شیعه نیوز:
پرسش
حدیث زیر برای اثبات ایمان ابوطالب به عنوان دلیل در مکتب ما مطرح است:
از امام زین العابدین ( علیه السلام ) راجع به ایمان سؤال شده است ایشان چنین فرموده اند:
خداوند متعال به پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) دستور داد که مسلمانان رابطه زوجیت را با کفار قطع کنند. و فاطمه بنت اسد با این که مسلمان بود وی تا زمان مرگ ابوطالب زوجه وی باقی ماند.
قرآن کریم در سوره ممتحنه می فرماید:
ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که زنان باایمان به عنوان هجرت نزد شما آیند، آنها را آزمایش کنید -خداوند به ایمانشان آگاهتر است- هرگاه آنان را مؤمن یافتید، آنها را به سوی کفار بازنگردانید؛ نه آنها برای کفار حلالند و نه کفار برای آنها حلال .
و هم چنین می فرماید:
و با زنان مشرک و بتپرست، تا ایمان نیاوردهاند، ازدواج نکنید! اگر چه جز به ازدواج با کنیزان، دسترسی نداشته باشید؛ زیرا کنیز باایمان، از زن آزاد بتپرست، بهتر است؛ هر چند (زیبایی، یا ثروت، یا موقعیت او) شما را به شگفتی آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بتپرست، تا ایمان نیاوردهاند، در نیاورید! (اگر چه ناچار شوید آنها را به همسری غلامان باایمان درآورید؛ زیرا) یک غلام باایمان، از یک مرد آزاد بتپرست، بهتر است؛ هر چند (مال و موقعیت و زیبایی او،) شما را به شگفتی آورد.
بر اساس این آیات حرمت ازدواج با مردان مشرک در مدینه تشریع شده است پس برای ایمان ابوطالب که در دوران مکه از دنیا رفته است روایت فوق چگونه می تواند دلیل باشد؟
پاسخ اجمالی
حدیثی که در سؤال آمده، مرفوعه است و از حیث سند اعتباری ندارد اما باید توجه داشت که برای اثبات ایمان ابوطالب نیازی به خصوص این روایت نداریم؛ زیرا ادلّه فراوانی بر ایمان ابوطالب وجود دارد که ما را از استناد به این روایت بی نیاز می کند. از جمله این ادله که اشکالی بر آن وارد نیست، گفتار و کردار خود او است و همچنین سخن و گواهی دیگران درباره ایشان و ستایش پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و ائمّه معصومین( علیه السلام ) از آن حضرت و نیز تلاش و فداکاری آن حضرت تا پای جان در راه حفظ و دفاع از پیامبر و آیین مقدس اسلام .
ما معتقدیم هر کس تعصب را کنار گذاشته و بیطرفانه سطور طلایى تاریخ را درباره ابوطالب مطالعه کند با ابن ابى الحدید شارح نهج البلاغه هم صدا شده و مىگوید: هر گاه ابوطالب و فرزند برومندش نبود هرگز دین و مکتب اسلام به جاى نمی ماند و قد راست نمىکرد ابوطالب در مکه بیارى پیامبر شتافت و على ( علیه السلام ) در یثرب (مدینه) در راه حمایت از اسلام در گرداب مرگ فرو رفت!".
پاسخ تفصیلی
طرز تفکّر و عقیده هر شخص را از راه های متعددی می توان به دست آورد از جمله :
1- بررسی آثار علمی و ادبی که از او به یادگار مانده است. ما از میان ذخایر علمی و ادبی حضرت ابوطالب و قصائد طولانی وی، قطعاتی چند انتخاب نمودیم که بر ایمان حضرت ابوطالب دلالت دارد و مضمونش چنین است: "اشخاص شریف و فهمیده بدانند که محمد( صلی الله علیه و آله و سلم ) بسان موسی و مسیح پیامبر است، همان نور آسمانی را که آن دو در اختیار داشتند او نیز دارد و تمام پیامبران به فرمان خداوند، مردم را راهنمایی و از گناه باز می دارند، سران قریش! تصوّر کرده اید که می توانید بر او دست بیابید در صورتی که آرزویی را در سر می پرورانید که کمتر از خواب های آشفته نیست، او پیامبر است وحی از ناحیه خداوند بر او نازل می گردد"[1] ایشان در بخش دیگری از اشعار خود سروده اند: "قریش آیا نمی دانید که ما او (محمد) را مانند موسی پیامبر یافته ایم و نام و نشان او در کتاب های آسمانی قید گردیده است و بندگان خدا محبّت مخصوصی به وی دارند و نباید درباره کسی که خدا محبّت او را در دل ها به ودیعت گذارده ستم کرد."[2]
همچنیین در جای دیگر آورده اند: "اى برادرزاده تا ابوطالب در میان خاک نخوابیده و لحد را بستر نساخته هرگز دشمنان به تو دست نخواهند یافت" به آن چه مأموری آشکار کن، از هیچ کس مترس و بشارت ده و چشمانی را روشن ساز، مرا به آیین خود خواندی و می دانم تو پند دهنده من هستی و در دعوت خود امین و درستکاری، حقّا که کیش محمد( صلی الله علیه و آله و سلم ) از بهترین آئین ها است."[3]
دلالت این اشعار و کلمات بر ایمان راسخ حضرت ابوطالب ( علیه السلام ) واضح و غیر قابل انکار است.
