تقدیرهاى خداوند را به ارمغان میآورد؛ زیرا مقدّرات خداوند، از اسرار الهى است،[7] و کسى که حقیقت آنرا دریابد، در برابر آنچه براى او حتمى شده است، ایستادگى نخواهد کرد و خواست خداوند را بر خواهش خود، مقدّم میدارد.[8]
[1]. ابن أبیزینب نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص 37، تهران، نشر صدوق، چاپ اول، 1397ق.
[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 402، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[3]. سروی مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی (الاصول و الروضة)، ج 7، ص 9، تهران، المکتبة الإسلامیة، چاپ اول، 1382ق.
[4]. «أنَا المُؤتَمَنُ عَلى سِرِّ الله»؛ شیخ صدوق، الامالی، ص 35، تهران، کتابچی، چاپ ششم، 1376ش.
[5]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد( صلی الله علیه و آله و سلم )، ج 1، ص 306، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.
[6]. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد( صلی الله علیه و آله و سلم )، ج 1، ص 305.
[7]. شیخ صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص 383، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1398ق.
[8]. ر. ک: همان، ص 371؛ لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، ص 467، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1376ش؛ «معنای مقامهای تفویض، تسلیم، توکل و رضا»، سؤال 34560.
T