۰

آیا اژدهایی وارد مسجد کوفه شده و با امام علی( علیه السلام ) گفت‌وگو کرد؟! آیا نام‌گذاری یکی از ورودی‌های مسجد کوفه به «باب الثعبان» به همین دلیل است؟ چرا به آن ورودی، «باب الفیل» هم می‌گویند؟!

پیرامون ورود یک مار بزرگ از یکی از ورودی‌های مسجد کوفه که اکنون به «باب الفیل» معروف است، سخن گفتنش با امام علی( علیه السلام ) و نام‌گذاری آن درب به «باب الثعبان»، نقل‌هایی در منابع روایی وجود دارد.نخست باید گفت؛ در برخی نقل‌ها تعبیر به «ثعبان» وجود دارد، که در لغت به معنای «مار بزرگ» و یا «اژدها» است. اما در برخی نقل‌های دیگر تعبیر به «حَیَّة» (مار) شده است که شامل هر نوع ماری می‌شود.
کد خبر: ۲۰۵۷۷۰
۰۷:۵۰ - ۱۲ آذر ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
کیفیت و سند حدیث باب الثعبان درباره امام علی( علیه السلام ) چگونه است؟
پاسخ اجمالی
پیرامون ورود یک مار بزرگ از یکی از ورودی‌های مسجد کوفه که اکنون به «باب الفیل» معروف است، سخن گفتنش با امام علی( علیه السلام ) و نام‌گذاری آن درب به «باب الثعبان»، نقل‌هایی در منابع روایی وجود دارد.
نخست باید گفت؛ در برخی نقل‌ها تعبیر به «ثعبان» وجود دارد،[1] که در لغت به معنای «مار بزرگ»[2] و یا «اژدها»[3] است. اما در برخی نقل‌های دیگر تعبیر به «حَیَّة» (مار) شده است[4] که شامل هر نوع ماری می‌شود.
حال به دو روایت از این واقعه می‌پردازیم:
1. ابی الجارود از امام باقر( علیه السلام ) چنین نقل می‌کند: علی( علیه السلام ) بر منبر نشسته بود که ماری بزرگ، از باب الفیل وارد مسجد [کوفه] شد [و مردم به سمتش حمله‌ور شدند]، علی( علیه السلام ) فرمود: «رهایش کنید، او فرستاده گروهی از جنیان است». سپس آن مار با امام به گفتگو پرداخته و از آنجا خارج شد. مردم حقیقت ماجرا را از امام خواستند؛ امام فرمود: «او فرستاده گروهی از جنیان بود، و به من خبر داد که میان دو گروه از آنان درگیری و جنگ رخ داده و آنان از من می‌خواهند تا میانشان صلح برقرار کنم و من نیز وعده دادم که امشب به میان آنها خواهم رفت». مردم گفتند: آیا ما هم بیاییم؟! امام اجازه دادند. مردم پس از نماز عشاء به بیرون شهر رفتند. امام در اطراف آنان خطی کشید و دستور داد به هیچ وجه از آن خط خارج نشوند و خود به جمع جنیان رفت...».[5]
2. جابر از امام باقر( علیه السلام ) چنین نقل می‌کند: امیرالمؤمنین( علیه السلام ) بر منبر بود که مار بزرگی از طرف یکى از درهاى مسجد وارد شد و مردم قصد کشتن او را کردند، امام شخصی را فرستاد تا جلوی آنها را بگیرد. آن مار به داخل مسجد آمد تا به منبر رسید. به امیرالمؤمنین( علیه السلام ) درود گفت و آن‌حضرت به او اشاره کرد که صبر کند تا سخنرانى امام تمام شود. زمانی که سخنرانى پایان یافت، امام به مار گفت: «تو کیستى؟» گفت: من عمرو فرزند عثمانی هستم که نماینده شما در میان جنیان بود. پدرم وصیت کرد تا نزد شما آمده و نظرتان را جویا شوم ، یا امیر المؤمنین! به من چه فرمانى می‌دهى؟ علی( علیه السلام ) به او فرمود: «من تو را به تقوا سفارش می‌کنم. برگرد و بجای پدرت نماینده من در میان جنیان باش!».[6]
علامه مجلسی با آن‌که سند این حدیث را ضعیف می‌داند، با این حال معتقد است مضمون این روایت متواتر بوده و می‌توان آن‌را پذیرفت. همچنین ایشان نقل می‌کند که بنی ‌امیه برای این‌که این نام و معجزه را از ذهن مردم پاک کنند، بر این درب از مسجد کوفه یک فیل بستند تا آن‌که به تدریج به باب الفیل مشهور شد.[7]
البته درباره علت نامیده شدن این درب به «باب الفیل»، گزارش‌های دیگری نیز وجود دارد:
زمانی که مسلمانان مدائن را فتح کردند، یک فیل از آن‌جا به غنیمت گرفتند. نامه‌ای به خلیفه دوم نوشته و از او در مورد آن فیل کسب تکلیف کردند. خلیفه توصیه کرد که اگر مشتری یافتید آن را بفروشید! فردی از اهالی حیره، فیل را خرید. فیل نزد او بود و او را جل و پالان می‌کرد و به مردم نشانش می‌داد و در آبادی‌ها او را می‌گرداند. بعد از گذشت مدتی،‌ أمّ ‌أیوب دختر عمارة بن عقبه همسر مغیرة بن شعبه (که بعدها با زیاد بن ابیه ازدواج کرد) به تماشای فیل علاقمند شد. او به صاحب فیل پولی داد که او را در کنار مسجد کوفه و همانجایی که امروز به باب الفیل معروف است نگهداری کند، اما آن فیل چند قدم برنداشته بود که سرنگون شد و جان داد! برخی گفتند که جادوگری در همان جا ، فیلی را سوار الاغی کرد! و این دروغ است. برخی نیز معتقدند که حوضچه درون مسجد را سوار فیلی کرده و از این درب وارد مسجد نمودند و گروهی هم گزارش دادند که درب این باب را با استفاده از یک فیل به این منطقه آوردند و برای همین به این درب، «بابل الفیل» می‌گویند.[8]

[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 396، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. ‏طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی‏، سید احمد، ج2، ص 17، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
[3]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 2، ص 305، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ ششم، 1371ش.
[4]. قطب الدین راوندی، سعید بن عبدالله، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 189، قم، مؤسسه امام مهدی، چاپ اول، 1409ق.
[5]. الخرائج و الجرائح، ج ‏1، ص 189؛ با اندکی تفاوت: خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 147، بیروت، البلاغ، 1419ق.
[6]. کافی، ج ‏1، ص 396؛ با اندکی تفاوت: صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد( صلی الله علیه و آله و سلم )، محقق، کوچه باغی، محسن بن عباسعلی،‏ ج 1، ص 97، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.
[7]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، رسولی، سید هاشم، ج 4، ص 295، تهران، ‌دارالکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
[8]. بلاذری، فتوح البلدان، ص 282، بیروت، دار مکتبة الهلال، 1988م.
آیات مرتبط

سوره الأعراف (107) : فَأَلْقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ
سوره الشعراء (32) : فَأَلْقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: