شیعه نیوز: یکی از شعرا پیش امیر دزدان رفت و او را ثنا گفت ، امیر دزدان فرمود تا جامه از وی برکشیدند و از ده بیرون کردند . مسکین برهنه در سرما همی رفت ، سگان در قفای او افتادند ، خواست تا سنگی بردارد . زمین یخ بسته بود گفت : این حرامزاده مردمان هستند که سنگ را بسته و سگ را گشوده اند !
امیر دزدان از غرفه بشیند و بخندید و گفت : ای حکیم از من چیزی بخواه ، گفت : جامهٔ خود را خواهم اگر از روی کرم انعام فرمایی .
امیدوار بود آدمی به خیر کسان
مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان
منبع:shamimb.blogfa.com