به گزارش «شیعه نیوز»، این روزها بیش از هر زمانی اخبار نشان می دهند که قضیه سوریه قرار نیست به این زودی ها حل شود. به عبارتی می توان گفت که هیچ کدام از طرف ها اراده کافی برای حل بحران سوریه را ندارند. سفرهای استفان دی میستورا، نماینده سازمان ملل در امور سوریه نیز عموما بی فایده است. پس از شکست آخرین دور گفت وگوهای مذاکرات صلح سوریه در ژنو نیز دیگر هیچ نشست تازه ای برگزار نشده است. هیچ کدام از طرف ها حاضر نیستند امتیازی به یکدیگر بدهند و در عین حال نمی خواهند با دست خالی در مذاکرات شرکت کنند و با شکست میز مذاکرات را ترک کنند. مخالفان سوری برای خود تنها یک گزینه تعریف کرده اند و آن را تنها راه حل سوریه می دانند که همان رفتن بشار اسد از قدرت است. حکومت سوریه نیز حاضر نیست به هیچ وجه این گزینه را بپذیرد. حتی اخباری که مبنی بر فشار روس ها به بشار اسد برای کنار رفتن او از قدرت به گوش می رسد نیز فارغ از دو حالت نیست، یا اساسا دروغ و خیال پردازی های رسانه های ضد اسد است یا واقعا روس ها چنین توصیه ای کرده اند و بشار اسد نپذیرفته است. البته هیچ سندی در دست نیست که صحت و سقم این خبر را تایید کند. اما از آن سو مشخص است که ایالات متحده امریکا و اتحادیه اروپا، دشمنان بشار اسد که بر رفتن او از قدرت اصرار داشتند اکنون دیگر اصراری به کنار رفتن او از قدرت ندارند. تمرکز آنها در حال حاضر بر روی مبارزه با داعش است و دیگر صحبت از لزوم کنار رفتن بشار اسد نمی کنند. البته این به آن معنا نیست که آنها از کنار رفتن اسد منصرف شده اند، بلکه تنها می توان گفت اولویت آنها دیگر موضوع ماندن یا رفتن بشار اسد نیست، اولویت آنها در حال حاضر تروریسم و داعش است، برای همین دیگر موضع روشنی در برابر بحران سوریه اتخاذ نمی کنند.
خبرگزاری فرانسه اخیرا در گزارشی جبهه های نبرد در سوریه را به تصویر کشیده است. در گزارشی که این خبرگزاری آورده و دیپلماسی ایرانی نیز آن را به نقل از الاهرام منتشر کرده آمده است که ارتش سوریه با 300 هزار نیرو و البته به همراه نیروهای متحد آن در حال جنگ تقریبا در تمامی جبهه ها است، از یک سو در شمال در حلب با تمامی گروه های تروریستی فعال در آن جا از حرکت احرار الشام و فیلق الشام گرفته تا جبهه فتح الشام (جبهه النصره سابق) در حال نبرد است و از سوی دیگر در جنوب در رقه در حال مبارزه با داعش است. در شمال غربی نیز با کردها بر سر حسکه می جنگد. اما این یک طرف ماجرا است. طرف دیگر، جنگ تروریست ها با یکدیگر است، فتح الشام و ارتش آزاد در حال نبرد با داعش در مناطق مختلف سوریه هستند. داعش در این مناطق عموما با گروه های مسلح مورد حمایت ترکیه مبارزه می کند. یک سوی جبهه نیز کردها که مورد حمایت امریکا هستند، در حال جنگ با مخالفان مسلح از جمله داعش هستند.
هفته گذشته جان کری، وزیر امور خارجه امریکا و سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه در ژنو گرد هم آمدند. دو طرف بر چیزهایی توافق کردند که پیش از این نیز توافق کرده بودند اما این بار عبارت های تازه ای به کار بردند تا به نوعی برای رسانه ها تازگی داشته باشد. در حالی که دو طرف پس از 9 ساعت مذاکره طولانی پشت درهای بسته بر مبارزه مشترک با گروه های تروریستی به توافق نرسیدند. ایالات متحده موافق حمله به مواضع جبهه النصره که مورد حمایت ترکیه و قطر است، نیست در حالی که روسیه بر حمله بر تمامی گروه های تروریستی اعم از داعش و جبهه النصره و غیره تاکید دارد.
در این میان با ورود چین به صحنه نبرد سوریه، جنگ سوریه ابعاد تازه ای به خود گرفته است. گفته می شود ناو هواپیمابر چین از یک سال پیش در بندر طرطوس پهلو گرفته بود اما خبر آن در رسانه ها منتشر نشده بود. اکنون اخبار جسته و گریخته ای مخابره می شود مبنی بر این که چینی ها قصد دارند به مواضع گروه های تروریستی چینی که ایغورهای چینی را شامل می شود، حمله کنند. گروهی حدودا سه هزار نفره که به "جیش الاسلام الترکی" معروف است و با القاعده بیعت کرده و عموما با جبهه النصره همکاری دارد.
