شیعه نیوز:
پاسخ اجمالی
یک. اجتهاد: در مکتب اسلام اجتهاد یک موضوع مهم و با سابقه است. از دیدگاه شیعه، اجتهاد از عصر معصومین ( علیه السلام ) تا به امروز در میان اصحاب ایشان رواج داشته و دستخوش تحولات فراوانی گردیده و پیشرفت های زیادی داشته است. اجتهاد در عصر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) مطرح بوده و رجوع به فقیه پس از رحلت آن حضرت نیز همانند گذشته، ادامه داشت تا آن که در دوران امام باقر و امام صادق ( علیه السلام )، فزونی گرفت. فقیهان بی شماری در مکتب آن دو بزرگوار، تربیت و پرورش یافتند، که از آن جمله اند: ابوبصیر، یونس بن عبدالرحمان و ابان بن تغلب.
دو. اصول :اولین کسی که کتاب جداگانه ای در علم اصول نوشت؛ هشام بن حکم از شاگردان امام صادق ( علیه السلام ) است. وی کتاب «الفاظ» را که مباحث آن مهم ترین مباحث علم اصول است، به رشته تحریر در آورد. سپس یونس بن عبدالرحمن شاگرد امام موسی کاظم ( علیه السلام ) کتاب «اختلاف الحدیث و مسائله» را نوشت که مبحث تعارض دو حدیث و مسائل تعادل و تراجیح در دو حدیث را از امام کاظم ( علیه السلام ) بیان می کند که این مطلب را نجاشی نقل می کند. بعد از این دو بزرگوار کتاب های زیادی در این علم از طریق اهل سنت و علمای شیعه به چاپ رسید.
سه. رجال: اولین کسانى که در معرفى و شرح حال راویان حدیث کتاب نوشتند اصحاب امامان ( علیه السلام ) بودند، کسانى مانند« عبید الله بن ابى رافع » کاتب امیر المؤمنین ( علیه السلام ) و «عبد الله بن جبله کنانى» و «ابو فضال» و... البته آثار متقدمین در این علم در حوادث تاریخ از بین رفته و اولین کتاب هایى که به ما رسیده عبارت اند از:
این کتاب ها به اصول خمسه رجال معروف اند و بعد از آنان هر کس در این موضوع دست به قلم برده در جاى جاى کتاب خود نظریات این کتاب ها را نقل کرده است.
چهار. درایه: سابقه این علم به همان سال های نخست ظهور عالمان، محدثان و فقیهان می رسد، آنان در موارد مختلفی در لابه لای مباحث فقهی، اصولی و حدیثی از اصطلاحات و ضوابط حدیثی استفاده کرده اند، اما اولین تألیف مستقل در این موضوع در قرن چهارم هجری توسط اهل سنت انجام شد و کتاب « المحدث الفاصل بین الراوی و الواعی» توسط اهل سنت انجام شد و در میان شیعیان کتاب «الدرایه» و شرح آن « الرعایة فی علم الدرایه» به قلم شهید ثانی به رشته تحریر درآمد.
پاسخ تفصیلی
یک. اجتهاد: در لغت به معنای نهایت سعی و تلاش در کاری است، اما در اصطلاح فقه، عبارت است از: به کار بردن توانایی های علمی و تلاش و کوشش فکری برای استنباط احکام شرعی از منابع آن (قرآن، سنت، عقل و اجماع). اجتهاد به این معنا، کار بسیار مهم و مقدسی است که خداوند در قرآن مجید آن را بر گروهی از مسلمانان واجب کرده است و میفرماید: "مه مؤمنان نمیتوانند (برای جهاد و جنگ در راه خدا) به سفر بروند، و باید گروهی از مؤمنان سفر کرده تا در دین خدا تفقّه کنند و چون بازگشتند، مردم خود را هشدار دهند، باشد که (از زشتکاری) حذر کنند".
