۰

صعصعة بن صوحان که بود؟ آیا او از معدود افرادی است که امام علی( علیه السلام ) را شناخته بود؟

«صعصعة بن صوحان‏ بن حجر» از تیره «عبدالقیس» از قبیله «ربیعة» بود که در زمان حضور پیامبر اسلام( صلی الله علیه و اله و سلم ) مسلمان شد، ولی آن‌حضرت را ندید. او از شیعیان نزدیک امام علی( علیه السلام ) بود که در پیش حضرتشان جایگاهی ویژه داشت.
کد خبر: ۲۰۶۱۹۶
۰۸:۵۹ - ۱۴ آذر ۱۳۹۸

شیعه نیوز:

پرسش
صعصعة بن صوحان که بود؟ چرا امام صادق( علیه السلام ) او را از معدود افرادی می‌داند که، امام علی( علیه السلام ) را شناخته است؟
پاسخ اجمالی
«صعصعة بن صوحان‏ بن حجر» از تیره «عبدالقیس» از قبیله «ربیعة» بود که در زمان حضور پیامبر اسلام( صلی الله علیه و اله و سلم ) مسلمان شد، ولی آن‌حضرت را ندید. او از شیعیان نزدیک امام علی( علیه السلام ) بود که در پیش حضرتشان جایگاهی ویژه داشت. نقل است که امام صادق( علیه السلام ) در توصیف ایشان فرمود: «کسی با امام علی( علیه السلام ) نبود که ایشان را آن‌گونه که شایسته‌اش است‌ بشناسد، مگر صعصعه و اصحابش».
او چون سخنوری زبردست بود، بارها در حضور امام على( علیه السلام ) و به فرمان ایشان، براى مردم به نیکویى سخنرانی کرد. پس از امام على( علیه السلام ) نیز همواره، فضائل و برتری‌هاى ایشان را شجاعانه، حتى در حضور معاویه، با کلامى رسا و گویا، بیان می‌کرد.