به این ترتیب شاهد پازلی هستیم که در آن هر کس منافع خود را دنبال می کند. این پازل پیچیده و مازمانند سبب می شود تا به این نتیجه برسیم که فعلا نه تنها اراده ای برای بحران سوریه وجود ندارد بلکه قرار است این جنگ فعلا ادامه داشته باشد.
روسیه
در حال حاضر برای روسیه مهم است که حلب به هر قیمتی آزاد شود. آزادی حلب هم به حکومت بشار اسد قدرت بالایی می دهد هم جایگاه استراتژیک روسیه در سوریه را تقویت می کند. برای همین بر آزادی حلب اصرار دارد. روس ها امیدوارند به این ترتیب بتوانند نبض تحولات سوریه را به طور کامل به دست گیرند و امریکایی ها و کلا غربی ها را وادار به عقب نشینی کنند. آزادسازی حلب قدرت چانه زنی روس ها را در برابر اعراب به ویژه عربستان سعودی و قطر نیز بالاتر می برد و به نوعی آنها را وادار به عقب نشینی از مواضعشان در سوریه می کند. از سوی دیگر، باعث برتری استراتژیک روسیه در برابر ترکیه نیز می شود. حفظ حلب در دستان مخالفان سوری برای ترک ها اهمیت بسیاری دارد. با این حال این نبرد، نبردی نیست که به راحتی پایان یابد. در نبردی که ترک ها، عربستانی ها، قطری ها، امریکایی ها و ایرانی ها و روس ها همگی نسبت به آن حساسیت دارند، طبیعی است که فرایند نبرد پیچیده تر باشد و به نتیجه رسیدن آن زمان ببرد. کما این که شاهدیم پروژه آزادسازی کامل استان حلب اکنون 7 ماهی است که آغاز شده است و همچنان ادامه دارد.
امریکا
برای امریکایی ها در حال حاضر تنها مساله مهم، آزادسازی رقه از دست داعش است. و الا امریکایی ها اهمیتی نمی دهند که بحران سوریه به این زودی ها پایان یابد. آزادی رقه از دست داعش می تواند دستاورد مهمی برای دموکرات ها در آستانه انتخابات ریاست جمهوری امریکا باشد. برای همین بیش از آن که به فکر حلب باشند به این فکر می کنند که رقه از دست داعش آزاد شود. در مورد حلب، آنها تلاش خواهند کرد نبرد آن طولانی شود و همه طرف ها مجبور به پرداخت هزینه در آن شوند. امریکایی ها خوب می دانند که پرونده سوریه، میراثی است که به دولت بعدی امریکا خواهد رسید و قرار نیست تحول تازه ای ظرف ماه های آینده در آن رخ دهد.
ایران
برای ایران از همان روز اول حفظ بشار اسد در قدرت مهم بود. هنوز هم این مساله در اولویت نخست آن است. جنگ سوریه برای ایران در ابتدا تلاش برای حفظ متحد استراتژیکش در منطقه در کنار حزب الله و دیگر متحدان منطقه ای اش بود. الآن این جنگ به رقابت با قدرت های بزرگ در زمینه سوریه تبدیل شده است. ایران وارد کلوپ رقابت قدرت ها شده و طبیعی است که به دنبال منافع خود از این بازی مهم و سرنوشت ساز باشد. برای همین همانند دیگر کشورهای مدعی در سوریه اگر هزینه ای می دهد، هزینه رقابت با بازی بزرگان است.
ترکیه
تا زمانی که احمد داوود اغلو، نخست وزیر بود اولویت ترکیه سرنگونی بشار اسد بود. اما با کنار رفتن داوود اغلو از قدرت و بعد از کودتای نافرجام 15 جولای آن چه برای ترکیه اهمیت پیدا کرد، ناکام گذاشتن کردها از رسیدن به منطقه ای خودمختار در مرز سوریه است. برای همین نسبت به هر گونه تحرک کردها حساسیت دارد. الآن به نظر می رسد که ترکیه به این نتیجه رسیده است که باید حمایت خود را از گروه های تروریستی و گروه های مسلح مخالف سوری متوقف کند. کما این که عملیات تروریستی داعش در خاک ترکیه که این روزها شاهد آن هستیم نیز به دلیل همین تغییر رویه سیاسی ترکیه در قبال سوریه است. اما ترک ها نمی خواهند این تغییر سیاسی شان بدون دستاورد باشد. به نظر می رسد ترک ها به مواضع روسیه و ایران در سوریه روزبه روز نزدیک تر می شوند. اما هنوز معلوم نیست تغییر مواضع آنها به معنای رسیدن به مواضع ایران و روسیه در سوریه باشد. در کوتاه مدت آنها ترجیح می دهند در قبال تغییر سیاست شان در سوریه کردها در رسیدن به اهدافشان ناکام شوند.
