شیعه نیوز:خورشيد در منظومه شمسى محور و مشعل حيات است و كارش اين است كه نيروهاى پنهان در موجودات زمينى را با اشعه خود رشد و نمو مى دهد و آنها را به كمال مناسبشان مى رساند. منظومه اين جهان بزرگ، منظومه اى عجيب و حيرت انگيز است كه غير خواص از خردمندان كسى نمى تواند آن را درك كند. اين منظومه پوسته اى و مغزى دارد؛ يعنى به جهان ظاهرى و جهان باطنى تقسيم مى شود كه قرآن كريم نيز به آن دو اشاره كرده است. و همين طور باطن جهان داراى منظومه اى است و منظومه ملكوت به موازات مظومه ملك است و خورشيد اين منظومه و محور آن به حكم برهان عقلى و نقلى ذات پيامبر عظيم الشأن اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم ) است.
على بن ابراهيم بن هاشم قمى از احمد بن ادريس اشعرى از محمد بن عبدالجبار از محمد بن ابى عمير أزدى از حمّاد بن عثمان ناب از محمد بن مسلم ثقفى نقل كرده كه ايشان از امام باقرالعلوم ( علیه السلام ) در مورد اين آيه قرآن «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى» 1 پرسيد. حضرت در پاسخ فرمودند:
النهار هوالقائم منّا أهل البيت، إذا قام غلب دولة الباطل. والقرآن ضرب فيه الأمثال للناس، و خاطب اللّه نبيّه به و نحن، فليس يعلمه غيرنا» 2
منظور از «روز» [در آيه كريمه]، قائم ما اهل بيت است. آنگاه كه قيام كند بر دولت باطل غلبه خواهد نمود. در اين قرآن مثلهايى براى مردم زده شده است و خداوند به وسيله قرآن پيامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و ما اهل بيت را مخاطب قرار داده، لذا كسى غير از ما به آن علم و آگاهى ندارد.
اين روايت از جهت سند جزء احاديث صحيح شمرده مى شود؛ چرا كه سند آن متشكل از شش تن از بزرگان مشايخ محدثان است. على بن ابراهيم شيخ القميين بوده و احمد بن ادريس اشعرى و محمد بن عبدالجبار از مشايخ حديث ثقات هستند. و اما محمد بن ابى عمير ازدى و حماد بن عثمان ناب و محمد بن مسلم از اصحاب اجماع مى باشند كه طايفه [اماميه] به مراسيل آنها همانند مسانيدشان عمل مى كنند و آنچه را از طريق آنها رسيده باشد صحيح مى شمارند. وجه امتياز ديگر روايت اين كه محمد بن مسلم ثقفى (ره) يكى از چهار فردى است كه به نص صريح امام ( علیه السلام ) جزء اركان دين و اوتاد و امناى خداوند در حلال و حرام الهى هستند و اين خصوصياتى كه در مورد سند اين روايت ذكر شد كم تر در روايتى يكجا جمع مى شود.
و اما از ناحيه فهم و درك متن حديث به دليل كمى وقت فقط به قطراتى از اين دريا بسنده مى كنيم: براى اين كه فهم ما درباره قول خداوند در سوره ليل «وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى» كامل شود شايسته است كه آن را با سوره شمس «وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها» مقايسه كنيم.
خداوند در سوره شمس ابتدا شمس (خورشيد)
موعود، شماره45، ص: 71
و سپس نهار (روز) را ذكر مى كند ولى در سوره ليل از شب شروع و سپس نهار (روز) را ذكر مى كند. در سوره «شمس»، اين روز است كه خورشيد را آشكار مى كند (يجلّى بر وزن تفعيل). اما در سوره ليل اين خود روز است كه آشكار مى شود (يتجلّى بر وزن تفعّل).
در سخن امام باقر ( علیه السلام ) كه مى فرمايد: «والقرآن ضرب فيه الأمثال للناس و خاطب اللّه نبيه به ونحن، فليس يعلمه غيرنا» مطالب عميقى نهفته است.
