به گزارش «شیعه نیوز»، «پرویز ملاجاناف» کارشناس تاجیک در مطلبی تحت عنوان «آسیای مرکزی و جهان اسلام، سلفیگری همچون ابزار ژئوپلیتیک» به بررسی جنبههای مختلف سلفیگری در آسیای مرکزی پرداخت.
در این مطلب آمده است: کشورهای آسیای مرکزی که طی 70 سال نظام شوروی نه تنها در انزوای جغرافیایی، ارضی و سیاسی بلکه دینی، معنوی و ایدئولوژیک در برابر کشورهای دیگر مسلمان نشین به سر میبردند با به دست آوردن استقلال و برقراری روابط با دولتهای شرق نزدیک و میانه با پدیده جدیدی که جغرافیا و ایدئولوژی در آن به هم تنیده بود، مواجه شدند.
گسترش ایدئولوژی سلفی در آسیای مرکزی و «قدرت نرم» سعودی
امروزه دین در آسیای مرکزی با رشد فعالیت و نفوذ سلفیگری رو به رو است که این بدین معنی است که «قدرت نرم» دستگاه تبلیغاتی سعودی نتیجه بهتری نسبت به دیگر مراکز نفوذ جهان اسلام داشته است.
بحث سر این است که طی سالهای اخیر استراتژی تبلیغات دینی تغییر یافته و انعطاف پذیر، نازک و چند جانبه شده و با در نظر گرفتن واقعیات و ویژگیهای محلی صورت میگیرد.
به این ترتیب مبلغان سفلی دیگر به طور آشکار از مذهب حنفی که اکثر مسلمان آسیای مرکزی پیروان آن هستند انتقاد نمیکنند بلکه عمدتا به تحمیل دیدگاه خود در میان روحانیت و افراطی کردن جامعه مذهبی از داخل تکیه میکنند.
چنین اقداماتی از طریق کادرهای تحصیل کرده در مؤسسات مذهبی سعودی، ایجاد سلولهای مبلغان، به دست آوردن مقام ائمه مساجد از طریق پرداخت رشوه، تبلیغ از طریق اینترنت، شبکههای ماهوارهای و رادیو صورت میگیرد.
از این طریق سعودیها به دنبال تخریب فرقه حنفی و دیگر مذاهب اسلامی از داخل میباشند.
شعارها و اظهارات سلفیها در آسیای مرکزی روز به روز بیشتر و گستردهتر شده که این مهم در نوبه خود به این معنی است که نفوذ ایدئولوژی سفلیگری به تدریج در میان روحانیت و جامعه مذهبی این کشورها افزایش یافته و از داخل میان فرق مختلف و مسلمانان تفرقه میاندازد.
همکاری سلفیها با مقامات محلی کشورهای آسیای مرکزی
همکاری با ساختارها و مقامات دولتی یکی دیگر از دلایل موفقیت گسترش ایدئولوژی سلفی در کشورهای مسلمان نشین آسیای مرکزی میباشد.
اگرچه سلفیها در تئوری به طور قاطع هر گونه همکاری با دولتهای سکولار را رد میکنند اما در عمل تلاش میکنند به داخل ساختارهای دولتی راه یابند و منتقدان و رقبای خود را با دست دولت از بین ببرند.
به نظر میرسد که لابیهای سعودی و سلفی امروز در بسیاری از کشورهای منطقه فعالتر شده و حتی به عقیده منتقدان، برخی احکام و تصمیمات دولتهای آسیای مرکزی در حوزه دین چنان هستند که گویی تحت دیکته یا مشورت سلفیها گرفته شدند.
به محض اینکه دولت چنین محدودیتهایی را علیه مذاهب یا روحانیان محلی وضع میکند منابع اینترنتی سلفی و مبلغانشان مقامات دولتی را به فشار آوردن بر اسلام متهم میکنند و از این طریق جوانان ناآگاه را به پیوستن به صفوف خود تشویق میکنند.
