به گزارش «شيعه نيوز»، یک موسسه آمریکایی در مطلبی به چالش های پیش روی دولت های عربی حوزه خلیج فارس در وضعیت جدید خاورمیانه پرداخته است و نوشته است که خاورمیانه خودش را در مجموعه ای از تغییرات ژرف یافته است و در این زمینه، حمله آمریکا به عراق و وقوع تحولات موسوم به بهار عربی در سال های 2010 و 2011 نقطه عطف بزرگی بوده است. پس از آن، مراکز سنتی قدرت در دمشق، قاهره و بغداد گرفتار جنگ، تروریسم و انقلاب شدند.
«موسسه دولت های خلیج فارس در واشنگتن» در این مطلب نوشته است؛ در این خلاء قدرت که با کاهش رهبری و ننقش سنتی ایالات متحده در خاورمیانه همراه بوده است، کشورهای عرب حوزه خلیج فارس وارد مرحله نوینی شده اند. در همین زمینه، مجموعه ای پیچیده از موارد مشخص، کشورهای عربی را برای تعریف و ترویجی چشم اندازی از خود و منطقه به عنوان یک کل وارد چالش کرده است.
آنچه در ادامه می آید خلاصه ای از چالش های عمده منطقه ای پیش روی دولت های عرب حاشیه خلیج فارس است:
استراتژیک: در سطح استراتژیک می توان به ظهور ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای؛ رشد فرقه گرایی، قومگرایی و اختلافات ایدئولوژیک و همچنین کاهش نسبی قدرت و نفوذ ایالات متحده در منطقه و جهان اشاره کرد که موجب نگرانی هستند.
در این سطح، کشورهای عربی خلیج فارس به مانند آنچه در یمن اتفاق افتاد باید به طور فزاینده ای دست به دست هم دهند. همچنین باید توجه کرد که جدا کردن روابط فرقه ای و قومی در داخل و بین جوامع عرب از رقابت با تهران می تواند در نهایت منجر به یک مسیر قابل دوام برای همزیستی با ایران شود.
بحران در نظام دولت های عربی: برخی از دولت های عربی ناکارآمد هستند و برخی دیگر نیز از ضعف ها و کمبودهای سیستمیک رنج می برند. در میان حادترین موارد، باید به نقش غیرقابل انکار و مخرب گروه های تروریستی، شبه نظامیان و بازیگران فرودولتی و غیر دولتی نیز اشاره کرد.
تهدید مستمر توسط القاعده و داعش یک تهدید مستقیم برای امنیت و ثبات بسیاری از کشورهای عربی با اکثریت سنی و همچنین یک تهدید عمده برای اقلیت ها مانند مسیحیان، ایزدی ها و از سوی دیگر مسلمانان شیعه شده است. این مسئله بیش از هر چیز ناشی از بحران در نظام دولت های عربی و کاهش قدرت حکمرانی آنهاست.
تعارضات فکری و ایدئولوژیک: شکاف ایدئولوژیک در شورای همکاری خلیج فارس و به طور گسترده تر در جهان عرب، درمورد رقابت بر سر شکل گیری آینده جریان اصلی فرهنگ سیاسی جهان عرب در طول دهه های آینده، حادتر به نظر می رسد. به طور خاص این تضاد بر سر ماهیت و نقش اسلام سیاسی، به ویژه در میان اخوان المسلمین و گروه های مشابه در جریان است.
مقابله با سیاست های قطر - همراه با دیگر رویارویی ها، از جمله فشار سیاسی بر حماس در غزه و جنگ در لیبی، نشانه هایی از یک تعارض طولانی مدت در امتداد نگرش های سیاسی و روایت های عربی است. با این حال، این تعارض اغلب با طیف وسیعی از درگیری ها که اغلب در مسیر منافع ملی، سیاست قدرت و مبارزه بر نفوذ و منابع است، در آمیخته شده است.
حتی اگر بحران فعلی میان قطر و چهار کشور عربی حل و فصل شود، مبارزه برای شکل گیری و تعریف جهت گیری سیاسی حاکم بر جهان عرب احتمالا برای سال ها ادامه خواهد یافت.
حکومتداری: فشارهای اجتماعی، اقتصادی، جمعیت شناختی و سیاسی موجب ارزیابی مجدد حکمرانی در کشورهای خلیج فارس شده است. تغییرات بزرگی برای جمعیتی که جوانتر، تحصیلکرده تر است به وجود آمده است. در عین حال هنوز محرومیت از حقوق و ناامیدی زیادی در جوامه عربی وجود دارد. مدل های قدیمی تر قراردادهای اجتماعی با توجه به تغییرات اقتصادی و جمعیت شناختی، بی ثبات هستند. مسئله ای که به نظر می رسد عربستان سعودی به آن پی برده و در حال برداشتن گام هایی برای ایجاد اصلاحات اجتماعی و سیاسی است.
قدرت جهانی و منطقه ای: در حالی که ایالات متحده همچنان نیرومند ترین نیروی خارجی در خاورمیانه است، روسیه به ویژه از طریق سوریه به نقش مهم استراتژیک در این منطقه بازگشته است. در برخی موارد محدود، چین و اعضای اتحادیه اروپا نیز از لحاظ اقتصادی، دیپلماتیک، بازیگران استراتژیکی هستند.
به طور منطقه ای، ایران، ترکیه و اسرائیل نیز دارای منافع و نقش عمده ای در جهان عرب هستند. نقاط ضعف، اختلافات و بحران هایی که بسیاری از جوامع و کشورهای عربی با آن روبرو هستند، فرصت های جدیدی برای بازیگران بین المللی و منطقه ای غیر عربی ایجاد می کند تا از نفوذ در امور کشورهای عربی برخوردار شوند.