پاسخ تفصیلی
«صَعصَعة بن صُوحان‏ بن حجر» از تیره «عبدالقیس» از قبیله «ربیعه» بود[1] که در اطراف «قطیف» متولد شد[2] و به «صعصعة بن صوحان العبدی» نیز شهرت داشت.[3]
صعصعه در دوران پیامبر اسلام( صلی الله علیه و اله و سلم ) به حضرتشان ایمان آورد، ولی آن‌حضرت را ندید.[4]
از برجسته‌ترین ویژگی‌های صعصعه، خطیب بودن و فصاحت و بلاغت او بود،[5] تا جایی که امام علی( علیه السلام ) او را با تعبیر «هذا الْخَطیبُ الشَّحْشَح‏»[6]‏ (این سخنران زبردستِ ماهر)، مورد ستایش قرار داد.[7]
گزارش‌های اندکی از زندگی صعصعه در دوران پیامبر( صلی الله علیه و اله و سلم ) و دو خلیفه اول، وجود دارد. او در زمان خلافت عمر، جوان بود. ابوموسی اشعری، اموال بسیاری را برای خلیفه فرستاد و او پیرامون این اموال از مسلمانان مشورت خواست. صعصعه بلند شد و گفت: در مواردی که در قرآن حکمی وجود ندارد، از مسلمانان مشورت بخواه ولی در مواردی که در قرآن حکم آن گفته شد، به حکم قرآن عمل کن. عمر گفت: راست گفتی. تو از من هستی و من از تو هستم. سپس اموال را در میان مسلمانان تقسیم کرد.[8]
صعصعه و امام علی( علیه السلام )
صعصعه از شیعیان و مخلصان امام علی( علیه السلام ) بود، به گونه‌ای که او را از بزرگ‌ترین اصحاب ایشان دانسته‌اند[9] و حتی امام صادق( علیه السلام ) در گفتاری رشک برانگیز چنین فرموده است: «کسی با امام علی( علیه السلام ) نبود که ایشان را آن‌گونه که شایسته‌اش است،‌ بشناسد، مگر صعصعه و اصحابش».[10]
البته واضح است که این روایت ناظر به روزها و ماه‌های پایانی عمر حضرتشان می‌باشد و نشانگر برتری صعصعه بر افرادی چون مقداد، سلمان، ابوذر، عمار یاسر، مالک اشتر و ... نیست.
زمانی که امام على( علیه السلام ) تصمیم گرفت تا وصیت‌نامه‌اى را براى فرزندان، پیروان و آیندگان بنویسد، براى این منظور، چهار شخص از بزرگان را به عنوان شاهد بر وصیت خویش برگزید که یکى از آنها، صعصعة بن صوحان بود.[11]
صعصعه در گفتاری ماندگار، امام علی( علیه السلام ) را چنین مورد خطاب قرار داد: «اى امیر مؤمنان! به خدا سوگند! تو خلافت را زینت بخشیدى و خلافت، زینت تو نشد! تو مقام خلافت را ارزش‌مند کردی و آن‌مقام بر ارزش تو نیفزود! و نیاز خلافت به تو، بیشتر از نیازت به آن است».[12]
صعصعه در جنگ جمل، پس از شهادت دو برادرش زید و سیحان - که از پرچم‌داران سپاه امام علی( علیه السلام ) بودند- پرچم آنان را به دوش گرفت و تا پایان جنگ، افتخار پرچم‌دارى سپاه امام( علیه السلام ) را از آن خود کرد.[13] در جنگ صفین نیز حضور داشت و امام علی( علیه السلام ) او را فرمانده قبیله بنی‌عبدالقیس کرد.[14]
با شکل‌گیری مشکل خوارج؛ امام على( علیه السلام ) صعصعة بن‏ صوحان‏ را به سوى خوارج‏ فرستاد تا با آنها صحبت کند. صعصعه پیش آنها رفت و آنها به او چنین گفتند: آیا اگر على با ما و در جایگاه ما بود، تو با او بودى؟ صعصعه گفت: آرى. گفتند: پس تو در دینت دنباله‌رو على هستى. بازگرد که دینى ندارى. صعصعه گفت: واى بر شما! آیا از کسى دنباله‌روى نکنم که به نیکویى از خدا دنباله‌روى می‌کند و همواره و صادقانه، در پى فرمان خدا است؟ آیا پیامبر خدا، هنگامى که جنگ شدّت می‌گرفت، او را پیش نمی‌فرستاد تا جنگ زیر پایش لگدمال و آتش آن‌را با شمشیرش، خاموش کند. او در راه خدا چنان افتاده بود که پیامبر خدا و مسلمانان از طریق او پیش می‌رفتند؟ پس کجا می‌چرخید، کجا می‌روید، به چه کسی رغبت می‌ورزید و از چه کسی باز می‌مانید؟...».[15]
روزی امام علی( علیه السلام ) به عیادت صعصعه آمد و به او فرمود: «مبادا این عیادت را مایه فخرفروشى سازى». صعصعه در پاسخ، گفت: نه، اى امیر مؤمنان! بلکه آن‌را منتى از جانب خدا بر خود می‌دانم که اهل بیت و پسرعموى پیامبر خدا، به عیادتم آمده است.[16]
صعصعه به جهت سخنوری و قدرت در گفتار، بارها در حضور امام على( علیه السلام ) و به فرمان ایشان، براى مردم به نیکویى سخن گفت. پس از امام على( علیه السلام ) نیز همواره، فضائل و برتری‌هاى ایشان را شجاعانه، حتى در حضور معاویه - بزرگ‌ترین دشمن امام على( علیه السلام )- با کلامى رسا و گویا، بیان کرد.[17] وی حتی زمانی که برای ابراز مخالفت با امیرالمؤمنین( علیه السلام ) تحت فشار قرار می‌گرفت، با زیرکی تمام صحنه را برمی‌گرداند:
پس از آن‌که امام حسن( علیه السلام ) صلح را پذیرفت، معاویه وارد کوفه شد و صعصعه نیز در آن‌جا حضور یافت. معاویه به او گفت: به خدا سوگند! ناراحت نمی‌شوم که در امان من قرار گیری. صعصعه گفت: آن‌گاه اگر به این نام خوانده شوم، شرمنده خواهم بود! معاویه از او خواست که بالای منبر رفته و امام علی( علیه السلام ) را لعنت کند! صعصعه بالای منبر رفته و پس از حمد و ثنای خداوند چنین گفت: از پیش مردی می‌آیم که شرّش نزدیک است و خیرش دور. او مرا دستور داد تا علی( علیه السلام ) را لعن کنم. پس او را لعن کنید، که خدا او را لعنت کند».[18] او با این تعبیر دو پهلو هم از دستور معاویه فرار کرد و هم از لعن امام، نجات یافت.
وفات صعصعه
در مورد وفات صعصعه دو قول وجود دارد:
1. مغیرة بن شعبه حاکم بصره و کوفه، به دستور معاویه، صعصعه را به جزیره‌ای در بحرین تبعید کرد و او نیز در سال 70 هجری در همان‌جا درگذشت.[19]
2. در زمان خلافت معاویه در کوفه از دنیا رفت.[20]
مسجد صعصعه
امروزه در اطراف مسجد سهله، مسجدی به نام مسجد صعصعه وجود دارد که مورد توجه شیعیان است و گزارش‌هایی از هزار سال قبل در مورد این مسجد وجود داشته و به نماز در آن سفارش کرده‌اند.[21] در برخی منابع نیز گزارش شده است که امام زمان(عج) وارد آن مسجد شده؛ در آن‌جا بعد از اقامه نماز، دعا و سجده‌ای طولانی انجام داده است.[22]

