شیعه نیوز:
پرسش
آیا کربلاء در اصل «کور بابل» بوده است؟ دلیل متعدد بودن نامهای این سرزمین و معانی نامهای آن چیست؟ سابقه این سرزمین قبل از ورود امام حسین( علیه السلام ) چگونه بود است؟
پاسخ اجمالی
معنای کربلاء و کربلاء در تاریخ
لغتشناسان و مورّخان اسلامی در ریشه لغوی واژه «کربلاء» و نیز در اشتقاق و معنای آن اختلاف نظر دارند:
الف. «کربلاء»، به معنای سستی در گامها و برگرفته از «جاء یمشی مُکَربلا» (با گامهای سست آمد) است. ممکن است به دلیل سست بودن زمین در کربلاء، این سرزمین بدین نام خوانده شده باشد.[1]
ب. کربلاء از کلمه «کربل» گرفته شده و کربال یعنی غربال کردن و تمیز و پاک کردن است. به کربلاء نیز به خاطر این کربلاء گفتهاند که زمینی بود خالی از ریگ و سنگ و بدون درخت یا گیاهان هرز و مزاحم.[2]
ج. کربلاء در اصل از «کور بابل» -به معنای «مجموعهای از روستاهای بابِلی»- برگرفته شده است.[3]
د. کربلاء، ترکیبی است از دو واژه آرامی؛ یعنی «کرب» به معنای «معبد» یا «حرم» و «ایلا» به معنای «خدایان». بنابراین نقل، معنای واژه کربلاء «حرم خدایان» میباشد. اگر به تاریخ این شهر در روزگار بابِلیها باز گردیم از آن نام نشانی خواهیم یافت؛ زیرا طبق گفته ماسینیون، -مستشرق فرانسوی- کربلا در گذشتههای دور معبد کلدانیهای ساکن شهر نینوا و کوشک بابل بود و این دو شهر در نزدیکی ناحیه کربلا واقع شده بودند.[4]
کربلاء از دیدگاه احادیث
در احادیث، گاه واژگان «کربلاء» همراه با واژگانهای «کرب» و «بلا» یعنی درد و بلا و اندوه و مصیبت مورد استفاده قرار گرفته است که البته نمیتوان گفت که مراد از این دسته از روایات، بیان معنای لغوی کربلاء است، بلکه شاید همنشینی این واژگانها تنها به دلیل آرایههای ادبی؛ مانند سجع و جناس باشد:
1. جبرئیل به پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) گفت: این نوه شما(حسین( علیه السلام ) همراه با گروهی از فرزندان، اهلبیتش و جمعی از برگزیدگان و نیکان امتت در کنار فرات و منطقهای به نام کربلا کشته میشود. به دنبال این واقعه و در روزی که دشواریاش پایان ناپذیر بوده و حسرتش تمام نخواهد شد(روز قیامت)، کرب و بلای فراوانی دامنگیر دشمنان تو و دشمنان خاندانت خواهد شد! این نقطه از زمین، مقدس و پاکیزهترین مکانهای روی زمین محسوب میگردد و از احترام و قداست خاصی برخوردار است و این قطعه، از زمینهای بهشت میباشد.[5]
2. على( علیه السلام ) به کربلاء آمد و در آنجا ایستاد. به او گفته شد: اى امیر مؤمنان! اینجا، کربلاء است. فرمود: «ذَاتُ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ؛ آمیخته با رنج و بلا است». آنگاه با دستش به مکانى اشاره کرد و فرمود: «اینجا، جایگاه اسباب سفر و خوابگاه مرکبهاى آنان است»، و به جایى دیگر اشاره کرد و فرمود: «اینجا خونشان ریخته میشود».[6]
3. وقتی به امام حسین( علیه السلام ) گفتند اسم این زمین کربلاء است، فرمود: «پیامبر براستی سخن فرموده: این زمین غم و اندوه و بلا است».[7]
همچنین وقتى حسین( علیه السلام ) به این سرزمین رسید، پرسید: اینجا چه نام دارد؟ گفتند: کربلا، چشمان آنحضرت پر از اشک شد و میفرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَ الْبَلَاء» و یقین کرد که شهادتگاه خود و یارانش همینجا است و فرمود: «هذا مَوْضِعُ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ! انْزِلُوا هَاهُنا مَحَطُّ رِحالِنا وَ مَسْفَکُ دِمائِنا وَ هُنا مَحَلُّ قُبُورِنا»؛[8] اینجا سرزمین رنج و گرفتارى و بلا است! اینجا محلّ فرود آمدن ما، جایگاه ریخته شدن خونهاى ما و محل قبرهاى ما است.