2- طرز رفتار و کردار او در میان جامعه:
حضرت ابوطالب شخصیتی است که در طول زندگی خود حتی برای یک لحظه راضی نشد برادر زاده عزیزش آزرده و دلشکسته شود و علیرغم تمام مشکلات و عدم امکانات زحمت بردن او را به شام همراه خود پذیرفت.
اعتقاد او به فرزند برادر تا آن جایی است که او را همراه خود به مصلّی برده و خدا را به مقام او قسم داد و باران رحمت طلبید.
وی در راه حفظ پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) لحظه ای از پای ننشست و سه سال آوارگی و زندگی پر مشقت در شکاف کوه و اعماق درّه (شعب ابیطالب )را بر ریاست و سیادت مکّه ترجیح داد تا آن جا که این آوارگی سه ساله او را فرسوده و بیمارکرد و چند روز پس از نقض محاصره اقتصادی بدرود حیات گفت.
ایمان او به پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) یه قدری قرص و محکم بود که راضی بود تمام فرزندان گرامی خود کشته شوند ولی او زنده بماند، وقتی آیه شریفه "و انذر عشیرتک الاقربین" نازل شد و پیامبر تمام اعمام و خویشاوندان خود را دور خود جمع کرد و آئین اسلام را به آنها معرفی کرد، ابوطالب به او گفت: "برادر زاده عزیزم قیام کن! تو والا مقامی !حزب تو از گرامی ترین حزب هاست! تو فرزند مرد بزرگی هستی!، هر گاه زبانی تو را آزار دهد، زبان های تیزی به دفاع از تو بر می خیزد و شمشیرهای برّنده آنها را می رباید به خدا سوگند، اعراب مانند کودک نسبت به مادرش در پیشگاه تو خاضع خواهند شد."[4]
3- عقیده دوستان و نزدیکان بی غرضش در حقّ او:
الف: وقتی امام علی( علیه السلام ) خبر ارتحال ابوطالب را به پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) داد وی سخت گریست و به علی( علیه السلام ) دستور غسل و کفن و دفن را صادر نمود و از خدا برای او طلب مغفرت کرد.[5] در حالی که غسل و کفن و دفن میّت مسلمان واجب بوده و انسان کافر غسل و کفن و دفن ندارد.[6] و هیچ مسلمانی حق ندارد برای کافر از خداوند طلب مغفرت نماید[7].
ب: امام باقر( علیه السلام ) می فرماید: ایمان ابوطالب بر ایمان بسیاری از مردم ترجیح دارد و امیر مؤمنان دستور می داد از طرف وی حج به جا آورند.[8]
ج:امام صادق( علیه السلام ) فرمود: حضرت ابوطالب( علیه السلام ) همانند اصحاب کهف است که در دل ایمان داشتند و تظاهر به شرک می کردند از این جهت دو بار مأجور خواهند بود.[9]
این روایت دلیل بر آن است که در مقاطعی از عمر خود، برای حفظ اسلام و جان پیامبر ایمان خود را کتمان نموده است اما این کتمان نه تنها هیچ خدشه ای به ایمان او وارد نمی سازد که نشانه درجه والای ایمان و اجرمضاعف او در پیشگاه خداوند است.
