۰

آیا قضیه درآوردن تیر از پای حضرت علی ( علیه السلام ) در هنگام نماز صحت دارد؟

این داستان در بسیاری از منابع حدیثی با نقل های مختلف آمده است. هرچند منابع و کتاب هایی که این داستان را نقل کرده اند از منابع دسته اول روائی نیستند، ولی از آن جا که اولاً: در منابع متعدد اعم از منابع شیعه و اهل سنت آمده، ثانیاً: مؤلفان این کتاب ها و ناقلان این داستان از علمای معروف و شناخته شده هستند.
کد خبر: ۲۰۹۰۸۵
۰۸:۳۳ - ۰۲ دی ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
متن زیر که از تفسیر کشف الاسرار میبدی گرفته شده، سؤالاتی پیرامون آن برایم پیش آمده است: "... و در آثار بیارند که علی ( علیه السلام ) در بعضی از آن حرب ها تیری به وی رسید. چنان که پیکان اندر استخوان وی بماند. جهد بسیار کردند، جدا نشد. گفتند: تا گوشت و پوست برندارند و استخوان نشکنند، این پیکان جدا نشود. بزرگان و فرزندان وی گفتند اگر چنین است، صبر باید کرد تا در نماز شود که ما وی را اندر ورد نماز چنان همی بینیم که گویی وی را از این جهان خبر نیست. صبر کردند تا از فرایض و سنن فارغ شد و به نوافل و فضایل نماز ابتدا کرد. مرد معالج آمد و گوشت برگرفت و استخوان وی بشکست و پیکان بیرون گرفت و علی اندر نماز بر حال خود بود. چون سلام نماز باز داد، گفت: درد من آسان تر است. گفتند چنین حالی بر تو رفت و تو را خبر نبود. گفت اندر آن ساعت که من در مناجات الله باشم، اگر جهان زیر و زبر شود یا تیغ و سنان در من می زنند، مرا از لذت مناجات الله از درد تن خبر نبود".
بعد این قضیه را با قضیه یوسف و زنان مصر و بریدن دست به جای ترنج مقایسه کرده است. حال با توجه به این که این حکایت در کتاب درسی ادبیات سال سوم متوسطه، رشته ادبیات و علوم انسانی آمده است، برای بنده و شاید دیگرانی که از آسیب رسیدن به شأن و مقام امیرالمؤمنین در هراسند جای سؤال است که آیا این حکایت اساسی دارد؟ و پذیرفتنی است؟ و آیا سؤال نمی شود که تیر کجای پای مبارک نشسته بود؟ آیا امام ( علیه السلام ) در رکوع، سجده یا قیام بود که تیر از پای ایشان خارج شد؟ آیا تعادل ایشان هنگام خارج کردن تیر به هم نخورد؟ و...
پاسخ اجمالی

این داستان در بسیاری از منابع حدیثی با نقل های مختلف آمده است. هرچند منابع و کتاب هایی که این داستان را نقل کرده اند از منابع دسته اول روائی نیستند، ولی از آن جا که اولاً: در منابع متعدد اعم از منابع شیعه و اهل سنت آمده، ثانیاً: مؤلفان این کتاب ها و ناقلان این داستان از علمای معروف و شناخته شده هستند. ثالثاً: محتوای این داستان بر خلاف عقل و نقل نیست، بلکه عقل و نقل امکان وقوع چنین حادثه را تأیید می کند؛ بنابراین براساس معیار های علمی نقل و بیان اصل این داستان اشکالی ندارد.

پاسخ تفصیلی

این داستان در بسیاری از منابع حدیثی با نقل های مختلف آمده است. هرچند منابع و کتاب هایی که این داستان را نقل کرده اند از منابع دسته اول روائی نیستند، ولی از آن جا که اولاً: در منابع متعدد اعم از منابع شیعه و اهل سنت؛ مانند: ارشاد القلوب دیلمی، الانوار النعمانیة، المناقب المرتضویة، حلیة الابرار، منتهی الآمال، محجة البیضاء، و هم چنین کتاب های فقهی مثل عروة الوثقی آمده است.[1]

ثانیاً: مؤلّفان این کتاب ها و ناقلان این داستان از علمای معروف و شناخته شده هستند. ثالثاً: محتوای این داستان بر خلاف عقل و نقل نیست، بلکه عقل و نقل امکان وقوع چنین حادثه را تأیید می کنند؛ بنابراین، براساس معیار های علمی نقل و بیان اصل این داستان اشکالی ندارد.

