سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

توحید آخوند خراسانی نقلی از آیت الله شبیری زنجانی

آیت الله شبیری زنجانی نقل می کند که حاج محمود آقا کفائى ـ که شاید بزرگترین نوه مرحوم آخوند بود ـ از آشیخ احمد دشتى نقل کرد.
کد خبر: ۲۴۶۰۳۸
۱۱:۲۷ - ۲۲ آذر ۱۳۹۹

شیعه نیوز: آیت الله شبیری زنجانی نقل می کند که حاج محمود آقا کفائى ـ که شاید بزرگترین نوه مرحوم آخوند بود ـ از آشیخ احمد دشتى نقل کرد:

شبى در منزل مرحوم آخوند بودیم. خادم با یکى از مریدان مرحوم آخوند وارد آن جلسه شد و آن مرید پول هنگفتى تقدیم مرحوم آخوند کرد و رفت.

آن خادم مطلبى به مرحوم آخوند گفت و مرحوم آخوند به او اشاره کرد که شما بنویسید. خادم هم نوشت و به مرحوم آخوند داد. مرحوم آخوند به نوشته نگاه کرد از آن خوشش نیامد. سپس همه آن پول را به خادم داد. وقتى خادم رفت، مدتى سکوت جلسه را فرا گرفت که قضیه از چه قرار بود؟

آشیخ احمد یا یکى از دیگر از اصحاب مرحوم آخوند سؤال کرد که آقا، جریان چه بود؟

ایشان فرمود: خادم به من گفت که مى‏خواهم دو تا از پسرهایم را داماد کنم، ولى وضع مالى من خوب نیست. به او گفتم: ما چقدر تقدیم کنیم؟ بنویس که ببینم. او مبلغى روى کاغذ نوشت، ولى دیدم مبلغ ناچیزى نوشته است، خوشم نیامد. لذا تمام آن پول را به او دادم.

اصحاب با ناراحتى گفتند: آقا! شما همه این مبلغ را یکجا به او دادید؟ مرحوم آخوند فرمود: مهیا کردن وسایل ازدواج براى دو پسر، همین مقدار خرج دارد. مدتى اصحاب با مرحوم آخوند یک و دو کردند. یکى از افراد جلسه گفت: اگر شما طلبه‏ ها را در نظر نمى‏ گیرید، لااقل خودتان را در نظر بگیرید. شما تازه خانه‏تان را فروختید. (این قضیه بعد از شکست مشروطه و افول مرحوم آخوند واقع شده است) مرحوم آخوند شروع کرد به گریه کردن؛ به گونه ‏اى که چنین گریه‏ اى تا آن وقت سابقه نداشت. اصحاب از کار خود ناراحت شدند که چرا سبب شدند مرحوم آخوند متذکّر شکست و مشکلاتشان گردد و این گونه متأثّر شود.

وقتى گریه آخوند پایان یافت، فرمود: شما خیال مى‏ کنید که من براى فروختن خانه ناراحت شده ‏ام. ناراحتى من از این است که زحمات چندین ساله من هدر رفته است. من حدود بیست سال است که به شما مى ‏گویم موّحد باشید، خدا را بشناسید، بدانید منشأ امور جاى دیگر است.

من طلبه ‏اى بودم، قدرى درس خواندم، ازدواج کردم، بعد هم تدریس کردم و عده‏ اى شاگردِ من و بعد هم چند نفر هم مقلد من شدند. این حوادث همگى به عنایت خدواند متعال و مصلحت ما همین بود که رخ داده است. معلوم مى‏ شود حرفهاى من هیچ اثرى در آقایان نگذاشته و جدى تلقى نشده است. من از این بابت ناراحتم.

 

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
نظرات بینندگان
ناشناس
۱۵:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۹/۲۸
تبلور مقام توحید آقای آخوند در حکم به قتل مجتهد بزرگ زمان شیخ فضل الله نوری ره بخوبی آشکار است .
این داستان های ساختگی و دروغ ، هیچ نمی تواند دامن آخوند از خون شیخ فضل الله را پاک نماید .
ایوب نجفی
۰۹:۳۹ - ۱۳۹۹/۰۹/۲۳
اعلی الله مقامه و رحمت الله علیه