در مکتب اسلام اجتهاد یک موضوع مهم و با سابقه است. از دیدگاه شیعه، اجتهاد از عصر معصومین ( علیه السلام ) تا به امروز در میان اصحاب ایشان رواج داشته است و دستخوش تحولات فراوانی گردیده و پیشرفت های زیادی داشته است. رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) برخی از صحابه مانند مصعب بن عمیر و معاذ بن جبل را برای تبلیغ و تعلیم احکام دین، به سرزمین های اطراف می فرستاد. آن حضرت می فرمود: «از افتای بدون علم خودداری کنید که لعن فرشتگان را به دنبال خواهد داشت». این امر نشانگر آن است که فتوا دادن از سوی مفتی و فقیه و تقلید و پیروی کردن از طرف مردم، در عصر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) مطرح بوده است و رجوع به فقیه پس از رحلت آن حضرت نیز همانند گذشته، ادامه داشت تا آن که در دوران امام باقر و امام صادق ( علیه السلام )، فزونی گرفت. فقیهان بی شماری در مکتب آن دو بزرگوار، تربیت و پرورش یافتند، که از آن جمله اند: ابوبصیر، یونس بن عبدالرحمان و ابان بن تغلب
در دوره معصومین ( علیه السلام ) به دلیل دست رسی به امام معصوم ( علیه السلام ) و محدود بودن مسائل مورد نیاز، مردم مسائل و مشکلات خود را از ایشان سؤال می کردند و در حقیقت قبل از این که مجتهدی به درجه اجتهاد رسیده باشد همه از امام معصوم ( علیه السلام ) تقلید می کردند، ولی در همان زمان ها هم معصومین ( علیه السلام ) به بعضی از افراد عالم اذن اجتهاد و فتوا داده اند.
حضرت مهدی ( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) در توقیع شریف و معروف خود به اسحاق بن یعقوب، به عنوان یک قاعده کلی، این چنین می نگارد: «در پیشامدهایی که رخ می دهد، به راویان حدیث ما (فقها) مراجعه کنید که آنها حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر ایشان هستم». براساس این توقیع و دیگر روایات، مسئله رجوع به فقیه در عصر غیبت کبرا، شکل دیگری به خود گرفت و دو راه «اجتهاد» و «تقلید» مصطلح به وجود آمد و فقیهان و مجتهدان جامع شرایط مسئولیت افتا و پاسخ گویی را به عهده گرفتند و خلأ و مشکل عدم دست رسی به امام معصوم را با حضور خود در عرصه اجتماع پر کردند. این امر تاکنون ادامه داشته و هم چنان خواهد داشت؛ چنان که شیخ طوسی می گوید: «من شیعه امامی (اثنی عشری) را از زمان حضرت علی ( علیه السلام ) تاکنون (قرن پنجم هجری) این گونه یافتم که پیوسته سراغ فقیهان خود رفته و در احکام و عبادات خود، از آنان استفتا می کردند و بزرگان آنان نیز پاسخ و راه عمل به فتوا را به آنان نشان می دادند». [1]
دو. علم اصول: بنیان گذار این علم پیامبر اعظم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بوده و بعد از آن، اهل بیت ( علیه السلام ) آن حضرت تا زمان امام صادق ( علیه السلام ) که ایشان به صورت رسمی شاگردانی را تربیت کردند و این قواعد و مسائل را به آنان تعلیم دادند که بعضی از متأخرین آن قواعد را به صورت کتاب درآوردند؛ مانند کتاب «اصول آل الرسول» و « الفصول المهمة فی اصول الأئمة» و همچنین کتاب «الاصول الأصلیة».
البته اولین کسی که کتاب جداگانه ای در علم اصول نوشت؛ هشام بن حکم از شاگردان امام صادق ( علیه السلام ) است. وی کتاب «الفاظ» را که مباحث آن مهم ترین مباحث علم اصول است، به رشته تحریر در آورد. سپس یونس بن عبدالرحمن شاگرد امام موسی کاظم ( علیه السلام ) کتاب «اختلاف الحدیث و مسائله» را نوشت که مبحث تعارض دو حدیث و مسائل تعادل و تراجیح در دو حدیث را از امام کاظم ( علیه السلام ) بیان می کند که این مطلب را نجاشی نقل می کند. [2] بعد از این دو بزرگوار کتاب های زیادی در این علم از طریق اهل سنت و علمای شیعه به چاپ رسید. [3]
سه. علم رجال: یکى از مهم ترین علوم اسلامى که براى رسیدن به سنت نبوى ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و سخنان معصومین ( علیه السلام ) نقش کلیدى دارد، علم رجال است. فقیه و محدث و هر عالم دینى با تمسک به اطلاعات موجود در کتاب های رجال و نقد و تحلیل آنها، پیرامون صحت و اعتبار تک تک روایات نظر مىدهد. به جهت اهمیت فراوان علم رجال، علماى شیعه از صدر اسلام تاکنون توجهى خاص به این علم داشتهاند، به طورى که تنها شیخ آقا بزرگ تهرانى در کتاب «مصفى المقال» بیش از 500 عنوان کتاب در این موضوع شمرده است.
