به گزارش «شیعه نیوز»، گوهر وجودی امام جواد(علیه السلام) و عسکریین(علیهماالسلام)، در بین مردم کمتر شناختهشده و آن گونه که از سایر ائمه(علیه السلام) و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و حتی بعضیاز اولاد ائمه شناخت دارند، نسبتبه این سه بزرگوار معرفت ندارند، به این خاطرتمسک و توسل کمتری به آنان دارند. با اینکه ما شیعیان معتقدیمائمه(علیهمالسلام)، نور واحدند، کلامشان نور است و همه از چشمه فیاض حق استفادهمیکنند به نظر میرسد نمایاندن چهره واقعی این سه امام بزرگوار میتواند خدمتیشایان به شمار آید.
علت مطرح نبودن این سه امام(علیهم السلام)، وجود شرایط سخت اجتماعی و خفقان موجود در آنعصر بود. خفقان حاکم تا حدی بود که ابناثیر که در تاریخ خود، جزئیات در دورترینبلاد اسلامی و حتی فلسفه اجتماعی زیادی از حوادث را بیان میکند، تنها در سه مورداز این امام بزرگوار اسم برده و مجموع کلماتش از پنج الی شش خط فراتر نمیرود.
ابنجریر طبری نیز در «تاریخ طبری» تنها یک سطر راجع به ازدواج حضرت رضا(علیه السلام)و حضرت جواد(علیه السلام) با دختران مامون مینویسدY و حتی از رحلتحضرت جواد(علیه السلام) چیزینمینگارد. از طرف دیگر برخی امامان به خاطر موقعیتهای ویژه خویش توانستند دستبهاقداماتی بزنند که مورد توجه عموم واقع شود و تا اندازهای اسمی از آنان بر لوحتاریخ بماند.
فاطمه زهرا(سلام الله علیها)
خبرهای متواتری از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) راجع به فاطمه زهرا(سلام الله علیها) وجودداشت از جمله، او پاره تن من است، حوریه انسیه است; گذشته از آن شرف دخترپیامبر بودن فاطمه او را در دلها جای داد و باعثشد تا دشمن هم نتواند ویژگیهایدرخشان زندگی او را در پرده نگه دارد.
امیرالمؤمنین (علیه السلام)
به این دلیل که اولین صحابی، اولین مسلمان بود و کلمات متواترپیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)در غدیر خم و امثال آن دربارهاش در سطح جامعه اسلامی منتشر شده بود ومهمتر از همه این نکته که حکومت پنجسالهاش او را بر اریکه تاریخ نشاند و باعثشد فرازهای درخشان زندگیش در تاریخ ثبت گردد.
حضرت امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)
باید گفت آن دو، تا اندازهای توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)معرفی شدند و جملاتی مانند «سیداشباب اهل الجنه» «انهما امامانقاما او قعدا»، از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)در باره آنان مشهور شد. وقایع مربوط به صلح و جنگآنان خصوصا واقعه کربلا، عامل دیگری شد بر اینکه آن دو امام بزرگوار یادشان دردلها جاودانه ماند.
امام سجاد (علیه السلام)
در پرتو حوادث کربلا و صحیفه سجادیهاش معرفی شد.
امام باقر و صادق(علیهما السلام)
شرایط خاص زمان امام باقر و صادق (علیهماالسلام)، از جمله حوزه فعالیت علمی آنان و شاگردان پرکارشان در رشتههای مختلف،جمع احادیث، تدوین فقه و انتشار احادیثشان در اقصی نقاط، چهرهای جهانی به آنانداد. به طوری که مکتب شیعه به مکتب جعفری معروف شد. بنابر این هر چند حضور جنبش شیعی از زمان حضرت علی(علیه السلام) و حتی از زمان پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله)، مشهود بود، اما عصر «امام باقر و صادق» (علیهما السلام)، فقه مدونینداشت.
زراره از بزرگترین شاگردان امام صادق و باقر(علیهماالسلام)، میگوید: روزی خدمت امام باقر(علیه السلام) رفتم. از مساله ارث بحثشد. حضرت امام باقر(علیه السلام) بهفرزندش امام صادق(علیه السلام) فرمود: آن کتاب را بیاور و او برای من میخواند. در ذهن خودگفتم (لیس بشیء زخرف باطل) چیزی نیست، باطل است. وقتی حضرت امام باقر(علیه السلام) پرسید; چگونه بود؟ گفتم: باطل، چیزی نبود. فرمود: «والله یا زراره، هو الحق، الذی رایت املاء رسولالله(صلی الله علیه و آله) و خط علی» به خدا ای زراره این مطالب را پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) املاء فرمود وعلی(علیه السلام) نوشت. بنابر این زراره که یکی از اصحاب خاص و شیعیان مخلص بود، نیز آراء و اقوالائمه(علیهمالسلام) و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را به خوبی نمیدانست.