د: علماء امامیّه، زیدیه به پیروی از اهل بیت( علیه السلام ) همگی اتّفاق دارند که ابوطالب یکی از افراد برجسته اسلام بوده و روزی که جان از بدنش خارج گردید، دلی مالامال از ایمان و اخلاص به اسلام و مسلمانان داشت و در این باره کتاب ها و رساله های زیادی نوشته اند.[10]
ر: بسیاری از علمای بزرگ اهل سنّت مثل علّامه برزنجی،شیخ ابراهیم حنبلی و ابن جوزی و... و نیز همه علمای بزرگ شیعه مثل امین الاسلام طبرسی، محمد باقر مجلسی، علاّمه شیخ ابو جعفر،ابن فتال نیشابوری، سید عبد الله شبر، محقق راوندی، شیخ صدوق، علامه کراجکی، سید بن طاووس، سید مرتضی و ...به ایمان ابوطالب شهادت داده و تصریح کرده اند.[11]
اما دو آیه ای که در متن سؤال به آن اشاره شده و آنها را مرتبط به روایت امام سجاد ( علیه السلام ) دانسته اند باید گفت که معلوم نیست روایت مربوط به این دو آیه باشد؛ زیرا آن حضرت می فرماید: "راستى در شگفتم که چرا برخى مىپندارند که ابوطالب کافر بوده است! آیا نمىدانند که با این عقیده بر پیامبر و ابوطالب طعنه مىزنند؟ مگر نه این است که در چندین آیه از آیات قرآن از این موضوع منع شده است که زن بعد از اسلام آوردن در قید زوجیت کافر خود نماند و این مسلم است که فاطمه بنت اسد از پیشگامان در اسلام است و تا پایان عمر ابوطالب همسرش بود[12]" و بر فرض که این روایت مربوط به این آیات(مدنی) باشد[13] دلالت این روایت بر ایمان حضرت ابوطالب مشکل می شود اما با توجه به این که این حدیث مرفوعه است و از حیث سند اعتباری ندارد این مشکل حل می شود و همانگونه که ملاحظه شد برای اثبات ایمان ابوطالب نیازی به خصوص این روایت نداریم.
بررسی حدیث از حیث سند
حدیثی که از امام سجاد ( علیه السلام ) نقل شده از چند جهت ضعیف است:
1- هیچ منبع معتبر حدیثی شیعه مثل کتب اربعه و غیره آن را نقل نکرده اند و تنها کتاب "إیمان أبی طالب"[14] این روایت را نقل نموده است.
2- راوی این حدیث ابو علی موضح است که در کتب تراجم و رجال از او یاد نشده است تنها در کتاب "اعیان الشیعه" سید محسن امین، این طور معرفی شده است:
فی الریاض اسمه عمر بن الحسین بن عبد الله بن محمد الصوفی بن یحیى بن عبد الله بن محمد بن عمر بن أمیر المؤمنین علی ( علیه السلام ) العمری العلوی الکوفی المعروف بالموضح[15].
3- همان طور که ملاحظه می شود او با هفت واسطه به امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) می رسد که محمد بن عمر بن أمیر المؤمنین پسر عمو و هم طبقه امام سجاد محسوب می شود از این رو موضح که با پنج واسطه به محمد بن عمر بن أمیر المؤمنین می رسد نمی تواند از امام سجاد به طور مستقیم روایت کند.
با توجه به ادله ای که بیان شد اگر در هر چیز تردید کنیم در این حقیقت هیچ کس نمی تواند تردید کند که ابوطالب از حامیان درجه اول اسلام و پیامبر بود حمایت او از پیامبر و اسلام به حدى بود که هرگز نمىتوان آن را با علایق و پیوندهاى خویشاوندى و تعصبات قبیلهاى تفسیر کرد.
نمونه بارز آن داستان شعب ابوطالب است همان که گفتیم همه مورخان نوشتهاند هنگامى که قریش پیامبر و مسلمان ها را در یک محاصره اقتصادى و اجتماعى و سیاسى شدید قرار دادند و روابط خود را با آنها قطع کردند ابوطالب یگانه حامى و مدافع حضرت سه سال از همه کارهاى خود دست کشید و بنى هاشم را به درهاى که در میان کوههاى مکه قرار داشت و به شعب ابوطالب معروف بود برد و آنجا سکنى گزید.
