شیعه نیوز: حضرت حمزه علیه السلام به عنوان یکی از چهرههای با بصیرت، عالم، صاحب قدرت، شجاع و اهل تشخیص در صدر اسلام بود که تأثیر زیادی در ترویج آیین اسلام و حمایت از رسول خدا صلیالله علیه و آله داشت. از این جهت، آن حضرت به دلیل فعالیتهای گسترده، شجاعانه و ایثارگرانه در بدو تأسیس حکومت اسلامی، حق گستردهای بر عهده مسلمانان و مردم آزادیخواه در طول تاریخ و حتی دوران ما دارد.
در گفتوگویی با حجتالاسلام رضا صدری، کارشناس و پژوهشگر دینی به بررسی بخشهایی از شخصیت و زندگی حمزه سیدالشهدا پرداخته ایم. آن طور که این کارشناس دینی شرح میدهد، حضرت حمزه در میان چهرههای اسلامی بسیار شناخته شده است. چون نه تنها پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله، بلکه ائمه اطهار علیهم السلام به وجود چنین شخصیتی در صدر اسلام افتخار و مباهات کردهاند. به طوری که نبی مکرم اسلام، وجود این شخصیت بزرگوار را به عنوان یکی از فضایل اختصاصی مسلمانان و اهل بیت علیهم السلام میشمارند و میفرمایند: «شهید ما بهترین شهیدان است که مقصودم عمویم، حمزه است.» حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها از نبی مکرم اسلام سؤال کردند: «آیا او آقای شهیدانی است که همراه تو جنگیده و کشته شدهاند؟» نبی مکرم اسلام پاسخ دادند: «نه. بلکه حمزه آقای شهیدان از اولین و آخرین – به جز انبیاء و اولیاء- است.» چراکه سید شهیدان در عالم، امام حسین علیه السلام است.
حتی بعد از ماجرای سقیفه که منجر به غصب حق حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام شد، آن حضرت بارها میفرمودند: «وا جعفراه و لا جعفر لى الیوم؛ وا حمزتاه و لا حمزة لى الیوم» این جملات نشاندهنده عظمت، جایگاه و شأن حضرت حمزه علیه السلام است. به اندازهای که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از شهادت، از ایشان به عنوان یکی از یاران مخلص و با بصیرت یاد میفرمودند که اگر زنده بودند آن حضرت را در ماجرای سقیفه تنها نمیگذاشتند.
آن طور که در روایتها آمده، حضرت حمزه علیه السلام یکی از عموهای مهربان و دلسوز نسبت به رسول خدا صلیالله علیه و آله بود. درست است؟
بله. حضرت حمزه فرزند عبدالمطلب و عموی نبی مکرم اسلام است. مادرش وهیب نام داشت که دخترعموی آمنه بنت وهب، مادر رسول خدا صلیالله علیه و آله است. البته خود جناب حمزه حدود دو سال از نبی مکرم اسلام بزرگتر بود و بنابراین از لحاظ سنی به آن حضرت نزدیک بود. حتی گفته شده که او با نبی مکرم اسلام برادر رضاعی بودند، به این معنا که هر دو در کودکی از یک خانم به نام ثویبه شیر خوردند.
چرا وقتی حضرت حمزه مسلمان شد، دشمنان پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله در برابر ایشان عقبنشینی کردند؟
حضرت حمزه به عنوان یکی از مردان شجاع، غیرتمند و با بصیرت در میان مردم شناخته شده بود. همه میدانستند که او در یاری نبی مکرم اسلام کم نمیگذارد و تا پای جان از آن حضرت حمایت میکند. البته طبق گفته مورخان مشهور، ایشان در سال دوم بعثت به اسلام مشرف شد و از همان زمان در یاری اسلام و مسلمان از هیچ اقدامی فروگذار نکرد.
از زمانی که جناب حمزه ایمان خود را اعلام کرد و به جمع مسلمانان پیوست، بزرگان قریش متوجه شدند که پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله یاوری دارد که نمیتوانند با او مقابله کنند. آنها آنقدر از نفوذ و شجاعت حضرت حمزه ترس داشتند که در برابر دشمنیهای خود با نبی مکرم اسلام عقبنشینی کردند. با وجود اینکه نقشهها و برنامههای زیادی داشتند که با اسلام مقابله کنند، اما از همه آنها پشیمان شدند.
فضایل شخصیتی حضرت حمزه
در تاریخ جناب حمزه را به عنوان یکی از بهترین چهرههای صدر اسلام معرفی میکنند. دلیل و حکمت این برتری چیست؟
توجه داشته باشید که حضرت حمزه در میان چهرههای اسلامی بسیار شناخته شده است. چون نه تنها پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله، بلکه ائمه اطهار علیهم السلام به وجود چنین شخصیتی در صدر اسلام افتخار و مباهات کردهاند. حتی نبی مکرم اسلام در حدیثی که شرح آن در کتابهای معتبری مانند الروضه من الکافی یا گلستان آل محمد علیهم السلام آمده، وجود این شخصیت بزرگوار را به عنوان یکی از فضایل اختصاصی مسلمانان و اهل بیت علیهم السلام میشمارند و میفرمایند: «شهید ما بهترین شهیدان است که مقصودم عمویم، حمزه است.» حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها از نبی مکرم اسلام سؤال کردند: «آیا او آقای شهیدانی است که همراه تو جنگیده و کشته شدهاند؟» نبی مکرم اسلام پاسخ دادند: «نه. بلکه حمزه آقای شهیدان از اولین و آخرین – به جز انبیاء و اولیاء- است.» چراکه سید شهیدان در عالم، امام حسین علیه السلام است.
در کتاب اسرار آل محمد علیهم السلام نوشته شده که رسول خدا صلیالله علیه و آله در جای دیگری فرمودند: «علی علیه السلام افضل و برترین امت من است. بعد از او جعفر بن ابیطالب و حمزه افضل امتم هستند.» البته دقت داشته باشید که آوردن نام جعفر و حمزه قبل از ائمه اطهار ازجمله امام حسن و امام حسین علیهماالسلام به دلیل تقدم زمانی آنهاست، نه اینکه آنها از امامان معصوم علیهم السلام برتر باشند. بلکه در دوران حیات پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله برترین شخصیتها در میان مردم بودند.
در روایت دیگری آن حضرت فرمودند: «بدانید که ما فرزندان عبدالمطلب، سادات اهل بهشت هستیم؛ من، علی، جعفر، حمزه، حسن، حسین، فاطمه و فرزندان او تا مهدی علیهم السلام.»
نحوه تدفین شهیدان در جنگ
دلیل توجه پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله نسبت به حضرت حمزه بعد از شهادت ایشان همین فضایل بوده است؟
همین طور است. طبق روایتی که در کتاب صحیفه الامام رضا علیه السلام نوشته شده، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام درباره نحوه مواجهه نبی مکرم اسلام با پیکر شهید شده حمزه، فرمودهاند: «رسول خدا صلیالله علیه و آله را دیدم در حالی که دست راست خود را بر روی دست چپ گذاشته و برای عموی خود حمزه پنج تکبیر گفت و برای شهدای دیگری که همراه حمزه در جنگ احد به شهادت رسیده بودند نیز پنج تکبیر کفت. درنتیجه مجموع تکبیرهایی که برای حمزه گفت هفتاد تکبیر شد.»
شیخ کلینی هم در کتاب کافی به ماجرای شهادت حضرت حمزه و نوع مواجهه پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله با پیکر ایشان اشاره کرده است. به طوری که از امام محمدباقر علیه السلام نقل کرده که فرمودند: نبی مکرم اسلام، عموی خود حمزه را با همان لباس و بدن پر خون دفن کرد و ردای خود را بر قامت او پوشاند. چون ردا از قامت جناب حمزه کوتاهتر بود، با بوته گیاهی پاهای ایشان را پوشاند. بعد از آن هفتاد بار بر حضرت حمزه سیدالشهدا نماز خواند و هفتاد بار برای او از خدای متعال طلب آمرزش کرد.
دلیل این نوع پوشاندن بدن حضرت حمزه چه بود؟ به هر حال او شهید شده بود. مگر لباس او برای دفن کفایت نمیکرد؟
توجه داشته باشید که در جنگ احد که حمزه را شهید کردند، سینه و شکم او را با خنجر پاره کرده بودند تا جگر او درآورند. درواقع آن حضرت را به نوعی مثله مثله کرده بودند. در عین حال لباسهای رویی او را به غارت برده بودند و لباسهای زیرین او پر خون بود.
دلیل اینکه رسول خدا صلیالله علیه و آله ردای خود را بر بدن عمویشان پوشاندند این بود که سینه شکافته و بی جگر او را نبینند وگرنه پوشاندن کفن و لباس جدید بر بدن شهید روا نیست.
اشاره کردید که نبی مکرم اسلام بر بدن حضرت حمزه نماز خواندند و هفتاد بار از خدای متعال طلب آمرزش کردند. مگر شهید آمرزیده نیست؟
سؤال مهمی است. نماز خواندن بر میت به منظور شفاعت است تا خدای متعال گناهان او را بیامرزد. پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله در جنگهای احد و حتی سالهای بعد از آن بر پیکر شهیدان نماز خوانده و از خداوند طلب مغفرت میکردند، به این علت که هنوز موضوع آمرزش شهیدان تضمین نشده بود؛ اما وقتی از سال هشتم هجری که آیه 111 سوره توبه نازل شد و مژده داد که شهیدان راه خدا بدون حساب وارد بهشت میشوند، نبی مکرم اسلام بر پیکر شهیدان نماز نخواندند چون شهید آمرزیده، نیازی به شفاعت و آمرزش ندارد.
اما آن حضرت در جنگ احد دستور دادند تا پیکر حضرت حمزه را در مقابل ایشان گذاشتند، بر بدن او نماز خوانده و طلب مغفرت کردند. وقتی خواستند بدن حمزه را بردارند، آن حضرت مانع شدند و فرمودند تا جنازه سایر شهدا را یکبهیک بیاورند و در کنار حمزه بگذارند. ایشان هر بار که برای شهدای احد نماز خوانده و طلب مغفرت میکردند، برای حمزه سیدالشهدا هم دعا میکردند که درنهایت هفتاد نوبت بر جنازه حمزه نماز خوانده و طلب مغفرت کردند تا از آمرزش او مطمئن شوند.
منزلت جناب حمزه در نظر امیر مؤمنان
جایگاه و منزلت حضرت حمزه در نزد امام علی علیه السلام چگونه بود؟
بعد از ماجرای سقیفه که منجر به غصب حق حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام شد، آن حضرت بارها میفرمودند: «وا جعفراه و لا جعفر لى الیوم؛ وا حمزتاه و لا حمزة لى الیوم» به این معنا که «جعفر بن ابیطالب کجاست؟ من جعفر را ندارم. حمزه بن عبدالمطلب کجاست؟ من حمزه را ندارم.» این جملات نشاندهنده عظمت، جایگاه و شأن حضرت حمزه علیه السلام است که به ویژه بصیرت و بینش الهی و معنوی آن شخصیت بزرگوار را نشان میدهد. به اندازهای که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از شهادت، از ایشان به عنوان یکی از یاران مخلص و با بصیرت یاد میفرمودند که اگر زنده بودند آن حضرت را در ماجرای سقیفه تنها نمیگذاشتند.
امام علی علیه السلام همچنین میفرمودند: «اگر جعفر و حمزه زنده بودند و به شهادت نرسیده بودند، آنهایی که در خلافت طمع کردند، این طمع را نمیکردند.»
ماجرای هند جگرخوار
ماجرای هند جگرخوار هم در واقعه شهادت حضرت حمزه نمایان شد. چرا هند چنین عمل فجیعی را انجام داد؟
هند جگرخوار که دختر عتبه بن ربیعه است، همان همسر ابوسفیان و مادر معاویه، دشمن سرسخت امام علی علیه السلام، است. او آن قدر کوردل بود که نمیتوانست قدر اسلام و حقانیت پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله را تاب بیاورد. بر همین اساس بود که در جریان جنگ احد به یکی از بردههای حاضر در جنگ که وحشی نامیده میشد، پیشنهاد آزادی و هدیههای گرانبهایی را داد تا او جناب حمزه را به قتل برساند.