معناى آن «تجليه» و اين «تجلّى» چيست؟ چرا در يكجا فعل متعدى و در جاى ديگر فعل لازم به كار برده شده است؟ و آن «خورشيد» و آن «روز» چه هستند؟ تفسير و تأويل اين مطلب چيست و از بيان آن و چه هدفى دنبال مى شود؟
خورشيد در منظومه شمسى محور و مشعل حيات است و كارش اين است كه نيروهاى پنهان در موجودات زمينى را با اشعه خود رشد و نمو مى دهد و آنها را به كمال مناسبشان مى رساند. منظومه اين جهان بزرگ، منظومه اى عجيب و حيرت انگيز است كه غير خواص از خردمندان كسى نمى تواند آن را درك كند. اين منظومه پوسته اى و مغزى دارد؛ يعنى به جهان ظاهرى و جهان باطنى تقسيم مى شود كه قرآن كريم نيز به آن دو اشاره كرده است. و همين طور باطن جهان داراى منظومه اى است و منظومه ملكوت به موازات مظومه ملك است و خورشيد اين منظومه و محور آن به حكم برهان عقلى و نقلى ذات پيامبر عظيم الشأن اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم ) است. مقام خاتم الانبياء ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در واقع مقام انسان اولى است كه دومى ندارد. و آنكه پس از اوست در واقع وجود تنزيلى ايشان است اما وجود حقيقى فقط در فردى منحصر است كه دومى و همپايه اى ندارد و او كسى نيست جز پيامبر ما حضرت محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و اوست كه مظهر اسم «واحد» و «احد» خداوند، عزّوجلّ، است كه ثانى نداشته و نخواهد داشت. كما اين كه قرآن مى فرمايد: «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها. وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها».
نسبت وجود تنزيلى به پيامبر اكرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) مانند نسبت ماه به خورشيد است و اين همان معناى قول خداوند متعال است كه مى فرمايد: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ ... وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ» 3 است و همين طور معناى قول پيامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) است كه فرمود: «أنا أديب ربّى و علىّ أديبى»؛ من تربيت يافته خدايم و على تربيت يافته من است. و همچنين معناى اين سخن خداى عزّوجلّ است كه: «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها».
ساختار دو سوره والفاظى كه رب العالمين براى اين دو سوره برگزيده و ارتباط تنگاتنگى كه بين آن دو وجود دارد، متضمن اسرار عظيمى است كه عقلها را متحير مى كند، اما متأسفانه ما آن چنان كه شايسته است قرآن را نفهميده و حق مباحث آن را ادا نكرده ايم.
انبساط و انتشار نور خورشيد در «ضحاها» يعنى انتشار نور پيامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در عالم ملكوت و «وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها» يعنى تجلى خاتميت نبوت به وسيله خاتميت امامت؛ يعنى امام مهدى ( علیه السلام ) است و همين اشاره قرآن براى درك مقام امام مهدى ( علیه السلام ) كافى است. چه سرّى در وجود ايشان است كه موجب شده در اين روايت صحيح درجه يك- كه هيچ ترديدى در صدور آن از منبع وحى نيست- گفته شود كه مراد از اين سخن خداوند «وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى» ايشان است؟
ايشان قوس نهار در منظومه عالم ملكوت است كه هيچ كس قادر نيست نقش حقيقى و تأثير ايشان در اين منظومه را درك نمايد و بفهمد كه چرا خداوند تعالى او را ذخيره نموده و نقش او را در آخرالزمان قرار داده است و در هنگام ظهورش چه چيزهايى به دست ايشان تحقق پيدا خواهد نمود؟ اينها حقايق عظيم و حيرت آورى هستند.
در اين سخن خداوند «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها» قدرى فكر كنيد. چه كسى است كه شمس خاتم الانبياء ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را متجلى نموده و آن را آشكار مى سازد؟
بعضى از مفسران گفته اند: آنچه كه خورشيد را آشكار مى كند زمين و يا تاريكى است.
اما سياق آيات و اصالت عدم تقدير دلالت مى كند كه آنچه كه خورشيد را آشكار مى كند همان روز است و روز امام مهدى خاتم الائمه ( علیه السلام ) است كه خورشيد وجود خاتم الانبياء ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را آشكار مى سازد.
پس لايه هايى از معرفت و شناخت شخصيت مقدس ايشان كه ما به آن دست مى يابيم، به اندازه فهم ماست نه به اندازه شخصيت ايشان؛ زيرا چگونه مى توانيم ادعاى شناخت كسى را داشته باشيم كه شمس وجود خاتم الانبياء ( علیه السلام ) را در منظومه عالم ملكوت متجلى و نمايان مى سازد و در آن روز ظهورش كه پروردگار عالم وعده به آن داده، آن را متجلى مى نمايد؟ و حال آن كه عالم ملكوت اعم از عالم دنيا و برزخ و آخرت است.