[1]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، ج 6، ص 244، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق.
[2]. زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج 3، ص 205، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م.
[3]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، بجاوی، علی محمد، ج 2، ص 717، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، 1412ق.
[4]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبدالموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 3، ص 373، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[5]. همان.
[6]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صالح، صبحی، ص 517، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[7]. ابن أبی‌الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، محقق، مصحح، ابراهیم، محمد ابوالفضل،‏ ج 19، ص 106، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.
[8]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 2، ص 403، بیروت، دارالفکر، 1409ق.
[9]. شیخ مفید، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، محقق، مصحح، میرشریفی، علی، ص 475، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
[10]. کشى، محمد بن عمر، رجال الکشی(اختیار معرفة الرجال)، محقق، مصحح، رجایى، مهدى‏، تعلیقه، میر داماد الأسترآبادی، ج 1، ص 285، قم‏، مؤسسة آل البیت( علیه السلام )‏، چاپ اول‏، 1363ش‏.
[11]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 7، ص 51، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[12]. یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 179، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بی‌تا.
[13]. الطبقات ‏الکبرى، ج‏ 6، ص 244.
[14]. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، محقق، مصحح، هارون، عبدالسلام محمد، ص 206، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.
[15]. شیخ مفید، الاختصاص، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، محرمی زرندی، محمود، ص 121، قم، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، چاپ اول، 1413ق.
[16]. تاریخ ‏الیعقوبى، ج ‏2، ص 204. این روایت به گونه‌های دیگری نیز نقل شده: حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 378، قم، مؤسسه آل البیت( علیه السلام )، چاپ اول، 1413ق.
[17]. برای نمونه ر. ک: ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 7، ص 165، بیروت، دارالفکر، 1407ق؛ ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون‏)، تحقیق خلیل شحادة، ج 2، ص 626، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، 1408ق.
[18]. «أنه أمرنی أن ألعن علیا فالعنوه لعنه الله»؛ رجال الکشی، ج ‏1، ص 285.
[19]. الأعلام، ج‏ 3، ص 205.
[20]. ثقفی، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال، الغارات أو الإستنفار و الغارات، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین،‏ ج 2، ص 898، تهران، انجمن آثار ملی، چاپ اول، 1395ق.
[21]. شیخ طوسی، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ج 2، ص 747، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، چاپ اول، 1411ق.
[22]. ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، محقق، مصحح، قیومی اصفهانی، جواد، ص 143- 146، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1419ق؛ ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج 2، ص 645 - 646، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1409ق؛‌ عاملی(شهید اول)، محمد بن مکی، المزار فی کیفیة زیارات النبی و الأئمة( علیه السلام )، ص 264 - 266، قم، مدرسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، 1410ق.

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: