به گزارش «شیعه نیوز»، روزنامه اعتماد در یادداشتی به مناسبت نود سالگی «آیتالله سیدعلی حسینی سیستانی نوشت:
«یک- به یقین میدانم هنوز بسیاری از ایرانیان و عراقیها درست نمیدانند آقای سیستانی متولد کجاست و چه ملیتی دارد؟ خیلیها هم از روی شهرت، فکر میکنند ایشان اهل سیستان و بلوچستان است که البته کمبیراه هم نیست! مرحوم سیدمحمد، جد اعلای آیتالله سیستانی که در دوره صفویه از سادات حسینی ساکن اصفهان بود به امر شاه سلطانحسین، شیخالاسلام سیستان شده و راهی این دیار میشود. اما جدّ ایشان مرحوم سیدعلی و پدرشان مرحوم آیتالله سید محمدباقر مجتهد سیستانی در مشهد مقدس سکنا گزیده و تحصیل کردند. مادر آقای سیستانی هم از نسل سادات و علمای آذربایجان ایران بود. آیتالله سیدعلی حسینی سیستانی در ۱۳ مرداد ۱۳۰۹ خورشیدی در جوار امام رضا(ع) متولد میشود و پس از فراگیری دروس مقدمات در مشهد سپس قم و بهرهگیری از درس بزرگترین استادان حوزههای علمیه به نجف اشرف نقل مکان میکند. در سال۱۳۳۰ وقتی به عراق میرسد که ایام اربعین حسینی بود و راه را به سمت کربلا کج میکند تا ورودش به مکتب کبیر نجف با عنایت خاصه سیدالشهدا(ع) باشد. از همان ابتدا وارد مدرسه بخارایی نجف شده و با شرکت در مجلس درس حضرت آیتالله خویی، رابطه مریدی و مرادی عمیقی بین این دو شکل میگیرد که تا لحظه ارتحال استادش، ناگسستنی بود. ۹ سال بعد در ۳۱ سالگی به درجهای از اعلمیت رسید که آیات خویی و شیخحسین حلی به عنوان اولین استادان او در مکتب نجف به او اجازه اجتهاد مطلق دادند. اتفاقی نادر که در طول عمر مرحوم خویی دو بار و مرحوم حلی تنها یک بار افتاد. آقای سیستانی همیشه در اکثر محافل رسمی و غیر رسمی در کنار آیتالله خویی دیده میشد و مدتی را هم به امر استادش در مسجد خضرا نجف اقامه نماز میکرد؛ جایی که پیش از این سالها امامت مرحوم خویی را به خود دید. آیتالله خویی پیش از آقای سیستانی قریب ۲۹ سال مرجعیت محور حوزه علمیه نجف بود و تقسیم شهریه مدارس را بر عهده داشت اما انگار آقای خویی جلوهای از خویش را در سیدعلی سیستانی میدید و او را قدم به قدم پیش میبرد تا بر کرسیاش تکیه کند. همین تلقی هم در میان طلاب، مردم و مقلدان ایشان وجود داشت؛ به خصوص این که در مرداد ماه ۱۳۷۱ پس از ارتحال آیتالله خویی، آقای سیستانی در تشییع جنازهای غریبانه که در نهایت کنترل نیروهای بعثی در حرم امیرالمومنین(ع) برگزار شد بر پیکر استادش نماز گزارد که به گمان جانشینی ایشان هم دامن زد اما تا یک سال بعد و ارتحال آیتالله سبزواری، مرجعیت آقای سیستانی در خاموشی آغاز شد. با ارتحال مراجع بزرگی چون حضرات آیات گلپایگانی و اراکی، میزان رجوع شیعیان جهان به آقای سیستانی بیش از گذشته شد تا این که به نقطه پرگار حوزه هزار ساله نجف در زمانه ما بدل شد.
دو- عمامه مشکی با پیچش نجفی، پیشانی بلند، ابروان گره خورده، چشمانی نافذ با پلکهای افتاده و محاسنی سپید و انبوه؛ این ویژگیهای چهرهای است که در اولین روزهای سال ۱۳۸۲ و اشغال عراق توسط آمریکا، ایرانیان آن را هر روز در قالب یک یا دو عکس تکراری در اخبار میدیدند. تا آن روز شاید بسیاری از عامه مردم ایران با چهره و نام کاریزماتیک آیتالله سیدعلی سیستانی آشنا نبودند اما جذبه و صراحت لهجه مرجع بیداری که در حصر خانگی بازمانده از رژیم بعثی صدام، تهاجم غیر انسانی بیگانه را برنمیتابید و مردم را پشتیبانی میکرد، باعث شد ترند جستوجوی گوگل تا سالها بعد روی نام او ثابت بماند. آیتالله سیستانی در جریان انتفاضه خونین شعبانیه که در کنار آیتالله خویی به حمایت و رهبری این حرکت پرداخت که پس از شکست سنگین و خونین آن به همراه جمعی از علما بازداشت شد و مورد شکنجه و بازجویی قرار گرفت تا این که پس از مدتی موجبات رهایی ایشان فراهم آمد. اما پس از رحلت آقای خویی و رغبت روزافزون شیعیان به آیتالله سیستانی، رژیم سابق عراق احساس خطر کرد و آیتالله را در فروردین ۱۳۷۷ در منزلش محصور کرد که به فروردین ۱۳۸۲ و اشغال عراق متصل شد و آقای سیستانی این بار به لحاظ مسائل امنیتی و تا امروز در خانه محقر و سادهاش در یکی از کوچههای شارعالرسول نجف مانده است. او در این ۲۱ سال تنها ۳ بار تحت شدیدترین تدابیر امنیتی از خانه بیرون آمده است.