فداکارى را به جایى رسانید که اضافه بر ساختن برج هاى مخصوصى به خاطر جلوگیرى از حمله قریش هر شب پیامبر را از خوابگاه خود بلند مىکرد و جایگاه دیگرى براى استراحت او تهیه مىنمود و فرزند دلبندش على ( علیه السلام ) را به جاى او مىخوابانید[16] ما معتقدیم هر کس تعصب را کنار گذاشته و بیطرفانه سطور طلایى تاریخ را درباره ابوطالب مطالعه کند با ابن ابى الحدید شارح نهج البلاغه هم صدا شده و مىگوید:
و لو لا ابوطالب و ابنه لما مثل الدین شخصا و قاما
فذاک بمکة آوى و حامى و هذا بیثرب جس الحماما[17]
یعنی :"ر گاه ابوطالب و فرزند برومندش نبود هرگز دین و مکتب اسلام به جاى نمی ماند و قد راست نمىکرد ابوطالب در مکه بیارى پیامبر شتافت و على ( علیه السلام ) در یثرب (مدینه) در راه حمایت از اسلام در گرداب مرگ فرو رفت!"
براى اطلاع بیشتر از ایمان ابوطالب که در تمام دوران حیاتش حامى پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و مدافع او بود و سر بر فرمانش داشت و روایات و شواهدى که در مورد ایمان جناب ابوطالب وجود دارد به ترجمه المیزان، ج 7، ص 80 و تفسیر نمونه ج 5 ، ص 191 - 198 و الغدیر جلد 8 مراجعه فرمائید.
[1] سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص163 ،نشر مشعر، 1378، به نقل از دیوان ابو طالب ص32، و سیره ابن هشام ج 1 ص 373.
[2] همان
[3] همان، به نقل از تاریخ ابن کثیر، ج 2 ص 42؛ تفسیر نمونه، ج 5، ص 195.
[4] همان به نقل از سید بن طاووس، الطرائف، ص 85.
[5] همان
[6] مکی عاملی، محمد بن جمال الدین، اللمعه الدمشقیه، ص20، مؤسسه دار الفکر، 1374؛ امام خمینی(ره)، تحریر الوسیله، ج 1 ص65، دار العلم، 1374؛ توضیح المسائل سیزده مرجع،ج 1 ص313، مسئله 542، دفتر تبلیغات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1383.
[7] توبه، 113، پیامبر و کسانى را که ایمان آوردهاند نرسد و شرعا جایز و عقلا صحیح نباشد که براى مشرکان آمرزش بخواهند هر چند خویشان (آنها) باشند، پس از آن که برایشان آشکار شده که آنان اهل دوزخند.
[8] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 14،ص 76.
[9] سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج 1 ص 377، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،1377، به نقل از اصول کافی ص244.
[10] مردانی، خیر الله، پرتویی از سیمای تابناک ابو طالب، ص136، نشر راه قران،1384، به نقل از وسائل الشیعه، ج11،ص480.
[11]مؤلف :طباطبائی، محمد حسین، مترجم:موسوی همدانی، محمد باقر، تفسیر المیزان، ج 2 ص 308، دفتر انتشارات اسلامی، بی تا؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج24 ص 35، دار المکتب الاسلامیّه، 1371.
[12] کتاب الحجه، درجات الرفیعه، به نقل از الغدیر جلد 8 به نقل از تفسیر نمونه، ج 5، ص 197،إیمانأبیطالبللفخار ص : 123، و بالإسناد عن أبی علی الموضح قال تواترت الأخبار بهذه الروایة و بغیرها عن علی بن الحسین ع أنه سئل عن أبی طالب أ کان مؤمنا فقال ع نعم فقیل له إن هاهنا قوما یزعمون أنه کافر فقال ع وا عجبا کل العجب أ یطعنون على أبی طالب أو على رسول الله ص و قد نهاه الله تعالى أن یقر مؤمنة مع کافر فی غیر آیة من القرآن و لا یشک أحد أن فاطمة بنت أسد... .
[13] علامه معتقد است که این آیات در مدینه نازل شده اند. نک: ترجمه المیزان، ج 2، ص 308.
[14] فخار بن معد موسوى، إیمان أبی طالب، یک جلد، انتشارات سیدالشهداء ( علیه السلام ) قم، 1410 هجرى قمرى
[15] امین، سید محسن أعیانالشیعة، ج 2، ص 387، در 11 جلد.
[16] الغدیر جلد 8 تفسیر نمونه، ج 5، ص 198.
[17] همان.
T