حضرت صاحب الامر ( علیه السلام ) كسى است كه آشكار سازنده خورشيد نبوت پيامبر ما ( صلی الله علیه و آله و سلم ) است كه نبوتهاى ساير انبياء گذشته مقدمه نبوت ايشان است. و نور نبوت پيامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را در همه عوالم وجود منتشر مى سازد. بنابراين در نظام عالم ما
موعود، شماره45، ص: 72
بيش از دو خاتم نمى يابيم؛ يكى خاتم الانبياء ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و ديگرى خاتم الاوصياء والحجج ( علیه السلام ).
سلام بر تو اى مولاى ما و اى صاحب الزمان، اى كسى كه قبل از آمدنت، نور خورشيد خاتميت كامل نمى گردد. سلام بر تو اى حق آشكار و اى روز آنگاه كه خورشيد را مى نمايانى: «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً» 4.
تو كسى هستى كه خداوند در حق تو اين آيه را نازل كرده است: «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ» 5.
تو كسى هستى كه خداوند تو را ذخيره كرده تا با ظهورت جميع انبيا ( علیه السلام ) را شاد گرداند و سختيها و مرارتهاى آنان را پايان بخشد و به دست تو ثمره بعثتهاى آنها محقق سازد: «وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها» تو كسى هستى كه به دستت نور بعثت جدت مصطفى ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و نور خورشيد آن وجود مقدس تحقق پيدا مى كند و غرض خلقت بشر و عالم به وقوع مى پيوندد.
درباره امام زمان ( علیه السلام ) مطالعه كنيد و او را بشناسيد و ايشان را به مردم بشناسانيد.
الحمدللّه همگى شما فاضل هستيد و بسيارى از شماها علمايى هستيد كه در سطح علمى خوبى قرار داريد، پس وظيفه شما اين است كه گوهرهاى معرفت را از كلمات معصومين ( علیه السلام ) استخراج كرده و آنها را به يتيمان صاحب الزمان ( علیه السلام ) كه در عصر غيبت تشنه و سرگشته اند برسانيد. اين گوهرها را به اصحاب و مواليان حضرت صاحب الزمان ( علیه السلام ) بشناسانيد.
خاتم الانبياء ( صلی الله علیه و آله و سلم ) داراى دو اسم هستند. اسمى در آسمان (احمد) و اسمى در زمين (محمد) و اين دو اسم را خداوند براى خاتم الانبياء قرار داده و اين دو اسم در جهان در مورد هيچ فردى جز حجة بن الحسن ( علیه السلام ) به همراه هم به كار نرفته است.
اين يك باب و اما باب دوم اين كه در مورد هيچ كس اسم و كنيه پيامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) با هم به كار نرفته مگر براى حجة بن الحسن ( علیه السلام ) كه اسم ايشان همان اسم خاتم الانبياء ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و كنيه اش ابوالقاسم است. و مضاف بر آن كنيه هاى همه معصومين ( علیه السلام ) را نيز دارا مى باشد كه در اين نكته معناى بليغى نهفته است.
