شیعه نیوز:
پرسش
در شرح زندگی حضرت زهرا(سلام الله علیها) آمده که حضرت خدیجه هنگام وفات گریه میکردند. اسماء بنت عمیس از ایشان سبب گریه را پرسید. حضرت خدیجه فرمود: گریه من برای آن است که فاطمه کوچک است و من از دنیا میروم و شب عروسی او را نمیبینم. همان شبی که هر دختری نیاز دارد تا زنی حمایتش کند و وظائف وی را گوشزد نماید... . اسماء گفت: این امر به عهدهی من است... . سؤال: چطور این ماجرا ممکن است درست باشد در حالی که در تاریخ آمده که اسماء بنت عمیس همراه همسر خود به حبشه هجرت کرد و تا سال 6 بعد از هجرت آنجا بود؟
پاسخ اجمالی
با آنکه «أسماء بنت عمیس» مدت زمان طولانی در حبشه حضور داشت، اما در برخی منابع اسلامی، روایاتی ناظر بر حضور او در اتفاقاتی است که در مکه و مدینه رخ داده است که موضوع اشاره شده در پرسش، یکی از مصادیق آن است.[1]
مشکلی این روایت آن است که اسماء بنت عمیس، به عنوان راوی اصلی این روایت؛ هم در زمانیکه حضرت خدیجه( سلام الله علیها ) از دنیا رفتند و هم در زمانیکه حضرت زهرا( سلام الله علیها ) با امیرالمؤمنین علی( علیه السلام ) ازدواج کردند، در حبشه به سر میبردند و تا سال ششم هجری و فتح خیبر که بعد از صلح حدیبیه صورت گرفت، آنجا ساکن بودند. این احتمال هم که گفته شود اسماء بنت عمیس برگشته یا اینکه با همسر خود به حبشه نرفته باشد، مورد قبول کسی واقع نشده است.
مورّخان برای توجیه این مشکل معتقدند که نام اسماء بنت عمیس بهطور اشتباه در این روایات ذکر شده است. آنها میگویند: راوی این روایت، بانویی به نام اسماء بود، اما چون اسماء بنت عمیس نزد راویان حدیث از شهرت خاصی برخوردار بود، آنان بدون دقت نظر در واقعیت های تاریخی، کلمهی «بنت عمیس» را به نام «اسماء» اضافه کردهاند.[2] کسانی که این توجیه را مطرح کردهاند، فقط نظر به جریانی دارند که دربارهی ازدواج امام علی( علیه السلام ) با حضرت فاطمه( سلام الله علیها ) نقل شده و قضیه وصیت حضرت خدیجه( سلام الله علیها ) را مد نظر قرار ندادهاند. این افراد معتقدند که منظور از اسماء در این روایت، ام سلمة، یکی از همسران پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) است که نام دقیق او «اسماء بنت یزید بن سکن بن رافع»بوده است. از اینرو گفته شده: آن کسی که در داستان ازدواج حضرت زهرا( سلام الله علیها ) به نام ام سلمه، همسر پیامبر یاد شده، همین اسماء بنت یزید است؛ چرا که ام سلمهی معروف، در سال دوم و بعد از ازدواج این دو بزرگوار، مفتخر به همسری پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) شد.[3] به عبارتی، دو همسر پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم )، نامشان ام سلمة بود.
اما اگر موضوع وصیت حضرت خدیجه( سلام الله علیها ) را نیز مد نظر قرار دهیم، این توجیه نمیتواند مشکل را بهطور کامل بر طرف کند؛ چرا که أسماء بنت یزید انصاری نمیتوانسته آن زمان در مکه حضور داشته باشد. لذا باید توجیه دیگری به کار بست؛ همانطور که برخی از مورّخان توجیه دیگری برای این جریان دارند. آنها میگویند: آن چیزی که در تاریخ اشتباه شده، اضافه شدن «بنت عمیس» به این نام نبوده، بلکه تغییر یافتن نام سلمی به اسماء بوده است؛ یعنی آن کسی در این روایت نامش ذکر شده، سلمی بنت عمیس (خواهر اسماء بنت عمیس) بوده است. سلمی همسر حمزه، عموی پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) بود. او بوده که هم هنگام وفات خدیجه ( سلام الله علیها ) و هم هنگام ازدواج فاطمه( سلام الله علیها ) حضور داشته است و او نیز روایت را نقل کرده، اما به دلیل اینکه اسماء از خواهرش سلمی مشهورتر بوده، راویان به اشتباه این مطلب را از او نقل کردهاند و یا اینکه یک راوی اشتباه کرده و بقیه نیز به پیروی از او به اشتباه افتادهاند.[4] این توجیه دوم، مشکل روایت منقول را حل کرده و آن را قابل پذیرش میکند.
نکته قابل توجه اینکه؛ موضوع حضور «اسماء بنت عمیس»، منحصر به داستان ازدواج حضرت زهرا( سلام الله علیها ) نیست، بلکه نام ایشان در جریان تولد حضرت امام حسن( علیه السلام )[5] و نیز امام حسین( علیه السلام )[6] و غسل دادن ام کلثوم دختر خوانده پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم )[7] مطرح شده است که ممکن است شخص حاضر در تمام این موارد، همان «سلمی بنت عمیس» باشد. این بانو، زن عموی پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) و امام علی( علیه السلام ) بوده و طبیعتا حضورشان در این اتفاقات کاملا توجیه پذیر است.
[1]. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 1، ص 366، نشر بنی هاشمی، تبریز، چاپ اول، 1381ق؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 43، ص 138، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1363ش.
[2]. عاملی سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج 6، ص 120، المرکز الإسلامی للدراسات، چاپ پنجم، 1425ق.
[3]. همان، ج 6، ص 121.
[4]. کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص 366 و 367.
[5]. الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج 6، ص 109.
[6]. همان، ج 8، ص 19.
[7]. همان، ج 7، ص 187.
T