امام هفتم موسی بنجعفر(علیه السلام)
آن حضرت در حالی به امامت رسید که فقه جعفری درسراسر عالم اسلام پخش شده بود. در این دوره هر چند خفقان بنیالعباس زیاد بود وشیعیان و آن امام عظیمالشان گاه در زندانهای مخوف گرفتار میشدند، ولی کثرتشیعیان و معاصر بودنشان با عصر صادقین، (علیهما السلام)، باعثشد هر گاه امام اززندان آزاد میشد، یا ملاقاتی صورت میگرفت، مردم مسایل و نیازهای خود را بپرسند. از این روی مساله تشکیل حکومت اسلامی نیز از اذهان مردم به صحنه سوالات مورد بحثروز آمد به همین جهت، در مرسله حماد و ... دقیقترین مسائل حکومت و مسائلاقتصادی پرسیده شده و امام نیز جواب داده است. همچنین شکنجه شدن و غل و زنجیر وزندان رفتن این امام بزرگوار خود زمینهای برای مجالس عزا بود، پیوسته نام اینامام(علیه السلام) بر زبانها جاری میشد.
امام رضا(علیه السلام)
در زمان ایشان مساله امامت و ظهور امام، شکل دیگری به خود گرفت. مامون عباسی امام را به ولیعهدی خویش منسوب کرد. امام در طول مسیر و در هرشهر و روستا که وارد میشد برای مردم سخن میگفت و به این ترتیب آنان از نزدیک باچهره پر فروغ مولای خویش آشنا میشوند. مامون عباسی نیز به انگیزههای مختلفمجالس علمی تشکیل میداد و از دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی برای برگزاری مناظراتعلمی با حضور امام دعوت به عمل میآورد. در آن محافل سخنان امام پخش میشد و بهاقصی نقاط جهان میرسید. امام رضا(علیه السلام) هدایایی را که به مناسبتهای مختلف دریافتمیکرد، به محرومان و مستضعفان میبخشید و به هر حال جایگاه مردمی مناسبی یافت.
اما چهار امام دیگر
چهارمین آنها که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)است و اخبار نقل شده از پیامبر اکرم و ائمه معصومین در باره وجود، خصوصیات وقیامش وجود شریفش را برای همه مسلم ساخته است. از این روی در طول تاریخ بارها اشخاصی از معروف بودن نام و نهضتحضرت استفادهکرده خود را امام موعود نامیدند از جمله اسماعیلیه یا واقفیه که وجودشان بر ایناساس شکل گرفت; چه اسماعیلیه معتقد بودند که امام موعود همان اسماعیل است و اوزنده و از انظار غایب است. واقفیه نیز همین اعتقاد را نسبتبه امام موسیبنجعفر(علیه السلام) داشتند. بعضی از افراد دیگر نیز که داعیه رهبری جامعه یا مبارزه با فساد را داشتند،ادعای مهدویت میکردند و چون اسم آن امام در روایات هم اسم پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بودبعضی افراد محمد نام، مثل محمد بنعبدالله محض ادعای مهدویت میکردند. همچنین دردعاهای نقل شده از ائمه روی مساله وجود امام زمان(علیه السلام) تاکید زیاد شده است.
علاوه بر آن، احتیاج فطری انسانها به نجاتدهنده واقعی دست در دست عوامل فوقانتظار ظهور آن حضرت را برای غیر مسلمانان نیز امری بدیهی ساخته است. علت اساسی دیگر بر مطرح بودن حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جوامع بشری نظریههایی است که درپی غیبت طولانی حضرت به طور گستردهای مطرح شده و اذهان را به خود مشغول کردهاست، در طول تاریخ افرادی نظریههایی ارائه کردهاند. و گروهی به نقد و بررسیپرداختهاند و دستهای ادعای مهدویت کرده، دستهای دیگر به ابطال آن روی آوردهاند.
امام جواد و عسکریین(علیهماالسلام)
هیچیک از جهات یاد شده در زندگی سایر ائمهدر حیات این سه امام بزرگوار، وجود نداشتبه همین جهت چهره والای آنها ناشناختهماند و بعد از هزار و دویستسال همچنان هالهای از غربتبر چهره آنان سایهافکنده است و تنها کلیاتی که از آیات قرآن و احادیث و برخی زیارات مانند زیارتجامعه کبیر، استفاده میشود مبین گوشهای از شرایط زندگی آنان است. گروهی در این باره معتقدند دلیل وضعیت موجود این است که وجود آن ائمه فقطبرای وجود یافتن امام موعود بوده است تا آن حضرت جهان را پر از عدل و داد کند.
از این سوی عمر امام جواد(علیه السلام) که مدت طولانی دوام نیافت.
آن حضرت در سن9 سالگی بعد از شهادت پدر بزرگوارش به امامت رسید. به نظر میرسد همین عامل سبب شد مردم آن عصر در باره امامت و خصوصیات وویژگیهایش خیلی علاقه نشان ندهند چه همان مردم به علی(علیه السلام) که سی و سه سال داشت،گفتند جوان است و رهبری جامعه فردی مسنتر و کارآمدتر میطلبد. زمانی که نص صریح پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) کنار رود و آن همه احادیث و شان نزول آیاتو واقعه غدیر به فراموشی سپرده شدو کهولت جای تمام آنها را بگیرد انتظاری ازمردم عصر حضرت امام جواد(علیه السلام) نمیتوان داشت.
در روایت است هنگامی که حضرت امام جواد(علیه السلام) وارد مسجد شد، علی بنجعفر، عمویپدر او، به احترام حضرت از جای بلند شد و او را به جای خود نشاند. مردم اعتراضکردند که تو پیری و محاسنتسفید شده اسست، چطور به جوان کمسن و سالی این چنیناحترام میکنی؟ از طرف دیگر نصوص متواترهای نبود که مقام حضرت جواد را به مردم آن طور که بودمعرفی کند. این موضوع آنگاه واضح میشود که کلمات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در موردحسنین(علیهماالسلام) یا فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و یا علی(علیه السلام) با کلمات و روایات وارده درباره امام جواد(علیه السلام) مقایسه شود.
علت عمده عدم معرفی یکسان ائمه این بود که چون حضرت علی و زهرا و حسنین(علیهمالسلام)، در زمان آن حضرت بودند و مناسبتهای مختلفی برای معرفی آنان بود. این موضوع در باره امام زمان(عج) فرق میکند چون رهبر پیوسته باید در جامعه روحامید بدمد و دمیدن روح امید با معرفی منجی عالم بشریت امکان داشت جدا از این کهبیشتر معرفیها توسط ائمه بعدی صورت پذیرفت و آن هم به خاطر سؤال بیش از حد مردمو اشتیاق آنان به دانستن حضرت امام زمان(علیه السلام) و خصوصیات و صفات او بود. حتی وجوداحادیث فراوان در باره امام حسن و حسین(علیه السلام) وقتی شخصی در محضر ابنعباس سوالیمیپرسد و یکی از حسنین(علیهما السلام)، جواب میدهند، آن شخص قبول نمیکند ومیخواهد جواب را از ابنعباس بشنود، تا مطمئن شود.
مراجعه به کتب فقهی بر این حقیقت اشاره دارد که در طول تاریخ بیستسال حضورامام حسن و حسین(علیه السلام) در مدینه مسئله فقهی چندانی از آنان پرسیده نشد و مردم آنانرا دو فقیه اسلامشناس عالم حساب نمیکردند تا چه رسد به امام جوادی که سن کمتریداشتند. و از پشتیبانی عظیم و تاییدات مکرر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز برخوردارنبودند. دسیسههای خلفای عباسی که پیوسته میخواستند او در بین مردم ناشناخته بماند وخفقان حاکم آن زمان تا اندازهای که آن امام یا پدر بزرگوارش و فرزندانش مجبورمیبودند خلفای ظالم عباسی را امیرالمؤمنین خطاب کنند به عمیقتر شدن جهل موجوددامن میزد.
اقوال مختلف درباره نحوه شهادت امام جواد(علیه السلام)
امام حسن(علیه السلام) میفرماید: «ما منّا الّا مسموم او مقتول»؛ هیچ یک از ما ائمه نیست، مگر اینکه یا مسموم میشویم و یا (با غیر سم) کشته میشویم.حضرت امام محمد تقى(علیه السلام) در آخر ذیقعده سال 195 هجرى در سن بیست و پنج سالگى بر اثر زهرى که به دستور معتصم عباسى، توسط امالفضل همسر آن حضرت به ایشان خورانده شد، در بغداد به شهادت رسید و در کنار مرقد منور جد گرامیش، حضرت امام موسى کاظم(علیه السلام) مدفون شد.