اول در سال ۸۳ برای انجام عمل جراحی در لندن، دوم در سال ۸۹ و حضور در منزل آیتالله سیدمحمدسعید حکیم به مناسبت رحلت پدر ایشان و سوم سال ۹۸ و انجام عمل جراحی در کربلا که تنها در مورد اول توفیق زیارت امیرمومنان را داشتهاند. مقاومت آیتالله سیستانی در برابر جبر رژیم بعث در برابر سلطه نیروهای بیگانه امریکایی و ایجاد ناامنی و گسترش تروریسم منطقهای هم ادامه پیدا کرد و مردم عراق را بیش از گذشته قدردان وجود ایشان قرار داد تا آنجا که با سیاستهای مدبرانه آقای سیستانی و پشتیبانی مردم، آمریکا رسما در ۲۴ آذر ماه ۱۳۹۰ به حضور نظامیاش در عراق پایان داد. از آن روز، آیتالله سیستانی و حوزه نجف تمام تلاش خود را تا الان در تشکیل نظام مردمی و مستقل عراق، ایجاد مجلس نمایندگان و تدوین قانون اساسی برای عراق جدید بهکار برده و میبرند و در مواقع بحران به یاری آن آمدند. نمونه واضح آن که تحسین تمام دنیا را در پی داشت، صدور حکم جهاد کفایی برای مقابله با هجوم نیروهای داعش به عراق بود که منجر به تشکیل نیروی بسیج مردمی (حشدالشعبی) و نجات منطقه از یکی از فاجعهبارترین جنایات تاریخ بشریت شد. شیوه موضعگیریهای سیاسی آیتالله سیستانی بر خلاف برخی تصورات، اعتقاد به همان اسلام سیاسی و انقلابی ولی با شیوه قدیم است؛ به این معنا که عملا بیرون از گود، نظرات خود را بیان میکند ولی در موقع لازم با جدیت وارد عمل میشود. در واقع آقای سیستانی به صراحت، راه میرزای اول و دوم شیرازی، آخوند خراسانی و آیتالله خویی را ادامه میدهد.
نوع نگاه آقای سیستانی به ایران، شخص امام خمینی(ره) و آیتالله خامنهای هم کاملا نشان از بینش عمیق سیاسی او دارد؛ چراکه همواره جمهوری اسلامی و رهبران آن را به عنوان تنها پرچمداران جهان اسلام و شیعه علوی معرفی کرده که هر گونه آسیب به آن متوجه تمام عالم اسلام خواهد شد. اما آن چه بیش از همه توجهات را به سوی این مرجع اعلی جلب کرده و میکند، شیوه خاص حیات رسانهای شخص ایشان است به طوری که با تهیه هر گونه تصویر یا خبر از خود، دیدارها و دفترشان بهشدت پرهیز میکنند. با این وجود در این سالها هم تصاویری متعدد همچنین صوتی منصوب به ایشان از یکی از جلسات درسشان که به فارسی سخن میگویند، منتشر شد. مستندات هم از اوج سادهزیستی و پارسای این فقیه وارسته در نوع زندگی و برخورد اجتماعیاش حکایت دارد. اما مکتب فقهی آیتالله سیستانی که خود تفسیری مفصل دارد، یکی از موارد عجیب در سابقه چند دهه گذشته حوزههای علمیه است و آن تلفیق ۳ مکتب مشهد (میرزامهدی اصفهانی)، قم (حاجآقاحسین بروجردی) و نجف (حاجسیدابوالقاسم خویی) است که آیتالله در هر سه به قدر کافی بهرهها برده و بر هر یک تسلطی جامع دارد که اکنون با عملی کردن آن توانسته، حوزه علمیه نجف را پس از رهایی از اختناق صدامیان بهخوبی احیاء کرده و ارتقا بخشد. اما امسال این مرجع عظیمالشان قدم بر ۹۰ سالگی میگذارد در حالی که هنوز برای دوستدارانش در سرتاسر گیتی امکان دیدار مانند بسیاری از همتایان ایشان پیش نیامده است اما برای من به عنوان یکی از مقلدان حضرتشان، آیتالله سیستانی مصداق ایمان به پیامبر ندیده و امام غایب، با چند خط بر کاغذ هستند که بنا بر قول پیامبر اعظم(ص) این مردم با ایمانترینِ مردمانند.»