در توجیه عقلایی این مسئله دو دلیل می توان ذکر کرد:

  1. از ویژگی‏های مهم علی بن ابی طالب ( علیه السلام )، عشق به عبادت است. تا جایی که ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه می‏نویسد: "حضرت علی ( علیه السلام ) در عبادت، عابدترین مردم بود؛ نماز و روزه‏اش از همگان بیشتر بود و مردم نماز شب و ملازمت بر اذکار و مستحبات را از او آموختند".[2]

آن حضرت چنان خاشعانه به عبادت می‏پرداختند و با تمام وجود به خدا توجّه داشتند که برای خارج کردن تیری که در جنگ صفین به پای حضرت اصابت کرده بود و نمی‏توانستند آن را از پایش در آورند، در نماز در حال سجده از پای او خارج کردند. و چون حضرت از نماز فارغ شدند، متوجّه خارج شدن تیر گردیدند. و قسم یاد کردند که اصلاً خارج کردن تیر را احساس نکردند؛[3] زیرا نماز که عمود دین است، ستون خیمه معراج و مناجات خواهد بود و نمازگزار در عروج به سوی معبود و در نجوای با او است. بنابراین، چشم و گوش و دست و پا در اختیار معبود است نه در اختیار خود نمازگزار و چون ایمان علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) بر اساس شناخت حقیقی بود و عبادت خدا را به عنوان زیارت او می دانست و نماز را شهود الاهی و زیارت معبود می داند و خدا را زیبای مطلق می بیند، هرگز خود را نمی بیند و آزادانه خدا را می پرستد و از هرچه رنگ تعلق دارد، آزاد است.[4]

  1. حالات پیامبران، امامان و اولیای خداوند در نماز همیشه به یک حال و به یک منوال نیست. گاهی با حفظ حضور قلب، به عالم کثرت و مظاهر مادی هم توجّه دارند و از آنها غافل نیستند و اگر مسئله ای پیش آید، در صورت لزوم واکنش نشان می دهند و گاهی هم غرق در عالم ملکوت می شوند و به جز ذات پاک کبریایی، چیزی نمی بینند و به آنچه در اطرافشان رخ می دهد، هیچ توجهی ندارند؛ حتی از بدن خود غافل می شوند انگار که دستگاه حواس ظاهری آنان در هنگام جذبه عشق و عرفان ربانی، از فعالیت خویش باز می ماند و آنچه را مربوط به بدن هایشان می شود، احساس نمی کنند. بیرون کشیدن تیر از پای امام علی ( علیه السلام ) در هنگام نماز در حال سجده از این قبیل است.[5]

بنابر این با توجه به این که نقل های متعدد و متفاوتی از این قضیه شده است که در بعضی ها ظاهراً بوی غلو و اغراق استشمام می شود اما این به اصل داستان صدمه ای نمی زند و به نظر ما اصل داستان همان است که از کتاب های شرح نهج البلاغة و حیات عارفانه امام علی ( علیه السلام ) در قسمت توجیه اول بیان کردیم.

و این قضیه، نه تنها موجب آسیب رساندن به مقام و شأن حضرت امام علی ( علیه السلام ) نیست بلکه موجب تکریم و تعظیم نسبت به آن حضرت خواهد شد؛ زیرا همان طور که زنان مصر از دیدن جمال حضرت یوسف ( علیه السلام )، دیگر خود را ندیدند و در اختیار خود نبودند و به جای ترنج انگشتان خود را بریدند، حضرت علی ( علیه السلام ) هم، چون فقط زیبای مطلق را می بیند و تمام اعضای بدن در اختیار خدای متعال و معبود و معشوق حقیقی است، دیگر خود را نمی بیند و به مظاهر مادی توجهی ندارد و پیکان تیر را از پای آن حضرت در سجده نماز بیرون آوردند و آن حضرت عنایتی نداشتند.

[1] دیلمی، ارشاد القلوب ج 2، ص 25و 26، انتشارات ناصر، قم، چاپ اول، 1376؛ جزایری، سید نعمت الله، الانوار النعمانیة، ج 2، ص 371، چاپ شرکت چاپ تبریز؛ کشفی حنفی ،محمد صالح، المناقب المرتضویة، ص 364؛ بحرانی، سید هاشم، حلیة الابرار، ج 2، ص180؛ قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ص 181، چاپخانه احمدی، چاپ نهم، 1377؛ فیض کاشانی، محجة البیضاء، ج1، ص 397و 398، بیروت؛ انوار النعمانیه، ص‏342؛ و همچنین کتاب های فقهی؛ مثل عروة الوثقی، محمد کاظم یزدی، بحث عبادات، باب صلاة.

[2] . عبد الحمید ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 27، دار احیاء الکتب العربیة.

[3] .حبیب الله، خویی، شرح نهج البلاغه، ج 8، ص 152؛ جوادی آملی، عبدالله، حیات عارفانه امام علی ( علیه السلام )، ص 63و 64. مرکز نشر اسراء، چاپ چهارم، 1385؛ و کتب مذکور در پاورقی شماره1.

[4]. جوادی آملی، عبدالله، حیات عارفانه امام علی ( علیه السلام )، 62 - 64، با تغییر و تلخیص.

[5] . با استفاده از حیات عارفانه امام علی ( علیه السلام )، ص62 - 64؛ مطهری، مرتضی، امامت و رهبری قم: صدرا، چاپ چهارم، 1365، با استفاده از ص‏180 و 181 .

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: