پرسش
با توجه به روایت زیر، «تَوَشُّح» را توضیح بدهید. «محمّد بن یحیى عن أحمد بن محمد عن علی بن الحکم عن هشام بن سالم عن أبی بصیر عن أبی عبد الله( علیه السلام ) قال: لَا یَنْبَغِی أَنْ تَتَوَشَّحَ بِإِزَارٍ فَوْقَ الْقَمِیصِ وَ أَنْتَ تُصَلِّی وَ لَا تَتَّزِرْ بِإِزَارٍ فَوْقَ الْقَمِیصِ إِذَا أَنْتَ صَلَّیْتَ فَإِنَّهُ مِنْ زِیِّ الْجَاهِلِیَّةِ».
پاسخ اجمالی
«تَوَشُّح» در لغت از ماده «وشح»؛ به معنای آویختن حمایل (آنچه به شانه و پهلو آویزند[1]) و جامه به دوش افکندن است.[2] اما با توجه به اینکه روایات مربوط به توشّح، یک بحث شرعی و فقهی را پیش میکشند، لغتدانان و فقهای بزرگوار توشّح را به گونههای مختلف معنا کردهاند:
در روایات زیر توشّح به همان معنای معروف فقها و لغتدانان است؛ یعنی گذراندن یک طرف لباس از زیر بغل راست و افکندن آن بر دوش چپ.
امام صادق( علیه السلام ) فرمود: «شایسته نیست که روى پیراهن، یک ملافه را به صورت توشّح آویزان کنی و نماز بخوانى. و شایسته نیست که روى پیراهن، یک ملافه را مانند لنگ حمام به کمر ببندى و نماز بخوانى. این گونه لباس، شیوه دوران جاهلیت بود».[7]
عمّار ساباطى، میگوید: از حضرت امام صادق( علیه السلام ) پرسیدم؛ شخصى که امام جماعت براى گروهى است، آیا جایز است در هنگام امامت لباس را به صورت توشّح بپوشد؟ آنحضرت فرمود: «خیر، شخص با جماعت و گروهى نماز نخواند و حال آنکه روى لباسهایش، توشّح بپوشد، اگر چه لباسهایش زیاد هم باشند؛ زیرا امامى که اینگونه لباس پوشیده حق ندارد با مردم نماز جماعت بخواند».[8]
امام باقر یا امام صادق( علیه السلام ) فرمود: «پوشیدن ردا و عبا بر روی توشّح، در نماز مکروه است و پوشیدن لباس به صورت توشّح بر روی پیراهن [نیز] مکروه است».[9]
از امام باقر و امام صادق( علیه السلام ) سؤال کردند: علّت چیست که شخص نباید در حال نماز روى پیراهنش، لباس را به صورت توشّح بپوشد؟ فرمودند: «علّتش آن است که در نماز باید با تواضع و خوارى باشند و توشّح نشانه تکبّر و گردن فرازى است، از اینرو؛ در نماز جایز نیست این طور لباس بپوشید».[10]
از توشّح در بخشهای نماز[11] و حج[12] کتابهای فقهی بحث شده است. توشّح در حال نماز بهویژه براى امام جماعت کراهت دارد.[13] اما توشّح یکى از دو لباس احرام براى مُحرم جایز است.[14]
[1]. فرهنگ فارسی معین، واژه «حمایل».
[2]. بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 273، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1375ش؛ فرهنگ لغت عمید، واژه «توشح».
[3]. فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ج 5، ص 275، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1416ق؛ کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ج 4، ص 531، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1422ق؛ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محقق و مصحح: قوچانی، عباس، آخوندی، علی، ج 18، ص 238، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ هفتم، 1404ق.
[4]. «وَ هُوَ أن یُدْخِلَهُ تَحْتَ إِبْطِهِ الْأَیْمَنِ و یُلْقِیهِ عَلَى مَنْکِبِه الْأَیْسَرِ کَمَا یَفْعَلُهُ الْمُحَرِمُ»؛ فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، منشورات دار الرضی، قم، چاپ اول، بیتا؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 2، ص 633، دار صادر، بیروت، چاپ سوم؛ واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق و مصحح: شیری، علی، ج 4، ص 246، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، 1414ق؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی، سید احمد، ج 2، ص 423، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش.
[5]. «و التوشح و هو إرسال الرداء من العاتقین الى الکشحین و شده»؛ ابن فهد حلّی، جمال الدین احمد بن محمد، الرسائل العشر، محقق و مصحح: رجائی، سید مهدی، ص 68، انتشارات کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی قدس سره، قم، چاپ اول، 1409ق.
[6]. «ابن سیدة: و التوشُّح أَن یَتَّشِحَ بالثوب، ثم یُخرجَ طَرَفه الذی أَلقاه على عاتقه الأَیسر من تحت یده الیمنى، ثم یَعْقِدَ طرفیهما على صدره»؛ لسان العرب، ج 2، ص 633؛ تاج العروس من جواهر القاموس، ج 4، ص 246.
[7]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 3، ص 395 ، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[8]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 329، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 4، ص 396، مؤسسه آل البیت( علیه السلام )، قم، چاپ اول، 1409ق.
[9]. وسائل الشیعة، ج 4، ص 396.
[10]. علل الشرائع، ج 2، ص 329؛ وسائل الشیعة، ج 4، ص 398.
[11]. ر.ک: موسوی خویی، سید ابو القاسم، موسوعة الإمام الخوئی، ج 12، ص 426، مؤسسة إحیاء آثار الإمام الخوئی، قم، چاپ اول، 1418ق.
[12]. ر.ک: همان، ج 27، ص 447 و 451.
[13]. طباطبایی یزدی، سید محمد کاظم، العروة الوثقی (المحشّی)، محقق و مصحح: محسنی سبزواری، احمد، ج 2، ص 358، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1419ق.
[14]. جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج 18، ص 238؛ العروة الوثقى (المحشّى)، ج 4، ص 671
T