نامهای دیگر کربلا
در طول تاریخ بر سرزمین کربلا نامهایی اطلاق گردیده است. برخی از این اسامی، نام روستاهای مجاور کربلا است که بر این سرزمین نیز اطلاق شده، و برخی دیگر بر اثر گذشت زمان بر کربلا اطلاق شده است؛ از جمله این نامها عبارتاند از: نینوا،[9] غاضریه،[10] عمورا،[11] و طفّ.[12] اما اسم «کربلاء» به تدریج و به مرور زمان از لحاظ شیوع و انتشار میان مردم و در تاریخ بر سایر اسامی غلبه یافته و امروزه تنها باقیمانده نامهای دیگر این سرزمین محسوب میشود، به طوری که فعلاً این ناحیه، فقط به اسم کربلاء شناخته میشود.
قدیمیترین شعری که نام کربلاء در آن آمده، شعر متعلق به معن بن اوس مزنیّ است که عصر جاهلیت را درک کرده است؛ وى آن قدر عمر کرد که روزگار عبدالله بن زبیر را دریافت و با وى همراه گردید! او در پایان عمرش نابینا گردید. او در آغاز قصیده خود چنین سروده است:
اذا هی حلّت کربلاء فَلَعْلَعاً *** فَجَوْزَ العُذَیب دونَها فالنّوابِحا[13]
پیشینه تاریخی کربلاء
در مورد کربلای پیش از اسلام اطلاعات چندانی وجود ندارد، اما بنابر اشتقاق کلمه کربلاء از کور بابل (به معنای روستاهای بابل) میتوان چنین برداشت کرد که سابقه سکونت در کربلاء، به عصر بابلی برمیگردد.
[1]. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج 4، ص 445، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م.
[2]. نک: واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق، شیری، علی، ج 15، ص 653 – 654، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1414ق؛ معجم البلدان، ج 4، ص 445.
[3]. شهرستانی، هبة الدین الحسینی، نهضة الحسین( علیه السلام )، ص 89، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
[4]. مدرس بستان آبادی، محمد باقر، شهر حسین( علیه السلام )، ص 10، تهران، جهان، چاپ اول، 1353ش.
[5]. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق، امینی، عبد الحسین، ص 263 – 264، نجف اشرف، دار المرتضویة، چاپ اول، 1356ش.
[6]. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، محقق، هارون، عبدالسلام محمد، ص 142، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.
[7]. أبو القاسم طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، ج 3، ص 106، قاهره، مکتبة ابن تیمیة، چاپ دوم، 1415ق؛ محب الدین طبرى، أحمد بن عبدالله، ذخائر العقبى، ص 149، قاهره، مکتبة القدسى، 1356ق.
[8]. سید بن طاووس، على بن موسى، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 81، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1348ش.
[9]. دینورى، ابو حنیفه احمد بن داود، الأخبار الطوال، ص 251، قم، منشورات الرضى، 1368ش؛ طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 4، ص 308، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[10]. الأخبار الطوال، ص 252.
[11]. قطب الدین راوندی، سعید بن عبدالله، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 848، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، 1409ق.
[12]. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 25، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ طریحى، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین، ج 5، ص 90، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
[13]. ابو الفرج اصفهانى، على بن الحسین، الأغانی، ج 12، ص 309، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1415ق.
T