به گزارش «شیعه نیوز»، کنت پولاک، تحلیلگر برجسته آمریکایی در تحلیلی تفصیلی در فارین پالیسی به نگرانیهای داخلی و خارجی عربستان پرداخت. او در این یادداشت تاکید کرد: عربستان سعودی از موج رو به افزایش بسیج مردمی میترسد. نیروهای امنیتی سعودی در حال جنگ تن به تن با مردم در شهرهای شرقی عربستان هستند. به تعبیر دیگر، بهنظر میرسد که میزان بالاتری از بسیج و تقابل خشونتآمیز بیش از آنکه تصور میشود، در میان مردمان این کشور وجود دارد. آنها از عدم کنترل بر بازار نفت میترسند. آنها از سرریز شدن جنگهای داخلی در منطقه و هزینههایی میترسند که مجبور به تحملش شدهاند و آنها از این میترسند که آنها را به ایران فروختهایم. به تعبیر دیگر، دنیای عربستان بسیار ترسناک است. هزینههای روزافزون سیاست خارجی عربستان ذخیره ارزی این کشور را تا سه سال آینده تمام میکند.
محمدحسین باقی در روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: کنت پولاک، تحلیلگر برجسته آمریکایی در تحلیلی تفصیلی در فارین پالیسی به نگرانیهای داخلی و خارجی عربستان پرداخت. او نوشت: تعجب واقعی بر سر اعدام شیخ نمر باقر النمر این است که این اقدام در وهله اول آدمهای بسیاری را درگیر کرد. هر کسی که توجه به عربستان سعودی دارد میداند اقداماتی از این دست در این کشور سابقه دار است. متاسفانه، مردم توجه کافی به آن نداشتند تا زمانی که خیلی دیر شد. درک این وضعیت بدون تعمق در سیاست عربستان و سیاست خارجی غیرممکن است. اما به همان اندازه مهم است که در مورد محدودیت دانش خودمان هم صادق باشیم. برای کسانی که در بیرون یا خارج از سلسله مراتب بالای قدرت در عربستان هستند دشوار است که واقعا «ترس» و «استراتژی» سعودیها را بشناسند. دوستم «گرگ گاوز» در مورد سیاست عربستان چنین هشدار داده «کسانی که میدانند سخن نمیگویند و کسانی که سخن میگویند چیزی نمیدانند». این هشداری مهم است.
بنابراین، با در نظر داشتن این مساله در ذهن، چگونه میتوانیم در مورد تغییرات چشمگیر در سیاست سعودی سخن بگوییم؟ اول، فکر میکنم واضح است که سیاست سعودی باید در راستای ترکیب منافع داخلی و خارجی این کشور درک شود و اکنون آن منافع به شدت با «ترس» گره خورده است. به نظر میرسد مشاهده تهدیدات خارجی برای آمریکاییها راحتتر از تهدیدات داخلی باشد. اما آنچه معمولا نمیبینیم این است که چگونه سعودیها مسائل خارجی را بر شرایط داخلی خود تاثیرگذار دیده و تهدیدات داخلی ایجاد شده را ترسناکتر از تهدیدات خارجی میبینند. در وسیعترین سطح، وقتی سران سعودی در ریاض به خاورمیانه پیرامون خود مینگرند، منطقهای را میبینند که از کنترل دارد خارج میشود. از سال ۲۰۱۱، آنها شاهد افزایش گسترده بیثباتی عمومی در سراسر منطقه هستند و این در حالی است که «مردم» بهطور فزایندهای مشتاق تظاهرات یا حتی سرنگونی حاکمان شان هستند. آن سستی و بیاثری که مشخصه ملتهای عرب بود، رخت بربسته است. این آشکارا سعودیها را که همیشه ملتی مطیع را ترجیح میدادند، نگران کرده است.
جنگهای داخلی سوریه، عراق، یمن و لیبی را درنوردیده، آوارگان و پناهندگان، شبهنظامیان مسلح، تروریستها و ایدههای رادیکال و قدرتمند به سوی همسایگانشان سرازیر شده است. سرریز این جنگهای داخلی به ایجاد درگیریها یا بهتر بگویم جنگ داخلی نوپا در مصر و ترکیه انجامیده است. این مساله باعث فرسایش ثبات در لبنان، اردن، الجزایر، تونس و حتی کویت شده است. این مساله همچنین فرصتهای جدید فراوانی پیش روی ایران قرار داده و باعث شده این کشور به بازتنظیم منطقه بپردازد. در واقع، «جنگ داخلی» و «سرریز شدن ها» باعث بسیج عمومی شیعیان در خاورمیانه شده که رهبری آنها را ایران در دست دارد. این شامل شیعیان عربستان هم میشود. مقامها در خفا و گزارشهای رسانهای میگویند صدها نفر از پرسنل نیروهای امنیتی سعودی در سلسله عملیاتی که در شرق عربستان داشتند- منزلگاه شیعیان این کشور- کشته و زخمی شدهاند. آمریکاییها میلی به توجه به این سلسله عملیات ندارند؛چرا که ما معتقدیم عربستان به خوبی اوضاع را در کنترل دارد؛ اما میشود از زاویهای دیگر هم به شرق عربستان نگریست: اینکه نیروهای امنیتی سعودی در حال جنگ تن به تن با مردم در شهرهای شرقی عربستان هستند. به تعبیر دیگر، به نظر میرسد که میزان بالاتری از بسیج و تقابل خشونت آمیز بیش از آنکه تصور میشود، در میان شیعیان سعودی وجود دارد.
بعد از این، «ترس» سعودیها از بازار نفت است. خیلیها بر این باورند که سعودیها به عمد در حال کاهش قیمت نفت هستند تا تولید و تولیدکنندگان نفت شیل در آمریکای شمالی را زمینگیر کنند. اما این قطعا آن چیزی نیست که سعودیها در آشکار یا نهان میگویند. در عوض، آنها میگویند که دیگر نمیتوانند بازار نفت را کنترل کنند؛ زیرا منابع بسیار دیگری وجود دارد و تمام کشورهای عضو اوپک وقتی ریاض میکوشد تولید را هماهنگ کند، تقلب میکنند. این مساله طی ۳۰ – ۲۰ سال گذشته بارها برای آنها اتفاق افتاده است. آنها میکوشند تا برای جلوگیری از افت قیمت نفت، تولید را کاهش دهند اما سایر اعضای اوپک از این وضعیت برای پمپاژ هر چه بیشتر نفت بهرهمیبرند، بر خلاف آنچه وعده داده یا در مورد آن توافق کردهاند. نتیجه این میشود که هیچ محدودیتی وجود ندارد و سعودیها سهم بازار را از دست میدهند. این بار آنها اعلام کردهاند که واقعا نمیتوانند عرضه نفت اوپک را کنترل کنند. بنابراین، تلاشی هم در این راستا نمیکنند. در عوض، آنها برای سهم بازار میجنگند. اما انجام این کار به این معنا است که باید تا انتها این مسابقه را ببرند با این نتیجه که درآمدهای نفتی خودشان کاهش یابد. بنابراین یک مولفه دیگر ترس برای سعودیها این است: آنها دیگر نمیتوانند بازار نفت را مثل گذشته کنترل کنند و پایین بودن قیمت نفت در حال نابود کردن آنها است. همین باعث عصبانیت آنها شده است. خیلی بد است که آنها اکنون از ریاضت اقتصادی واقعی صحبت میکنند؛ مانند لغو یارانه بنزین و سایر سوختهایی که شهروندان متوسط سعودی آن را بهعنوان بخشی از حق شهروندی خود مینگرند. لغو یارانهها و دیگر اقدامات ریاضتی همیشه یک حرکت بسیار منفور بوده و پتانسیل ناآرامی گسترده مردمی را در خود دارد – باید حوادث سال گذشته یونان را در خاطر داشت. این واقعیت که دولت عربستان اکنون احساس اجبار میکند که مسیر ریاضت را دنبال کند، از این سخن میگوید که وضعیت مالی اش چقدر وخیم است- و با توجه به اینکه چگونه تهدید بسیج مردمی وضعیت را بدتر میکند باعث شده سعودیها بیشتر نگران شوند.
در همین حال، جنگهای داخلی منطقه چنان سعودیها را به وحشت انداخته که باعث شده آنها به شکل بیسابقهای مداخله کنند. آنها دهها- و بلکه صدها- میلیارد دلار در سوریه و یمن و تا حدی کمتر در عراق و لیبی خرج کردهاند. آنها دهها میلیارد دلار روانه مصر، اردن، مراکش، الجزایر و بحرین کردند تا دولتهای این کشورها را سرپا نگه دارند، مانع فروپاشی دولت و سرریز شدن جمعیت به کشورهای همسایه شوند و بنابراین مانع جنگهای داخلی بیشتر در مرزهایشان شوند. اما این هزینههای روزافزون سیاست خارجی همراه با کاهش درآمدهای نفتی عربستان سعودی را مجبور به برداشت از صندوق ذخیره ارزیاش کرده است؛ ۱۲ تا ۱۴ میلیارد دلار در ماه. این میزان باعث میشود ظرف کمتر از سه سال این ذخایر خشک شود، اما احتمال دارد موجب مشکلات سیاسی داخلی عظیمی شود (مانند تفرقه در خاندان سلطنتی). از نظر سعودیها، در تقاطع تمام این مشکلات ایران نشسته است. سعودیها تصور میکنند ایرانیها مقصر جنگ داخلی در سوریه، یمن و (تا حد کمتری) عراق هستند و این ایرانیها هستند که در بیثباتی این پادشاهی و متحدان عرب آن میکوشند. (باید اضافه کنم سعودیها همچنین آمریکا را مقصر جنگ داخلی عراق میپندارند). آنها تصور میکنند ایرانیها تهدید به پمپاژ نفت به خارج و به بازارها کردهاند تا با سعودیها برای سهم بازار فارغ از اینکه قیمتها چگونه است مبارزه کنند؛ مقامهای ایرانی بارها گفتهاند تمام پولی که پس از توافق هستهای آزاد خواهد شد، برای توانمند ساختن خود استفاده خواهندکرد. بنابراین، بهزعم سعودیها، تهران با خشک کردن منابع ریاض و بالا بردن مخارج این پادشاهی به مشکلات مالی ریاض دامن میزند. هر دو این مسائل تهدیدکننده ثبات داخلی این پادشاهی است.
در حالی که ممکن است ما بر این باور باشیم که عربستان سعودی در مورد قابلیتها و مقاصد ایران اغراق میکند؛ اما وقتی پای ایران به میان میآید ممکن است عربستان سعودی دلایل خاص خود را داشته باشد. ایرانیان به دنبال تغییر نظم منطقهای هستند. ایرانیان تمایل به حمایت از جمعیت شیعه دارند. در نتیجه، امروز ایرانیها در جنگهای داخلی منطقه درگیر شدهاند. استدلال من این است که البته دخالت ایرانیها در عراق و سوریه عمدتا دفاعی است (یعنی حفظ کنترلشان بر دولتهای متحد) اما در یمن بدون شک تهاجمی است. هیچ توضیح دیگری برای مداخله ایران در یمن وجود ندارد جز تضعیف یا حتی تحلیل بردن سعودیها و این یک اهرم استراتژیک است. ایرانیان مغرورانه «ترس» و «منافع» آلسعود را رد میکنند و خود را یک سر و گردن بالاتر از کشورهای حاشیه خلیجفارس میپندارند. در نهایت، عربستان سعودی احساس سرخوردگی و رهاشدگی از سوی آمریکا دارد. بسیاری از مردم عربستان و سایر اعراب خلیجفارس رئیسجمهور باراک اوباما را به شدت بیفکر و نادان- اگر نگوییم احمق- در مورد جهان و خاورمیانه میپندارند. آنها اوباما و سیاستهای او را تحقیر میکنند. از نظر آنها، ایالاتمتحده به متحدان سنتیاش در خاورمیانه پشت کرده است. واشنگتن کار چندانی در عراق انجام نمیدهد و واقعا هیچ کاری در لیبی و سوریه انجام نمیدهد و نتیجه این میشود که هیچ کدام از این ستیزها به سوی بهتر شدن پیش نمیرود. اوضاع در حال بدتر شدن است. علاوه بر این، به نظر میرسد عربستان سعودی بر سر اینکه آیا اوباما پس از توافق هستهای با ایران به عمد در حال تغییر سکان روابط از عربستان به سوی ایران است یا اینکه این اتفاق بهصورت ناخواسته رخ داده، با آمریکا دچار اختلافنظر است. بر خلاف دیدگاه سعودیها اما اوباما خوب میفهمد چه میکند؛ خواه عربستان آن را اشتباه بپندارد یا خیانت. یک دیدگاه دیگر هم هست: اینکه عربستان سعودی اوباما را یک «ابله مجازی» مینگرد که بدون درک درست یا شناسایی منطقه در حال نابودی خاورمیانه است.