سلفیگری امروزه از محدوده پروژه دینی عبور کرده و بیشتر جنبه سیاسی گرفته و تغییر بنیادی جامعه را پیشنهاد میکند.
اما مشکل اینجا است که اصلاحاتی که افراطیها پیشنهاد میکنند که در چارچوب آنها برای فلسفه اسلامی، فرهنگ و رسم و رسوم مردم که طی صدها سال شکل گرفته، جایی نیست.
چنین شکافی در تاجیکستان که سنن اسلامی با تصوف گره خرده و برخی از شهروندانش پیروان مذهب اسماعیلی میباشند، تهدیدی جدی را به دنبال دارد.
اما خطر اصلی راه یافتن ایدئولوژی سلفیگری به منطقه به ایجاد شکاف در جامعه مسلمان این منطقه محدود نمیشود، بلکه همان گونه که در بالا ذکر شد در براندازی ایدئولوژی و تغییر مذهب حنفی نیز راه دارد.
برای مثال میتوان به طالبان در افغانستان اشاره کرد، اگرچه طالبان مدعی پیروی از مذهب حنفی میباشند اما در واقع از نظر ایدئولوژی و رفتار از جمله تفسیر قرآن و سنت، منع موسیقی، شطرنج، اینترنت و تخریب آثار باستانی قبل از اسلام از این مذهب فرسنگها دور شدند.
وضعیت فعلی در محدوده کشورهای منطقه از جمله تاجیکستان بیانگر این مهم است که مبارزه از راه زور با افراطگرایی مذهبی به اوج خود رسیده اما در حوزه ایدئولوژی تکیه کردن به زور نتایج مثبتی ندارد زیرا فعالیت سازمانهای افراطی امروزه به اینترنت انتقال یافته و مبلغان افراطی همواره یک قدم جلوتر از رقیبان خود قرار دارند.
بنابراین دولتهای منطقه را ضرورت است که استراتژی و برنامههای خود در زمینه مبارزه با این پدیده را تغییر دهند و به عرصه ایدئولوژیک، اینترنت، فنآوریهای جدید و اقدامات پیشگیرانه روی آورند.
دیگر اینکه کشورهای منطقه بایستی سیاست خارجی خود را پویاتر کرده و نفوذ لابیهای سعودی، یعنی سلفیگری را محو کنند.
دولتهای منطقه باید «قدرت نرم» خود را تهیه و برای محو نفوذ دستگاه تبلیغاتی سازمانهای افراطی تلاش کنند.
مسئله مقابله در فضای اطلاعاتی موضوعی جداگانه است و واگذاشتن فضای آزاد اطلاعاتی و آموزشی به سلفیها اشتباه بزرگی است.
در این راستا مقامات کشورها و کارشناسان باید معیارهای روشنی برای تعیین درجه افراطی بودن یک شهروند یا سازمان را تهیه کنند که بر اساس آن نمایندگان انتظامی و مقامات دولتی انجام وظیفه کنند.
در صورت عدم وجود چنین معیارهایی یک مسلمان عادی میتواند به اتهام سلفیگری تنها بر اساس ظاهر یا سبک پوشش مورد آزار و اذیت قرار گیرد.
برای مثال در تاجیکستان افسران پلیس در کوچه و خیابانها مسلمانان را به علت ریش گذاشتن بازداشت و به زور ریشهای آنان را میتراشیدند که چنین اقداماتی باعث تقویت پایگاه اجتماعی سلفیها میشود.
هزاران تبعه کشورهای آسیای مرکزی در صفوف داعش در سوریه و عراق و همچنین در گروه طالبان در شمال افغانستان فعالیت دارند.
دیر و یا زود بخشی از آنان به منطقه و کشورهای خود باز میگردند و با در نظر گرفتن شکست داعش در عراق و اظهارات اخیر «البغدادی» احتمال بازگشت آنان در چند سال آینده بسیار زیاد شده است.
وضعیت این افراد به سیاستهای مقامات آسیای مرکزی و تصمیمات آنان بستگی خواهد داشت.