سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

داستان کوتاه تاریخی قدرت تخیل

داستان ها همواره در دل خود نکات و پندهای آموزنده ای دارد که خواننده با کمی تامل به آنها پی می برد. امروز برای شما همراهان عزیز داستانی در مورد قدرت تخیل آورده ایم.
کد خبر: ۲۴۰۰۵۱
۱۴:۱۰ - ۰۸ مهر ۱۳۹۹

به گزارش «شیعه نیوز»، می گویند در زمانهای دور پسری بود که به اعتقاد پدرش هرگز نمی توانست با دستانش کار با ارزشی انجام دهد.

این پسر هر روز به کلیسایی در نزدیکی محل زندگی خود می رفت و ساعتها به تکه “سنگ مرمر” بزرگی که در حیاط کلیسا قرار داشت “خیره” می شد و هیچ نمی گفت.

روزی “شاهزاده ای” از کنار کلیسا عبور کرد و پسرک را دید که به این تکه سنگ خیره شده است و هیچ نمی گوید.

از اطرافیان در مورد پسر پرسید.

به او گفتند:
او چهار ماه است هر روز به حیاط کلیسا می آید و به این تکه سنگ خیره می شود و هیچ نمی گوید.

شاهزاده دلش برای پسرک سوخت. کنار او آمد و آهسته به او گفت:
«جوان، به جای بیکار نشسستن و زل زدن به این تخته سنگ، بهتر است برای خود کاری دست و پا کنی و آینده خود را بسازی.»

پسرک در مقابل چشمان حیرت زده
شاهزاده، مصمم و جدی به سوی او برگشت و در چشمانش خیره شد و محکم و متین پاسخ داد:
«من همین الان در حال کار کردن هستم!»

و بعد دوباره به تخته سنگ خیره شد. شاهزاده از جا برخاست و رفت.

چند سال بعد به او خبر دادند که آن پسرک از آن تخته سنگ یک “مجسمه” با شکوه از “حضرت داوود” ساخته است.

مجسمه ای که هنوز هم جزو “شاهکارهای مجسمه سازی” دنیا به شمار می آید.

“نام آن پسر «میکل آنژ» بود!”

قبل از شروع هر کار فیزیکی بهتر است که؛
“به اندازه لازم در موردش فکر کرد،
حتی اگر زمان زیادی بگیرد.”

منبع : میهنبد

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: