به گزارش «شیعه نیوز»، به مناسب ایام سال نوی میلادی و میلاد حضرت مسیح علی نبینا و آله و علیه السلام ، گوشه ای از دریای بیکران محبت و عدالت علوی به عنوان حاکم اسلامی با مردمان غیرمسلمان تحت حکومت اسلام را بیان می گردد.
سنت، سیره و در مجموع سبک زندگی رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت(علیهم السلام) ، نه تنها برای شیعیان بلکه به عنوان منبعی غنی برای جوامع اسلامی در اتخاذ تدابیر و رویکردهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خواهد بود.
حرمت مساوی زنان مسلمان و اهل ذمه در حکومت اسلامی
در اسلام، برای اهل ذمه ای که پایبند به شروط صلح باشند حفظ مال و ناموس برای کشور اسلامی واجب است و خون آنان مانند خون مسلمین محترم است و کسی حق تعرض به آن ها را ندارد.
در همین رابطه در جریان جنگ صفین و حمله ی سپاهیان معاویه به شهر انبار واقعه ای رخ داد که به خوبی بیانگر جایگاه اجتماعی اهل ذمه در نزد امام علی(علیه السلام) خواهد بود معاویه افسری به نام «سفیان بن عوف غامدی» را دستور داد تا به قلمروی جغرافیایی حکومت امام علی علیهالسلام یورش آورد، و با قتل و غارت ایجاد وحشت کند. غامدی به شهر (انبار) حمله کرد و با غارت اموال رُعب و وحشت ایجاد کرد. در این میان زنان و مردان غیر مسلمان که در حمایت حکومت اسلامی بودند نیز آسیب دیدند. این خبر امام علی علیهالسلام را بسیار نگران کرد، در حالی که خشمناک بود و یک طرف عبای آن حضرت بر روی زمین کشیده میشد، به «نخیله» کوفه رفت. ابتداء این خبر دردناک را به گوش همگان رساند که:
«اینک، فرمانده معاویه، (مرد غامدی) با لشگرش وارد شهر انبار شده و فرماندار من، «حسّان بن حسّان بکری» را کشته و سربازان شما را از مواضع مرزی بیرون رانده است. به من خبر رسید که مردی از لشگر شام به خانه زن مسلمان و زنی غیر مسلمان که در پناه حکومت اسلام بود وارد شد، و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشوارههای آنها را به غارت برد. در حالی که هیچ وسیلهای برای دفاع، جز گریه و التماس کردن نداشتند. لشگریان شام با غنیمت فراوان رفتند بدون این که حتی یک نفر آنان، زخمی بردارد، و یا قطره خونی از او ریخته شود، اگر برای این حادثه تلخ، مسلمانی از روی تاسّف بمیرد، ملامت نخواهد شد، و از نظر من سزاوار است.» [1]
علامه امینی نیز در الغدیر مشابه این را ذکر نموده است که عمق اهمیت امام علیه السلام بر حفظ اموال و ناموس اهل ذمه تحت حکومتشان را نشان می دهد: «به من اطلاع رسيده كه حتى يكى از آن جماعت (مهاجم شامى) وارد خانه زن مسلمان يا زن اهل ذمه ميشده و زيور و دستبند او را ميكنده و می ربوده است و از چنگ آن (سپاهى مهاجم) جز با خواهش و تمنا و التماس نجات پيدا نميكرده است. آنوقت در حاليكه از اموال بيغما برده گرانبار بودهاند راه خود گرفتهاند بدون اينكه لطمهاى ببينند يا كشتهاى بدهند. اكنون اگر انسان مسلمان بر اثر اين احوال دق مرگ كند نه تنها قابل سرزنش نخواهد بود بلكه بنظر من امرى طبيعى و شايسته رخ داده است.» [2]
رعایت آداب و حقوق اسلامی در معاشرت با اهل کتاب
در روایتی در کتاب شریف الكافى آمده است:
«در خبر است كه وقتى امير المؤمنين عليه السّلام با يكى از اهل ذمّه هم سفر شد، آن مرد ذمّى پرسيد از آن حضرت كه اراده كجا دارى اى بنده خدا؟ فرمود: اراده كوفه دارم، پس چون راه ذمّى از راه كوفه جدا شد، حضرت امير المؤمنين راه كوفه را گذاشت و در جادّه او پا گذاشت، آن مرد ذمّى عرض كرد: آيا نگفتى كه من قصد كوفه دارم؟ فرمود: چرا، عرض كرد: پس اين راه كوفه نيست كه با من مىآيى راه كوفه همان است كه آن را واگذاشتى، فرمود: دانستم آن را، گفت: پس چرا با من آمدى و حال آن كه دانستى اين راه تو نيست؟ حضرت فرمود: اين به جهت آن است كه از تمامى خوشرفتارى با رفيق آن است كه او را مقدارى مشايعت كنند در وقت جدا شدن از او، هم چنين امر فرموده ما را پيغمبر ما.