اسرائیل
اسرائیل خود بهتر از همه می داند که نمی تواند در کشورهای منطقه نفوذ استراتژیک داشته باشد. زیرا نه در میان جوامع منطقه پیروی دارد و نه اصولا از سوی کسی به رسمیت شناخته می شود. برای همین اقلیتی است که همیشه در هر حالتی اقلیت باقی خواهد ماند. اسرائیل اگر صاحب قدرت است به واسطه حمایت خارجی به ویژه ایالات متحده امریکا است که اگر حمایت واشنگتن نباشد نمی تواند هیچ گاه به حیات خود ادامه دهد. برای همین همه تلاش اسرائیل معطوف به تامین امنیت خود در محیط پیرامونی اش است. در سوریه اسرائیل هیچ کاری نمی تواند انجام دهد جز این که دائما از طرف های مختلف تضمین امنیتی بگیرد. و الا خود خوب می داند چه حکومت بشار اسد سرنگون شود چه حکومت دیگری به جای او به قدرت برسد در آخر اسرائیل دشمن باقی خواهد ماند. کمترین اتفاق ممکن این است که دیگر نمی تواند ادعایی نسبت به بلندی های جولان داشته باشد در حالی که این مکان برای اسرائیل اهمیت استراتژیک فراوانی دارد که نمی تواند به راحتی از آن چشم پوشی کند.
در خبرها آمد که نتانیاهو در سفر اخیر خود به مسکو از طرف روسی خواست که در حمله به گروه های تروریستی مشارکت کند. این اقدام می تواند نگرانی اسرائیل از بابت امنیت را تا عمق سوریه دور کند. در عین حالی که آن را به بازیگری مهم در تحولات سوریه تبدیل می کند. معلوم نیست پاسخ پوتین به این تقاضای نتانیاهو چه بوده ولی فعلا نیز اسرائیل هنوز وارد معادلات سوریه نشده است.
چین
چینی ها تا کنون تلاش می کردند زیر سایه روسیه منافع خود را در سوریه دنبال کنند. اما ورود آنها به نبرد سوریه حکایت از آن دارد که مصالح در این کشور به اندازه ای مهم شده که چینی ها نیز ترجیح داده اند دخالت مستقیم نظامی کنند و درگیر جنگ سوریه شوند تا از قافله عقب نمانند. این صحیح است که چینی ها حمله به ایغورهای افراطی را در دستور کار خود داده اند که حمله به آنها می تواند در تغییر معادلات سیاسی سوریه تاثیر بگذارد، اما بی شک منافع مهم دیگری نیز در سوریه وجود دارد که چینی ها به دنبال رسیدن به آن هستند.
دو هفته پیش بود که رسانه های آلمانی به نقل از نهادهای امنیتی کشورشان گزارش دادند که ظرف حدود پنج سال گذشته نزدیک به 500 هزار نفر برای مبارزه با حکومت بشار اسد روانه سوریه شده اند. ارتش سوریه در حال حاضر با 300 هزار نفر در حال مبارزه با گروه های تروریستی است. این بدان معنا است که آمران اعزام گروه های مسلح به سوریه برآورد کرده اند با دو برابر نیروهای فعلی ارتش سوریه و تجهیز آنها به سلاح های مدرن می توانند این ارتش را در درون خاک سوریه شکست دهند. از سوی دیگر واقعیت ماجرا این است که کسانی که نبرد سوریه را طرح ریزی کرده اند خوب می دانند که نتایج این نبرد اگر به سود آنها پیش رود آن قدری ارزش دارد که این همه در آن هزینه کنند. بنابراین می توان گفت عرصه سوریه عرصه نبرد قدرت ها برای تقسیم آینده استراتژی منطقه و تعریف قدرت های تازه منطقه ای است. برای همین این نبرد فعلا ادامه خواهد داشت و نمی توان تصور کرد به این زودی به پایان برسد. در آخر این نکته را هم یادآور شویم که خستگی در این نبرد معنا ندارد، اگر چه جنگ طولانی شده است اما بازنده آن کسی است که خسته و واداده از این نبرد خارج شود، به خصوص برای رقبای منطقه ای که خستگی شان می تواند عواقب وخیمی در بر داشته باشد.