آن حضرت در سن هشت یا 9 سالگى به امامت رسید و حدود 16 سال امامت داشت و به هنگام شهادت در 25 سالگى، جوانترین امام بود. امامت حضرت با حکومت دو طاغوت زمان، مأمون و معتصم عباسى همزمان بوده است. شهادت زود هنگام آن حضرت، گویاى این نکته است که فعالیتهاى امام جواد(علیه السلام) در پاسدارى از فرهنگ و ارزشهاى اسلامى تا چه اندازه براى حکومتهاى جور و ستم خطر آفرین بوده است.
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات در خصوص اقوال مختلف درباره شهادت امام جواد علیهالسلام این گونه میگوید:قول مشهور در ارتباط با رحلت این امام بزرگوار این است که ایشان توسط معتصم خلیفه عباسی مسموم شده و به شهادت رسیدهاند، ابن شهر آشوب مینویسد: «امام جواد(علیه السلام) در آخر ذیقعده در بغداد مسموم شد».
ابن فتال نیشابوری مینویسد: «امام جواد(علیه السلام) در آخر ذیقعده به واسطه سم به شهادت رسید».مسعودی مینویسد: «هنگامی که امام جواد(علیه السلام) به عراق (بغداد) آمد، معتصم و جعفر (پسر مأمون) در فکر کشتن امام جواد(علیه السلام) بودند، جعفر خواهرش امالفضل را وسیله اجرای نیرنگ خود قرار داد، زیرا میدانست که ام الفضل، با اینکه علاقه شدیدی به امام جواد داشته، از آن حضرت روی گردانده است، زیرا امالفضل دارای فرزند نشد، ولی سمانه (همسر دیگر امام) دارای فرزند شد، بر همین اساس امالفضل جواب مثبت به برادرش جعفر داد و آنها مقداری زهر در درون انگور کردند، وقتی آن حضرت از آن انگور خورد، مسموم شد...».
طبری نیز مینویسد: «سبب وفات امام جواد(علیه السلام) این بود که امالفضل دختر مأمون وقتی دید خداوند از همسر دیگری فرزندی به امام جواد(علیه السلام) داده است با سمی که در دانههای انگور وارد کرد، امام(علیه السلام) را به شهادت رساند».مرحوم مجلسی نقل کرده شهادت آن حضرت به واسطه سعایت ابیداود، قاضی وقت در نزد خلیفه و با دست کاتب معتصم انجام گرفته است، در این روایت نیز شهادت آن حضرت را به واسطه سمّی میداند که کاتب معتصم به امام جواد(علیه السلام) داده است.
شیخ مفید به نقل از اسماعیل بن مهران روایت میکند که گفت: هنگامی که امام جواد(علیه السلام) بار اول (دوران مأمون) از مدینه به بغداد آمد، به آن حضرت عرض کردم: فدایت شوم من در مورد شما در این سفری که در پیش دارید، ترس دارم (میترسم شما را بکشند)، بعد از شما چه کسی عهدهدار امامت میشود؟ آن حضرت فرمود: آنچه را گمان میکنی در این سال رخ نمیدهد.
هنگامی که معتصم در سال 220 هجری آن حضرت را از مدینه به بغداد طلبید، باز به محضرش رفتم و عرض کردم: فدایت شوم، شما از مدینه میروید، امام بعد از شما کیست؟ آن حضرت گریست، سپس فرمود: در این سال بر من نگران باش، امامت بعد از من از آن پسرم علی -امام هادی(علیه السلام)- است.
علاوه بر اینکه حدیثی هم از ائمه شیعه روایت شده که قول مشهور را تأیید میکند، در حدیثی امام حسن(علیه السلام) میفرماید: «ما منّا الّا مسموم او مقتول»؛ هیچ یک از ما ائمه نیست، مگر اینکه یا مسموم میشویم و یا (با غیر سم) کشته میشویم.بعد از شهادت امام جواد(علیه السلام) فرزندشان امام هادی(علیه السلام) به تغسیل و تکفین و نماز بر ایشان پرداخت و هر چند معتصم خواستار این بود که امام جواد(علیه السلام) مخفیانه دفن شود و کسی در تشییع جنازه ایشان حاضر نشود، لیکن شیعیان به این امر آگاه شدند، از منازل خویش خارج شدند و حدود 12 هزار نفر آن حضرت را تشییع کردند و به خاک سپردند.
در نهایت میتوان چنین گفت که امام جواد(علیه السلام) در سال 220 هجری در بغداد به واسطه سمی که به آن حضرت داده شد، به شهادت رسیدند. مسبب اصلی این اقدام ننگین خلیفه عباسی معتصم برادر مأمون بوده است، عموم مورخان و محدثان قائل هستند که این سم توسط امالفضل همسر ایشان به آن حضرت خورانده شده است.
منبع:سبطین
انتهای پیام/ ز.غ