آن مرد ذمّى گفت: پيغمبر شما به اين امر كرده شما را؟ فرمود: بلى، آن مرد ذمّى گفت: پس به جهت اين افعال كريمه و خصال حميده است كه متابعت كرده او را هر كه متابعت كرده و من تو را شاهد می گيرم بر دين تو، پس بر گشت آن شخص ذمّى با امير المؤمنين عليه السّلام، پس چون شناخت آن حضرت را اسلام آورد» [3]
حكم دادگاه اسلامی به نفع فرد یهودی
در طول تاریخ کمتر حاکمی، پادشاهی و قدرتمندی پیدا میشود که به قوانین و مقررات کشور خود، و مقررات بینالمللی و دیگر کشورها در صورتی که علیه او باشد احترام بگذارد،و محاکم قضائی او، بر ضد او رای صادر کنند، و او تسلیم حكم آنان باشد. حضرت امیرالمومنین علی علیهالسلام تنها الگوی اصولگرایی است که از نظر حقوقی به قوانین اسلام و دیگر مقررات ادیان و ملل، احترام میگذاشت، و عدالت در قضاوت را تحقق بخشید. از جمله بارز ترین مصداق چنین رویکردی را می توان در ماجرای گم شدن زره امام علی(علیه السلام) مشاهده نمود. این ماجرا از این قرار است: على عليه السلام زرهش را نزد يهودى پيدا كرد و شناخت. گفت: اين زره از آن من است كه از شتر خاكسترى رنگم افتاده است. يهودى گفت: زره مال من و در دست من است! سپس گفت: قاضى مسلمانان ميان من و تو قضاوت كند.
آنگاه نزد شريح آمدند... (تا آنجا كه مىگويد): شريح به على عليه السلام گفت: شما راست می گوييد ولى ناچار بايد دو تن گواه باشند. امام عليه السلام غلامش، قنبر، و امام حسن را فراخواند؛ و آن دو شهادت دادند كه زره از وى است. شريح گفت: شهادت غلامتان پذيرفته است، ولى شهادت فرزندتان را نمی توانيم بپذيريم. گفت: مادر به عزايت بنشيند، آيا شهادت سرور جوانان بهشت را نمی پذيرى؟ به خدا سوگند كه تو را به بانقيا خواهم فرستاد تا چهل روز را در ميان آنها بگذرانى. آنگاه به يهودى گفت: زره را بگير. يهودى گفت: امير مؤمنان همراه من نزد قاضى مسلمانان آمد و او به زيانش حكم داد و او پذيرفت! به خدا سوگند راست مىگويى، زره مال شماست. از شترتان افتاد و من برداشتم. گواهى مىدهم كه خدايى جز خداوند يكتا نيست و محمد پيامبر اوست. على عليه السلام نيز زره را به او داد و مبلغی را به او جايزه داد؛ و در نهایت آن يهودى در جنگ صفين كشته شد. [4]
حرمت اهل ذمه و عدم نگاه سوء به زنان آنان
در فرهنگ غنی اسلامی، حفظ حرمت انسان ها دارای اهمیت فراوانی است.حفظ نگاه سوء به زنان اهل ذمه وظیفه ی همه ی شهروندان جامعه ی اسلامی است.روایتی از رسول خدا علیه و آله السلام در این باره است که می فرمایند: «زنان ذمّى حرمتى ندارند نگاه به چهرهها، موها، گردنها و بدنهايشان اشكالى ندارد اگر در اين كار قصد شهوانى نباشد.» [5]
اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود: «نگاه به سرهاى زنان ذمّى اشكال ندارد.» [6]
اذن خواستن برای ورود به سرا و خانه ذمیان
یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ
ای کسانی که ايمان آورده ايد، به خانه ای غير از خانه خود، بی آنکه اجازت طلبيده و بر ساکنانش سلام کرده باشيد، داخل مشويد اين برای شما بهتر است، باشد که پند گيريد
در قرآن کریم برای ورود به خانه ی افراد، حریمی تعیین شده است به طوری که اگر آن ها پس از اذن خواهی شما، منعی برای حضور مهمان در خانه اشان داشته باشند شما باید برگردید و این یعنی حریم خانه برای افرادش امن است.
در سیره امیرالمومنین علیه السلام مصداق بارز عمل به این آیه شریفه است که ایشان برای ورود به خانه اهل ذمه نیز اجازه می گرفتند و حرمت خانه ی آنان را نیز رعایت می فرمودند.
حمزة بن حمران گويد: «من و حسن عطّار با هم بوديم. به امام صادق عليه السلام سلام داديم. او پاسخ سلاممان را داد، سپس منتظر مانديم تا به ما بگويد داخل شويد حضرت فرمود: چرا داخل نمی شويد؟ آيا مگر اجازه ندادم؟ آيا جواب سلام ندادم؟ اين همان اجازه است. اى عراقىها چقدر كارتان شگفت آور است به همان اول (پاسخ سلام) اكتفا مىشود. در روايتى آمده است كه اميرالمؤمنين على عليه السلام براى ورود به اهل ذمه اجازه می گرفت.» [7]
و در آخر اینکه تمسک به سیره و سبک زندگی فردی و اجتماعی امیرمومنان علیه السلام در دوران حکومت و خلافت ایشان خواهد توانست الگویی جامع و مانع در تعامل و برقراری روابط با اقلیت های دینی ومذهبی خواهد بود.
پی نوشت:
[1]- نهج البلاغه،خطبه 27
[2]- علامه عبد الحسين الامينى، الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص 422، دائره المعارف فقه اسلامی، قم، بی تا
[3]- شیخ کلینی، الکافی، ج 2، ص 670، اسلامیه، تهران، 1362
[4]ابونعیم، احمد بن عبدالله، اسکندرانی، سعید سعدالدین خلیل، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج 4، ص 139، بیروت، دار احیاء التراث العربی1421 ق
[5]19 ابن اشعث، محمد بن محمد، الجعفریات، ص82، مکتبه النینوی الحدیثه، بی تا
[6] همان
[7]- طبرسی، علی بن حسن، ص196، المکتبه الحیدریه، نجف، 1385ق
انتهای پیام/654