اگر به احاديث معراج مراجعه كنيد خواهيد ديد كه هنگامى كه پيامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) از ملكوت خدا ديد آنچه را كه ديد! و هنگامى كه انوار ائمه دوازده گانه را مشاهده نمود، ديد كه نور حضرت مهدى ( علیه السلام ) در بين آن انوار مانند ستاره اى درخشان است. پس عرض كرد: پروردگارا اينان كيستند و اين نور چيست؟ خداوند فرمود: اى محمد! اينان ائمه مطهرى هستند كه از پشت تو بوده و پس از تو خواهند آمد و آن كه بيش از ديگرى مى درخشد همان حجتى است كه زمين را پر از عدل و داد مى نمايد و شفاى سينه مؤمنان است. 6
و با توجه به كمبود وقت تنها به قول پيامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در خطبه روز غدير اكتفا مى كنيم. آن گاه كه دست على ( علیه السلام ) را بالا برد و امامت ايشان را پس از خويش به امت ابلاغ كرد و حجت را بر آنها تمام نمود و فرمود: «ألا من كنت مولاه فهذا على مولاه»؛ هر كس من مولاى اويم پس اين على مولاى اوست. و امت اسلامى را به يك سرى جملاتى وصيت كرد كه همه آن جملات با (ألا) كه از ادات تنبيه است شروع مى شود كه از جمله آن توصيه ها، آگاه ساختن آنها به مقام امام مهدى ( علیه السلام ) با اين جملات بود:
ألا إنّ خاتم الأئمة المهدى؛ ألا إنّه خيرة اللّه و مختاره؛ ألا
موعود، شماره45، ص: 73
إنّه وارث كل عالم والمحيط به؛ ألا إنّه المخبر عن ربّه عزّوجلّ والمنبّه بأمر ايمانه؛ ألا إنّه الرشيد السديد. ألا إنّه المفوّض إليه؛ ألا إنّه قد بشّر به من سلف بين يديه؛ ألا إنّه الباقى حجّة ولا حجّة بعده ولا حقّ إلّامعه ولا نور إلّا عنده؛ ألا إنّه لا غالب له ولا منصور عليه؛ ألا إنّه ولى اللّه فى أرضه و حكمه فى خلقه و أمينه فى سره و علانيته. 7
آگاه باشيد كه خاتم الائمه مهدى است؛ بدانيد كه او برگزيده و مختار خداست؛ آگاه باشيد كه ايشان وارث همه علوم و محيط بر علوم است؛ آگاه باشيد كه ايشان خبردهنده از پروردگار عزوجل و هشدار دهنده به ايمان الهى است؛ آگاه باشيد كه او هدايت يافته و شايسته است؛ بدانيد او كسى است كه [امور] به او تفويض شده است. بدانيد كه او بشارت داده شده از جانب پيشينيان است؛ بدانيد كه او آخرين حجت است و پس از او حجتى نيست و حق نيست مگر با او و نورى نيست مگر در نزد اوست؛ بدانيد كه او غالبى است كه كسى بر او پيروز نخواهد شد و آگاه باشيد كه ولى خدا در زمين و حاكم الهى در بين خلق و امين خدا در پنهان و آشكار است.
عبارات پيامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را در اين خطبه به دقت بنگريد تا دريابيد كه چگونه «وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها» تحقق مى يابد.
مهم تر از همه اين ها اين كه خداوند صفت «رحمة للعالمين» را كه منحصر به پيامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) است: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» در حديث لوح قدسى براى امام مهدى ( علیه السلام ) به كار برده است:
و أكمل ذلك بإبنه (م ح م د) رحمة للعالمين، عليه كمال موسى، و بهاء عيسى و صبر ايوب.
... و كامل نمود آن را با فرزندش (م ح م د) كه رحمتى است براى جهانيان و داراى كمال موسى و جلال و شكوه عيسى و صبر ايوب است.
اين بالاترين مقام است كه خداوند تعالى صفتى را كه مخصوص خاتم الانبياء ( صلی الله علیه و آله و سلم ) است به خاتم الاوصياء ( علیه السلام ) ارزانى دارد.
وظيفه شما اى علما و فضلا اين است كه مقامات امام مهدى ( علیه السلام ) را بشناسيد و آنچه را كه شناختيد به ايتام آل محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بشناسانيد؛ چرا كه معرفت كامل امام غير ممكن است. بنابراين با عمل خود در راه تحصيل فقه و تحصيل معرفت پيامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و ائمه معصومين ( علیه السلام ) و تبليغ احكام حلال و حرام به مردم و آموختن مقامات پيامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و ائمه ( علیه السلام ) به مردم اميد آن داريم كه محل نظر عنايت صاحب الزمان ( علیه السلام ) قرار بگيريم. ان شاءاللّه
پى نوشتها:
(*) اين سخنرانى در تاريخ 14 شعبان 1421 ق. برابر با 21 آبان 1371 ايراد شده است. متن عربى برگرفته از كتاب: الحق المبين فى معرفة المعصومين، به كوشش على كورانى است.
(1). سوره ليل (92) آيه 2- 1.
(2). تفسير على بن ابراهيم قمى، ج 2، ص 425.
(3). سوره آل عمران (3) آيه 61.
(4). خزاز قمى، كفاية الاثر، ص 69.
(5). سوره اسراء (17) آيه 81.
(6). سوره زمر (39) آيه 69.
(7). الإحتجاج، ج 1، ص 61.
متن سخنرانى آيت اللّه وحيد خراسانى*
T