اولین کسانى که در معرفى و شرح حال راویان حدیث کتاب نوشتند اصحاب امامان ( علیه السلام ) بودند، کسانى؛ مانند «عبید الله بن ابى رافع» کاتب امیر المؤمنین ( علیه السلام ) و «عبد الله بن جبله کنانى» و «ابو فضال» و... البته آثار متقدمین در این علم، بر اثر حوادث تاریخی از بین رفته و اولین کتاب هایى که به ما رسیده عبارت اند از:
این کتاب ها به اصول خمسه رجال معروف اند و بعد از آنان هر کس در این موضوع دست به قلم برده در جاى جاى کتاب خود، نظریات این کتاب ها را نقل کرده است. پس از اصول رجال ـ که تعدادى نیز در قرن هاى بعد به آنها اضافه شد - نوبت به تألیف جوامع رجالى مىرسد.
جوامع رجالى کتاب هایى است که مطالب یک یا چند کتاب رجال را به طور کامل یا گزینشى کنار یکدیگر چیده و کتابى جامع نظریات پدید آوردهاند. از این دسته مىتوان به «مجمع الرجال» قهپایى و «جامع الرواة» اردبیلى اشاره نمود. این کتاب ها براى تسریع کار محقق در به دست آوردن نظریات مختلف پیرامون یک راوى بسیار سودمند هستند.
بعضى دیگر از کتب رجال، به جمعآورى اکتفا نکرده و علاوه بر جمعآورى مطالب، به تحلیل و نقد آنها پرداخته و استدلال هاى مختلفى پیرامون خصوصیات مختلف یک راوى از لابلاى منقولات به دست مىدهند. از این نمونه مىتوان رجال علامه بحر العلوم و قاموس الرجال محقق شوشترى را نام برد. [4]
چهار. علم درایه: تعریف های متعددی از این علم ارائه شده است که غالب محدثان، جامع ترین و مختصرترین تعریف را چنین پذیرفته اند: درایه علمی است که در آن از سند و متن حدیث و چگونگی فراگیری و انتقال (تحمل و ادای) حدیث و آداب نقل آن بحث می شود. هدف از پایه گذاری این دانش شناسایی احادیث مقبول از مردود است.
سابقه این علم به همان سال های نخست ظهور عالمان، محدثان و فقیهان می رسد، آنان در موارد مختلفی در لابه لای مباحث فقهی، اصولی و حدیثی از اصطلاحات و ضوابط حدیثی استفاده کرده اند، اما اولین تألیف مستقل در این موضوع در قرن چهارم هجری توسط اهل سنت انجام شد و کتاب « المحدث الفاصل بین الراوی و الواعی» توسط اهل سنت انجام شد و در میان شیعیان کتاب« الدرایة» و شرح آن « الرعایة فی علم الدرایة» به قلم شهید ثانی به رشته تحریر درآمد، علت تأخیر تألیف عالمان شیعی نسبت به اهل سنت در این موضوع با توجه به وجود قرائن تا قرن هشتم هجری امکان اعتباریابی احادیث بوده است؛ زیرا محدثان قدیم تا نیمه قرن چهارم هجری به جهت امکان ارتباط با امامان معصوم ( علیه السلام ) و اصحاب ایشان راه های مناسبی برای ارزیابی صدور احادیث در اختیار داشتند و تا چند قرن بعد نیز تألیفات اصحاب امامان معصوم ( علیه السلام ) در دست رس بود و البته مورد تأیید نیز قرار گرفته بود. از این رو شیعیان تا قرن ها بعد، ضرورتی نسبت به وجود این دانش و تألیف مستقل در موضوع آن احساس نمی کردند، البته کاربرد برخی از اصطلاحات حدیثی در میان شیعیان سابقه ای طولانی دارد. گفتنی است که در چند دهه اخیر از این دانش به مصطلحات نیز نام برده اند، دلیل این اختلاف تعبیر را تناسب بیشتر این تعبیر با محتوای این دانش و تناسب واژه درایه با دانش فقه الحدیث دانسته اند، همچنین لازم به یادآوری است که درایه در اصطلاح اهل سنت دایره ای وسیع تر و دانش های رجال، جرح و تعدیل، فقه الحدیث و مصطلاحات جزو علوم حدیث درایی به شمار می رود. [5]
برای آگاهی بیشتر در این زمینه می توانید به کتاب "تاریخ علم اصول"، درسهای استاد آیت الله هادوی تهرانی مراجعه کنید.
[1] . اقتباس از سؤال 796 (سایت: 855).
[2] نقل از شهید ثانی، تمهیدالقواعد، مقدمة التحقیق، ص8، ناشر دفترتبلیغات اسلامی، 1416ق.
[3] . تمهیدالقواعد، مقدمة التحقیق، ص8.
[4] . سبحانی، جعفر، مقدمه رجال نجاشی؛ خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ص1، ناشرآثار شیعه، قم، 1369ش.
[5] . غفاری صفت، علی اکبر، دراسات فی علم الدرایة (تلخیص مقباس الدرایة)، ص3، انتشارات سمت، تهران، 1384ش.
T