به گزارش «شیعه نیوز»، برخی تصور می کنند و می پندارند ناکامی و ستم علت عقیده به ظهور حضرت مهدی علیه السلام است و می گویند: هر زمان که فشارها و محرومیت های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره بالا می گیرد، عقیده به ظهور یک «نجات دهنده بزرگ» تشدید می شود.
آنها معتقدند احساس ناکامی، ستم، فشار و تبعیض در جامعه، باعث پیدایش این عقیده دیرین در میان مردم شده است. در حالی که عقیده به ظهور یک نجات دهنده بزرگ عقیده ای اصیل و دینی است که مانند ترس، خشم، تشنگی و سایر تمایلات در فطرت بشر ریشه دارد و وجود این عقیده در هر شرایطی خواه در حال رفاه و آسایش و خواه در حال ناامنی و گرفتاری حاکی از همین فطری بودن است. منتهی در مواقعی که در یک جامعه فشار، اختناق، زورگویی و احساس تبعیض و ستم به اوج خود می رسد انگیزه روی آوردن مردم آن جامعه به یک «رهاننده بزرگ» شدت می یابد.
زیرا اشتیاق به بهروزی و تحقق آرمان های دیرپای انسانی، نیاز به رهبر را در وجود انسان ها تشدید می کند و آنها را به جستجوی یک رهبر و راهنمای دلسوز و پیشوای قدرتمند برای رهایی از ظلم و ستم برمی انگیزد.
انسان ها در کشاکش این اشتیاق و امید به بهروزی «برترین رهبری» را در وجود «برترین رهبران» جستجو می کنند و این اشتیاق و امید به حدی در وجود آنها شعله ور می شود که به اشتباه به جای رهبر واقعی به بدل از راهنما و یا رهبران انتزاعی روی می آورند و هنگامی که به صورت ظاهر، برترین رهبر خود را پیدا کردند در راه او از هیچ کوششی دریغ نمی کنند و در مقام ایثار و فداکاری سر از پا نمی شناسند.
بدین ترتیب در حقیقت بشریت در احلام (خواب های) زرین و رویاهای طلایی خود از حکومت ایده آل، در مدینه فاضله، در مسیح جویی ها، خضرخواهی ها و مهدی پرستی های خود، در اشتیاق سوزان و عمیق و دیرین خویش، برای یک پیر، یک مراد و یک امام و بالاخره منجی بزرگ بشریت، در واقع خواهان همان «برترین رهبری» است.
احساس ناامنی، شیوع فتنه و آشوب در جامعه می تواند انگیزه تشدید گرایش به «برترین رهاننده» شود؛ ولی نمی تواند عامل پیدایش اصل عقیده و ایمان به ظهور حضرت مهدی علیه السلام و گرایش به «منجی معود» گردد. زیرا این عقیده یک عقیده ثابت دینی است که با اعماق فطرت بشر سر و کار دارد.
برای شناخت کامل این موضوع شاید بهتر باشد یک جریان مهم تاریخی را مرور کنیم.
قرن نوزدهم، قرن سیادت انگلستان بر نیمی از جهان بود. از آن میان سرزمین سودان بیش از همه زجر و شکنجه می دید زیرا گرفتار بهره کشی مضاعف شده بود که می بایست هم زور و آزار مصریان و هم تحقیر و فشار انگلستان را تحمل می کرد. چه بسیار جوانان بی گناه سودانی را که به اجبار، به بازارهای جهانی «برده فروشی» کشانده و به عنوان غلام و کنیز فروخته بودند.
در چنین روزگاری در کشور همسایه، شیخی از اهالی «سنوس» مراکش، بینوایان را مژده می داد که به زودی «مهدی» منجی دادگر خواهد آمد. چیزی نگذشت که در سال 1297 هجری قمری، درویشی جوان به نام «محمد احمد بن عبدالله دنقلی» که گرد خویش مریدانی دیده بود، خود را «مهدی منتظر» خواند و یکباره دریایی از هیجان در سودان پدید آمد.
مردم ستمدیده به او پیوستند. او به وسیله نیروی انتظار، از همان سرو پا برهنگان، سپاهی جنگاور ساخت که نه فقط نیروهای مصری را شکست دادند بلکه نظامیان مجهز و کارآزموده انگلیسی را نیز تار و مار کردند.
چند تن از فرماندهان ارشد انگلیسی همچون « کلنل هیکس» و « ژنرال استوارت» و « ژنرال گوردن» در نبرد با او نابود شدند در نبرد با «هیکس» نزدیک به دوازده هزار نظامی تفنگ به دوش با هزاران شتر و اسب و بیست توپ، به جنگ درویشان آمدند. اما در نهایت امر تنها سیصد سرباز زخمی و نیمه جان برجا ماندند.
با مرگ ژنرال گوردن، « خارطوم» به تصرف محمد احمد در آمد. « گلادستون» نخست وزیر وقت انگلستان در پارلمان انگلیس به خاطر این شکست افتضاح آمیز از یک مشت درویش بی سازو برگ، استیضاح شد و به ناچار در برابر نمایندگان پارلمان، قرآنی به دست گرفت و چنین گفت: «تا وقتی این کتاب بر افکار انسان های مشرق زمین حکومت می کند، نفوذ ما و حکومت ما بر این کشورها امکان ناپذیر، و تحقق افکار ما غیرممکن خواهد بود.»
از نقل همین یک نمونه مختصر، اصالت مساله مهدویت آفتابی می شود و روشن می گردد که عقیده به ظهور حضرت مهدی علیه السلام یک اعتقاد عمیق دینی و مذهبی است. لذا تا هنگامی که مهدی «مهدی موعود» برترین رهایی بخش، ظهور نکرده است، قلب توده های محروم از عشق به برترین رهبر، مالامال و هنگام یاس و نومیدی، به خصوص در لحظات فشار و اختناق، دستها به سوی آسمان برافراشته می شود و ظهور مبعوث آسمانی را التماس می کنند. این یک حقیقت است که دروغ در آن راه ندارد.
انتهای پیام/ 852