شیعه نیوز:
پرسش
آیا روایت «بکائون خمسه» دارای درجه اعتبار قوی است؟
پاسخ اجمالی
روایتی در برخی منابع وجود دارد که برخی از شخصیّتهای والای معصوم، آنقدر گریه کردند که به «بکّاء(بسیار گریان)» شناخته شدهاند. «بکّاء» صیغه مبالغه «باکی» به معنای گریان است:
از امام صادق( علیه السلام ) نقل شده است که فرمود: «کسانی که بسیار گریان بودند، پنج نفرند: آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه دختر حضرت محمد و على بن الحسین(امام سجاد). آدم( علیه السلام )، به جهت [بیرون رفتن از] بهشت [به اندازهای] گریه کرد که در گونهاش اثر گریهای چون نهر پدید آمد. یعقوب( علیه السلام )، بر یوسف( علیه السلام ) آنقدر گریست تا بینایی خود را از دست داد و به او گفتند: "به خدا سوگند که تو آنقدر یاد یوسف میکنى تا مشرف به مرگ شوى، یا بمیرى!".[1] یوسف نیز برای یعقوب آنقدر گریست که دیگر زندانیان به او گفتند: یا روز گریه کن و شب آرام باش یا شب گریه کن و روز آرام باش و او نیز برای آرامش آنان این موضوع را پذیرفت. فاطمه( سلام الله علیها )، به خاطر رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) چنان گریه کرد که مردم مدینه اذیت شدند و به او گفتند گریه زیاد تو، ما را آزار میدهد؛ لذا آنحضرت بر سر قبر شهیدان میرفت و تا میخواست گریه میکرد. على بن الحسین( علیه السلام )، بیست سال برای حسین( علیه السلام ) گریه کرد و هر خوراکى نزد آنحضرت قرار میدادند، گریه میکرد. تا یکى از خدمتگذاران به آنحضرت گفت: ای پسر پیامبر خدا! میترسم خود را نابود کنید. امام در جواب او فرمود: "من غم و اندوهم را تنها به خدا شکوه میکنم؛ و از خدا چیزهایى میدانم که شما نمیدانید،[2] من هر وقت به یاد قتلگاه فرزندان فاطمه میافتم، گریه مرا فرا میگیرد».[3]
در ارتباط با این روایت باید گفت؛ اصل گریستن زیاد - حتی به دلیل امور عاطفی - ایرادی شرعی ندارد و از میان افرادی که در روایت بالا از آنان یاد شده، ماجرای گریستن حضرت یعقوب( علیه السلام ) برای دوری فرزندش که منجر به نابینایی ایشان شد، در قرآن کریم نیز گزارش شده است.
بخشی از محتوای این گزارش - مانند گریه کردن امام علی بن حسین( علیه السلام ) - در روایات صحیح و قابل استناد دیگر وجود دارد.[4]
به هر حال، از منابع کهن، تفسیر عیاشی(م 320ق) نیز قبل از صدوق به صورت مختصرتر به روایت بکّاؤون خمس اشاره کرده است. [5] و در منابع متأخر نیز این روایت یا به نقل از عیاشی، یا به نقل از صدوق و یا بدون سند نقل شده است.
در پایان باید گفت که روایت بالا از آن جهت که در کتب معتبری مانند کتابهای شیخ صدوق(م 381 ق) نیز نقل شده است،[6] دارای ارزش استنادی میباشد، اما با توجه به معیارهای دانش رجال، از جهت سندی، آنرا روایتی ضعیف ارزیابی میکنند.[7]
[1]. یوسف، 85.
[2]. یوسف، 86.
[3]. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص 140، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.
[4]. صدوق، محمد بن على، الخصال، ج 2، ص 518، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ اول، 1362ش.
[5]. عیاشى، محمد بن مسعود، التفسیر، ج 2، ص 188، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.
[6]. علاوه بر امالی، در کتاب خصال صدوق نیز آمده است: صدوق، محمد بن على، الخصال، ج 1، ص 272 - 273، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ اول، 1362ش.
[7]. به جهت «محمد بن سهل بجرانی» که در سلسله سند آن وجود دارد که شخص مجهولی است. به علاوه؛ حدیث مذکور، مرفوعه است.
آیات مرتبط
سوره البقرة (36) : فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ ۖ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِينٍ
سوره البقرة (38) : قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا ۖ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ
سوره الأعراف (24) : قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِينٍ
سوره الأعراف (27) : يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا ۗ إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ ۗ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ
سوره يوسف (33) : قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ ۖ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ
T