وحشی هم در کمین جناب حمزه بود تا فرصت مناسبی برای این کار پیدا کرد. در موقعیتی که پیدا کرد نیزه خود را از کمر حضرت حمزه وارد کرد به طوری که سر نیزه از وسط سینه آن حضرت بیرون آمد. هند بعد از این جنایت فجیع، سینه آن حضرت را شکافت و جگرش را درآورد. آ زن ملعون و خبیث تکهای از جگر حضرت حمزه را به دهان برد و سعی داشت آن را بجود که به اذن خدا نتوانست و آن را از دهان بیرون انداخت. به همین مناسبت به او هند جگرخوار گفته میشود. او آنقدر به این کار زشت خود مباهات میکرد که در میان مردم راه میرفت و این شعر را میخواند: «شفیت من حمزة نفسى بأحد/ حتى بقرت بطنه عن الکبد» به این معنی که «داد خود را از حمزه در احد گرفتم، چندان که جگرش را از جگرگاه شکافتم.»
کینه و دشمنی هند با اسلام و مسلمانان راستین به فرزند ملعونش، معاویه هم منتقل شد و نسلی بر جا گذاشت که نه تنها به مخالفت با امام علی علیه السلام برخاستند، بلکه ظلمهای زیادی نسبت به امام حسن علیه السلام روا داشتند و سپس یزید ملعون که فرزند معاویه خبیث بود، واقعه کربلا را به راه انداخته و امام حسین علیه السلام را آن طور مظلومانه و در اوج حقانیت آن حضرت به شهادت رساند.
ماجرای توبه قاتل حمزه سیدالشهدا
آیا قاتل حمزه سیدالشهدا (وحشی) توبه کرد و اسلام آورد و پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله توبه او را پذیرفتند؟
وحشی بعد از فتح مکه، اسلام آورد. البته او به دلیل جنایتی که کرده بود محکوم به اعدام بود، اما رسول خدا صلیالله علیه و آله به دلیل همین اسلام ظاهری که آورده بود از قتل او صرفنظر کرده و او را بخشیدند. اما به خاطر جنایتی که مرتکب شده بود فرمودند که جلوی چشمش ظاهر نشود و حضرت او را نبینند. چون هر زمان که او را میدیدند به یاد عموی خود حضرت حمزه میافتادند.
گناه این نوع افرادی که مرتکب جنایت بزرگی در حق مسلمانان میشوند و بعد توبه میکنند، چه میشود؟
در روایتی از امام محمدباقر علیه السلام درباره آیه 106 سوره مبارکه توبه سؤال کردند. آنجا که میفرماید: «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللّهِ إِمَّا یعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یتُوبُ عَلَیهِمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکیمٌ؛ و گروهى دیگر، به فرمان خدا واگذار شدهاند (و کارشان با خداست)؛ یا آنها را مجازات مىکند و یا توبه آنان را مىپذیرد (هر طور که شایسته باشند) و خداوند دانا و حکیم است.» از آن حضرت سؤال کردند که: «چه گروهی هستند که به امید خدایند و کارشان با خداوند است؟» امام محمدباقر علیه السلام فرمودند: «این گروه مردمی مشرک بودند که افرادی مانند حمزه و جعفر و امثال آنها را که از مؤمنین بودند، به شهادت رساندند. بعد از آن مسلمان شدند و خدای متعال را به یگانگی شناختند و شرک را رها کردند. به دلهای خود ایمان را نپذیرفتند تا از مؤمنین باشند و بهشت بر آنها واجب شود و بر انکار خود هم باقی نماندند تا کافر باشند و آتش دوزخ بر آنها لازم باشد. آنها به همین منوال هستند، یا خدای متعال آنها را عذاب کند و یا توبه آنها را بپذیرد.» این ماجرا هم شیخ کلینی در کتاب کافی ثبت کرده است.