درک عمق خشم و نارضایتی عربستان از رهبری فعلی آمریکا مهم است؛ زیرا این عنصر مهم دیگری از جهانبینی و سیاستهایشان است، همانطور که ما به شکل بهتری میتوانیم آن را درک کنیم. در نگاه عربستان، با خاورمیانهای که در حال از هم گسستن است، ایالاتمتحده آمریکا – هژمون سنتی منطقه – کاری برای متوقف ساختن آن انجام نمیدهد و حتی ایران را به گسترده کردن این شکاف تشویق میکند. از آنجا که ایالاتمتحده نمیتواند یا نمیخواهد کاری انجام دهد، «فرد» یا «کشور» دیگری باید چنین کند و آن «فرد» یا «کشور» فقط میتواند عربستان سعودی باشد. افزایش چشمگیر تمایل ریاض به مداخله در خارج از کشور- با قدرت مالی و نظامیاش- با این احساس انجام میشود که اقدامی دراماتیک برای جلوگیری از تخریب منطقه و غرق شدن این پادشاهی لازم است. به همین دلیل است که عربستان سعودی بهطور مداوم در برابر دیدگان واشنگتن نسبت به حوادث واکنش نشان میدهد. با نگاه به بحرین اکثریت مظلوم شیعی را میبینیم که به دنبال میزانی از مشارکت سیاسی و بهرهمندی اقتصادی از رژیم اقلیت سُنی است. سعودیها قیام مردمی بحرین را مورد حمایت ایران میدانند که در صورت موفقیت میتواند به پادشاهی عربستان هم سرایت کند. در این صورت، مشکلی بر مشکلات عربستان اضافه خواهد شد. وقتی جنگ داخلی یمن را میبینیم، یک باتلاق را مشاهده میکنیم که ایران نقشی جزئی در آن دارد و احتمال اندکی از بیثباتی عربستان را در آن میبینیم. یک روحانی شیعه و محبوب عربستانی را میبینیم که به شهید تبدیل شده است. سعودیها یک شبه انقلاب مورد حمایت ایران را در کشورشان و در مناطق نفت خیز میبینند. در مذاکرات صلح سوریه، نیاز به ورود ایرانیان داریم به دلیل حمایتی که آنها از اسد به عمل میآورند. سعودیها میبینند که ایالاتمتحده به نفود ایران در میان مجموعه دولتهای عرب مشروعیت میدهد.
در هچ یک از این شرایط ایالاتمتحده قرار ندارد؛ قدرتی که بهطور سنتی ریاض برای رفع مشکلاتش به آن نیاز داشت. در جایی که ما هستیم یا با ایران موافقت میکنیم یا مخالفت. با این حال، بسیاری همواره تصور میکنند که سعودیها به دنبال موجسواری هستند و با هر کسی که قویترین قدرت در منطقه باشد،رفاقت میکنند؛ اما تاریخ عکس این را نشان میدهد. در مقابل، سعودیها بهطور سنتی علیه هر قدرتی که دوستش نداشتند شوریدهاند- از شوروی تا عراق صدام- و ایران هم اکنون در صدر این لیست قرار دارد، بنابراین عربستان سعودی از موج رو به افزایش بسیج مردمی میترسد. آنها از عدم کنترل بر بازار نفت میترسند و این همان چیزی است که آنها را وادار به کارهایی در داخل کرده است. آنها از سرریز شدن جنگهای داخلی در منطقه و هزینههایی میترسند که مجبور به تحملش شده اند و آنها از این میترسند که آنها را به ایران فروختهایم. به تعبیر دیگر، دنیای عربستان بسیار ترسناک است. روش کار آنها امروز مثل همیشه است؛ تلاش برای عقب زدن تهدیداتی که شاهدش هستند و کنترل دوباره بر شرایط و وضعیت خودشان. از این رو مداخله خیرهکننده در یمن و افزایش حضور در سوریه دارند و در حال حاضر اختلاف با ایران برقرار است. سعودیها به هر تلاشی متوسل میشوند تابه زعم خوشان مانع تلاش ایران برای تضعیف قدرت خارجی آنها و ثبات داخلیشان شوند. در خاورمیانه بیثبات قرن ۲۱، این سیاست تهاجمی تاثیراتی بسیار غیرقابل پیشبینی خواهد داشت. اما آنچه برای واشنگتن هرج و مرج به نظر میرسد در نگاه سعودیها کاملا منطقی است.